سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گناهى که پس از آن مهلت دو رکعت نماز گزاردن داشته باشم مرا اندوهگین نمى‏دارد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 9:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق سلولز word دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق سلولز word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق سلولز word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق سلولز word :

سلولز دارای فرمول عمومی است. سلولز ساختار اولیه دیواره سلولی گیاهان را تشکیل می‌دهد. دستگاه گوارشی انسان قادر به هضم سلولز نیست و آن را بدون تغییر دفع می‌کند اما برخی جانوران مثل نشخوارکننده‌ها و موریانه‌ها می‌توانند سلولز را به کمک میکروارگانیسمهایی که در دستگاه گوارش آنها زندگی می‌کنند، هضم کنند. این میکروارگانیسمها با آزادکردن آنزیمهایی به هضم سلولز کمک می‌کنند.
ساختمان سلولز
ساختمان شیمیایی سلولز
در مولکول سلولز مولکولهای - گلوکز نسبت به یکدیگر چرخش 180 درجه‌ای دارند. ضمن برقراری اتصال بین دو مولکول - گلوکز از OH متصل به کربن 4 یک مولکول و OH کربن شماره 1 مولکول بعدی یک مولکول آب جدا می‌شود و پل اکسیژنی برقرار می‌شود. از سوی دیگر در مولکول سلولز امکان برقراری پیوندهای هیدروژنی نیز وجود دارد. پیوستن دو مولکول - گلوکز موجب تشکیل یک مولکول سلوبیوز می‌شود.
هر 5 مولکول سلوبیوز با آرایش فضایی مکعبی شکل ، بلور سلولز را بوجود می‌آورند و از مجموعه بلورهای سلولز ، رشته ابتدایی یا میسل سلولز تشکیل می‌شود. مجموعه میسلها ، میکروفیبریل سلولزی را بوجود می‌آورند که قطری حدود 25 نانومتر دارد.از مجموع حدود 20 میکروفیبریل ، ماکروفیبریل سلولزی تشکیل می‌شود.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 9:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله سبک خراسانی word دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سبک خراسانی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سبک خراسانی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله سبک خراسانی word :

سبک خراسانی
چکیده
سبک خراسانی را متعلق به رودکی میدانیم و بیشترین شعری که از این دوره داریم مربوط به اوست شعر هایی که از این دوره داریم از سه قسم خارج نیست و بسیاری از شاعران دوره سامانی بعد از رودکی پا به عرصه سخنوری نهاده اند که از انها به مختصر یاد شده است

مقدمه
دوره های طاهریان و صفاریان امده است که در سبک سبک شعر فارسی دری را از اغاز نیمه دوم قرن سوم تا پایان قرن پنجم را سبک را سبک خراسانی میگویند از انجا که نخستین اثار نظم و نثر زبان جدید فارسی بعد از اسلام در ناحیه خراسان بزرگ پیدا شد به سبک این اثار خراسانی می گویند خراسان بزرگ شامل خراسان کنونی و افغانستان و تاجیکستان کنونی و دیگر مناطق بود از این رو در بحث های تاریخ ادبیات و سبک شناسی حدود نیم قرن پیش گاهی به سبک خراسانی سبک ترکستانی هم گفته اند خراسان در لغت به معنی شرق است جایی که خورشید بیرون می اید پس سبک خراسانی یعنی سبک اثار نخستین و کهن زبان فارسی که اغلب در مشرق شکل گرفته است اثار متفرقه دیگری هم که در همان دوران کهن بیرون از خراسان افریده شده است

سبک خراسانی به لحاظ تاریخی سلسلهای طاهری وصفاری وسامانی وغزنوی را در بر می گیرد البته بحث اصلی مربوط به دوره سامانیان و غزنویان است در کتب تاریخ ادبیات بحث هایی در مورد نخستین شعر فارسی و شاعرشناسی چندان مهم نیست مخصوص که در صحبت انتساب برخی از این اشعار تردید است مهمترین اشکال سبک شناسی در بحث شعر های کهن معتبر در دست

سبک خراسانی که به سبک ترکستانی نیز مشهور است در اواسط نیمه دوم قرن سوم هجری پدید آمد و تا قرن ششم هجری رواج داشت.
به سبب آنکه نخستین آثار نظم و نثر در زبان جدید فارسی بعد از اسلام در ناحیه خراسان بزرگ پیدا شد، به آن سبک خراسانی گفته اندخراسان بزرگ شامل خراسان کنونی و افغانستان و تاجیکستان کنونی و سرزمینهای ماوراء النهر و ترکستان هم بود. از این رو گاهی به سبک خراسانی سبک ترکستانی هم گفته اند. به هر حال و به طور کلی این سبک در مشرق ایران شکل گرفته است به لحاظ تاریخی سبک خراسانی سلسله های ((طاهری)) و ((صفاری))و ((سامانی)) و((غزنوی)) را در بر می گیرد، اما این سبک بیشتر مربوط به دوره سامانیان و غزنویان است.

در سبک خراسانی آرایه هایی چون تشبیه و استعاره و ایهام وجود دارد؛ اما غالباً محسوس و قابل درک است و نیازی به تأمل زیاد ندارد. اشعار این سبک از حیث نوع بیشتر قصیده است و از لحاظ لفظ ساده ساده و روان و عاری از ترکیبات دشوار است و لغات عربی در آن اندک است. همچنین از لحاظ معنی صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبیهات ساده و ملموس و محسوس، از اختصاصات مهم این سبک است. به عبارت دیگر در سبک خراسانی اصل بر ساده گویی است و هر کلمه درست برای همان معنی وضع می شود که شاعر اراده کرده و همه از آن یک معنی دریافت می کنند.

مضمون بیشتر اشعار این سبک وصف طبیعت و مدیحه و شرح فتوحات پادشاهان و گاهی نیز پند و اندرز بود است.
این سبک تا قرن ششم هجری رواج داشته است.

می دانیم که شعر فارسی در خراسان بزرگ و ماوراء النهر یا میان دورود( یعنی ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان فعلی) در دربار طاهریان و سامانیان و نیز در دربار یعقوب لیث صفاری در سیستان آغاز به رشد کرد و ریشه دوانید.

یعنی از آغاز نخستین جنبش های استقلال طلبانهء سلسله های ایرانی بر ضد حاکمیت خلفای عرب.
این سخن سیستانی ِ بزرگ یعنی یعقوب لیث صفاری مشهور است ، هنگامی که به شاعران ِ ایرانی ِ عربی سُرای خود گفت :
«به زبانی که من اندر نیابم چرا باید گفتن ؟» (نقل از چهارمقالهء نظامی عروضی).

نظامی عروضی در چهارمقاله می گوید : پس از این جمله بود که شاعران به سرودن قصاید فارسی پرداختند.
و این سنت با پیدایی شاعران بزرگی همچون شهید بلخی و رودکی سمرقندی تداوم یافت تا به دوران پادشاه ترک زاده و ترک نژاد غزنوی یعنی به سلطان محمود رسید و دربار اورا به بزرگترین قصیده سرایان ِ کلّ ِ تاریخ ایران تبدیل کرد و به این «شاه غازی » ترک که به قول بیهقی« از بهر عباسیان را انگشت به در کرده بود و قرمطی می جُست» و می کشت و بدین گونه خود را شمشیرزن و «دین گستر» خلفای عربِ عباسی می نامید ، افتخار هم عصری با بزرگمرد طوس ، یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی را عنایت کرد. تا آنجا که استاد طوس، شاهنامه ــ یعنی این سند هویت ایرانی و این نجات بخش ِ فرهنگ ایران و زبان فارسی را به او تقدیم داشت. اگرچه «شاه غازی» شایستهء چنین موهبتی نبود.

به هر حال مجموعهء ویژگی های زبانی یعنی وجود ِ واژگان ِ کهن و شرقی زبان فارسی (دری) و نیز ساختمان نحوی زبان و وجود ِ نکاتِ گرامری کهنی که در شعر شاعران قرن سوم هجری یعنی در شعر شاعران ِ برخاسته از خراسان ِ بزرگ و سیستان منعکس است ، سبکی را در شعر فارسی ایجاد کرده که به سبک خراسانی(1) مشهور شده است.

اما چون مدت ها مرکز حکومت سامانیان ( بخارا ) در آن سوی رود جیحون ( ماوراء النهر ) قرار داشت و آن منطقه را ترکستان می نامیدند، به جای سبک خراسانی ، سبک ترکستانی ، هم به کار برده می شود .

این مکتب شعری ، همراه با جابه جایی های سیاسی و فرهنگی و با برآمدن و تسلط سلسه های گوناگون ترک و انتقال قدرت به نواحی مرکزی و شمالی، و رواج زبان فارسی در این مناطق ، سرمنشاء سبک جدیدی شد به نام «سبک عراقی».

سبک خراسانی در دوره سامانیان:
شعر دوره سامانی، به لحاظ زبان، همان مختصات فارسی کهن را دارد: لغات مهجور کهن و نزدیک به زبان پهلوی دارد؛ در آن تکرار دیده می شود؛ بیشتر مبتنی بر ایجاز است؛ از نظر فکری، حماسی و متضمن پند و اندرز (ادب تعلیمی) است؛ شعری شاد و دور از یأس و بدبینی است؛ از اصطلاحات علمی – چون نجومی و طبی – خالی است؛ به آیات و احادیث اشاره ای ندارد؛ فرهنگ اسلامی در آن – نسبت به دوره های بعد بازتاب وسیعی نیافته است.
از نظر ادبی، شعر این دوره به لحاظ تشبیه – بخصوص تشبیه تفصیلی – بسیار قوی است. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم استعاره هم زیاد به کار می رود. صنایع بدیعی در حد اعتدال است و بیشتر از صنایع بدیع لفظی استفاده می شود تا بدیع معنوی؛ و برای نمونه، انواع ایهام یا حسن تعلیل یا اغراق را به کار نمی برند. در این دوره قالب های شعری قطعه و مثنوی و رباعی مرسوم است.

از سوی دیگر در ایــن دوره لغات عربی کمتر کاربرد دارند ولی در عیــن کم بودن گاهی شاعران به جای لغات مستعمل و معمول فارسی لغت عربی به کار می برند؛ مثلا به جای سخت(( صعب)) و به جای جنگ ((حرب)) می گفتند.
گشاده شاه جهان پیش او به تیغ و سپر هزار قلعه صعب و هزار شارستان

فرخی سیستانی
از خصوصیات مهم سبک خراسانی در این دوره در مقایسه بـا سبک عراقی و سایـر سبک ها خردگرایی شاعران این دوره است. ستودن خرد در نزد این شاعران عمومیت دارد و در بیشتر اشعار شاعران ابیاتی در مورد عقل و خرد و ستایش آن می بینیم.
خردمند گوید خرد پادشاست که بر خاص و بر عام فرمانرواست

مختصات زبانی شعر در دوره سامانیان:
زبان فارسی در این دوره زبان مادری گویندگان است؛ یعنی گویندگان این دوره بر خلاف دوره های بعد زبان فارسی را از روی آثار ادبی پیش از خود نمی آموختند. از این رو، زبان ایشان طبیعی و ساده و روان است و در آن تعقید و ابهام نیست. با این همه، اگر امروز برخی از لغات آن برای ما مهجور و دشوار می نماید، به سبب آن است که خراسان بزرگ منطقه ای بسیار وسیع بود و لهجه های مختلفی چون «سغدی» و «خوارزمی» در آن رایج بود.
همین امر باعث شده است که در شعر این دوره نام شهرهای قدیم خراسان بزرگ و نواحی همجوار آن آمده باشد؛ مانند: «خلج» و «چگل» و «نوشاد» و «قیروان» و «ختا» و «ختن» و ;

شعر این دوره مشتمل بر مجموعه ای از لغات است که بسامد آن در دوره های بعد کم می شود و یا یکسره از بین می رود مانند: «سعتری» و «عرعر» و «ساتگین»و «چرخشت» و «بسد» و ;
برخی از لغات پر استعمال در این سبک از نظر فکری هم جالب اند. یکی از آنها واژه «آز» به معنای طمع و فزونخواهی است که اغلب جاندار انگاشته شده است. علت آن هم این است که آز در اساطیر ایرانی نام دیوی است و – چنانکه در «یشت»ها آمده است – «دیوی است که همه چیز را فرو بلعد. اگر چیزی نصیبش نشود، خود را بخورد. او خبیثی است که اگر همه اموال جهان به او داده شود، او را پر نکند و قانع نسازد».
سوی آز منگر که او دشمن است دلش بَرده ی جان اهرمن است

مختصات فکری شعر در دوره سامانیان:
1- شعر این دوره شعری شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و خوشباشی را تبلیغ می کند و از محیطهای اشرافی و گردش و تفریح و باغ و بزم سخن می گوید. علل آن یکی روحیه ایرانیان کهن؛ و دوم رفاه سیاسی و اقتصادی در زمان «سامانیان» و سوم زندگانی خود شاعران است که صله های گران می گرفتند و مرفه می زیستند و به دربارها رفت و آمد داشتند.

2- شعر این دوره واقعگراست و اوضاع دربارها محیط زندگی روابط ارباب و کنیز و غلام و تفریحات و ;را منعکس می کند.
3-شاعران با معارف پیش از اسلام آشنایند و از این رو تلمیح به اسم قهرمانان و شاهان – چون «نوشیروان» – و اعیاد و مراسمی چون «نوروز» و «سده» و ((بهمنجنه)) به چشم می خورد. این تلمیحات برگرفته از «شاهنامه فردوسی» نیستند و باید رد آنها را در منابع مختلف جست. 4- معشوق مقام والایی ندارد؛ معشوق گاهی کنیز است و از این رو همیشه صحبت از وصال است، نه فراق. این مشخصه از مشخصات بارز این سبک است.

 

5- جنبه های عقلانی و تعادل بر جنبه های احساسی و اغراق چیره است؛ از این مثلا در مدح و هجو هم متعادل است و غلو به صورت دوره های بعد دیده نمی شود.
6- روحیه حماسی بر اشعار این دوره حاکم است، حتی در پند و اندرز. در این دوره، در باب می و معشوق نیز کلام حماسی است.
7- شعر در این دوره برونگراست هرچند دقایق امور عینی را وصف می کند؛ اما با دنیای درون و احساسات و عواطف و هیجان و مسائل روحی سر و کار ندارد.
8- موضوعات شعــری از قبیل ((مرثیه)) و ((حکمت)) و ((موعظه)) و ((لغز)) و ((چیستان)) و ((خمریه)) (که قدیمی ترین نمونه آن در شعر رودکی و بشار مرغزی است) و حماسه و غنا (تغزل) و داستان سرایی در آن هست؛ اما موضوع اصلی مدح ممدوح و سپس وصف بزم می و معشوق است. همه مهارت و اطلاعات

شاعر در خدمت این قصد اصلی (قصیده) – یعنی مدح – است.
9- اشاره به معارف اسلامی و حدیث و قرآن در آن کم است و آنچه هست عمیق نیست؛ و باصطلاح مورد بحث و فحص و بسط قرار نمی گیرد و شاعر از آن مضمون نمی سازد یا از آن استفاده تمثیلی نمی کند.

10- شعر این دوره از پند و اندرز خالی نیست ولی این پندها بیشتر جنبه عملی و ساده دارند و یادآور پندهایی اند که از بزرگان ایران باستان چون انوشیروان و بزرگمهر مانده است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 9:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق در مورد آموزش و پرورش در ایران word دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد آموزش و پرورش در ایران word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد آموزش و پرورش در ایران word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد آموزش و پرورش در ایران word :

آموزش و پرورش در ایران

تاریخ آموزش و پرورش در ایران به دوران‌های باستانی و آریاییان نخستین می‌‎رسد

آموزش در ایران باستان

در دوران هخامنشی، آموزش رسمی ویژه روحانیان زرتشتی (موبدان)، شاهزادگان و دولت‌مردان بود. اما چون در آیین زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم ایران به پیروی از گفتار حکیمانه زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارت‌های سودمند را به فرزندان خود آموزش می‌دادند. در آن زمان آتشکده‌ها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان علاوه بر درس‌ها مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس می‌دادند.

نخستین دانشگاه
در دوره ساسانی فرهنگ و تمدن ایرانی به شرق و غرب گسترش یافت. اما هنوز هم آموزش به گروهی خاص محدود می‌شد. در این دوران مهم‌ترین مرکز علمی و آموزشی دوران باستان، دانشگاه گندی‌شاپور، در شهر گندی شاپور به وجود آمد. این شهر را شاپور ساسانی بنیان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلام آباد بود. در دانشگاه گندی شاپور دانشمندان ایرانی در کنار دانشمندان هندی، یونانی و رومی به فعالیت علمی و بحث و گفت و گو مشغول بودند. وقتی مدرسه آتن در سال 529 میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشیروان بیمارستانی در این شهر ساخته شد و آموزش طب ایرانی، یونانی و هندی رونق گرفت.

آموزش در دوران قاجار
در دوران قاجار جنگ‌های ایران و روس رخ داد که با شکست ایرانیان و از دست رفتن بخش‌های زیادی از ایران همراه بود. البته ان شکست دردناک باعث شد که دولت‌مردان دلسوز و فرهیختگان جامعه آن روز به علت شکست ایرانیان آگاه شوند که همانا بی‌خبری از دانش و فن آن روزگار بود.

از این رو، در سال 1231 هجری قمری، 5 نفر دانشجو به انگلیس فرستاده شد؛ نخستین چاپخانه سربی در 1227 هجری قمری در تبریز به کار افتاد؛ نخستین روزنامه را میرزا صالح، از دانشجویان فرستاده شده به انگلیس، به نام کاغذ اخبار در 1253 هجری قمری منتشر کرد؛ و نخستین مدرسه به شیوه امروزی با همت میرزا حسن خان رشدیه در 1254 هجری قمری در ارومیه و در سال بعد در تبریز کار خود را آغاز کرد.

بنیان‌گذاری دارالفنون
دارالفنون مرکز آموزشی دانش و فن نوین بود که در سال 1231 هجری شمسی با تلاش میرزا تقی‌خوان امیرکبیر در تهران بنیان‌گذاری شد. نخستین معلمان این مدرسه، اروپایی و بیش‌تر اتریشی بودند. نخست صد نفر فراگیر از میان فرزندان اشراف و بزرگان دولتی برای تحصیل در آن انتخاب شدند که در رشته‌های نظامی، پزشکی، داروسازی، معدن و مهندسی به تحصیل مشغول شدند.

دارالفنون آزمایشگاه فیزیک، شیمی و داروسازی و کارخانه شیشه و بلور و شمع‌سازی و چاپ‌خانه داشت و فراگیران علاوه بر مطالعه نظری، به فعالیت‌های عملی نیز می‌پرداختند. برای مثال، مسیو کرشیش اتریشی، که معلم توپخانه و ریاضی بود، به کمک دانش‌جویان خود دستگاه فرستنده تلگراف ساخت که آغازی برای گسترش ارتباط از راه دور در کشور بود.
آموزش و پرورش نوین
در بیش‌تر کشورها، گذراندن دوره مقدماتی برای کودکان پنج و شش ساله و گذراندن دوره متوسطه برای نوجوانان سیزده ساله اجباری است. در بسیاری از کشورها حضور دانش‌آموزان پس از یازده‌سالگی در مدرسه‌ها کم می‌شود؛ البته، آموزش تا بزرگ‌سالی در دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و مرکز های آموزش مهارت‌های عملی ادامه می‌یابد. با وجود این هنوز میلیون‌ها نفر در دنیا از مهارت‌های ابتدایی خواندن و نوشتن بی‌بهره‌اند. بر اساس قانون اساسی ایران، آموزش و پرورش برای همه کودکان و نوجوانان ایرانی تا دوره متوسطه رایگان است و دولت وظیفه دارد امکان تحصیل را برای همگان فراهم سازد.

نظام آموزشی ایران دارای دوره ابتدایی(پنج سال) دوره‌ی راهنمایی (سه سال) دوره متوسطه( سه سال) و دوره پیش دانشگاهی است. علاقه‌مندان به کارهای عملی و فنی نیز می‌توانند مهارت های لازم را در مدرسه‌ها و آموزشگاه‌های کارو دانش بگذرانند. دانش‌آموختگان دوره پیش‌دانشگاهی در صورت موفقیت در آزمون‌های سراسری، به دانشگاه وارد می‌شوند.

سازمان‌های آموزشی ایران
• دانشگاه‌ها
• آموزش و پرورش
• سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی درسی
• کتاب‌های درسی
• مجله‌های کمک آموزشی

آموزش و پرورش ایران ، مشکلات و توسعه پایداروبررسی نظام آموزشی ایران

آموزش و پرورش مدرن و معاصر در ایران، به قدمتی تقریباً یکصد ساله، بخش معتنابهی از منابع این دوره از تاریخ کشورمان را به خود اختصاص داده است. علیرغم اینکه در این نظام یکی از اصیل‌ترین و وسیع‌ترین قشر فرهنگی تاریخ، یعنی معلمان،‌ شرکت داشته‌اند و همه نهادها، گروه‌ها و آحاد جامعه به نوعی در تحقق اهداف آن مشارکت دارند، با این وجود اکنون با بغرنج‌ترین مشکلات و چالش‌ها مواجه می‌باشد،‌ به گونه‌ای که بسیاری از محققان و اندیشمندان جامعه، ریشه اغلب مشکلات، نابسامانی‌ها، نارسایی‌ها و بحران‌های اجتماعی را در سیستم و فرایند آموزشی جستجو و معرفی می‌کنند.

گفته شده قریب 15 درصد بودجه کشور در آموزش و پرورش به مصرف می‌رسد و از این جهت شاید بیشترین سهم بودجه دولتی را ـ صرف‌نظر از گستره کمی‌آن ـ به خود اختصاص داده است. با این وجود، برغم زحمات فراوان و بی‌شایبه قاطبه معلمان، که به استناد قراین موجود و نظرسنجی‌ها، در مقایسه با کارمندان سایر سازمان‌ها و نهادهای دولتی، بیشترین کار مفید را به انجام می‌رسانند،

میزان کارآمدی و اثربخشی آن به سبب نارضایتی عمومی‌از کیفیت خروجی‌های آن، پیوسته معروض توجه و انتقاد بسیاری از ناظران و صاحب‌نظران واقع شده است. به زعم منتقدان، نظام فعلی آموزش و پرورش پاسخگوی خیل عظیم مطالبات، نیازها و انتظارات جامعه نیست و نیازمند اصلاحات جدی و اساسی است و استدلال می‌کنند که با رویکردهای منسوخ و متصلب کنونی و بدون توجه به نیازها و تقاضاهای اجتماعی و محیطی (ملی و فراملی) روزافزون، نمی‌توان از نهاد مزبور خواست رسالت و کارکردهای اساسی خود را اجرا کند.

نیز، استدلال شده اگر قرار است جامعه در حال گذار ایران به سلامت از گردنه‌های صعب‌العبور تغییرات اجتماعی گذر کند،‌ شایسته است که نظام آموزش و پرورش صرفنظر از تأخیرهایی که تاکنون در ورود به عرصه مهندسی اجتماعی داشته است،‌مسئولیت و سهم بیشتری در قبال جامعه بر عهده گیرد و نقش جدی‌تری را در خروج از بن‌بست کنونی و نیل به جامعه مطلوب ایفا نماید.

این مهم میسر نمی‌شود مگر اینکه نظام آموزش و پرورش ما، ضمن کسبِ وزن، شأن و جایگاه شایسته و واقعی خود در نظام و سلسله مراتب اجتماعی و سازمانی کشور، ابتدا بتواند خود را از قید و بندها و مشکلات بیشماری که با آن دست و پنجه نرم می‌کند رها سازد و به منزله بازوی روشنفکری جامعه،‌ زمینه‌های شکل‌گیری آموزش و پرورشی انسان‌گرا، رهایی‌بخش و مقوم توسعه همه جانبه و درون‌زا را فراهم آورد و در پرتوشناسایی، تحلیل و طبقه‌بندی اهم چالش‌های موجود، و همگام با تحولات جهانی،‌ چشم‌انداز مناسبی را برای خود و جامعه فراهم نموده،‌ تا به نوبه خود،‌ گره از راز فروبسته توسعه‌نیافتگی ایران بگشاید.

ـ ایران ، معمای توسعه ومشکلات برنامه ریزی

اکنون قریب به نیم قرن ـ تقریباً همگام با ژاپن ـ‌ از گام نهادن ایران در مسیر برنامه‌ریزی جهت نیل به توسعه همه جانبه و پایدار می‌گذرد و در این راه منابع بیشماری صرف شده است. ظاهراً آرمان اولیه محمدرضا شاه پهلوی نیل به مرتبت اقتصادی و صنعتی کشورهای پیشرفته ای چون امریکا و آلمان بود، لیکن بزودی دریافت که تحقق این آرزوی بلند پروازانه مستلزم تمهیدات و مقدمات فرهنگی – اجتماعی دراز آهنگی است که فقط در خلال یک فرایند طولانی تاریخی وصال میدهد – و عجالتاً ایران فاقد پتانسیل و آمادگی لازم برای آن است؛ لذا، اندکی بعد، ژاپن به الگوی توسعه ایران بدل شد اما آن نیز به عللی که خارج از حوصله این نوشتار است ، ره بجایی نبرد و اکنون همگان میدانیم که چگونه امواج انقلاب سال 57، بساط تجدد و شبه مدرنیسم ناقص و سطحی خاندان پهلوی را در نوردید.

پس از پیروزی انقلاب و تثبیت تدریجی حاکمیت سیاسی بر آمده از آن و آغاز مجدد سنت برنامه ریزی، ظاهراً، گفته و ناگفته، کشورهایی چون مالزی، ‌اندونزی، کره و ; به الگوی توسعه ما بدل شدند، اما به رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب هنوز مراد حاصل نگردیده است و گویا پیوسته راه را گم و از هدف دور افتاده ایم ، چندانکه به تعبیر یکی از ژاپنی‌ها اکنون «در توسعه نیافتگی بسی توسعه‌یافته»ایم.

براستی مشکل ما چیست؟ و چرا به‌رغم اینهمه تلاش و صرف منابع – گویا با ابتلا به نفرین ابدی خدایان، همچنان گرفتار سرنوشت سیزیف- پیوسته مشغول طی کردن یک سیکل معیوب و عقیم هستیم؟!

هم اکنون ایرانیان، به‌رغم استظهار به یک عقبه و پشتوانه عظیم و غنی تاریخی – فرهنگی، و با وجود برخورداری از منابع سرشار طبیعی، به تعبیر زنده یاد دکتر عظیمی، به عنوان کارگر، کارمند، مدیر، معلم و ; شب و روز کار می‌کنند و جان می‌کنند، اما حاصل آن تولید سرانه ای قریب 1500 دلار ( در قبال در آمد سرانه قریب 000/40 دلاری کشورهای فاقد منابع طبیعی همچون سوئیس و ژاپن) می‌باشد. اگر توسعه را به یک تعبیر افزایش قابلیت و توان یک جامعه در بهره وری ازظرفیت‌های تاریخی، اجتماعی، انسانی، اقتصادی و طبیعی خود بدانیم، این بدان معناست که جامعه ما تا بحال فقط توانسته از 5 درصد ظرفیت خود بهره برداری کند!

ریشه این فاجعه کجاست؟ و با توجه به نیم قرن سابقه و تجربه برنامه ریزی توسعه، پاشنه آشیل و حلقه مفقوده و معیوبه برنامه‌های ما چیست؟

گرچه تاکنون، اندیشمندان و پژوهشگران در باب علل انحطاط و عقب ماندگی ایران از منظرهای گوناگون، نظریات و تفاسیر متعدد و متنوعی – اعم از علل تاریخی/ جغرافیایی،طبیعی،‌سیاسی،‌ اقتصادی، فرهنگی، روانی، فلسفی، توطئه یا تهاجم بیگانگان و ; خلاصه لاهوتی و ناسوتی و اهورایی و اهریمنی – را مطرح کرده‌اند، که هر یک بنوبه خود حاوی نکات جالب و در خور تأملی می‌باشد،

لیکن با توجه به خروج روز افزون بشر از چرخه جبرو تقدیر طبیعی و ماوراء طبیعی، و نقش بارز وی در تقریر سرنوشت خود، نگارنده مایل است در تبیین راز درماندگی و فروماندگی ایران معاصر، تکیه و تاکید اصلی‌خود را بر روی‌سرنوشت خود ساخته و خود خواسته جامعه ایران ـ آنهم از منظر و محدوده سازه آموزشی ـ بنهد.

– حلقه مفقوده؟

توسعه را فرایند تحول بنیادین باورهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به منظور خلق و متناسب شدن با ظرفیتهای جدید و ارتقاء کمی‌و کیفی قابلیت‌ها و توانایی‌های انسانی، آموزشی، اقتصادی و ; دانسته اند که نیل به چنین مرتبه‌ای، بیش و پیش از همه،‌مستلزم تحول فرهنگی و ارزشی جوامع می‌باشد. مطالعات و تجربیات بین المللی، جملگی مبین و مؤید این نکته‌است که توسعه پایدار و همه جانبه، الزاماً باید از بستر نیروی انسانی بگذرد و پیش شرط توفیق، تثبیت و تداوم هرگونه توسعه و تحولی، سرمایه گذاری در توسعه انسانی بمنزله رکن و هسته اصلی و محوری آن می‌باشد.

به بیان امروزی،دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه ، و نظام آموزشی هم گذرگاه نیل به دانایی ملی بشمار می‌آید و جامعه زمانی به اهداف خود دست می‌یابد که از طریق توسعه انسانی مسیر خود را هموار کند، در واقع بنیاد حیات جمعی انسان را تعلیم و تربیت تشکیل می‌دهد و ما «آنگونه زندگی می‌کنیم که تربیت می‌شویم». از اینرو، هر تعبیری که از توسعه داشته باشیم،

برای رسیدن به آن تمامی‌تلاش‌ها بر دوش انسان‌هایی است که باید بار این غافله را به سر منزل مقصود برسانند، و از آنجایی که در دنیای معاصر، نهاد آموزش و پرورش مسئولیت تربیت نیروی انسانی در جامعه را بر عهده دارد، از اینرو، مهمترین بستر تولید و تربیت نیروی انسانی بشمار می‌آید، که با توجه به نقش و شکل فراگیر امروزی آن، یکی از بنیادهایی است که با جامه عمل پوشاندن به کارکردها

ی تعریف شده خود، اگر نگوئیم سهامدار اصلی، دست کم یکی از سهامداران عمده این فرایند به حساب می‌آید.
بر این اساس، بر خلاف پیشگامان نظریه توسعه، که همواره بر اهمیت ایجاد و گسترش منابع مادی و کالبدی تاکید داشتند، امروزه، به لحاظ اهمیت آموزش و پرورش در زندگی اقتصادی – اجتماعی افراد و جوامع، از هزینه‌های آموزشی به عنوان یک سرمایه گذاری بنیادی یاد می‌شود.

نظریه سرمایه انسانی، ضمن تاکید بر بهره‌ور‌زا بودن سرمایه گذاری در منابع انسانی، استدلال می‌کند که این سرمایه گذاریها، سبب افزایش ظرفیت و توان تولید و بهره‌وری افراد می‌شود. از نقطه نظر اقتصادی، گرچه بازگشت سرمایه گذاری در نیروی انسانی، اغلب مستلزم فرایندی طولانی و بلند مدت است، لیکن بازدهی آن بسیار عمیق و گسترده بوده و در تمام کنش‌های فردی و جمعی افراد آموزش دیده – اعم از رفتار، گفتار، خوراک، پوشاک، نرخ جمعیت و ; و در نتیجه کاهش هزینه‌های اقتصادی، بهداشتی، قضایی و ; – انعکاس می‌یابد.
همچنین از آنجا که نیروی انسانی از عوامل اصلی تولید می‌باشد، این نوع سرمایه گذاری با افزایش سطح مهارت و تخصص نیروی کار، موجب ارتقای کیفیت تولید و نیز بهبود و اثر بخشی در استفاده از منابع مادی و معنوی و بکارگیری بهینه آنها می‌شود.

افزون بر براهین و رویکرد فوق، وبا توجه به شتاب هندسی تحولات جهان در چند دهه اخیر، گفته میشود که اینک جامعه جهانی در حال ورود به مرحله جدیدی از توسعه موسوم به «جامعه دانش» (knowledge society) و «اقتصاد مبتنی بر دانش» based Economy)– (knowledge، می‌باشد، که در اثر آن، هم سامانه‌های تولید و توزیع کالا و خدمات و هم سامانه‌های تولید، توزیع، تبدیل و ترویج دانش، دچار دگرگونیهای اساسی خواهد شد.

این تحول در جامعه و اقتصاد جهانی، کشورهای کمتر توسعه یافته و غافل از توسعه دانش، از جمله ایران، را به چالشهای بنیادی جدیدی سوق میدهد؛ آنچنانکه اگر اقتصاد ایران بخواهد بطور طبیعی و با سرعت فعلی فرایند توسعه را طی کند، راهی بس طولانی و احتمالاً نافرجام در پیش خواهد داشت و چه بسا در بین راه در اثر رقابتهای فشرده جهانی مستحیل یا مستهلک گردد.

از اینرو، به اعتقاد برخی تحلیل‌گران، شایسته است ایران بدون طی فاز اقتصاد صنعتی و با یک گریز سریع و برنامه ریزی شده خود را به مرحله اقتصاد دانش پرتاب کند، و برای نیل به چنین جهش بلندی، باید سامانه اقتصادی خود را به یک سامانه یادگیرنده (تبدیل کارخانه و صنعت به مدرسه و دانشگاه و بالعکس) تبدیل کند.

بدیهی است، در پیمودن مسیر فوق، بخش اعظم و اساسی چالشها متوجه سامانه دانش در جامعه، بویژه متوجه بخش آموزش و پرورش ما، به منزله فونداسیون فرهنگی و معرفتی سایر بخشها، می‌باشد که باید با سرعت هر چه تمامتر، ضمن ترک رویکردهای منسوخ و متصلب، واجد صلاحیتها، ظرفیتها و ویژگیهای لازم جهت برداشتن چنین گام بلندی گردد.

با این همه، متاسفانه شواهد و قراین موجودحاکی از آنست‌که نگرش و روند کنونی آموزش و پرورش ایران و کیفیت منفی یا نازل خروجیهای آن، نه تنها متضاد با موج یاد شده ، بلکه حتی مغایر با ادعای طرفداران سودآوری و بهره زا بودن سرمایه گذاری در نیروی انسانی می‌باشد.

شاید عدم رغبت بخش خصوصی و حتی خانواده‌ها در مشارکت و سرمایه‌گذاری در بخش آموزش، و شکاف موجود بین مدرسه و دانشگاه با کارخانه و صنعت و نیز فاصله و گسست عمیق نظام آموزشی ایران با واقعیتها و انتظارات پیرامونی – اعم از ملی و فراملی – از سویی، و بی انگیزه شدن دانش‌آموزان برای درس خواندن یا ادامه تحصیل،‌ به ویژه در بین پسران، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها و ; از سوی دیگر؛ همگی علائم و جلوه‌هایی از واقعیت تلخ مزبور باشد که با توجه به نقش کلیدی سرمایه انسانی در رشد و شکوفایی کشور در بلند مدت، نشانه‌های امیدوارکننده‌ای بشمار نمی‌آیند.

ـ توانا بود هر که دانا بود!

ادبیات کهن ما، اعم از ملی و دینی، مشحون از اشعار، حکایات و روایات دلنشین و نغز در وصفِ شأن و منزلت علم و معرفت و معلم و متعلم می‌باشد. فلاسفه نیز پیوسته یادآور شده‌اند که انسان حیوانی اندیشمند است که در شعاع آگاهی و اندیشه خودعمل می ‌کند و اعمال او مسبوق به افکار اوست و لاجرم پای معیشت او به اندازه گلیم معرفت او دراز خواهد شد و ;

و بر این‌ها بیافزایید ادبیات جدید را، متأثر از امواج مدرنیته و پُست مدرنیته و به ویژه ملهم از پیامبران و مبشران عصر ارتباطات و اطلاعات نظیر مک لوهان، تافلر، کستلز و ;، که پیوسته از آغاز هزاره معرفت بنیاد و نقش دانایی در جابجایی قدرت و ثروت و فراز و فرود دول و ملل سخن گفته و کلمات قصارِ ایشان زینت کلام و ورد زبان تمام سیاستگذاران، مدیران ، نویسندگان و سخنرانان ماست و بی‌وقفه در سطح جامعه پمپاژ می‌شود، چندانکه امروزه،‌ نه همان خواص که عوام کوچه و بازار نیز با بیانات ایشان بیش از روایات ائمه و اولیای دین آشنایند.

اما واقعیت چه می‌گوید؟
گویا، در ایران واقعیات حاوی این طنز تلخ هستند که سردادن شعار و ادعای فراوان در هر زمینه‌ای، اغلب حاکی از کمیابی یا نایابی آن کالاست!
ـ هرم واژگونه!و مشکل عدم التفات به شان و منزلت واقعی علم و معرفت ،معلم وپژوهشگر و استاد
اگر تمایل به ساده‌سازی و ساده‌نگری تلقی نشود، بگمان نگارنده اُم‌المسائل نظام آموزشی و بلکه کل جامعه ایران، که باعث انبوه چالش‌ها و این همه واپس‌ماندگی نه همان در سطح آموزش و پرورش،‌ که در سطح ملی و جهانی شده است،‌ تنها یک علت دارد و آن هم عدم التفات و اعتنا به شأن و منزلت واقعی علم و معرفت ـ و به تبع آن معلم و پژوهشگر و استاد بمثابه طراحان و مهندسان بعد ذهنی و نرم‌افزاری جامعه و به عبارتی مولدان،‌ حاملان و مروجان این اکسیر اعظم خوشبختی و توسعه ـ‌ می‌باشد.

یعنی نگرش و جهت‌گیری جامعه و سیاستگزاران، برنامه‌نویسان،‌ بودجه‌ریزان و مجریان ما،‌ درست بر ضد رویکرد و رهیافت غالبِ جهانی مبنی بر استقرار هزاره دانش بنیاد و دانایی محور،‌ و تأکید همگان بر نقش بنیادین و بی‌بدیل سرمایه انسانی و اجتماعی به منزله موتور و محور هرگونه توسعه و تحول و نیز موضوع، محمول و مقصود آن، می‌باشد.

نگاهی گذرا و اجمالی به جایگاه آموزش و پرورش و معلم در بین برنامه‌های کلان ملی و در سند بودجه و نیز جایگاه و منزلت آن در سطح و در سلسله مراتب سازمانی و ارزشی جامعه، حاکی از آن است که در واقع عظیم‌ترین دستگاه و نهاد ملی که باید چشم و دل و چراغ جامعه باشد،

و همه خانواده‌ها و افراد جامعه بنحو مستقیم و غیر مستقیم با آن مرتبط و عزیزترین کسان خود را به آن سپرده‌اند، نهادی حاشیه‌ای، فراموش شده و تحقیر شده می‌باشد که نمی‌تواند نقش پویا و زنده‌ای را در حیات و تلاش و بالندگی جمعی جامعه ایفا کند و علیرغم اینکه زیرساختی‌ترین سنگ بنای تحولات جامعه در آن رقم می‌خورد،‌در سلسله مراتب ارزشی سازمان‌های کشوری، ‌سازمانی حاشیه‌ای و صغیر بشمار می‌آید که سایر سازمان‌ها با نگرش قیمومیت و فرادستی بدان می‌نگرند.

همچنین،‌ در صورتی که برنامه‌های بلند مدت کشور،‌ از جمله سیاست کلان فرهنگی، مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام،‌ برنامه‌های توسعه اول تا چهارم، مصوبات مجلس و شورایعالی انقلاب فرهنگی و ; را مورد بررسی قرار دهیم،‌ روشن می‌شود که شأن آموزش و پرورش در تدوین سیاست‌ها و برنامه‌های مزبور، در حداقل قابل انتظار نیز دیده نشده است. در پرتو چنین نگرشی، طبیعی است که سهم و جایگاه آموزش و پرورش در جلب حمایت حقوقی و منابع موردنیاز خود،‌ توسط سیاستگزاران و متولیان امور،‌ فراموش و یا تحت‌الشعاع سایر اولویت‌ها قرار گیرد.

به همین قیاس، در سطح جامعه نیز،‌ شغل معلمی‌در مرتبه چندم اولویت برای داوطلبان مشاغل قرار دارد و روی آوردن به شغل معلمی،‌ اغلب،‌ برخلاف میل باطنی و از سر اجبار و اکراه بوده،‌ و در هنگام انتخاب رشته نیز، انتخاب دبیری در اولویت‌های پایانی و از سرِ اضطرار و احتیاط قرار دارد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 9:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق در مورد چای و قهوه word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد چای و قهوه word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد چای و قهوه word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد چای و قهوه word :

تاریخچه کشت چای درجهان وایران
چای کلمه ای چینی است که در چین و شمال هند آنرا بهکار می برند وبا همان تلفظ وارد زبان فارسی شده است. تحقیقات نشان می دهد که بوته چای را درحدود 3 هزار سال قبل ازمیلاد مسیح درچین می‌شناختند. گیاه چای و واریته های آن به حالت وحشی د رشمال هند درناحیه ای به نام آسام و مناطقی مانند لائوس می روئند.

هم اکنون کشت این گیاه ازمدار42 عرض شمالی تا33 عرض جنوبی در کشورهای چین هندوستان، ژاپن، سریلانکا، ایران، مالزی، کنیا، سیلان وجاوه، گسترش یافته است.

سابقه مصرف چای درایران از قرن17 گزارش شده است. در ابتدا به علت گرانی عده ای خاص ازآن استفاده می کردند. درسال 1279 هجری شمسی در زمان مظفرالدین شاه کشت چای درایران، در مناطق کوهپایه ای لاهیجان، به طور جدی آغاز شد. و از آنجا به سایر نقاط گیلان و مازندران که امروزه چای کشت می شود، انتقال یافت. مرحوم کاشف السلطنه اولین کسی بود که درایران بعد از مرحوم میرزا محمد اصفهانی که بدلیل عدم آشنایی با کشت چای .موفق به گسترش کشت چای نشده بود. کشت چای را رواج داد. امروزه آرامگاه این مرد بزرگ درقسمت جنوب غربی شهرستان لاهیجان قرار دارد و مورد بازدید علاقه مندان قرار می گیرد.
مشخصات بوتهچای

بوته چای به دو صورت وحشیو مزروعی وجود دارد که به مشخصات آنها درزیر اشاره می کنیم.
1- بوته چای وحشی درخت مانند قومی و بلندی آن 12-10 متر است مشکل برگهای آن نوک تیز و به درازی 24-16 میلی متر و رنگ آن سبز روشن وشامل 5/4-4 درصد تئین و 15-13% تانن است.

2- بوته چای مزروعی بوته ای شکل وبه بلندی آن 4-3 متر است و شکل برگهای آن بیضی شکل وبه درازی 15 سانتی متر و برخلاف چای وحشی، رنگ برگ سبز تیره و شامل تئین و تانن و … است که میزان آنها از بوتهچای وحشی کمتر است.
اصولاً باهرس و دوام ، سعی می شود که ارتفاع گیاه رابه حداکثر 70 سانتی متر نگه می دارند تا از این طریقعم برداشت وهم سایر خصوصیات داشت راحتر صورت گیرد.

1-ریشه چای
چای گیاهی است که دارای ریشه های سطحی وافشانکه نسبت به شرایط فیزیکی خاک از خود، حساسیت نشان می دهد. ریشه های این گیاه برای نفوذ در خاک احتیاج به زمین مناسب دارد به طوری که درخاکهای نامرغوب ونامناسب به سختی نفوذ می کند ولی درخاکهای خوب برای یافتن آب گاهی اوقات تا عمق 32 متری هم می‌رود که در آسام گزارش شده است ولی عمق ریشه آن درحالت عمودی به 150 سانتی متر می رسد. ریشه های چای با قارچ زندگی همزیستی (Mycorrhiza) نیز تولید می کند.

2-برگ چای
قسمت مورد استفاده بوته چای برگهای گیاه می باشد که از نظر اقتصادی دارای اهمیت خاصی است. کیفیت نهایی چای ساخته شده به انواع مواد تشکیل دهنده برگ چای وابسته است در اثر هرس هایمختلف ، مخصوصاً هرس سالیانه ازکنار برگهایی که روی شاخه سال قبل باقی مانده اند جوانه شروع به رشد می نماید. شکل برگ اولی با برگهایی که بعداً ظاهر می شود فرق دارد. و به طوری که برگهای اولیه نسبت به برگهای بعدی کوچک بوده، دارای کنارهای صاف وفاقد دندانه و انتهای برگ نیز گرد می باشد.

برگهای این گیاه پایا، متنائوب ، ساده، دندانه دار، اغلب بی کرک وبی رنگ سبز تیره می باشند. همچنین همیشه سبز است. اصولاً برگهای چای را می توان در3 چین ویا بیشتر، بسته به شرایط داشت خوب، می توان برداشت کرد. برداشت اول چای باعث رشد سریعتر جوانه های پایین تر که در کناره های برگ قرار دارد می شود.

به طور کلی می توان گفت که کیفیت چای تولید شده به دو عامل بستگی دارد:
1- تعداد زیاد سافه نسبت به ورن برگ
2- وزن مخصوص مواد سلولزی موجود دربرگ

3-گل وبذرچای
گلهای این گیاه، سفید رنگ، خوشبو و معطرمیباشند. گلها به صورت تک گل ، خوشه ای ویا مجتمع و گاهی به صورت دوتایی ویا دسته‌های پنج تایی در بغل برگها ظاهر می شوند. قطر این گلها درحدود 3/3 سانتی متر است. این گلها دارای 5 تا 7 کاسبرگ براق و 5 تا 7 گلبرگ بیضی شکل هستند.
به طوری که تحدب این گلبرگ ها به سمت بیرون است. این گلها دارای تعداد زیادی پرچم هستند. این پرچم ها در پایه به گلبرگ متصلند و در حفره ای جا گرفتند. مادگی شامل کلاله و خامه و تخمدان است. کلاله دانه های گرده راجذب می نماید. خامه د ر3/1 بالایی دارای شکافی است که گاهی اوقات تا نزدیکی تخمدان پیش می‌رود. تخمدان دارای 3 تا4 مجزه می باشد که از کرکهای سفید رنگ پوشیده شده است. درداخل این تخمدانها، تخمک وجود دارد که پس ازلقاح با دانه های گرده تولید بذر می نمایند.

میوه چای (بذرچای) با قطری در حدود 5/2 سانتی متر به صورت پوشنه بوده وبسته به وجود دانه ها دریک حجره یا بیشتر دارای 1تا 4 قست است. درهر حجره 1 تا 3 دانه وجود دارد، درداخل هرمیوه آن نیز 1 تا6 دانه قرار گرفته است.

شکل »اهری این میوه ها به صورت کروی یا صاف و گاهی اوقات دو سر پهن است. و رنگ آن قهوه ای روشن است.
گل های چای خود عقیم (Self- Stepile) بوده و گرده افشانی توسط بادوحشرات صورت می گیرد. این گیاه دگرگشن بوده و دراثر خود گشنی بذرهای حاصله استعداد جوانه زدن ضعیفی خواهند داشت و بوته های ضعیف تولید می کنند. گرچه گرده افشانی مصنوعی گرده گل ممکن است تشکیل تخم رابه 14% برساند ولی درحالت طبیعی حدود 2% گل های بوته تشکیل بذر می دهند.

یکی ازخواص بوته های چای این است که گل و بذر زیاد و یا برگ کمی می دهند ویا برعکس برگ زیاد و گل و تخم کم ببارمی‌آورند. این دو خاصیت بندرت دریک بوته جمع می شود. توجه بایستی داشت که از بوته های پرگل نبایستی برای تکثیراستفاده کرد.
آب وهوای چای

ازعوامل محیطی دررشد و نمو چای می توان بهدرجه حرارت ، میزان بارندگی . رطوبت نسبی، طول روز، ارتفاع و موقعیت جغرافیایی اشاره کرد. چای گیاهی است مخصوص مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری وتقریباً در هر جا که هوای مرطوب و گرم داشته باشد، می روید. این گیاه را می توان از 2 متر پایین تر از سطح دریاههای آزاد جهان تا 2000 متری کشت نمود. درایران این گیاه تا ارتفاع 500 متری نیز کشت می شود. بارندگی سالیانه مورد نیاز برایچای 3-1 متر بوده و حرارت آن بین 30-0 درجه سانتی گراد می باشد واصولاً بایستی درجه حرارت به زیر صفر درجهنرود، هرچند که چای تا5- را تحمل می کند ولی دمای زیر صفر درجه به آن آسیب جدی وارد می کند.

رطوبت نسبی ایده آل برای چای 65% می باشد ولی رطوبت بالای خاک برای آن مضر است واصولاً بایستی سیستم زهکشی مناسب برای چای ایجاد شود. دلیل اینکه چای را در اراضی شیب دار بیشتر کشت می کنند. بخاطر این است که بدلیل شیب دار بودن احتیاج به احداث زهکش نیست وآب اضافی به پایین دامنه کوه می آید و مشکل رطوبت اضافی خاک راکه برای چای مضر است حل می کند.
به طور کلی آب وهوای مناسب برای چای، آب وهوای مرطوب وگرم است.گفته شده است که اگر شرایط آب وهوایی و خاکی برای گیاه چای مناسب باشد به طور متوسط درهر 4 تا5 روز یک برگ به برگهای قبلی اضافه می شود.

خاکهای مناسب برای چایکاری
بوته چای عموماً در اغلب خاکها می روید.مناسبترین خاک برای کشت چای خاکهای شنی ورسی که دارای هرموس باشند، می باشد. این خاکها باعث می شوندکه آب اضافی دراطراف ریشه گیاه جمع نشود زیرا همانطور که بیان شد رطوبت زیاد خاک برای این گیاه مضر است.
مناسبترین PH برای چای 5/5 است، یعنی این گیاه درخاکهای اسیدی بهتر از هر خاک دیگر رشد می کند. چون این خاکها دارای مقادیر زیادی آلومینیوم و منگنزهستند که مورد استفاده چای بوده واین گیاه مقدار زیادی از این دو عنصر را درخود ذخیره می کند.

مناسبترین موقعیت برای چایکاری اراضی شیب دار جنوبی است که دارای قدرت جذب نور و حرارت فراوان هستند و این برای چای مفید است.
هرس
درباغهایی که بوته هابه علت هرس نادرست فرم وشکل مشخصی ندارند وبر اثرمرور زمان تعدادی از آنها خشک شده واز بین رفته‌اند، فاصله بین بوته های چای خالی شده وسطح زمین بر اثر تابش خورشید گرم شده و هر چند رطوبت درسطح زمین است تبخیر می‌شود و همچنین هوموس خاک در اثر تابش آفتاب سوخنه و قدرت جذب آب و نگهداری آن را از دست می دهد پس نقش هرس صحیح و درست و انجام بموقع آنبسیار حائز اهمیت است. درزیر به هرس های مرسوم در ایران اشاره می کنیم:

 

1-هرس شدید (کف بر)
اینهرس هر 10-8 سا ل یکبار انجام می شود. منظور ازاین هرس جوان کردن بوته چای است. در هرس کف بر بوته ها را از روی خاک می برند. بعد از این هرس ابتدا محصول به شدت کاهش پیدا می‌کند (به 3/1 می رسد) ولی بعد از آن با مرورزمان محصول افزایش یافته و جبران می شود. زمان انجام این هرس ، پساز آخرین برگ چین یعنی از پایان آبان به بعد است. برای هرس کف برازداس‌های بسیار تیز ویا اره موتوری های قوی که برای این کار ساخته شده اند استفاده می گردد.
2-هرس ملایم (کمربر)
منظور از این نوع هرس، جوان نمودن و پهن کردن تاج بوته چای است وهرس فوق هر3سال یک بار انجام می گیرد. دراین هرس، بوته ها ازارتفاع 30-25 سانتی متری قطع می شوند. میزان محصول پساز هرس ملایم به 3/2 تقلیل می یابد ولی بعد به مرور زمان افزایش می‌یابد. زمانان جام هرس، زمستان است
1- هرس سطحی (سربر)

این هرس هر ساله به منظور تحریک بوته به برگ دهی بیشتر، انجام می گیرد. ارتفاع هرس 40-35 سانتی متری وزمان انجام آن ماههای بهمن واسفند است.
درماه فروردین فرصت مناسبی برای رشد شاخه های جدید است و برگ چینی از اردیبهشت آغاز می گردد.
آبیاری
اگر بارندگی به مقدار کافی ودرزمان مناسب (به ویژه در تابستان) انجام شود باغچای نیاز به آبیاری ندارد ولی درعمل این طور نیست و برخی از سالها به علت خشکی در تابستان محصول چای کاهش وزن و کیفیت پیدا می کند. به علت وضع خاص باغ های چای کشور که بیشتر آنها درشیب ودامنه تپه ها وکوه ها ایجاد شده اند، بهترین روش آبیاری، آبیاری بارانی است.
درحال حاضر حدود 2000 هکتار ازاراضی زیر کشت چای شمال از این روش آبیاری که محصول راحدود60 % افزایش داده است، قرار دارند.
مبارزه علفهای هرز
علفهای هرز همواره عامل محلی در زیان رسانی به محصولات کشاورزی محسوب می شود. از علفهای هرز مهم چای می توان به اویارسلام (Cyperas esculentus) وترشک (Rumexsp.) اشاره کرد که به صورت مکانیکی و شیمیایی درفصول مناسب، با آنها مبارزه می‌شود.
کودپاشی

کودپاشی درماههای اسفند و فروردین انجام می شود. برای هر هکتار 500 کیلو گرم سولفات آمونیوم یا 250 کیلوگرم اوره و هر دو سال یکبار از فسفات آمونیوم نیز استفاده می شود.
درباغاتی که آبیای می شوند مقدار کود مصرفی به 2 برابر می رسد. مقدار کودفسفره (سوپر فسفات تریپل یافسفات آمونیوم) حداکثر یک صد کیلو گرم درهکتار است. درباغاتی که آبیاری بارانی دارندکود سرک (اوره) همراه با آب داده می شود و درباغهایی که آبیاری بارانی ندارند همراه بابارندگی کود سرک را می دهند.
کود پاشی به صورت دست پاشی ویابا تراکتور های مخصوص چای، دربین ردیف هایچای پاشیده می شود.
همچنین از کودهایی که درساختار آنهاعناصری چون آهن،مس، برم، منیزیم، منگنز وکلسیم وجود دارد نیز به ترتیب به میزان 1500-700 گرم، 300-200گرم، 13-15 کیلو گرم، 5-3 کیلوگرم،1200-900 گرم و 20-15 کیلوگرم خالص درهرهکتار،استفاده می شود.

همچنین ازکودهای سبز وکود حیوانی نیز به ترتیب به میزان 10-5تن 40-20 تن درهکتار استفاده می شود. آزمایشات در کنیا نشان داده است که افزایش ازت ، کیفیت چای را کاهش داده وبدون تغییر آن با پتاس و اصلاح کیفیت با افزودن فسفات بدست می آید و تأثیرازت موقعی که آمونیم نیترات استفاده شده خیلی کم خواهد بود. همچنین آزمایشهایی درژاپن نشان داده است مقدارزیاد سولفات آمونیوم کیفیت چای سبز را بالا می برد ترکیب آمینواسیدهای برگ رازیاد می‌کند. درآزمایشهای دیگری یافته شده است که کاربرد ازت به میزان100 کیلوگرم درهکتار برای گیاهچه هایی که از کلون و هیبرید درآسام حاصل شده اند، کیفیت چای عالی بوده است ولی باافزایش این میزان ازت،کیفیت چای کاهش یافت.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 9:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مقایسة تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع) در قرآن و أناجیل اربعه word دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مقایسة تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع) در قرآن و أناجیل اربعه word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مقایسة تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع) در قرآن و أناجیل اربعه word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مقایسة تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع) در قرآن و أناجیل اربعه word :

مقایسه تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع) در قرآن و أناجیل اربعه

دکتر فیض الله اکبری دستک(1)
چکیده
داستان زندگی و تعالیم حضرت زکریا(ع) و یحیی(ع) یکی از داستانهای مشترک میان قرآن کریم و أناجیل اربعه می باشد که اگرچه بصورت مختصر و کوتاه در هر دو کتاب طرح شده، ولی نکات عبرت آموز و جنبه‌های تربیتی و سازنده آن در هر دو کتاب به حدی فراوان است که ضمن تقویت زمینه های صلح و همزیستی میان پیروان ادیان توحیدی می تواند چراغ پرفروغی فرا راه دیدگان پیروان اسلام و مسیحیت در جهت تحکیم بنیانهای مشترک عقیدتی قرار دهد.

انجیل لوقا، زکریا (ع) را به عنوان کاهنی یهودی و بسیار درستکار و مجری احکام الهی با جان و دل می داند که در ایام پیری توسط فرشته خدا به ولادت یحیای نبی بشارت داده شد. قرآن کریم نیز، زکریا را به نبوت و وحی وصف نموده که علاوه بر دریافت بشارت اعجاز آمیز یحیی در کهنسالی توسط وحی، کفالت و سرپرستی مریم مقدس(س) را نیز بر عهده داشته است. در اناجیل اربعه، وظیفه یحیی(ع)، تمهید راه برای عیسی مسیح(ع) و تبشیر نسبت به ظهور پیام آور مسیحیت بیان شده است و قرآن کریم نیز یحیی را پیامبری می داند که علاوه بر تصدیق نبوت عیسی (ع)، دارای کتاب آسمانی بوده و در سن کودکی، مقام نبوت به وی عطا شده بود.

کلید واژه ها: قرآن، اناجیل اربعه، زکریا، یحیی، مقایسه تطبیقی، داستان.
طرح مسأله:
در نیم قرن گذشته، بیشتر متألهان و متفکران ادیان بزرگ، از ضرورت گفتگوی ادیان سخن می گویند و برای بسط و گسترش آن تلاش می کنند. طرح این گفتگو و تبادل نظر جهت ابهام زدایی، از پیامهایی اصلی ادیان و تقویت زمینه های صلح و همزیستی میان پیروان آنها، نقش حیاتی دارد از این رو موضوع نبوت و شرح داستان زندگانی و رسالت پیامبران الهی، از موضوعاتی است که در قرآن کریم و اناجیل اربعه به آن پرداخته شده است. مسأله هدایت مردم و دعوت آنان به

پرستش خدای یگانه، بار سنگینی است که بر دوش انسانهای برگزیده الهی نهاده شده و آنان از طریق اتصال به وحی، مأمور تبلیغ پیامهای الهی و مبارزه با ظلم و فساد پادشاهان و نیز حمایت از ستمدیدگان و پابرهنگان بوده اند. در همین راستا اناجیل اربعه و قرآن کریم، گاه به تفصیل و گاه به اجمال، به بیان داستان زندگی پیامبران الهی و مبارزات سخت آنان با حاکمان و زورگویان جامعه و نیز عابدان و راهبان مقدس مآب و ریاکار معاصر خویش پرداخته و مخاطبان و پیروان خویش را با داستان زندگی و سطح تعالیم و آموزه های آنان و نیز سرگذشت امتهای پیشین آشنا نموده اند.

از میان پانزده پیامبری که نام آنها بطور مشترک در قرآن کریم و اناجیل اربعه، ذکر شده است، مقاله حاضر تنها به مقایسه تطبیقی داستان حضرت زکریا (ع) و حضرت یحیی(ع) ابتدا در اناجیل اربعه و سپس در قرآن کریم می پردازد و نقاط اشتراک و افتراق هر یک را به تفصیل مورد بررسی قرار می دهد. لازم به ذکر است که داستان حضرت زکریا به تفصیل فقط در انجیل لوقا ذکر شده ولی داستان حضرت یحیی (ع) در اناجیل چهارگانه وارد شده است.
1-زکریا(ع)

1-1- داستان زکریای پیامبر در انجیل لوقا:
داستان حضرت زکریا(ع) در انجیل لوقا نسبتاً کوتاه و گذرا آمده و تحت الشعاع داستان حصرت یحیی(ع) قرار گرفته است از لحاظ شخصیتی زکریا، کاهنی یهودی و عضو دسته ای از خدمه خانه خدا به نام اََُبِِیّّا(1) و همسر الیصابات از نسل کاهنان یهود می‌باشد. وی بسیار درستکار و مجری احکام الهی با جان و دل بود. او توسط فرشته خدا در ایام پیری به ولادت یحیای نبی بشارت داده شد.

1-1-1- بشارت ولادت یحیی:
«در ایام هیردویس پادشاه یهودیه کاهنی زکریا نام از فرقه ابیا بود که زن او از دختران هارون بود و الیصابات نام داشت. و هر دو در حضور خدا صالح و به جمیع احکام و فرایض خداوند بی عیب، سالک بودند. و ایشان را فرزندی نبود زیرا که الیصابات نازا بود و هر دو، دیرینه سال بودند. و واقع شد که چون به نوبت فرقه خود در حضور خدا کهانت می کرد. حسب عادت کهانت، نوبت او شد که به قدس خداوند در آمده بخور بسوزاند و در وقت بخور، تمام جماعت قوم بیرون عبادت می

کردند. ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده بر وی ظاهر گشت. چون زکریا او را دید در حیرت افتاده ترس بر او مستولی شد. فرشته بدو گفت: ای زکریا ترسان مباش زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجه ات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. و ترا خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد، زیرا که در حضور خداوند، بزرگ خواهد بود و شراب و مسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود پر از روح القدس خواهد بود. و بسیاری از بنی اسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان خواهد برگردانید. و او به روح و قوت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید تا

دلهای پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان برگرداند تا قومی مستعد برای خدا مهیا سازد زکریا به فرشته گفت این را چگونه بدانم و حال آنکه من پیر هستم و زوجه ام دیرینه سال است. فرشته در جواب وی گفت من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شدم تا با تو سخن گویم و از این امور ترا مژده دهم. والحال تا این امور واقع نگردد گنگ شده یارای حرف زدن نخواهی داشت زیرا سخنهای مرا که در وقت خود به وقوع خواهد پیوست باور

نکردی. و جماعت، منتظر زکریا بودند و از طول توقف او در قدس متعجب شدند. اما چون بیرون آمده نتوانست با ایشان حرف زند پس فهمیدند که در قدس رؤیایی دیده است. پس به سوی ایشان اشاره می کرد و ساکت مانده و چون ایام خدمت او به اتمام رسید به خانه خود رفت و بعد از آن روزها، زن او الیصابات حامله شده، مدت پنج ماه خود را پنهان نموده و گفت به این طور خداوند به من عمل نمود در روزهایی که مرا منظور داشت تا ننگ مرا از نظر مردم بردارد.» (انجیل لوقا، باب اول، 25-5)

در این قسمت از انجیل لوقا، بدینگونه به داستان زکریا(ع) پرداخته شده که در یکی از روزهایی که زکریا در معبد بوده است، فرشته خداوند بر او نازل می شود و با او صحبت می‌کند و او را بشارت می دهد که دعای تو مستجاب گردیده است و همسرت برای تو پسری خواهد آورد که او را یحیی نام خواهی نهاد و به او خبر داد که از این پس، شادی و سرور زائدالوصفی نصیب تو و همسرت خواهد شد و بسیاری از ولادت آن نوزاد، خوشحال خواهند شد. زیرا که او یکی از بندگان بزرگ خداوند خواهد بود که گناه نخواهد کرد و قوت و قدرتی به مانند الیاس پیغمبر به او عطا خواهد شد.

در این حال، زکریا(ع) به فرشته گفت که این امر چگونه ممکن است با اینکه من و همسرم هر دو پیر شده ایم و در عین حال او هم، نازاست. ولی فرشته به او چنین گفت که از طرف خدا مأموریت دارم تا این مژده را به تو بدهم.

در ادامه داستان، فرشته، او را از علامت و نشانه صحیح بودن و نیز وقوع نزدیک این بشارت خبر داد و گفت از این لحظه به بعد، توان تکلم از تو گرفته خواهد شد و نمی توانی با مردم سخن بگویی تا آنکه این امور، واقع گردد. و البته چنین هم شد و این در حالی است که زکریا، بشارت جبرئیل را باور نکرد و عدم تکلم زکریا به عنوان تنبیه وی معرفی شده زیرا وقتی که او از معبد بیرون آمد، جماعت منتظر بیرون، متوجه عدم تکلم او شدند و فوراً به حادثه بزرگی پی بردند و سرانجام الیصابات باردار شد و ننگ بزرگ از او برداشته شد.

 

1-1-2- ولادت یحیی:
«اما چون الیصابات را وقت وضع حمل رسید پسری بزاد و همسایگان و خویشان او چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمی بر وی کرده با او شادی کردند و واقع شد در روز هشتم چون برای ختنه طفل آمدند که نام پدرش زکریا را بر او می نهادند. اما مادرش ملتفت شده گفت نه بلکه به یحیی نامیده می شود. به وی گفتند از قبیله تو هیچ کس این اسم را ندارد. پس به پدرش اشاره کردند که او را چه نام خواهی نهاد، او تخته ای خواسته بنوشت که نام او یحیی است

و همه متعجب شدند. در ساعت دهان و زبان او بازگشته به حمد خداوند متکلم شد پس بر تمامی همسایگان ایشان خوف مستولی گشته و جمیع این وقایع در همه کوهستان یهودیه شهرت یافت. و هرکه شنید در خاطر خود تفکر نمود گفت این چه نوع طفل خواهد بود و دست خداوند با وی می بود. و پدرش زکریا از روح القدس پر شده نبوت نموده گفت: خداوند خدایِ اسرائیل، متبارک باد. زیرا از قوم خود تفقد نموده برای ایشان خدایی قرار داد و شاخ نجات برای ما برافراشت در خانه بنده خود داود.»(انجیل لوقا، باب اول،67-57).

به گزارش انجیل لوقا، پس از ولادت یحیی مردم خواستند اسم آن نوزاد را همنام پدرش زکریا کنند ولی مادرش از این کار آگاه شده و گفت که نام او یحیی خواهد بود. اطرافیان از این نام تعجب کردند زیرا که پیش از این کسی بدان اسم نامبردار نشده بود. همسایگان و اطرافیان دوباره از زکریا پرسیدند که نام آنرا چه خواهی گذاشت. زکریا هم، نام یحیی را، روی تخته ای نوشت و به آنان نشان داد و از این وقت بود که زبان زکریا به سخن گشوده شد و به حمد و ستایش پروردگار پرداخت و او که از روح القدس پر شده بود، پس از حمد و ستایش الهی، به بیان فلسفه ولادت یحیی و آینده بنی اسرائیل پرداخت و آنرا هدیه ای الهی و بسیار متبارک برای بنی اسرائیل خواند که مایه نجات بنی اسرائیل از دشمنان و نجات آنان از گناهان خواهد بود تا آنان را از ظلمت و جهالت و موت به سوی نور رهنمون شود.

1-1-3- شهادت زکریا:
«تا انتقام خون جمیع انبیاء که از ابنای عالم ریخته شد از این طبقه گرفته شود. از خون هابیل تا خون زکریا که در میان مذبح و هیکل(1) کشته شد. بلی به شما می گویم که از این فرقه بازخواست خواهد شد.» (انجیل لوقا، باب یازدهم، 51 و 50)

در این قسمت، عیسی مسیح، به این نکته اشاره می کند که خداوند، انتقام خون تمامی انبیا و فرستادگان خود را از دست ظالمان و سفاکان یهود خواهد گرفت از خون هابیل تا خون زکریا که خون هیچ یک به هدر نخواهد رفت و این قوم در محضر خدا، بازخواست خواهد شد. همچنانکه این مطلب در انجیل متی نیز آمده است:

«تا همه خونهای صادقان که در زمین ریخته شد بر شما وارد آید. از خون هابیل صدیق تا خون زکریا ابن برخیا که او را در میان هیکل و مذبح کشتید.(انجیل متی، باب بیست و سوم، 35)

1-1-4- همسر زکریا:
طبق گزارش انجیل لوقا، همسر زکریا، الیصابات نام داشت که از نسل هارون برادر موسی و از قبیله کاهنان یهود بود. (لوقا، باب اول، 5) الیزابت، زنی پارسا، متعبد، مجری احکام الهی، پیر و سالخورده و نازا بود.(لوقا، باب اول، 17-5).
1-2- داستان زکریا در قرآن:

در قرآن کریم داستان زندگی و نبوت حضرت زکریا(ع) در سوره های آل عمران(38-37)، انعام(85)، مریم(2و 7) و انبیا(89) بیان شده است و در هر یک به ترتیب خداوند وی را به «نبوت و وحی»، «پیامبری عظیم همانند الیاس و اسماعیل و عیسی» و «اهل عبودیت و صلاح» وصف نموده است. از تاریخ حیات زکریا جز دعا و نیایش آن حضرت به درگاه خداوند جهت فرزند دار شدن و استجابت آن از سوی خداوند و اعطاء یحیی (ع) به وی آنهم پس از مشاهده حالات مریم مقدس(س) در عبادت و کرامت وی به نزد خداوند، چیز دیگری گزارش نشده است. (طباطبایی، المیزان، 114/27) از این رو، مطابق بیان قرآن کریم، کفالت و سرپرستی مریم به

خاطر فقدان پدرش عمران به زکریا داده می شود و پس از رشد و نمو مریم در بیت زکریا و اشتغال وی به عبادت، زکریا بر وی داخل می شود و به تفقد و تشویق مریم می پردازد:«فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم این لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بعیر حساب: پس خداوند او را به نیکویی پذیرفت و او را به تربیتی نیکو پرورش داد و زکریا را برای کفالت و نگهبانی او برگماشت و هر وقت زکریا به صومعه عبادت مریم می آمد، رزق شگفت انگیزی می‌یافت می گفت ای مریم این روزی از کجا برای تو می رسد؟ پاسخ داد که این از جانب خداست که همانا خدا بی سبب به هرکس خواهد روزی بیحساب دهد.»(آل عمران 37)

در این هنگام بود که زکریا با مشاهده کرامت مریم، به نیایش به درگاه الهی پرداخت و از پروردگار خود خواست که فرزندی طیب و پاک از ذریه ای پاک به وی عطا نماید:
1-2-1- بشارت ولادت یحیی:
«هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. فنادته الملئکه و هو قائم یصلی فی المحراب اِنّ الله یبشّرک بیحیی مصدّقاً بکلمه من الله و سیداً و حصوراً و نبیاً من الصالحین. قال رب أنّی یکون لی غلام و قد بلغنی الکبر و امراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء. قال رب اجعل لی آیه قال آیتک ان لا تکلم الناس ثلاثه ایام الّا رمزاً. و اذکر ربک کثیراً و سبح بالعشی والابکار: در آن هنگام که زکریا کرامت مریم را مشاهده کرد عرض کرد پروردگارا مرا به

لطف خویش فرزندانی پاک سرشت عطا فرما که همانا تویی مستجاب کننده دعا. پس زکریا را فرشتگان ندا کردند هنگامی که در محراب عبادت به نماز ایستاده که همانا خداوند ترا به ولادت یحیی بشارت می دهد در حالی که او به نبوت عیسی کلمه خدا گواهی می دهد و او خود در راه خدا پیشوا و پارسا و پیغمبری از شایستگان است. زکریا عرض کرد: پروردگارا چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که مرا سن پیری فرا رسیده و اهل من نیز عجوزی نازا باشد؟ گفت چنین است کار خدا هرچه بخواهد می کند بی آنکه به شرایط و اسباب محتاج باشد.»(آل عمران/ 40-38)

و در سوره دیگر، چنین آمده است:
«کهیعص ذکر رحمت ربک عبده زکریا. اذ نادی ربه نداء خفیا. قال رب انی و هن العظم منّی و اشتعل الرأس شیباً و لم اکن بدعائک ربّ شقیاً. و انی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقرا فهب لی من لدنک و لیّاً. یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضّیا. یا زکریا اِنّا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیّا. قال رب انی یکون لی غلام و کانت امرأتی عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیّا. قال کذلک قال ربک هو علیّ هیّن و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً. قال ربّ

اجعل لی آیه قال آیتک ان لا تکلم الناس ثلاث لیالٍ سوّیاً. فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبّحوا بکره و عشیّاً: کهیعص. در این آیات پروردگار تو از رحمتش بر بنده خاص خود زکریا سخن می گوید. یاد کن حکایت او را وقتی که خدای خود را پنهانی و از صمیم قلب ندا کرد. عرض کرد که پروردگارا استخوان و (ارکان حیات) من سست گشت و فروغ پیری بر سرم بتافت و با وجود این من از دعا به درگاه کرم تو (چشم امید دارم) و خود را محروم از عطای تو هرگز ندانسته‌ام.

بار الها من از این واژگان کنونی بیمناکم مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشد و راه باطل پویند و زوجه من هم نازا و عقیم است. تو خدایا از لطف خاص خود، فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما. که او وارث من و همه آل یعقوب باشد و تو ای خدا، او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش، همنام و همانندش، در تقوا نیافریدیم، بشارت می دهیم. زکریا از فرط شوق و شگفتی و

برای حصول اطمینان عرض کرد پروردگارا مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازا و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده ام. خدا فرمود این کار برای من بسیار آسان است و من هستم که تو را پس از هیچ و معدومِ صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم. زکریا باز عرضه داشت بار الها برای من نشانه و حجتی بر این بشارت قرار ده خدا فرمود که بدین نشان که با مردم تکلم تا سه روز نکنی پس ما به زکریا در آنجایی که از محراب عبادت بر قدمش بیرون آمد وحی کردیم که (تو و امتت) همه صبح و شام به تسبیح و نماز قیام کنید.»(مریم/11-1)

در این دو سیاق بلند از آیات سوره های آل عمران و مریم، پیرامون نیایش و مناجات حضرت زکریا (ع) به درگاه الهی و درخواست ایشان از خدای مهربان جهت دارا شدن فرزندی شایسته و صالح سخن گفته شده است. آنچه که در این میان بیشتر جلب توجه می کند، نزول فرشته بر زکریا و ندای وی می باشد که بشارت استجابت دعای وی و بشارت ولادت فرزندی بزرگ و صالح که دارای رسالت و نبوت خواهد بود، می‌باشد توضیح آنکه مطابق بیان این قسمت از آیات

شریفه قرآن کریم، زکریا به محض شنیدن این خبر مسرّت بخش، بسیار شگفت زده شده و چنین استدلال می کند که این امر با اسباب و علل طبیعی و بشری، در تضاد خواهد بود چرا که خود دچار پیری و کهنسالی شده و همسرش هم، عقیم و نازاست. ولی خداوند، این واقعه را امری ممکن می شمارد و حتی نام آن طفل را که هنوز بدنیا نیامده است، به نام یحیی معین می کند و نشانه صحت این بشارت را چنین بیان می دارد که زکریا تا سه شبانه روز قادر به تکلم نخواهد بود و لذا قدرت تکلم به اذن الهی از وی سلب خواهد شد و چنین نیز شد.

 

1-2-2- همسر زکریا در قرآن
علاوه بر آنچه که در سوره های فوق الذکر قرآن کریم از زبان زکریا نقل شده که همسرش عقیم و نازاست، در سوره انبیاء، ضمن بیان سرگذشت نیایش و درخواست زکریا از خداوند در فرزند دار شدن، توصیفی هم از صلاح و شایستگی و پاکدامنی همسر زکریا بیان شده است که نشان می دهد وی به جهت پاکدامنی، شایستگی مادر شدن یحیی و نیز صلاحیت قبول و پذیرش موهبت الهی یعنی یحیی را داشته است و به همین خاطر، هر دو یعنی زکریا و همسرش، با صفاتی همچون :«مسارعین فی الخیرات» و «خاشعین» معرفی و ترسیم شده اند.
«و زکریا اذ نادی ربه رب لاتذرنی فرداً و انت خیر الوارثین. فاستجبنا له و وهبنا له یحیی و اصلحنا له زوجه انهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً و کانوا لنا خاشعین.» (انبیاء/89-88):

«و یاد آور حال زکریا را هنگامی که خدا را ندا کرد که بار الها مرا تنها و یک تن وامگذار که تو بهترین وارث اهل عالم هستی. ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و زنش را که (نازا بود) شایسته همسری او و قابل ولادت گردانیدیم زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل می کردند و در حال بیم و امید ما را می‌خواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند.»

در این قسمت از آیات، علاوه بر آنکه از یحیی (ع) به عنوان موهبت و عطیه الهی به زکریا یاد شده است، از شخصیت و پاکدامنی و صلاح و ایمان همسر زکریا نیز یاد شده است که ما چگونه او را صالح و شایسته گردانیدیم:«و اصلحنا له زوجه» آنگاه در ادامه، همچنانکه برخی از مفسرین از جمله علامه طباطبایی(ره) نیز فرموده اند، خداوند متعال طبق سیاق آیه، به بیان علت و وجه این انعام و موهبت خویش به زکریا و اهل بیت او از جمله همسرش اشاره می کند و آنرا در سه

جهت اصلی، خلاصه می‌نماید: اول بدان جهت که اینان از پیشگامان و پیشتازان در خیرات بوده اند، دوم آنکه پیوسته و همیشه در حال خوف و رجا، پروردگارشان را می خواندند و دیگر آنکه همواره در برابر خداوند، اهل خشوع بوده اند. بنابراین مطابق بیان صریح این فراز از آیات، همسر زکریا، بانویی صالح و شایسته، پیشگام در انجام خیرات و نیکیها، اهل دعا و نیایش مداوم همراه با بیم و امید و نیز اهل خشوع و خضوع به درگاه الهی بوده است. به همین خاطر، مورد عنایت ویژه خداوند و اصلاح او، قرار گرفته است. (طباطبایی، همان، 14/319)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ