
مقاله درآمدى بر مبانى معرفت شناسى اسپینوزا word دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله درآمدى بر مبانى معرفت شناسى اسپینوزا word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله درآمدى بر مبانى معرفت شناسى اسپینوزا word
چکیده
مقدّمه
نقد منابع و مآخذ
چه مىتوانیم بدانیم؟
«تصوّر» در فلسفه اسپینوزا
درجات صعودى صدق (اقسام معرفت)
1 معرفت نوع اول (معرفت ناشى از تجربه مبهم)
2 معرفت نوع دوم (شناخت استدلالى)
3 معرفت نوع سوم (شناخت شهودى)
اقسام تصوّرات درست
در باب مطابقت با واقع و صدق گزارهها
نتیجهگیرى
••• منابع
پىنوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله درآمدى بر مبانى معرفت شناسى اسپینوزا word
ـ اسپینوزا، باروخ، اخلاق، ترجمه محسن جهانگیرى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1376
ـ ـــــ ، رساله در اصلاح فاهمه، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1374
ـ استراترن، پل، آشنایى با اسپینوزا، ترجمه شهرام حمزهاى، تهران، مرکز، 1379
ـ پارکینسن، جورج هنرى ردکلیف، عقل و تجربه از نظر اسپینوزا، ترجمه محمّدعلى عبداللهى، قم، بوستانکتاب، 1381
ـ پارکینسن، جورج هنرى ردکلیف، نظریه شناخت اسپینوزا، ترجمه مسعود سیف، تهران، علمى و فرهنگى،1386
ـ جهانگیرى، محسن، «اقسام علم و مسائل مربوط به آن از نظر اسپینوزا»، در: مجموعه مقالات (بیست مقاله)،تهران، حکمت، 1383
- فتحىزاده، مرتضى، جستارهایى در معرفتشناسى معاصر، قم، کتاب طه، 1384
ـ فروغى، محمّدعلى، سیر حکمت در اروپا، تهران، هرمس، 1383
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه غلامرضا اعوانى، تهران، علمى و فرهنگى، 1386
ـ یاسپرس، کارل، اسپینوزا، فلسفه، الهیات و سیاست، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1375
- Joachim, Harold H., A Study of the Ethics of Spinoza, Oxford, Clarendon Press,
- Lloyd, Genevieve, Routledge Philosophy Guidebook to Spinoza and the Ethics, Londen andNewYork, Routledge,
- Pollock, Fredrick, Spinoza: His Life and Philosophy, Londen, Duckworth,
- Rescher, C.f. N., The Coherence Theory of Truth, Oxford, Clarendon,
- Spinoza, Baruch, Complete Works, Translated by Samuel Shirley, Edited by Michael L. Morgan,Hackett Publishing Compony,
- —– , Spinoza’s Short Treaties on God, Man, and His Well-being, Tr. and ed. withan Introdutionby A. Wolf, Cambridge University Press,
- Wolfson, Harry Astryn, The Philosopy of Spinoza, Harvard University Press,
چکیده
نگارنده مقاله حاضر بر آن است تا در بررسى مبانى معرفتشناختى فلسفه اسپینوزا، برخى ازمهمترین سؤالات معرفتشناسى معاصر را پیشروى نظریات فلسفى این فیلسوف عقلگراى قرن هفدهم قرار دهد و از این طریق، نوشتارى جامع را در ارائه منظومهوار اندیشههاى معرفتشناسانه وى سامان بخشد. ضمن اینکه در مقاله حاضر، با مرورى بر درجات صعودى صدق (معرفت ناشى از تجربه مبهم، معرفت استدلالى، و معرفت شهودى)، به بررسىِ اعتبار، وثوق و نیز ویژگىهاى مراتب ادراک در نظریه شناخت اسپینوزا پرداخته خواهد شد
نظریه شناخت اسپینوزا با برشمردن معیارهاى درونى و بیرونى صدق، از تصوّرات تام (ناظر به تأمین معیارهاى درونى صدق) و حقیقى (ناظر به معیار بیرونى صدق) سخن مىگوید. مطابقت با واقع (امر متصوَّر)، به عنوان معیار بیرونى و وضوح (بداهت)، و نیز تمایز و سازگارى، به عنوان معیارهاى درونى صدق، پدیدآورندگانِ تصوّرى تامّ و حقیقى خواهند بود. بر این اساس، نظریه شناخت اسپینوزا با دو نظریه مشهور حوزه معرفتشناسى ـ که عبارتاند از: نظریه کلاسیک معرفت و نظریه انسجام یا هماهنگى ـ در موضوع «معیار صدق» قرابتهایى خواهد داشت. گفتنى است که در بخش پایانى این مقاله، به بررسى نسبت نظریه شناخت اسپینوزا با دو نظریه مذکور پرداخته خواهد شد
کلیدواژهها: اسپینوزا، تصوّر، درجات صعودى صدق، نظریه کلاسیک معرفت
مقدّمه
اسپینوزا یکى از فیلسوفان عقلگراى سده هفدهم میلادى است؛ او در پى آن بود که بابهرهگیرى از روش هندسه اقلیدسى در فلسفه، به نظام فلسفى خودبسندهاى مبتنى براستدلالات استنتاجى دست یابد. البته میزان توفیق اسپینوزا در دستیابى به این هدف،به واسطه نقدهایى که بعدها به نظام فلسفى وى وارد آمد،1 با تردید روبهرو شد؛ امّا بههر روى، بخش عمدهاى از طرح جامع فلسفىاش که تبیین کامل همهچیز را دنبالمىکرد، تحسین فیلسوفان و فلسفهپژوهان بسیارى را برانگیخت
در آموزههاى فلسفى اسپینوزا، نوآفرینى فکرى قابل ملاحظهاى وجود دارد؛ ولىشواهدى نیز دالّ بر تأثیرپذیرى او از تفکرات عارفان یهودى (به ویژه عارفان قبالایى)،متفکران رنسانس (نظیر برونو)، اندیشههاى رواقى، ابنمیمون، و بالاخره دکارت یافتمىشود. یکى از بایستههاى قابل توجه در مطالعه دستگاه فلسفى اسپینوزا، التزامپژوهشگر به تعاریف خاصّى است که این فیلسوف از اصطلاحات رایج در تفکر فلسفىغرب به دست مىدهد. از آنجا که این تعاریفِ اسپینوزایى ـ در موارد گوناگون ـ با معانىمتداول آن اصطلاحات کاملاً متفاوتاند، مطالعه آثار اسپینوزا بدون مدّنظر قرار دادن آنتعاریف بىفایده مىنماید
نظرگاه هستىشناختى اسپینوزا در عین آنکه صرفا از جوهرى بسیط، ناکرانمند، وسرمدى سخن مىگوید، به صفات بىشمارى نیز که بیانگر ماهیت ذاتى این جوهرهستند اشاره مىکند. اسپینوزا بُعدى از صفات جوهر را که مقیّد به زمان و فاقد خصیصهناکرانمندى و سرمدیت است و در حقیقت، از عوارض جوهر به شمار مىآید،«حالت»2 نامگذارى کرده است. او معتقد است: از میان صفات بىشمار جوهرسرمدى، تنها دو صفت «بُعد» و «علم» (فکر) متعلّق شناخت ما انسانها قرار مىگیرند وجهان نیز چیزى جز تعیّن این دو صفت نیست. بر این اساس، همه موجوداتْ تجلّیاتصفات گوناگون جوهر (یا همان خدا در ادبیات دینى) تلقّى مىشوند. اسپینوزا بر اینباور بود که علّیت جوهر یا همان خداوند بر سبیل تعدّى نیست؛ به این معنا که او چیزىخارج از خود پدید نیاورده و جوهر ـ در واقع ـ عین همه اشیاى طبیعى است. در نظامحالتى اسپینوزا، موجوداتْ همان تعیّناتِ جوهر به شمار مىروند؛ از اینرو، «جسم» و«نفس»، حقیقت واحدى هستند، به دو اعتبار: جسم، تعیّن صفت بُعد جوهر است ونفس تعیّن صفت فکر آن. پولوک بر آن است که در نگاه اسپینوزا، «نفس» نمود درونىبدن، و «بدن» نمود بیرونى نفس است.3 انسانها به اعتبار آنکه تعیّن صفت علم جوهربه شمار مىروند، ممکن است ـ به واسطه این جنبه عدمى ـ در ادراکات خویش دچاراشتباه شوند؛ امّا به اعتبار جنبه وجودىشان، که در حقیقت مبتنى بر صفت ناکرانمند بُعداست، مىتوانند واجد معرفت حقیقى باشند
اسپینوزا برخلاف بیکن معتقد بود: عقل به مقتضاى طبیعتش، خطاناپذیر است. وىدر کتاب اخلاق، در پى اثبات این معنا بود که عقل اگر با اتّکا به «مفاهیم مشترک»، و باتمسّک به تصوّرات واضح و متمایز، لوازم منطقى این تصوّرات را استنتاج نماید، بهتصوّرات درست و اصلاحناپذیر دست خواهد یافت. او اعتقاد داشت که طرح کتاب اخلاق شاهدى بر این مدّعاست. اسپینوزا از دو نوع علم «تمام» و «ناتمام» سخن مىگفت.او معتقد بود که ادراک کامل اشیا، نتیجه بهرهمندى از علم تامّ است. معلومات تامّ بشرى،معلوماتى هستند که براى کسب آنها نیازمند علم دیگرى نیستیم؛ امّا علم ناتمام، شناختناقص و مبهم اشیا را درپى دارد که براى تکمیل اینگونه ادراکات، نیازمند ارجاع بهمعلومات تامّ و حقیقى خواهیم بود. اسپینوزا بر این باور بود که معلومات تامّ انسان بسیارمعدودند. وى اعمال انسان را نتیجه معلومات و تصوّرات او مىدانست و بر این اساس،معتقد بود: انسانها هنگامى که واجد تصوّرات تامّ و حقیقى هستند، از درون موجباند؛در این حالت، اعمال انسانها صرفا از اقتضائات طبع آنان نشئت مىگیرد و انسانها ازاین حیثْ آزادند و فعّال. امّا هنگامى که اعمال آدمى به متقضاى ایجاب درونى او نیست،بلکه متأثر از امور خارجى است، او صاحب تصوّرات غیرتام خواهد بود و به ناچاراعمالى منفعلانه (و البته غیرعقلانى) خواهد داشت. بدین ترتیب، اسپینوزا رفتار فعّال رارفتارى عقلانى مىدانست و بر این اساس، تنها راه اخلاقى زیستن را شناخت درستعواطف از طریق فعالیت عقلانى تلقّى مىنمود. او معتقد بود: هنگامى که انسانها ازتصوّرات تامّ و حقیقى بهرهمند باشند، بدون تردید، اخلاقى خواهند زیست. او در بخشپنجم کتاب اخلاق، با احصاى انفعالات اصلى انسان در خواهش، شادى، و اندوه،4 بهروش هندسه اقلیدسى، همه عواطف و نفسانیات انسان را از این سه انفعال اصلىاستنتاج مىکند؛ بدین ترتیب، او در پى اثبات این مدّعاست که «خرد» و «اخلاق» حقیقتواحدى هستند و به موجب قانون طبیعت، آن هنگام که خرد درخشیدن گیرد، اخلاق نیزبه خودى خود نمایان خواهد شد.5 شاید اسپینوزا به همین سبب عمیقترین وجامعترین اثر خود را که دربردارنده همه ابعاد نظام فلسفى اوست، اخلاق نامیده است
بررسى نظریه شناخت اسپینوزا که این نوشتار به دنبال آن است، محتاج درک عمیقسایر ابعاد دستگاه فلسفى این فیلسوف عقلگراى هلندى مىباشد که مقدّمه کوتاهحاضر در پى تأمین بخشى از این بایسته بود. ناگفته نماند، از آنجا که اسپینوزا مطالبمربوط به حوزه معرفت را در آثارش (به ویژه کتاب اخلاق)، جدا از مطالب دیگر، موردنقد و بررسى قرار نداده است، براى دریافت جزئیات نظریه او در خصوص شناخت،باید بخشهاى مختلف دستکم سه اثر مهمّ او یعنى اخلاق،6 رساله در اصلاح فاهمه،7و رساله مختصر در باب خدا، انسان و سعادت او8 را واکاوى نمود.9 در این نوشتار،کوشش خواهد شد تا به اجمال ـ و البته دقیق ـ از اصلىترین مفاد نظریه شناخت اسپینوزاسخن گفته شود
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله درآمدى بر مبانى معرفت شناسى اسپینوزا word
مهمترین منبع مبیّن نظریه شناخت اسپینوزا، در درجه اول، کتاب اخلاق (به ویژه بخشدوم آن) است که وى آن را در اواخر عمر و در دوران بلوغ و ثبات فکرى خود نگاشتهاست. برخى از نامههاى وى، بخشهاى کوتاهى از رساله الهیات او، و از اینها مهمتر،رساله در اصلاح فاهمه نیز در بررسى نظریه شناخت اسپینوزا راهگشا خواهند بود که اثراخیر، به طور ویژه در باب معرفتشناسى نوشته شده، امّا ناتمام مانده است. چنانکه پارکینسن یادآور شده است،10 باید توجه داشت که دیدگاههاى اسپینوزا در رساله دراصلاح فاهمه عمدتا به صورت طرح است و از این حیث، در ارجاع به آنها، باید با دقتعمل کرد و در صورت مشاهده دیدگاه سنجیدهترى از وى در سایر آثارش، به ویژه کتاب اخلاق، از اینگونه ارجاعات صرفنظر نمود و یا اینکه آنها را به دیدگاههاى سنجیدهتر اوتحویل برد
در میان منابع درجه دوم، دو اثر مهمّ جورج هنرى ردکلیف پارکینسن با عنوان عقل وتجربه از نظر اسپینوزا و نظریه شناخت اسپینوزا (که رساله دکترى نگارنده آن بوده است)،در بررسى موضوع نوشتار حاضر، به نکات قابلتوجهى اشاره نمودهاند و از این میان، بهویژه، نظریه شناخت اسپینوزا ـ با عنایت به رویکردهاى معرفتشناسى معاصر ـ بررسىنسبتا کاملى را از نظریه شناخت اسپینوزا به دست داده است. از دیگر آثارى که بهبررسى نظریه شناخت اسپینوزا پرداختهاند، یکى کتاب فلسفه اسپینوزا،11 اثر ولفسن(مفسّر بزرگ آثار اسپینوزا)، مىباشد. ولفسن در جلد دوم این کتاب، در فصلى مجزّا، بهبررسى نظریه شناخت اسپینوزا و مراتب معرفت در نظرگاه وى پرداخته است. هارولدژوکیم نیز در بررسى «اخلاق» اسپینوزا، فصلى را به بررسى نظریه شناخت اسپینوزااختصاص داده است.12 همچنین، در تاریخ فلسفه کاپلستون، گرچه اجمالاً به بررسىمبانى معرفتشناسى اسپینوزا پرداخته شده (و از این حیث، موارد فراوانى مغفولمانده)؛ امّا در تبیین نظریه اسپینوزا، در باب درجات صعودى صدق (اقسام معرفت)، بهنکات جامع و دقیقى اشاره شده است
چه مىتوانیم بدانیم؟
بدون تردید، اسپینوزا را باید فیلسوفى عینیتگرا تلقّى نمود که قائل به اصالت عینیت، وبه تبع آن، معرفتپذیر بودن عالم است. وى با نظریه مراتب معرفت، در حقیقت،تصویرى از «درجات صعودى صدق»13 را ارائه مىدهد؛ تصویرى که بر مبناى اصالتمعرفتپذیرى عالم واقع قوام یافته است. علاوه بر این، تمامى اصول متعارفه و قضایایىنیز که در کتاب اخلاق مطرح شدهاند، برمبناى اصالت معرفت پذیرى عالم خارج،راستىآزمایى شدهاند. اسپینوزا در قضیه چهارده بخش دوم کتاب اخلاق، تصریح مىکندکه: «نفس انسان این استعداد را دارد که اشیاى کثیرى را درک کند و این استعداد متناسباست با استعداد بدن او که بتواند تأثیرات کثیرى را بپذیرد.»
اسپینوزا معتقد است که عقل با بهرهمندى از معرفت نوع دوم و سوم، طبیعتا اشیا رادرست ادراک مىکند و آنها را به همان نحوى که در واقع وجود دارند، مىفهمد.15علاوه بر این، عقل حتى اشیا را طبیعتا ضرورى ادراک مىکند (نه ممکن)؛16 یعنىآنگونه که اشیا در ذات خود وجود دارند. البته، در نظام فلسفى اسپینوزا، این ضرورتاشیا همان ضرورت طبیعت سرمدى خداست و از اینرو، عقل طبیعتا اشیا را تحت ایننوع از سرمدیت ادراک مىکند.17 بر این اساس، اسپینوزا تصریح مىکند که نفس انسانبه ذات سرمدى و نامتناهى خدا شناخت تام دارد (البته به این اعتبار که نفس انسانْجزئى از عقل بىنهایت خداوند است)؛ چراکه آدمى به واسطه تصوّراتى که دربارهخویش دارد، به بدن خود و اشیاى خارجى ـ که بالفعل موجودند ـ معرفت دارد و آنها راادراک مىکند و از آنجا که اشیا همه در خدا موجودند و به واسطه او به تصوّر درمىآیند،بنابراین ذات نامتناهى خدا و سرمدیت او براى همه معلوم است.18 اسپینوزا معتقداست که ما خداوند را با عشقى سرمدى دوست داریم؛ زیرا عشق ما نسبت به خداوند،در حقیقت، عشق خداوند نسبت به خودش در درون ماست. به همین ترتیب، شناخت مااز خداوند نیز اندیشیدن خداوند به خودش در درون ماست. نفس در معرفتش بهخداوند، در واقع، بخشى از معرفت تامّ خداوند به خودش است
در نظام فلسفىاى که اسپینوزا بنا مىنهد، معرفت حقیقى جهان خارجْ از طریقمعرفت شهودى امکانپذیر است؛ معرفتى که از نگاه اسپینوزا در کنار معرفت استدلالى،معرفتى خطاناپذیر و عینى است. بنابراین، عقل از طریق معرفت شهودى قادر است تاحقایق مربوط به «آنچه وجود دارد» را درک و تبیین نماید؛ از اینرو، با به کار بستن اینشهود، «شناخت تامّ ذات اشیا» محقّق خواهد شد
«تصوّر» در فلسفه اسپینوزا
یکى از مقدّمات ضرورى براى بررسى نظریه شناخت اسپینوزا، آشنایى با مفهوم«تصوّر» در دستگاه فلسفى اوست. تصوّر، در فلسفه اسپینوزا، با معناى دکارتى آن به کلّىمتفاوت است. دکارت تصوّر را اصطلاحا صور خیالى اشیا مىداند. در نگاه او، «تصوّر»چیزى است که ذهن آن را به طور مستقیم درک مىکند (در مقابلِ «ادراک» که توأم بافعالیت است). امّا اسپینوزا تصوّر را مفهومى ذهنى تلقّى مىکند که حاکى از فعالیت ذهناست. به نظر مىرسد، مفهوم تصوّر در نگاه دکارت تداعىگر نوعى دریافت منفعلانهباشد؛ در عوض، این مفهوم در نگاه اسپینوزا فهم فعّال است
پارکینسن در اینباره مىنویسد
من واژهاى انگلیسى سراغ ندارم که به درستى مقصود اسپینوزا را از «تصوّر» بیانکند. شاید واژه «Thought» نزدیکترین واژه به آن باشد. امّا اشکال این است کهواژه «Thought» به معناى فعالیت نیست، بلکه به معناى آن چیزى است که بهتفکر درآمده است؛ چنانکه مىگوییم: «دو ذهن یک فکر دارند.» امّا فکر مىتواند بهمعناى فرایند تفکر نیز باشد و بنابراین، ضررى ندارد که اصطلاح «تصوّر» را درنظر اسپینوزا به معناى تفکر کردن، یعنى فرایند تفکر، تلقّى کنیم
خود اسپینوزا نیز در باب معناى تصوّر، چنین مىنویسد: «مقصود من از تصوّر، صورتذهنى است که ذهن از آنجا که یک شىء متفکر است، مصوِّر آن است.»22 وى تأکیدمىکند که هنگام استفاده از مفهوم «صورت ذهنى» ـ که ناشى از فعالیت نفس است ـ درتعریف تصوّر، هیچگاه از تقابل آن با ادراک غفلت نکرده است.23 اسپینوزا ادراک راامرى منفعلانه تلقّى مىکند؛ بر این اساس، تصوّر را در نگاه اسپینوزا باید به معناى عامّتفکر و اندیشه، و اعم از تصوّر و تصدیق (به معناى متداول آن) دانست
نظریه شناخت اسپینوزا و رابطه آن با نظریه «وحدت جوهر»

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله Study of CO2 Injection for EOR (Enhanced Oil Recov
دانلود مقاله تاثیر خشکسالی در افزایش و کاهش افات و بیماریهای گی
دانلود مقاله RESTORATION OF AN OTTOMAN BATH IN GREECE pdf
دانلود مقاله شبیه سازی سه بعدی و بهبود رسانایی خروجی در ترانزیس
دانلود مقاله طرح کتابخانة الکترونیک سلامت pdf
دانلود مقاله تاثیر پلیمر کاتیونی در تشکیل گرانول هوازی در راکتو
[عناوین آرشیوشده]