سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرکس را که زود به زود طلاق می دهد و همسر عوض می کند، دشمن می دارد . [امام باقر علیه السلام]
 
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:38 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد رویکردى اسلامى به آزادى و حقوق بشر word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد رویکردى اسلامى به آزادى و حقوق بشر word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد رویکردى اسلامى به آزادى و حقوق بشر word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد رویکردى اسلامى به آزادى و حقوق بشر word :

رویکردى اسلامى به آزادى و حقوق بشر

در آغاز بحث لازم است نکاتى را یادآور شوم:
1
تاثیر عنوان حقوق بشر و آزادى در جامعه: در گستره گیتى عنوان و گفتار دل‏انگیز حقوق بشر و آزادى‏ها مطابق موازینى که دارد بین جوامع ستاره‏وار مى‏درخشد و تلالؤ جان بخش آن زوایاى آفرینش را زینت‏خاص مى‏بخشد و جهانیان دربند و مظلوم و ستمدیده را امیدوار کرده و آرامش مى‏بخشد، زیرا حقوق و احقاق آن براى بشر، هماهنگى، زندگى مسالمت‏آمیز، رفاه و آسایش کامل را نوید مى‏دهد .
2

برخوردارى همگان از مزایاى اجتماعى: تردیدى نیست انسان‏ها در هر کجاى دنیا که زندگى کنند و داراى هر دین و مذهبى و قوم و نژاد و ملتى که باشند باید مطابق موازین از حقوق انسانى و همه مزایاى جهان هستى برخوردار گردند، زیرا همه آفریده خداى واحد و رحیم هستند و او به همه آنان کرامت‏بخشیده است; همان طور که مى‏فرماید:

لقد کرمنا بنى آدم و حملنا هم فى‏البر والبحر و رزقناهم من‏الطیبات و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا .

(2)
فطرت الهى بشر بر گرایش به حفظ این پدیده و رعایت کامل آن براى همگان استوار است و عقل آدمى نیز به همین گرایش حکم کرده است .
مشرب‏هاى عرفانى، فلسفى، اخلاقى رعایت‏حقوق بشر و آزادى‏ها را در جهان هستى جزئى تفکیک‏ناپذیر از طریقه خویش قرار داده‏اند و رعایت نکردن و یا نادیده‏گرفتن آن را سبب از هم پاشیدگى و نابودى جوامع بشرى دانسته‏اند .
در ادیان الهى نیز رعایت‏حقوق بشر و عدم تجاوز به حقوق یکدیگر از اهداف اصلى به شمار مى‏رود و به این مساله بیش از هر موضوعى پرداخته‏اند .
3
تاکید انبیا و اوصیاى آنان بر حفظ حقوق بشر: در طول تاریخ بشر، انبیا و اوصیاى عظام که حلقه ارتباط میان خلق و خالقند، تلاش بسیارى در تثبیت این پدیده در جوامع بشرى کرده و در همه تعالیم دینى، اجتماعى، اخلاقى و اقتصادى جهانیان را به آن دعوت کرده‏اند و بر حفظش تاکید داشته‏اند تا رعایت‏حقوق انسان‏ها را در جامعه بشرى نهادینه سازند، براى نمونه مى‏توان به فرمان حضرت على علیه السلام به مالک اشتر که یک منشور اساسى براى حقوق انسان‏ها در دین است و رساله‏الحقوق امام سجاد علیه السلام اشاره کرد .

4
تاکید بیشتر پیامبراسلام علیه السلام درباره آزادى: در امتداد تلاش انبیاى عظام، پیامبراسلام برنامه کامل‏ترى در این زمینه براى رهایى انسان در گذر از فراز و نشیب‏هاى زندگى به جامعه بشرى ارائه داد و با تاکید بر کرامت همه انسان‏ها صرف نظر از جهت، جنس، رنگ، نژاد و .

راه رشد و تکامل را براى افراد جامعه مشخص کرد .
قرآن یکى از فلسفه‏هاى بعثت پیامبران را آزادى انسان‏ها و رهایى آنان از قید اسارت‏ها مى‏داند: «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم‏» (3) و امامان علیهم السلام نیز همواره بر جایگاه و ارزش آزادى در زندگى فردى و اجتماعى بشر تاکید کرده‏اند .
پس اعتقاد بنیادین به اصل آزادى‏هاى قانونى اسلامى یکى از آرمان‏هاى اصیل اسلامى است .
5
تلاش عالمان در پدیدار ساختن آزادى: عالمان و اندیشمندان دینى در راه تحقق بخشیدن و رعایت‏حقوق بشر در تمام ابعاد زندگى تلاش و سعى بسیارى کرده‏اند و در طول زندگى، پیام آزادى و هدایت را در دست و سلاح ایمان به حق و رعایت‏حقوق انسان‏ها و آزادى‏ها و هماهنگى بشر را در قلب و آواى بلند آن را بر لب داشته‏اند و جهانیان را بر حفظ حقوق بشر فراخوانده‏اند .
در این قرن پس از آن همه تلاش مصلحان و راهنمایان در طول تاریخ براى تحقق و نهادینه ساختن حقوق بشر در بین جوامع بشرى، متاسفانه بدبینى‏ها، دشمنى‏ها، تهمت‏ها، ستم‏ها، نگرانى‏ها، آشوب‏ها، جنگ‏ها، برادرکشى‏ها، اشغال سرزمین‏ها، آوارگى‏ها، محرومیت‏ها و .
در دامنه وسیع‏تر و گسترده‏تر وجود دارد، از این رو باید قرن حاضر را قرن جاهلیت جدید و قرن گمنامى واژه‏هایى چون حقوق، هماهنگى، یکرنگى، همسویى، همدلى، محبت، مهربانى، عفو، صداقت، راستى، رحم، انصاف، کمک و ایثار و .
نامید .
تعریف آزادى: واژه آزادى در طول تاریخ داراى تعاریف مختلف و گوناگونى شد و سبب آن، تحولاتى است که در زندگى بشر از نظر توسعه و گسترش توانایى‏هایش در استیلاى بر نیروهاى طبیعى و نیز رشد و تکامل درک و اندیشه او از حقایق و واقعیات پدید آمده است و به موازات این تحولات، معناى آزادى نیز دچار تحول شده است .
7
معناى لغوى و اصطلاحى واژه آزادى: آزادى در لغت‏به معناى نبود مانع و قید و بند است .

در اعلامیه حقوق بشر آمده است: آزادى یعنى توانایى انجام دادن هر عملى که زیانى را متوجه دیگرى نکند .
بعضى نیز گفته‏اند آزادى آن وضع روانى است که بیان کننده قدرت گزینش یکى از راه‏هایى است که در پیش روى انسان قرار دارد .
با این حساب، آزادى در حقیقت‏یک پدیده مثبت است که حق انتخاب راهى را دارد که شخص آزاد در پیش مى‏گیرد .
در اسلام آزادى براى انسان به این معناست که هر کارى را بخواهد مى‏تواند انجام دهد، ولى تا جایى که ابزارى جهت رسیدن به کمال و مقامات والاى انسانى و زندگى سالم در بعد فردى و اجتماعى باشد انسان بدون آزادى ممکن نیست که به کمال برسد .
پیشینه طرح بحث‏حقوق و آزادى
درباره تاریخ مطرح شدن حقوق بشر و از جمله آزادى، میان اندیشمندان جهان اختلاف نظر است:
گروهى معتقدند این موضوع در حدود سه قرن پیش مطرح شد و در این باره به گفته‏هاى فیلسوفان آن دوران استناد مى‏کنند، ولى در دینى بودن و نبودنش اختلاف نظر دارند .
ایمانوئل کانت (1724- 1774م) فیلسوف نقاد و اخلاق‏گراى آلمانى، از جمله اندیشمندانى است که معتقد است‏حقوق و آزادى جزء نهاد ذاتى وجدان بشرى است و بدین جهت فرمان الهى به طور ابدى بر آن تعلق گرفته است .
وى بر این اعتقاد است که هر امر فطرى، فرمان الهى است و این اعتقاد خلاف نظر ارسطو است، زیرا ارسطو معتقد بود برخى از افراد بشر، تکوینى آزادند و برخى دیگر برده آفریده شده‏اند .
ولى حس‏گراها، تجربه‏گراها، و قائلان به اصالت‏سود حقوق و آزادى را جزء نهاد ذاتى انسان و فطرى او نمى‏دانند، ولى در دینى بودن آن دیدگاه‏هاى مختلفى دارند .
این نظریه بعضى از ناآگاهان عصر ما را تحت تاثیر قرار داد و بر این باور شدند که نباید آزادى را مطرح کرد، زیرا با طرح آن در جامعه بشرى، دین در معرض خطر و نابودى قرار مى‏گیرد، چون گمان کرده‏اند آزادى اندیشه‏اى غیر دینى و در تقابل با دین است .
گروه دیگرى از آنان بر این باورند که حق آزادى اجتماعى علاوه بر این که فطرى است، دینى نیز هست، بلکه دست کم در چهارده قرن پیش در عناصر و مواد و مبانى اصلى اسلام به آن تصریح شده و به طور رسمى مطرح شده است و نه به صورت استحضار اهل نظر از متون و به عنوان تئورى و نظرى استنباط شده از اصول و قوانین کلى اسلام .

به دیگر سخن، در فرهنگ اجتماعى و سیاسى، آزادى به عنوان حق انسانى ریشه دینى دارد و در عناصر اصلى دین از مهم‏ترین اندیشه‏ها به شمار مى‏آید، از این رو طرفداران نظریه دوم بر این اعتقاد شدند که باید آن را مطرح کرد، زیرا از راه آن افکار رشد و تکامل مى‏یابند و استعدادها شکوفا مى‏شوند; آنان بر این باورند که دین و آزادى هر دو فطرى و از مواهب الهى محسوب مى‏شوند و هیچ‏گاه با هم تنافى نداشته و نخواهند داشت، پس نباید به نام آزادى، دین نفى شود و یا به نام دین، آزادى نفى گردد .

در مبانى اسلامى‏از انسان‏هاى آزاداندیش بسیار تجلیل شده است: «لیس للاحرار جزاء الا الاکرام; (4) براى آزادگان پاداشى نیست جز اکرام و احترام‏» ، «الحر حر و ان مسه الضر; (5) انسان آزاد، آزاده است اگر چه گرفتار سختى و دشوارى و بدى حال شود» .
در فضایل انسان آزاده آمده: «حسن البشر شیمه کل حر; (6) خوشرویى خصلت هر آزاده است‏» .
آزادى حق است‏یا امر فطرى
درباره این‏که آزادى براى انسان حق است‏یا امرى فطرى و الهى، دیدگاه‏هاى مختلفى است: بعضى از اندیشمندان غربى با ارائه ریشه فلسفى، آن را از مقوله حق همانند هر حق مدنى دیگر براى انسان دانسته‏اند و بعضى دیگر آن را امر فطرى گفته‏اند، اما مبانى دینى بر خلاف نظریه اول، این امر را ناشى از فطرت الهى براى انسان دانسته‏اند که خداوند او را بر این فطرت آفریده است; پس آزادى براى انسان همانند حق حیات، نفس کشیدن و زندگى است و از او امکان سلب نیست .
این توصیه حضرت على علیه السلام به امام حسن علیه السلام گویاى این مدعاست: «ولا تکن

عبد غیرک و قد جعلک الله حرا; (7) بنده دیگرى نباش، در حالى که خداوند تو را آزاد قرار داد» .
آن حضرت در خطابى به مردم مى‏فرمود:
ایها الناس ان آدم لم یلد عبدا ولاامه و ان الناس کلهم احرار و لکن الله حول بعضهم على بعض; (8) اى مردم، آدمى بنده و کنیز نزائیده است و یقینا همه مردم آزادند، لکن خداوند تدبیر بعضى از شما را به بعضى دیگر سپرده است .

این کلام امام صادق علیه السلام نیز ادعاى ما را اثبات مى‏کند:
الناس کلهم احرار الا من اقر على نفسه بالعبودیه; (9) همه مردمان آزادند مگر آن که خود بنده بودن را بر گزیند .
در آیه 29 سوره کهف خداوند به پیامبر مى‏فرماید:
قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر; تو حق را بگو، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر را برگزیند .
این آیه نیز گویاى نظر ماست .
همچنین در آیه سوم سوره انسان آمده است:
انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا; ما راه را براى او ارائه مى‏دهیم یا شکرگزار مى‏شود و یا کفران مى‏کند .
اگر انسان در گزینش چیزى آزاد نبود و درباره آن مجبور آفریده شده بود، پرسش و بازخواست از او معنا نداشت; پس انسان نه تنها در گزینش اعمال و کارها آزاد است، بلکه درباره مسائل عقایدى نیز آزاد است و اکراهى نیست و بر مبناى همین است که خداوند در آیه 99 سوره یونس به پیامبر مى‏فرماید:
افانت تکره‏الناس حتى یکونوا مؤمنین; آیا تو مى‏خواهى مردم را با اکراه و اجبار در حریم ایمان قرار دهى .
این چیزى است که اراده خداوند هرگز به آن تعلق نگرفته است و بر همین پایه است که خداوند در آیه 99 سوره یونس فرمود:
ولوشاء ربک لآمن من فى‏الارض کلهم جمیعا; هر گاه خداوند مى‏خواست همه مردم روى زمین ایمان مى‏آورند .
در آیه 21 و 22 سوره غاشیه نیز خداوند به پیامبرش صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:
فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر; تو به مردم تذکر بده، زیرا تو تذکر دهنده‏اى و برآنان سیطره ندارى .
این بدین جهت است که سلطه و سیطره بر انسان‏ها با آزادى که خداوند در سرنوشت آنان قرار داده است‏سازگار نیست; البته این در آزادى تکوینى است که خداوند بر آن تاکید کرده است و اما از نظر تشریعى، آنچه مورد رضایت اوست ایمان است نه کفر، زیرا در آیه هفتم سوره زمر مى‏فرماید: «و لایرضى لعباده الکفر; پس نمى‏توان آزادى در شؤون زندگى سیاسى و اجتماعى و اقتصادى را از انسان سلب کرد» ; از این رو پدیده آزادى براى انسان‏ها از نظر عقل مورد تایید کامل و تحسین و ستایش است، زیرا به وسیله آن اندیشه‏ها رشد و استعدادها شکوفا مى‏گردد . اسلام آزادى را اولین شعار خود قرار داد و با شعار نفى طاغوت‏ها و آزادشدن بشر از قید بندها و آزادى از هرگونه بندگى غیر خدا، تبلیغ خود را آغاز کرد .
آزادى آدمیان یکى از آرمان‏هاى اصیل آن و از مواهب الهى به شمار مى‏آید; از این رو سلب آزادى از بشر با جوهر و ماهیت انسان منافات دارد، بدین جهت در قانون اساسى جمهورى اسلامى بر آ

ن تاکید فراوان شده است تا مردم بتوانند آزادانه افکار و اندیشه‏هایشان را تبیین کنند و در اثر تضارب آنها با یکدیگر و مقایسه اندیشه‏اى با اندیشه دیگر از رشد و آگاهى بیشتر برخوردار شوند .
درک بهتر حقایق و اصلاح اندیشه‏ها از راه بیان آراى گوناگون و تضارب آنها با یکدیگر و تبادل نظرها میسر است; از این روست که حضرت امیر علیه السلام فرمود برخى آرا و نظرها را بر برخى دیگر عرضه کنید، زیرا راى درست از این راه به دست مى‏آید .
باید اذعان کرد پیشرفت و تکامل انسان‏ها در ابعاد مختلف زندگى بشر مرهون آزادى افکار و

اندیشه‏هاى آنان است .
تحقق این هدف با نبودن و یا محدود بودن آن امکان‏پذیر نیست .
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرد که فرمود: «ان‏الحر حر على جمیع احواله; (10) انسان آزاد در همه حالات آزاد است‏» و فرمود «الناس کلهم احرار الا من اقر على نفسه بالعبودیه; (11) مردم همه آزادند مگر آن که خود بنده بودن را برگزیند» .
این بدین جهت است که رشد و تکامل انسان در پرتو آزادى تحقق پیدا مى‏کند، اما باید این پدیده در مسیر تحقق ارزش‏هاى معنوى و متعالى به کار گرفته شود نه در مسیر انحراف و فساد و بى‏بندوبارى .
پس باید براى صاحبان نظر و اندیشه فضا باز باشد تا با تحولاتى که در اندیشه‏هاى آنان در اثر تغییر شرایط زمان و عرف و احوال مردم و رویدادهاى آنان پدید مى‏آید بتوانند اندیشه‏هاى خود را آزادانه بیان کنند .
امروز فکرهاى باز و اندیشمند نقش به سزایى در پیشبرد اهداف جامعه دارند و هر چه آنان بیشتر در مطرح کردن نظرهاى خود آزاد باشند بهتر جامعه سازمان‏دهى پیدا مى‏کند .
باید عقب افتادگى تحمیلى دوران خفقان را با آزادى ابراز نظرها و آراى سازنده مطابق شرایط جامعه جبران کرد .
جلوه‏هاى آزادى
جلوه‏هاى آزادى عبارتند از:
1 .
آزادى بیان: یکى از آرمان‏هاى اصیل اسلامى‏است .

در دنیاى امروز حصار کشیدن و مرز قراردادن و جلوگیرى از اظهارنظر صاحب‏نظران کار نادرستى است; البته این آزادى مخصوص کسانى است که آگاهى از واقعیات و حقایق داشته باشند نه آنهایى که داراى این آگاهى نیستندو با مطالب خود در جامعه و عقاید انسان‏ها تشویش ایجاد مى‏کنند .
2 .
آزادى اجتماعات و تشکیل احزاب در چارچوب قانون: این آزادى نیز در اسلام براى همگان وجود دارد، بلکه در صورتى که تشکیل آن به نفع جامعه باشد مورد تشویق قرار گرفته است; پس تشکیل اجتماعات و احزاب سیاسى باید در چارچوب خاصى باشد و این همان رعایت اصول اسلام و مصالح مردم و جامعه است .
3 .
آزادى قلم و مطبوعات: قلم و مطبوعات زبان گویاى مردم هستند و به وسیله آنها پیام خود را به مسؤولان امر مى‏رسانند .
آزادى به گونه مطلق نیست
باید توجه داشت آن آزادى که اسلام در مقام بیان افراد واندیشه‏ها قرار داده به گونه مطلق نیست، بلکه مقید به قانون است، قانونمندى از لوازم غیرمفارق آن محسوب مى‏شود .
آزادى غیرقانونمند با آنارشیسم برابر است .
فلاسفه نیز آن را به قانون مقید کرده‏اند و در چارچوب آن آزادى را پذیرفتند .
برخى آن را تا جایى قبول کرده‏اند که به آزادى دیگران لطمه نزند .
در هیچ یک از مکتب‏ها و فرهنگ‏ها و نظریات فلسفى و فرهنگى آزادى به گونه مطلق یک ارزش تلقى نشده است .

به علاوه در مکتب اسلام آزادى به عوامل درونى هم محدود و مقید شده است; در روایات آمده است: «من ترک الشهوات کان حر; (12) آن که شهوات و هوس‏ها و تمایلات نفسانى خود را رها کند آزاد است‏» ، «و الحریه منزهه من الغل و المکر; (13) آزادى از حیله و تزویر پیراسته است‏» و «جمال الحر تجنب العار; زیبایى مرد آزاده پرهیز از ننگ و عار است‏» .
(14)

پس از نگاه روایات، آزاد بر فردى اطلاق مى‏شود که تسلیم شهوات و هواهاى نفسانى نباشد; بنابراین اسلام علاوه بر این که به موانع بیرونى آزادى توجه دارد، به موانع درونى آن نیز عنایت دارد .
پس آزادى به معناى رهابودن از هر قید و بند و نبودن مانع بر سر راه انسان و انجام دادن هر کارى را که بخواهد نیست .
پیامدهاى آزادى نامحدود
آزادى اجتماعى، با همه ارزشى که دارد، در صورتى که محدود و مقید نباشد پیامدهاى منفى‏اى خواهد داشت که از آن جمله است:

1 .
پیدایش و شیوع بى‏بندوبارى و خودکامگى و خودسرى که باعث از بین رفتن ارزش‏هاى اخلاقى و فضایل انسانى و پایمال شدن مقدسات و درهم کوبیده‏شدن معنویات و ضایع گردیدن فراورده‏هاى معنوى و مادى یک ملت مى‏گردد .
2 .
پیدایى استبداد راى، مطلق‏گرایى، تنگ‏نظرى، سودجویى که موجب به حساب نیاوردن صاحب‏نظران و نواندیشان و آگاهان در حل مسائل و مشکلات جامعه و مقهور کردن مردم مى‏شود .
3 .
پدیدارى زمینه رکود و ایستایى در همه ابعاد اقتصادى، علمى، فرهنگى و سیاسى جامعه که باعث مى‏شود کسى نتواند جامعه را که رویدادهاى آن در بستر زمان با تحول زمان و شرایط آن متحول مى‏شود هماهنگ کند .
4 .
شیوع تشویش و نگرانى و ناآرامى در جامعه که پیامد آن، سلب اعتماد و آسایش از مردم است .
5 .
امکان‏پذیر نبودن اجراى هرگونه برنامه و طرحى که مورد تایید همگان است .

نگرش اسلام به آزادى با پیامد منفى
در اسلام آزادى اجتماعى با همه ارزشى که دارد، اگر داراى پیامدهاى منفى – که به پاره‏اى از آنها اشاره شد – باشد آزادى به شمار نمى‏آید .
آزادى توام با پیامدهاى منفى جامعه را از پیشرفت و انسان را از تکامل باز مى‏دارد و چه بسا

باعث فروپاشى جامعه و نابودى انسان مى‏گردد، زیرا بقاى هر نظامى از هر نوعى که باشد، منوط و مرهون قانونمند شدن آن و اجراى قانون در تمام عرصه‏هاى زندگى است; پس تنها راه حل استوارى نظام و پایدارى و پیشرفت و تکامل جامعه آزادى مردم بر مبناى قانون است; از این رو در تحقق بخشیدن به آن باید کوشید تا با ساختار جدیدى که در جامعه از این راه پدیدار مى‏شود همه افراد جامعه از آرامش کامل در زندگى برخوردار و حق همگان از تعدى و تجاوز محفوظ و از مزایاى مادى و معنوى عادلانه برخوردار شوند .
مقید شدن آزادى به قانون اشکالى پیش نمى‏آورد

بى شک تقید آزادى به قانون، باعث نفى آزادى نمى‏شود، بلکه آنچه نفى مى‏شود آزادى به معناى منفى است .
در این جا براى تکمیل بحث لازم است نکات و توضیحاتى را ارائه کنیم:
1 .
در طول تاریخ بشر، آزادى مطلق و بدون قید و شرط جز خودکامگى و خواسته‏هاى ذلت‏بار و لجام گسیختگى چیزى را به رسمیت نشناخته بلکه همه نهادهاى انسانى را ویران کرده است .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ