
مقاله روششناسى حکمت اشراق و اعتبار معرفتشناختى آن word دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله روششناسى حکمت اشراق و اعتبار معرفتشناختى آن word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله روششناسى حکمت اشراق و اعتبار معرفتشناختى آن word
چکیده
مقدّمه
روششناسى اشراق
اشراق و شهود
تفاوت کشف و شهود
اشراق و علمالنفس
نقش عقل در حکمت اشراق
تفاوت عرفان و فلسفه
تفاوت حکمت متعالیه با اشراق
حجّیت شهود
1 شهود حکماى گذشته
2 حجّیت شهود گذشتگان
3 ادعاى شیخ اشراق بر شهود
نتیجه
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله روششناسى حکمت اشراق و اعتبار معرفتشناختى آن word
ـ ابنسینا، الشفاء، البرهان، قم، ذوىالقربى، 1428
ـ ـــــ ، النجاه، تصحیح محمّدتقى دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1379
ـ ابن کمونه، الجدید فى الحکمه، بغداد، وزاره الاوقاف و الشؤون الدنیه، 1403
ـ امام خمینى، مناهج الوصول الى علم الاصول، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1414، ج 1
ـ جوادى آملى، عبداللّه، معرفتشناسى در قرآن، قم، اسراء، 1384
ـ خراسانى، ملّا محمّدکاظم، کفایه الاصول، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1412
ـ سجّادى، سیدجعفر، ترجمه و شرح حکمه الاشراق، تهران، دانشگاه تهران، 1384
ـ سهروردى، شهابالدین یحیى، سه رساله، تصحیح نجفقلى حبیبى، تهران، انجمن فلسفه ایران، 1397ق
ـ ـــــ ، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و تحشیه و مقدّمه سیدحسین نصر، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1397ق، ج 3
ـ ـــــ ، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح هنرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380، ج 1و2
ـ شهرزورى، شمسالدین، شرح حکمه الاشراق، تصحیح و تحقیق و مقدّمه حسین ضیائى تربتى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ شیرازى، قطبالدین، شرح حکمه الاشراق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، تصحیح و تعلیقه غلامرضا فیّاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378، ج 1
ـ غزالى، احمدبن محمد، معیار العلم فى فن المنطق، بیروت، دار و مکتبه الهلال، 1999
ـ فولکیه، پل، فلسفه عمومى یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیى مهدوى، تهران، دانشگاه تهران، 1377
ـ فیّاضى، غلامرضا، «میزگرد فلسفهشناسى»، معرفت فلسفى 4 (تابستان 1383)، 11ـ26
ـ قونوى، صدرالدین، مفتاحالغیب و شرحه مصباح الانس، تصحیح محمّد خواجوى، تهران، مولى، 1384
ـ کاتبى قزوینى، علىبن عمر، تحریرالقواعد المنطقیه، قم، زاهدى، 1363
ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1370، ج 1
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1372، ج 7 (درسهاى الهیات شفا)
ـ ملّاصدرا (محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى اسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1419، ج 1
ـ نصر، سیدحسین، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، 1371
ـ نوربخش، سیما، نور در حکمت سهروردى، با مقدّمه غلامحسین ابراهیمى دینانى و حسین ضیائى، تهران، نشر شهید سعید محبّى، 1383
ـ یثربى، سیدیحیى، سهروردى در حدیث اندیشه، تهران، سروش، 1379
ـ یزدانپناه، سیدیداللّه، «عقلگریزى عرفان»، معرفت فلسفى 8 (تابستان 1384)، 39ـ66
- Nasr, Seyed Hossein, Mystical Philosophy in Islam, in Routledge Encyclopedia of Philosophy, ed. by Edward Caraig, London and New York, Routledge, 1998, v
- Rorty, Richard, “Intuition”, in Encyclopedia of Philosophy, ed. by Paul Edwards, New York, Macmilan publishing co., 1967, v. 3-
چکیده
یکى از عناصر اصلى حکمت اشراق به لحاظ روشى، اتّکاى آن بر شهود و اشراق است. اما از پرسشهاى مهم درباره این روش، جایگاه عقل و نحوه جمع میان عقل و شهود است. همین امر پرسشى را نیز درباره جایگاه خود حکمت اشراق در میان مکاتب همگن به وجود مىآورد
نوشته حاضر درصدد است از طریق روششناسى حکمت اشراق، به پرسشهاى مزبور پاسخ دهد. بدین منظور، نخست به تبیین روششناسى حکمت اشراق پرداخته، سپس جایگاه عقل را در آن مشخص نموده است. از نظر مؤلف، شیوه کشف و رسیدن به واقع، عقل و شهود هردو است؛ اما در مقام تحلیل، تبیین و تبدیل آن دادهها به نظام فکرى، حاکمیت مطلق از آن عقل است. به دلیل آنکه التزام به تعقّل و استدلال، مشخصه بارز و جامع میان تمامى نحلههاى فلسفى است، باید حکمت اشراق را به لحاظ روشى، نوعى فلسفه دانست
بخش پایانى این نوشته به ارزیابى روش شیخ اشراق اختصاص دارد و بعد از بررسى مناسبات عقل و شهود، معلوم مىکند که شهود و عقل مىتوانند در مواردى با یکدیگر همگام نباشند و به دنبال آن، همواره نمىتوان منطقپذیرى و اعتبار شهود را از طریق عقل استنتاج کرد؛ همانگونه که عقل به تنهایى در تمامى حوزهها کارایى ندارد و این امر بیانگر مزیّت روشى حکمت اشراق نسبت به فلسفه مشّاء و عرفان نیز است
کلیدواژهها : اشراق، شهود، عقل، فلسفه، عرفان، اعتبار معرفتشناختى
مقدّمه
شیخ اشراق (549 ـ 578 ش) یکى از مهمترین متفکران مسلمان است که برخلاف سنّت فلسفى پیش از خودش، بر شهود و مکاشفات تأکید نمود. بر همین اساس، وى مدعى است که آثار فلسفى او بر اساس دو مشرب نگارش یافتهاند: آثارى که بر اساس مشرب مشّائى نوشته شدهاند و آثارى که مشرب اشراقى دارند. آثار متأخّر او بر اساس همین تفکر اشراقى به وجود آمدهاند که عمده آنها عبارتند از: تلویحات، مشارع و مطارحات، مقاومات و حکمه الاشراق.1 از اینرو، وى در ابتدا و انتهاى کتاب حکمه الاشراق، مدعى است: محتواى این کتاب صرفآ از راه تفکر و استدلال به دست نیامده، بلکه حاصل روش خاصى است2 که آن را روش «کشفى و شهودى» معرفى مىکند؛ روشى که مشّائیان از آن بىبهره بودند.3 از اینرو، گفتهاند: حکمت اشراق حکمت ذوقى در برابر حکمت بحثى، حکمت غیررسمى در برابر حکمت رسمى، حکمت اهل خطاب در برابر حکمت اهل بحث، یا حکمت ایمانى در برابر حکمت یونانى است
بدینروى، حکمت اشراق در مقابل حکمت مشّائى است و این تقابل، علاوه بر محتوا در روش نیز هست
حال این پرسش مطرح مىشود که این تقابل تا چه اندازه است؟ به تعبیر دیگر، آیا مىتوان گفت: این تقابل به حدّى است که موجب مىشود حکمت اشراق نه نوعى فلسفه، بلکه گونهاى عرفان تلقّى گردد؟ یا اینکه در عین برخوردارى از روش شهودى، مىتواند فلسفه نیز باشد؟ اگر فلسفه است، شهود در آن چه نقشى دارد؟ اگر عرفان است، استدلال و تعقّل در آن چه جایگاهى دارد؟
به عبارت دیگر، معمولا محققان حکمت اشراق اعتراف دارند که وى میان روش استدلالى، که مشخصه حکمت مشّاء است، و روش شهودى، که معمولا به عرفان اختصاص دارد، جمع کرده است.5 حال این جمع چه تبیین و تفسیرى مىتواند داشته باشد؟
نوشته حاضر درصدد است با بازشناسى روش اشراقى و بررسى رابطه عقل و شهود، پاسخ پرسشهاى مزبور را دریابد و نحوهاستدلال شیخ اشراق را بر اعتبار شهود مورد بررسى قرار دهد
روششناسى اشراق
مهمترین ویژگى حکمت اشراق، که موجب تمایز آن از حکمت مشّائى و نزدیکى به عرفان و تصوف مىشود، توجه و اهتمام به نقش تجلّیات و اشراقاتى است که پس از تزکیه و طهارت باطنى، بر قلب و جان آدمى مىتابد و ضمیر او را روشن مىکند. از اینرو، به نظر شیخ اشراق، حکیم کسى است که شهود داشته و این نور بر جان او تابیده باشد
و اسم «الحکیم» لا یطلق الّا على من له مشاهده للانوار العلویه و ذوق مع هذه المشاهده
اهمیت این نور تا آنجاست که شیخ اشراق در آغاز کتاب حکمه الاشراق، مدعى است: هیچ کس نمىتواند خواننده واقعى و دریافتکننده پیام اصلى کتاب او باشد، مگر آنکه این نور بر قلب و دل او تابیده باشد؛ یعنى شرط اصلى رسیدن به محتوا و بطن کتاب مذکور، درخشش این نور است
و اقلّ درجات قارىء هذا الکتاب أن یکون قد ورد علیه البارق الالهى و صار وروده ملکه له و غیره لاینتفع به أصلا
به نظر او، تنها حکمایى که این بارقه بر آنها تابیده و توانستهاند در سایه آن، فلسفه و اندیشه خود را تنسیق و تدوین نموده، آن را سامان دهند، اشراقیان هستند: «بل الاشراقیون لاینتظم أمرهم دون سوانح نوریه.»8 و هر شخص دیگرى که از این اشراق بىبهره باشد، از حکمت و دانش بىبهره است: «فلایدخل فى زمره الحکماء من لیس له سلّم الارتقاء او ملکه نورانیه.»9 به نظر او، فلسفه مشّاء اینگونه است
در اینباره که منظور از «اشراق» در آثار شیخ اشراق چیست، دو احتمال وجود دارد: یک احتمال این است که منظور، شرق جغرافیایى و حکمت مشرق زمین باشد. بنابراین، منظور از غرب هم غرب جغرافیایى است که گرفتار در دام ظلمت و مادیات گردیده. احتمال دیگر آن است که منظور از آن، نوعى کشف و شهود است؛ همان نور و بارقه الهى که بر قلب و جان آدمى مىتابد؛ چنانکه بر آن تأکید شد؛ اما به دلیل آنکه حکمت و فلسفه اندیشمندان شرقى نیز بر کشف و شهود و اشراقات قلبى استوار بوده است، مىتوان گفت: میان حکمت اشراقى به معناى حکمت کشفى، و حکمت مشرقى، به معناى جغرافیایى آن، جوهر و هسته مشترکى وجود دارد که همانا تأکید و اهتمام بر نور و بارقههاى الهى است. از اینرو، اگر مشرقِ زمینى هم مقصود و منظور باشد، باز به «اشراق» به معناى کشف و شهود و نور بازمىگردد.10 بنابراین، منظور از «اشراق»، به هرحال، «کشف و شهود» است
این مشاهده در در قدم نخست، به نفس آدمى تعلّق مىگیرد و سپس بر اساس آن، بناى حکمت اشراق ساخته مىشود. از اینرو، روششناسى او چنین است که اولا، باید با تزکیه و تصفیه براى مکاشفه آماده شد و قسمتى از حقایق را از این طریق به دست آورد. در مرتبه بعد، مشاهده نفس و مشاهده انوار الهى است. مرحله دیگر، تجزیه و تحلیل فلسفى یافتههاى شهود و عقل است. سرانجام، پس از تجزیه و تحلیل عقلانى، درآوردن یافتهها به صورت نظامى مدوّن است که در قالب الفاظ و عبارات بیان مىشود.12 به عبارت دیگر، مىتوان مراحل مزبور در روششناسى حکمت اشراق را پس از تزکیه و طهارت باطنى، در دریافتها و تبیین عقلى آنها خلاصه کرد؛ یعنى باید دانست که این دریافت چگونه و از چه راه یا راههایى صورت مىگیرد و بر سایر قسمتهاى تفکر و اندیشه چه تأثیرى مىگذارد؛ و چگونه مىتوان در مورد صحّت و اعتبار این دریافتها داورى کرد. آنچه لازم است بدان پرداخته شود، تبیین این دو مرحله است که ما از آنها به مقام ثبوت و اثبات یاد مىکنیم. اما پیش از آن، ضرورى است نگاهى به هویّت اشراق و شهود داشته باشیم
اشراق و شهود
شیخ اشراق، اشراق را به اشراق هستىبخش و عرضى تقسیم مىکند. اشراق عرضى به تعبیر او نور سانح است که سبب روشنایى موجودات مىشود.13 این اشراق با مشاهده پیوندى نزدیک دارد. به عبارت دیگر، اشراق همراه شهود و مشاهده است، هرچند شیخ اشراق در مواردى مدعى است: اشراق غیر شهود است و میان آن دو تفاوتهایى وجود دارد
قاعده اخرى اشراقیه: اعلم! انّ لعینک مشاهده و شروق شعاع و شروق الشعاع علیها غیر المشاهده
در عبارت دیگرى نیز بر این دوگانگى تأکید دارد: «اشراق نور النور على الانوار ;، بل هو نور شعاعى ; و المشاهده امر آخر.»15 و یا گفته است: «و المشاهده غیر الشروق و فیض الشعاع على ما علمت.»16 با توجه به تأکیدهاى او بر تعدّد اشراق و مشاهده، این سؤال مطرح مىشود که چه تفاوتى میان آنهاست. آنچه از بیان شیخ اشراق استفاده مىشود، نگاه عرفى وى به این مقوله است. همانگونه که خورشید از همان مکانى که هست مىتابد و اشراق مىکند، و در اثر آن مشاهده حاصل مىشود، در دایره هستى نیز امور بر همین منوال است. به عبارت دیگر، اشراق از بالاست و شهود از پایین. به همین دلیل است که «نور اقرب» نسبت به «نورالانوار» شهود دارد، اما «نور اقرب» اشراق مىکند: «فللنور الاقرب مشاهده لنور الانوار و شروق منه علیها.»
به بیان دیگر، علم برخى موجودات به نحو اشراق است و علم برخى دیگر به نحو شهود؛ مثلا، علم انوار به دیگر اشیا به نحو اشراق است، اما علم انوار به مافوق و انوار عالى به نحو شهود، هرچند ممکن است علم آنها نسبت به موجودات پایین نیز به نحو اشراق باشد. بنابراین، اشراق از بالا صورت مىگیرد، اما مشاهده از پایین؛ یعنى در عالم محسوس، رؤیت و مشاهده زمانى حاصل مىشود که بصر سالم و مبصر مستنیر باشد چنانکه هست. اما در مرتبه انوار، هریک از انوار مجرّده مرتبه بالاتر از خود را مشاهده مىکنند و به انوار پایینتر از خود نور مىرسانند، که همان «اشراق» است. از همین جا است که اشراق و شهود با ابصار نیز ارتباط پیدا مىکند (که بحث از آن مجال دیگرى مىطلبد.) اکنون این پرسش مطرح مىشود که «شهود» چیست؟
«شهود» کاربردهاى متنوّعى دارد. از اینرو، به دشوارى مىتوان تعریفى جامع و مانع براى تمامى آنها یافت. یکى از کلىترین تعریفهاى آن در فلسفه غرب، این است که شهود، ادراک بىواسطه18 است؛19 اما هر دو جزء این تعریف عارى از ابهام نیست. اولا، منظور از «ادراک» چیست؟ ثانیآ، منظور از «بىواسطه» کدام است؟
ظاهرآ منظو از «ادراک»، معناى عام آن است که شامل معرفت، ادراک و جذبههاى عرفانى مىشود. اما اصطلاح «بىواسطه» ممکن است به چند معنا به کار رود؛ از آن جمله مىتوان به این معانى اشاره کرد: عدم استنتاج، نبود علت، نبود توانایى بر تعریف، نبود توجیه، فقدان نماد و فقدان تفکر
با توجه به معانى «ادراک» و «بىواسطه»، مصادیق شهود را اینگونه بیان نمودهاند
1 باور صادق غیرموجّه؛ مثل احساس که انسان هیچ توجیهى براى آن ندارد
2 معرفت بىواسطه به صدق یک گزاره؛ یعنى معرفتى که از طریق استنتاج به دست نیامده است. برخلاف اوّلى که در آن سخن از باور بود، در دومى سخن از معرفت (باور صادق موجّه) است. همچنین علت توجیه آن معلوم نیست
3 معرفت بىواسطه به یک مفهوم؛ یعنى معرفتى که انسان توانایى بر تعریف آن ندارد؛ مثل بدیهیات تصورى
4 معرفت غیرگزارهاى به شىء (اعم از آنکه این شىء از محسوسات باشد یا کلیات و یا مشهودات عرفانى)
مىتوان گفت: سه قسم نخست عمومآ در حیطه معرفت حصولى جاى مىگیرند، برخلاف قسم چهارم که داشتن تجربهمستقیماز یک شىءاست که نوعى معرفت حضورى به شمار مىآید. و در واقع، نوعى معرفت غیرگزارهاى یا معناى نزدیک به آن است. توضیح آنکه مىتوان «معرفت» را به گزارهاى22 و غیرگزارهاى23 تقسیم کرد. تفاوت آنها در این است که متعلّق یکى گزاره و قضیه است، اما متعلّق دیگرى امور غیرگزارهاى؛ مثل معرفت به وجود خدا، معرفت به درد و ألم خود و معرفت به گرمى خورشید در تابستان سوزان. اما ممکن است تمامى موارد معرفت غیرگزارهاى حضورى نباشند. از اینرو، آنچه در اینجا منظور است، معناى حضورى ادراک بىواسطه است که ـ علىالقاعده ـ مىتواند گستره وسیعى داشته باشد. با توجه به آنچه گفته شد، به دست مىآید که مراد از «شهود»، معناى عام آن است؛ چنانکه در آثار شیخ اشراق نیز به طور عام به کار رفته است، اعم از شهود حسّى24 و غیرحسّى، بیرونى یا درونى،25 عقلانى26 یا عرفانى27 و حتى در مواردى بر علم حصولى نیز اطلاق شده است؛ مثل حدس (که توضیح آن خواهد آمد.)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله Study of CO2 Injection for EOR (Enhanced Oil Recov
دانلود مقاله تاثیر خشکسالی در افزایش و کاهش افات و بیماریهای گی
دانلود مقاله RESTORATION OF AN OTTOMAN BATH IN GREECE pdf
دانلود مقاله شبیه سازی سه بعدی و بهبود رسانایی خروجی در ترانزیس
دانلود مقاله طرح کتابخانة الکترونیک سلامت pdf
دانلود مقاله تاثیر پلیمر کاتیونی در تشکیل گرانول هوازی در راکتو
[عناوین آرشیوشده]