سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین خرد، شناخت آدمی به خویش است . هرکه خود را شناخت، خرد ورزید و هرکه نشناخت گمراه شد . [امام علی علیه السلام]
 
چهارشنبه 95 آبان 5 , ساعت 3:15 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله مقام پیامبر اعظم و نماز pdf دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله مقام پیامبر اعظم و نماز pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مقام پیامبر اعظم و نماز pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله مقام پیامبر اعظم و نماز pdf :

پیش سخن:
تردیدى نیست که بعد از اصول دین, اولین و بزرگ ترین دستور الهى که ستون دین, معراج مومن, نورچشم پیامبر(ص), سازنده ترین اعمال و جلوه شکوه دین ـ که بیانگر اوج بندگى انسان در پیشگاه خدا است ـ نماز است. نماز آن چنان مهم است که در قرآن 46 بار با تعبیرات مختلف از اقامه آن سخن به میان آمده است.
آرى نمازى که با قیام آمیخته باشد ـ به گفته مفسران که منظور از اقامه, آن است که نماز باید سازنده و بالنده باشد, تنها به اوراد و اذکار اکتفا نشود, بلکه آن را به گونه اى برپا دارید که آثار آن در همه زوایاى زندگى شما آشکار گردد ـ موجب پاک سازى و به سازى روح و روان و محیط جامعه در ابعاد گوناگون و در عرصه هاى مختلف مى گردد.

از اهمیت نماز همین بس که حضرت رضا(ع) فرمود: ((إول ما یحاسب العبد علیه, الصلاه, فان صحت له الصلاه صحت له ما سواها, و ان ردت ردت ما سواها; نخستین چیزى که انسان (در قیامت) با مطرح کردن آن حساب رسى مى شود نماز است, اگر صحیح بود, سایر اعمال نیز صحیح است, و اگر رد شد سایر اعمال نیز رد مى شود.))
مطابق روایت مشهور دیگرى از امام صادق(ع) آمده: ((اگر نماز پذیرفته شد, سایر اعمال پذیرفته مى شود و اگر مردود شد سایر اعمال نیز مردود خواهد شد)).

همه پیامبران و امامان و اولیاى خدا, حرمت نماز را به احسن وجه حفظ مى کردند و آن را با کیفیت بسیار عالى اقامه مى نمودند و پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات, بر همه چیز او را مقدم مى داشتند. دلیل اعتقادى و عملى خداشناسى و پیوند مقدس خلق با خالق مى دانستند. با این اشاره, به چند نمونه از سیره پیشوایان بسنده مى کنیم

نماز؛ میراث انبیای الهی
توجه پیامبران به ادای فریضه الهی به روایت قرآن ؛

اشاره:همه پیامبران الهی، راز و نیاز و مناجات و تسلیم در برابر ذات مقدس پروردگار عالم داشته اند و در راه عبودیت و بندگی و نماز و اطاعت خداوند جهان، هجرت و جهاد و فداکاری نموده و عمر خود را سپری کرده اند.

ما در این نوشته، به آن دسته از پیغمبرانی خواهیم پرداخت که قرآن کریم، داستان نماز خواندن آنان را مطرح ساخته است. ذکر این نکته ضروری است که وقتی سخن از «نماز پیامبران الهی» به میان می آید، موضوع اصل نماز آنان مطرح است، که با نماز تکامل یافته ای که امروز آن را انجام می دهیم، تفاوت فراوانی داشته است.
آری، این طور نبود که آنان هم مثل ما، در هر شبانه روز هفده رکعت نماز واجب بخوانند، بلکه قرآن کریم، اصل نماز آنان را، که شامل خضوع و خشوع و کرنش در برابر خداوند عالم بوده، مطرح نموده است.

نماز ابراهیم(ع)
قهرمان توحید، پیامبر بزرگ، ابراهیم خلیل(ع) حدود دو هزار سال قبل از میلاد، در «اور» از توابع «کلده» در مشرق «بابل» که بین دجله و فرات قرار داشت، به دنیا آمد.(1)
این پیامبر بزرگ، تمام عمر دویست ساله خود را صرف اطاعت خدا و مبارزه با شرک و بت پرستی نمود و در این راه هجرتها و آوارگیها کشید. قرآن کریم، ابراهیم(ع) را به عنوان الگو و اسوه برای ما معرفی کرده است.(2)

همسر ابراهیم «ساره» نام داشت و در یک مسافرتی که آنان از مصر به فلسطین انجام دادند و خدمتگزار خود «هاجر» را نیز همراه برده بودند، ساره که تا آن سن و سال فرزندی نداشت، به شوهر خود ابراهیم(ع) پیشنهاد کرد با «هاجر» ازدواج کند، تا ابراهیم(ع) که بسیار شوق فرزند شدن داشت، از این ناحیه فرزند دار گردد.
اما وقتی ازدواج انجام شد و ابراهیم(ع) از هاجر دارای فرزند پسری به نام اسماعیل گردید، ساره گرفتار رقابت و ناراحتی شد و برای کاستن از این ناراحتی، به همسر خود ابراهیم(ع) پیشنهاد کرد هاجر و فرزند نو رسیده را از وطن و زندگی دور گرداند.

در چنین وقتی، خداوند به ابراهیم(ع) دستور داد مادر و کودک شیرخوار را به سرزمین مکه منتقل کند. ابراهیم(ع)، زن و فرزند را از فلسطین حرکت داد و به مکه آورد و آنان را در کنار خانه کعبه گذاشت. سرگذشت وحشتناکی است، مادر جوانی با فرزند نو رسیده اش، در دره ای که کوههای خشک سر به فلک کشیده قرار گرفته اند. نه از آب خبری هست و نه از آزادی، بلکه حرارت شنهای داغ، آن سرزمین را به کانون سوزان و طاقت فرسایی تبدیل کرده است.

باری، مطلب از نظر جریان طبیعی، بسیار سخت و دلخراش است؛ اما پشتیبان آن خداوند تواناست، که هر مشکلی را آسان و هر رنجی را مقدمه پیروزی قرار می دهد. بدین جهت، با همه سختیها، باید دل به لطف او بست و ابراهیم هم چنین زمزمه سر می دهد:

«پروردگارا! من تعدادی از اعضای خانواده ام را، به سرزمین بی کشت و زراعتی، نزد خانه محترم تو مسکن دادم. پروردگارا! منظور من این است که آنان نماز را به پای دارند. خدایا! دلهای مردم را به سوی آنان متوجه گردان و با انواع میوه ها به آنان روزی برسان، تا شکر و سپاس تو را انجام دهند.(3)

روزهایی که اسماعیل(ع) بزرگ شده بود، در هشتم ذیحجه ای، ابراهیم(ع)، فرزند را برداشت و لبیک گویان راه «منا» را پیش گرفتند و با پیروان موحدی که همراه آنان بودند، ابراهیم(ع) برای ظهر و عصر و مغرب و عشاء، نمازهای جماعتی تشکیل داد و پیروانش به او اقتدا کردند. از آن تاریخ تاکنون، حدود چهار هزار سال می گذرد، ولی ابراهیم(ع) و پیروانش با نماز خود، دره «منا» و بعد صحرای عرفات را با نور توحید و نماز جماعت، جلوه شکوهمندی بخشیدند.(4)

نماز اسماعیل(ع)
اسماعیل، فرزند ابراهیم(ع) بزرگ شد و برای بالا بردن دیوارها و ساختمان خانه کعبه، با ابراهیم(ع) همکاری کرد.(5) از سوی دیگر، ابراهیم(ع) از قبل نیز از درگاه الهی تقاضا کرده بود: «خدایا! مرا و ذریه ام را، از نمازگزاران قرار بده.»(6)

این دعاها و درخواستها به ظهور رسید، ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) دو پیامبر بزرگ، پایه گذاران حج و عبادت و دعا و نماز در آن سرزمین گردیدند، با شرک و بت پرستی مبارزه نمودند و از امتحانهای سخت، سرفراز بیرون آمدند(7) و به تطهیر خانه خدا برای رکوع و سجود کنندگان و طواف گزاران اقدام نمودند و راه توحید و عبادت را برای انسانها هموار کردند.
خداوند متعال در قرآن کریم، خطاب به پیامبر اعظم(ص)، ضمن تجلیل فراوان از این پیامبر بزرگ می فرماید(8)
«داستان اسماعیل را در کتاب خود یاد کن، زیرا او پیامبری بود که در وعده ها و قرارهای خود بسیار صادق و درست کردار بود. افزون بر این، اسماعیل پیوسته اعضای خانواده خود را به انجام نماز و پرداخت زکات وادار می کرد و او در نزد پروردگار خویش، بنده ای پسندیده و رضایتبخش بود.»(9)

نماز شعیب(ع)
چهار تن از پیامبران الهی، عرب بودند، که ترتیب آنان بدین قرار است: هود، صالح، شعیب و محمد(ص).
شعیب پیغمبر(ع)، از نسل ابراهیم خلیل(ع) بود که بعد از هود و صالح و اندکی پیش از حضرت موسی(ع) می زیست. او از سرزمین «مدین» نزدیک «تبوک» فاصله بین «مدینه» و شام برخاسته بود.(10)

قرآن کریم نام سرزمین شعیب را آورده و می فرماید: «ما برای مردم «مدین»، برادر آنان شعیب را فرستادیم، او گفت: ای مردم! خداوند را عبادت کنید، زیرا غیر از او خدایی وجود ندارد;»(11)
شعیب(ع)، برای راهنمایی ملت خود به توحید و عبادت خداوند و مبارزه با کم فروشی و انحرافهای مالی و اقتصادی جامعه، تلاشهای فراوانی انجام داد، سخنرانی های فصیح و بلیغی ایراد نمود، تا جایی که او را «خطیب پیامبران» نامیدند.(12)

اما مردم، همچنان به نادانی و لجبازی خود ادامه می دادند، این پیامبر الهی را مسخره می کردند و حتی می گفتند: «ای شعیب! آیا این نمازی که می خوانی به تو دستور داده که ما را از پرستش خدایان پدرهایمان و نیز از دخل و تصرف در اموالمان – هرطور می خواهیم- باز داری؟ اما خداوند، رسالت و دعوت و عبادت شعیب(ع) را که همراه با صبر و مقاومت و درستکاری بود، مورد تمجید و ستایش قرار داده است.»(13)

آن مردم تأثیر سازنده نماز را روی شعیب پیامبر و یاران و پیروان او مشاهده کرده و دیده بودند نماز، روحیه انسان را عوض می کند، وجدان را منقلب می سازد، احساسات و مشاعر او را به سوی تقوا و خدابینی سوق می دهد، از عبادت غیرخدا باز می دارد و از لغزشهای اعتقادی و کم فروشی و حرامخواری، که از خصلتهای خطرناک و نابود کننده آن مردم بود، انسان را باز می دارد.(14)

نماز موسی(ع)
موسای کلیم(ع) فرزند «عمران» از مادری به نام «یوکابد» یا «آناحید» در مصر به دنیا آمد.(15) بیش از سه روز از ولادت و شیرخوارگی او نگذشته بود که مادر به دستور خداوند، کودک جگر گوشه خود را در صندوقچه قیراندودی گذاشت و او را به دریا انداخت.
علت این بود که به فرعون، فرمانروای مصر خبر داده بودند در بنی اسرائیل کودکی به دنیا می آید که اساس شرک آلود فرعونیان را در هم می ریزد و فرعون هم که از این معنا سخت ناراحت بود، هر کودکی را که از مادر متولد می شد، می کشت، تا جایی که شمار کودکان مظلومی را که از این ناحیه کشته شدند، تا بیست هزار کودک نوشته اند.»(16)
زندگانی حضرت موسی(ع) را سه دوره چهل ساله، یعنی حدود یکصد و بیست سال دانسته اند، که چهل سال اول به طور ناشناس در دستگاه فرعون پرورش یافت، در دوره چهل سال دوم، روزگار وارد شدن او به سرزمین «مدین» و دعوت به آیین ابراهیم(ع) و ازدواج با «صفورا» دختر شعیب پیامبر بود و از سن هشتاد سالگی به مقام بلند نبوت رسید و تا آخر عمر یکصد و بیست ساله خود، ادای رسالت نمود.(17)

حضرت موسی(ع) زندگی سراسر مبارزه و پرماجرایی داشته، در برابر فرعون بت پرست، اقدامهایی انجام داد، تا وی و ملت او را از شرک و کفر رها سازد و به توحید و خداپرستی و عبادت پروردگار، دعوت نماید؛ ولی آنان زیر بار دعوت و هدایت او نمی رفتند.
آن طور که قرآن کریم بیان می دارد، حضرت موسی(ع) با عنایت خداوند معجزه هایی انجام داد که تحت عنوان «تسع آیات» (18) به نه مورد آن اشاره شده و به تفصیل آن در آیات دیگر قرآن آمده است.

اهمیت موضوع نماز در نبوت حضرت موسی(ع) آن گاه روشن تر می شود که داستان برانگیخته شدن او به نبوت را مطالعه کنیم.
در تاریخ می خوانیم شعیب(ع)، دختر خود «صفورا» را به ازدواج موسی درآورده بود، تا موسی به عنوان مهریه، مدت ده سال برای او شبانی کند.(19)
وقتی مدت قرارداد موسی(ع) با شعیب(ع) به پایان رسید، موسی همسر و فرزند و گوسفندان خود را برداشت و از «مدین» به سوی شام و مصر حرکت کرد.
موسی به وضع مسیر و راه آشنایی نداشت، بدین جهت مسیر «طور غربی» را پیش گرفت و راه را گم کرد، شب تاریک فرا رسید، رعد و برق شدید درگرفت و باران تندی می بارید. طوفان سخت می وزید و هوای بسیار سرد و ناراحت کننده ای بود. گوسفندان او متفرق و گم شدند و مشکل دیگری که بر سختیهای او افزود، این بود که همسرش نیز به درد زایمان مبتلا گردید!

موسی(ع)، اندکی سرگردان و درمانده شد، به این فکر افتاد که آتشی بیافروزد، تا خود و زن و فرزندش اندکی گرم شوند، اما طوفان و باران نمی گذاشت هیزم روشن شود و همه از وحشت تاریکی و سرمای شب ظلمانی به وضع دردناک و هولناکی مبتلا شدند.(20)
قرآن کریم، در بیش از هشتاد آیه، قسمتهایی از داستان موسی(ع) را یادآور شد.
«ای پیامبر! آیا داستان موسی را شنیده ای؟ آنگاه که از دور آتشی را مشاهده نمود و به خانواده خود گفت: اندکی صبر کنید، من آتشی را دیدم، شاید بتوانم شعله ای از آن را برای شما بیاورم، یا در کنار آتش، راهنمایی را پیدا کنم.»

وقتی موسی(ع) نزد آتش آمد، ندا داده شد: ای موسی! من پروردگار تو هستم، کفشهای خود را بیرون بیاور که در سرزمین مقدس «طوی» هستی و من هم تو را برای نبوت برگزیدم.
اکنون به آنچه به تو وحی می شود، گوش فرا بده. من «خدا» هستم. معبودی غیر از من نیست. مرا پرستش کن و نماز را به پای دار، تا به یاد من باشی.(21)
بدین ترتیب، با نبوت موسی(ع)، نماز هم همراه آن بود، تا در پرتو این عبادت و اجرای این دستور خداوندی، قلب ناآرام و جان پریشان و مضطرب وی هم، آرامش و سکون مطمئن یابد.
نماز زکریا(ع)
زکریا نیز از پیامبران الهی بود که سراسر عمر خود را به دعوت و هدایت مردم به سوی خداوند و عبادت پروردگار عالم گذرانید، اما زکریا در حالی که به سن نود سالگی رسیده بود و موی سر و صورتش سفید شده بود، هنوز از نعمت فرزند بهره ای نداشت، نگرانی این پیغمبر از بی اولادی این بود که پس از خود وارثی نداشت که مردم را هدایت کند تا آنان به گمراهی مبتلا نشوند.

زکریا، پیوسته دست به دعا برمی داشت: «خدایا! از جانب خود به من فرزند صالحی عطا کن، که وارث من و وارث آل یعقوب بوده و بنده پسندیده تو باشد.»(22)
زکریا هرگاه در محراب عبادت قرار می گرفت، این دعا را انجام می داد و از خداوند درخواست فرزند می کرد، تا این که دعای او مستجاب شد و خداوند به او مژده داد:
«ای زکریا! بزودی دارای فرزند پسری می شوی، که اسم او «یحیی» است و کسی هم تاکنون به این اسم نامیده نشده است.»(23)
طبق فرموده قرآن: «زکریا در محراب عبادت و در حال نماز بود که فرشتگان به او ندا دادند: بزودی دارای فرزند پسری می شوی که به نبوت عیسی(ع) گواهی می دهد و خود او هم فرزندی بزرگوار و پارسا می باشد و نیز پیغمبری از شایستگان است.»(24)

نماز عیسی(ع)
حضرت مریم(س)، دختر عمران، که قرآن کریم او را بانوی برگزیده نامیده،(25) با عنایت و معجزه الهی، پسری به دنیا آورد که عیسی فرزند مریم(ع) نامیده می شود.
همسر «عمران» وقتی آبستن بود، با خداوند عهد و نذر بست که فرزند خود را پس از ولادت، خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد، اما آن گاه که فرزند به دنیا آمد، دختر بود و نام او را هم «مریم(س)» انتخاب کرد.(26)

مریم(س) دختر کوچکی بود، که پدرش را از دست داد و زکریای پیامبر در بیت المقدس سرپرستی او را بر عهده گرفت و این دختر جوان در حالی که خداوند از نزد خویش روزی او را می رسانید، پیوسته در محراب عبادت، به نماز و عبادت می پرداخت.(27)

مدتی بر این روزگار گذشت، تا این که مریم(س)، از جانب خداوند مژده ولادت فرزندی را دریافت کرد که نام او «عیسی» بود، اما مریم(س) که شوهری نداشت، از این مژده تعجب کرد، ولی خداوند فرمود: «خدا هر چه را بخواهد، می آفریند، این یک دستور و معجزه الهی است.»(28)

قرآن کریم، داستان خلقت عیسی(ع) را به داستان آدم(ع) که از خاک آفریده شده تشبیه نموده(29) و بالاخره عیسی(ع) با فرمان الهی، چشم به دنیا گشود.
وقتی عیسی(ع) به دنیا آمد، مریم مورد سرزنش اطرافیان قرار گرفت، زیرا برخلاف جریان طبیعی، صاحب فرزند شده بود، بدین جهت در پاسخ ملامت کنندگان به کودک اشاره کرد تا راز و رمز مطلب را از او جویا شوند! ولی آنان گفتند: کودکی که در گهواره قرار دارد، چگونه می تواند با ما سخن بگوید؟

در همان حال کودک لب به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم. خداوند به من کتاب هدایت داده، مرا پیامبر قرار داده و من در همه حال عنصر پاک و مبارکی هستم.
اضافه بر این، پروردگار عالم به من سفارش کرده تا زنده هستم، نماز بخوانم و زکات پرداخت کنم و به مادر خود با نیکویی رفتار نمایم و خداوند هرگز مرا عنصر ستمگر و نامبارکی قرار نداده است.»(30)

حضرت محمد(ص)
نماز در مکه معظمه، بر رسول خدا(ص) واجب شد و خداوند به پیامبر اعظم(ص) دستور داد:
«آنچه را از کتاب آسمانی به تو وحی شده، تلاوت کن و نماز را به پای دار، زیرا نماز انسان را از زشتی ها و اعمال خلاف بازمی دارد.»(31)
در تاریخ می خوانیم: آن گاه که نماز برای رسول خدا(ص) واجب شد، جبرئیل از سوی خداوند نزد آن حضرت، که در بالای مکه بود آمد. چشمه آبی پدیدار شد. جبرئیل با آن آب وضو گرفت، رسول خدا(ص)، هم وضو گرفتن جبرئیل را مشاهده کرد و آموخت که چگونه باید برای نماز وضو بگیرد. آنگاه رسول خدا(ص) مثل جبرئیل وضو گرفت و سپس جبرئیل نماز را به او آموزش داد.(32)

«ابن عباس» می گوید: «وقتی نماز برای رسول خدا(ص) واجب شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و نماز ظهر و سپس نماز عصر را به او آموخت، چون خورشید، غروب کرد، نماز مغرب را به او آموخت، بعد نماز عشا را به او تعلیم داد و چون سفیده صبح طلوع نمود، نماز صبح را به آن حضرت آموخت;»(33)
«عفیف کندی» می گوید:مدتی قبل از ظهور اسلام، برای خریداری عطر و لباس افراد خانواده به مکه آمده بودم. برای این منظور نزد «عباس بن عبدالمطلب» که مرد تاجری بود رفتم. با او در مسجد الحرام نشسته بودیم و عباس به خانه کعبه نگاه می کرد، که خورشید در وسط آسمان قرار گرفت. در همان حال دیدم جوانی وارد مسجد شد، نخست نگاهی به آسمان انداخت و سپس رو به خانه کعبه قرار گرفت، طولی نکشید که نوجوانی وارد شد و اندکی عقب تر، در طرف راست او قرار گرفت. چند لحظه بیشتر نگذشت، که زنی به آنان پیوست و عقب سر آنان ایستاد و آنان شروع به نماز خواندن کردند. آری، مرد به رکوع رفت و آن دو هم به پیروی از او رکوع کردند، مرد ایستاد و به سجده رفت و آنان هم در قیام و سجود از او متابعت نمودند.
گفتم: ابن عباس! چیز تازه ای می بینم!

عباس گفت: برنامه تازه ای به وجود آمده است. می دانی این جوان کیست؟
گفتم: نه.
عباس گفت: این مرد، «محمد بن عبدا;» پسر برادر من، آن نوجوان، پسر برادر دیگر من و آن زن هم «خدیجه دختر خویلد» همسر پسر برادر من محمد(ص) است.
پسر برادر من – محمد(ص)- می گوید: خدای او خدای آسمان و زمین است. آن خدا او را به آوردن این دین دستور داده و تاکنون جز این سه نفر در روی زمین، کسی این دین را نپذیرفته و چنین عبادت و نمازی را انجام نداده است.(34)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ