سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروتنی، زیور دانش است . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:37 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد شناخت قرآن word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد شناخت قرآن word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد شناخت قرآن word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد شناخت قرآن word :

شناخت قرآن

شناخت قرآن، برای هر فرد عالم به عنوان یک عالم و برای هر فرد مؤمن به عنوان یک مؤمن، ضروری است. برای یک عالم انسان شناس و جامعه شناس، از آن جهت ضروری است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامی و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت مؤثر بوده است و از آنجا که با توجه به تاریخ، هیچ کتابی به اندازه قرآن بر جوامع بشری و بر زندگی انسان ها تأثیر نگذاشته است، قرآن خود به خود وارد حوزه بحث جامعه شناسی می شود. معنای این سخن این است که تحقیق درباره جهان و به خصوص شناخت جوامع اسلامی در این چهارده قرن، بدون شناخت قرآن میسر نیست.
ضرورت شناخت

قرآن برای یک مؤمن مسلمان از آن جهت است که منبع اصلی دین و ایمان و اندیشه یک مسلمان و آنچه که به زندگی او حرارت و معنی می دهد، قرآن است.
قرآن مثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزی در مورد خدا و خلقت مطرح نموده و حداکثر یک سلسله اندرزهای ساده اخلاقی هم ضمیمه کرده باشد و بس، به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشه ها را از منابع دیگر اخذ کنند، قرآن اصول اندیشه هایی را که برای یک انسان با ایمان و صاحب عقیده لازم است و نیز اصول تربیت و اخلاق و نظامات

اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها تفسیر و توضیح و احیاناً اجتهاد و تطبیق اصول بر فروغ را بر عهده سنت و یا اجتهاد، گذاشته است. استفاده از هر منبع دیگر، موقوف به شناخت قبلی قرآن است. قرآن معیار و مقیاس سنجش همه منابع دیگر، از جمله حدیث و سنت است. رسول اکرم و ائمه اطهار علیه السلام می فرمودند: «احادیث ما را به قرآن عرضه بدارید، اگر بر قرآن منطق نبود، بدانید ساختگی و جعلی است.»

اقسام شناخت قرآن
الف ـ شناخت سندی یا انتسابی: در این نوع شناخت می خواهیم بدانیم که انتساب کتاب مورد نظر به نویسنده آن چه اندازه قطعی است. اولین مرحله در شناخت یک کتاب، این است که ببینیم آنچه در دست ماست، از نظر اِسناد به نویسنده اش، چقدر اعتبار دارد. آیا اَسناد همه آن درست است، یا آنکه فقط درصدی از آن از نظر انتساب قابل تأیید است؟ بعلاوه به چه دلیل می توان بعضی را قطعاً نفی و بعضی را قطعاً اثبات و پاره ا ی را مشکوک تلقی کرد؟
قرآن از این نوع شناخت بی نیاز است و از این نظر کتاب منحصر به فرد جهان قدیم محسوب می شود. در میان کتاب های قدیمی، کتاب دیگری نمی توان یافت که پس از قرن ها تا این حد بدون شبهه باقی مانده باشد. قرآن بر نسخه و نسخه شناسی پیشی گرفته و جای کوچک ترین تردیدی نیست که آورنده همه این آیات، محمدبن عبدالله است که آنها را به عنوان معجزه و کلام الهی آورده و کسی نمی تواند ادعا کند و یا احتمال بدهد که نسخه دیگری از قرآن وجود داشته و یا دارد.
هیچ مستشرقی نیز قرآن شناسی و مقایسه نسخه های قدیمی را شروع نکرده، چرا که برای قرآن چنین نیازی نیست. قرآن گذشته از اینکه یک کتاب مقدس آسمانی بوده، اساسی ترین برهان صدق دعوی پیامبر و بزرگترین معجزه او محسوب می شود. بعلاوه قرآن بر خلاف تورات، به تدریج

در طول بیست و سه سال نازل شد و از همان آغاز نزول، مسلمین آیات قرآن را فرا می گرفتند و حفظ و ضبط می کردند و چون آن را کلام خدا می دانستند نه سخن بشر، برایشان مقدس بود و به خود اجازه تغییر کلمات و یا پس و پیش کردن آن را نمی داند. با توجه بـه آیاتی نظیر « وَ لَوتَقَو”َلَ علینا بَعضَ ألأَقاوِیلِ لأخذنَا مِنهُ بِالیَمینِ ثمً لَقَطَعنا مِنهُ
ألوَتِینَ»1 و آیات دیگری که عظمت دروغ بستن بر خدا را آشکار می کند، احدی اجازه دست بردن

در آیات قرآن را به خود نمی داد. از سوی دیگر جنبه ادبی و هنری فوق العاده قوی قرآن، که از آن به فصاحت و بلاغت تعبیر می شود، باعث جلب توجه مردم و اهتمام به فراگیری آن می گردید. همچنین پیامبر اکرم از همان روزهای اول، عده ا ی از نویسندگان را برای کتاب قرآن انتخاب کردند که به «کتاب وحی » معروفند. نگارش کلام خدا از همان آغاز از جمله علل قطعی حفظ و مصون ماندن آن از تحریف بود. به این ترتیب قرآن قبل از آن که تحریف در آن راه یابد، متواتر شد و به مرحله ا ی رسید که دیگر انکار یا کم و زیاد کردن حتی یک حرف از آن، غیر ممکن شد.
یادآوری یک نکته لازم است که در اثر توسعه سریع قلمرو اسلام و دور بودن عامه مسلمین از مدینه که مرکز صحابه و حافظان قرآن بود، خطر تحریف عمدی یا اشتباه نسخه های قرآنی در نقاط دور

افتاده وجود داشت، ولی هوشیاری مسلمین مانع این کار شد و در همان نیم قرن اول با استفاده از صحابه و حافظان قرآن، نسخه هایی تصدیق شده از مدینه به اطراف فرستادند و جلو اشتباه کاری را مخصوصاً از طرف یهود که قهرمان چنین کارهایی به حساب می آیند برای همیشه گرفتند.
ب ـ شناخت تحلیلی: در این مرحله، تشخیص اینکه این کتاب مشتمل بر چه مطالبی است و چه هدفی را تعقیب می کند، و در آن دو دسته سؤال مطرح است: دسته اول پرسش ها مربوط می شود به نگرش این کتاب نسبت به جهان، انسان، حیات، مرگ وغیره یا به عبارت جامع تر، به جهان بینی

کتاب و به اصلاح فلسفه خودمان، « حکمت نظری » که می توان به « دید کتاب » ن

یز تعبیر کرد.
دسته اول سوال ها درخصوص این است که کتاب چه طرحی برای آینده انسان دارد وانسان وجامعه را براساس چه الگویی می خواهد بسازد ، که ازاین الگو به « پیام کتاب » تعبیر می شود.
این نوع شناخت ، مربوط به محتوا است ودرباره هر کتابی می توان از این منظر بحث کرد . ممکن است کتابی از « دید » و «‌ پیام » خالی باشد ویا تنها « دید » داشته باشد ونه پیام ویا آنکه هر دورا دارا باشد.

درباب شناخت تحلیلی قرآن ، چگونگی عرضه مطالب ونوع استدلال ها وسبک ارائه مطالب نیز مطرح است ؛ یعنی اینکه مثلاً آیا دیدی فیلسوفانه ویا به اصطلاح امروز عالمانه دارد؟ آیا قضایا را عارفانه نگاه می کند ویا آنکه سبک مخصوص به خود دارد؟ آیا چون قرآن نگهبان ایمان است وپیامش ایمانی است، به عقل ، به چشم رقیب می نگرد ومی کوشد جلوی تهاجم عقل را بگیرد ودست وپایش را ببند ویا به عکس همواره به چشم یک حامی ومدافع به عقل می نگرد واز نیروی آن استمداد می کند؟ این سوالات ونظایر آن که درشناخت تحلیلی طرح می شود، ما را با ماهیت قرآنی آشنا می سازد .
ج ــ شناخت ریشه ا ی : بعد از احراز صحت استناد کتاب به نویسنده اش و تحلیل وبررسی محتوای کتاب، درمرحله سوم به این مطلب پرداخته می شود که آیا مطالب ومحتویات آن ، حاصل فکر وابداع نویسنده آن است یا آنکه از اندیشه دیگران وام گرفته شده است .چنین شناختی فرع بر شناخت تحلیلی است . پس از مطالعه تحلیلی، پای مقایسه وشناخت تاریخی به میان می آید.
برای شناخت ریشه می باید تمام محتویات قرآن را با تمام کتابهای دیگر موجود درآن زمان به

خصوص کتابهای مذهبی مقایسه کرد ودر این مقایسه تمام شرایط وامکانات از قبیل میزان ارتباط شبه جزیره عربستان با سایرنقاط ، تعداد افراد باسواد وغیره را درنظر گرفت وارزیابی کرد که آیا آنچه درقرآن است درکتابهای دیگر یافت می شود یا نه ؟ واگر پیدا می شود به چه نسبت هست ؟ وآیا نقل مطالب مشابه ، شکل اقتباس دارد ، یا آنکه مستقل است وحتی نقش تصحیح اغلاط

آن کتابها وروشن کردن تحریفات آنها را ایفا می کند؟ 1
اصالتهای سه گانه قرآن
مطالعه درباره قرآن ، ما را با اصالتهای سه گانه این کتاب آشنا می کند . اولین اصالت قرآن ، اصالت انتساب است ؛ یعنی بدون پی جویی نسخه های قدیمی، روشن است که آنچه امروز به عنوان قرآن تلاوت می شود ، همان کتابی است که حضرت محمد بن عبدالله به جهان عرضه کرده است . اصالت دوم، اصالت مطالب است ؛ یعنی معارف قرآن التقاطی نیست ، بلکه ابتکاری است . اصالت سوم ، اصالت الهی است ؛ یعنی این معارف به حضرت رسول افاضه شده است وایشان صرفاً‌ حامل پیام وحی بوده اند. ازآنجا که شناخت ریشه ا ی قرآن مبتنی بر شناخت تحلیلی آن است، بحث را با شناخت تحلیلی شروع می کنیم ، تا به «‌اصالت الهی » یعنی معجزه بودن قرآن، که عمده ترین اصالت های قرآن است ، برسیم .
شرایط آشنایی با قرآن
یکی از شرایط ضروری شناخت قرآن آشنایی با زبان عربی است . بدون دانستن زبان عربی ، آشنایی با قرآن امکان پذیر نیست . شرط دیگر ، آشنایی با تاریخ اسلام است . این کتاب برخلاف تورات وانجیل ـ که یکباره نازل شده اند ـ درطول 23 سال دوران زندگی پیامبر ، درخلال جریــان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- آشنایی با قرآن – 1و2- صص 18-9
پرهیجان تاریخ اسلام ، نازل شده است واز همین رو، آیات قرآن ، به اصطلاح شأن نزول دارند. شأن نزول معنای آیه را محدود نمی کند، بلکه دانستن شأن نزول تا حد زیادی درروشن شدن مضمون آیات ، مؤثر وراهگشاست .
شرط سوم، آشنایی با سخنان پیامبر اکرم است. آن حضرت به نص خود قرآن، مبین و مفسر

این کتاب است. 1 و آنچه از پیامبر رسیده، ما را در تفسیر قرآن یاری می دهد. برای شیعیان روایات معتبری از ائمه اطهار علیه السلام رسیده، همان اعتبار روایات معتبر نبوی را دارد، به همین دلیل روایات موثق ائمه، کمک بزرگی در راه شناخت قرآن است.
نکته مهم در بررسی قرآن، این است که در درجه اول می باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. آیات قرآن مجموعاً یک ساختمان به هم پیوسته را تشکیل می دهند و معانی آیات باید در کنار

یکدیگر فهمیده شوند. آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگر است و همان گونه که برخی مفسران بزرگ گفته اند، ائمه اطهار علیه السلام این روش تفسیری را تأکید کرده اند، چرا که قرآن در بیان مسائل، شیوه ا ی مخصوص به خود دارد و در بسیاری موارد اگر آیه ا ی بدون عرضه بر آیات مشابه، اخذ شود، مفهومی پیدا می کند که با مفهوم همان آیه در کنار آیات هم مضمون دیگر، بکلی متفاوت است.
به عنوان نمونه ا ی از شیوه خاص قرآن، می توان از آیات محکم وآیات متشابه نام برد. تصور عوامانه درباره این آیات، این است که مطالب در آیات محکم، ساده و صریح و در آیات متشابه، به صورت معما و رمز مطرح شده است. بر این اساس مردم تنها حق تدبر در آیات محکم را دارند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- « وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم » یعنی : « وما این ذکر]= قرآن[رابرتونازل کردیم تا آنچه راکه به سوی مردم نازل شده است ،برای آنها روشن سازی.» (نحل/44)
و آیات متشابه اساساً قابل شناخت نیستند. قهراً سؤال می شود که فلسفه آیات متشابه چیست و چرا
قرآن آیاتی را که قابل شناخت نیستند، عرضه کرده است؟
پاسخ این است که نه معنای محکم، صریح و ساده است و نه معنای متشابه، معما و رمزگونه. قرآن خودش را کتابی روشنگر وقابل فهم برای همه که آیاتش همه نور و هدایت است، معرفی می کند. سر مطلب در آیات محکم و متشابه این است که برخی از مسایل بخصوص وقتی سخن از غیب و ماورای طبیعت است، با قالب الفاظ قابل بیان نیستند و از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است، ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد، بیان شده اند. مسائل در بعضی آیات به گونه ا ی طرح شده که برای جلوگیری از سوء فهم باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر گردد و غیر از این راهی وجود ندارد. قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی عالی و شامخ با معانی مادی، می فرماید: متشابهات را به محکمات ارجاع دهید.1
برخی آیات قرآن محکم هستند؛ یعنی دارای آن چنان استحکامی که نمی توان آن ها را از معنی خود خارج کرد ومعانی دیگری نتیجه گرفت . این آیات ام الکتاب ، یعنی آیات مادرند ومرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن وتدبر کردن است ، اما باید به کمک آیات محکم درآن ها تدبر کرد وبدون کمک آیات مادر، آنچه از متشابهات اخذ شود، درست ومعتبر نخواهد بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- « هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب واخرمتشابهات » « اوکسی است که این کتاب رابرتونازل کرد،که قسمتی ازآن ،آیات محکم است،که اساس این کتاب می باشدوقسمتی ازآن متشابه ». (آل عمران/7) ]«ام» دراصل به معنی محل رجوع وبازگشت می باشد.[
آیا قرآن شناختنی است ؟
درتحلیل محتوایی قرآن ، نخستین سوال این است که آیا میتوان درمطالب ومسایل قرآن تفکر وتدبر کرد، یا آن که این کتاب اساسا‌ً برای شناختن ، عرضه نشده وصرفاً برای تلاوت وثواب بردن وتیمن وتبرک است ؟ شاید این سوال بی مورد تصور شود؛ زیرا دراین که قرآن کتابی برای شناخت است کسی تردید نمی کند. اما از آنجا که دردنیای اسلام به علل مختلف جریانهای نامطلوبی درموضوع شناخت درقرآن پیش آمده ، که درانحطاط مسلمین تأثیر به سزایی داشته ومتأسفانه هنوز هم ریشه های آن افکار منحطط وخطرناک درجامعه ما وجود دارد، لازم می دانیم کمی دراین باره توضی

ح بدهیم . سه چهار قرن پیش دربین علمای شیعه ، افراد معروف به « اخباریان » پیدا شدند که معتقد بودند قرآن حجت نیست . اینها از میان منابع چهارگانه فقه که از طرف علمای اسلام به عنوان معیار شناخت مسائل اسلامی عرضه شده بود ، یعنی قرآن ، سنت ، عقل واجماع ، سه

منبع را قبول نداشتند.اجماع را رسم سنی ها وغیر قابل اتباع می دانستند درخصوص عقل می گفتند : یا این همه خطای عقل ، اعتماد برآن جایز نیست . اما در مورد قرآن محترمانه ادعا می کردند که قرآن بزرگتر از آن است که ما آدمهای حقیر بتوانیم آن را مطالعه کنیم ودر آن بیندیشیم فقط پیامبر وائمه حق دارند درآیات قرآن غور کنند. ما فقط حق تلاوت آیات را داریم . اخباریان تنه

ا مراجعه به اخبار واحادیث را جایز می دانستند . شاید تعجب کنید اگر بدانید در بعضی از تفاسیری که توسط این افراد نوشته شد ، اگر حدیثی ذیل آیه وجود نداشت ، چنانکه گویی آن آیه از قرآن نیست ، از ذکر آیه خودداری می کردند . این عمل نوعی ظلم وجفا بر قرآن وخروج از مسیر آن بود.
گروه دیگری نیز به جز اخباریان بودند که قرآن را دور از دسترس عامه می دانستند .از جمله اشاعره، که معتقد بودند شناخت قرآن ، عبارت است از تدبر در آیات قرآن نیست ، بلکه معنای آن فهم معانی تحت اللفظی وظاهر آیات ورها کردن باطن است . آنها به دلیل برداشت عوامانه از قرآن وتعطیل کردن عقل ، خیلی زود ازجاده درک صحیح منحرف شدند واعتقادات نادرستی مانند تجسم ( جسم بودن خدا ) ، امکان رؤیت خدا با چشم ، وگفتگو با خدا بازبان بشری وصدها اعتقادات انحرافی دیگر پیدا کردند.
درمقابل گروهی که قرآن را رها کرده بودند ، گروهی پیدا شدند که قرآن را وسیله رسیدن به اهداف واغراض خود قراردادند . اینان درزمینه ا ی که منافعشان اقتضا می کرد، به تأویل آیات قرآن می پرداختند ومسائلی را به قرآن نسبت می دادند که کاملاً با روح قرآن بیگانه بود . درمقابل هر اعتراضی پاسخشان این بود که باطن آیات را تنها ما می دانیم واین معانی از شناخت باطن آیات بدست آمده اند.قهرمانان این جریان درتاریخ اسلام ، دو گروهند . اول اسماعیله یا باطنیه ودوم متصوفه . اسماعیلیان شیعه شش امامی هستند وبه واسطه باطنی گری خیانت های زیادی درتاریخ اسلام مرتکب شدند وتقش بزرگی در ایجاد انحراف درمسائل اسلامی داشتند.
بعد از اسماعیلیه ، متصوفه درزمینه تحریف آیات وتأویل آنها مطابق عقاید شخصی خود، ید طولا

یی داشته اند. برای نمونه ، از تفسیر های تحریف گونه می توان به داستان حضرت ابراهیم وذبح پسرش اسماعیل اشاره کرد، که متصوفه می گفتند : مقصود از ابراهیم ، ابراهیم عقل است ومقصود از اسماعیل ، اسماعیل نفس است ؛ یعنی عقل ، قصد داشت تا نفس را ذبح کند.
روشن است که چنین برداشتی بازی کردن با قرآن وشناخت انحرافی آن است . پیامبر اکرم درباره چنین برداشت های مبتنی برامیال شخصی از قرآن کریم ، فرمود:
« من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّءُ مقعده فی النار »1 .

راه وسطی را که قرآن دربرابر جمود وخشک اندیشی اخباریان ونیز درمقابل برداشت های ناروای باطنیه ومانند آنها پیشنهاد می کند، عبارت از تأمل وتدبر بی غرض ومنصفانه است . قرآن علاوه برمومنین ، مخالفین را هم به جای جبهه گیری به تفکر درآیات خود، فرا می خواند . دربرخی آیات، هدف از انزال قرآن ، تدبر وتذکر بیان شده است 2 این آیات ودهها آیه دیگر ، درتأکید برتدبر درقرآن، جواز تفسیری قرآن را تأیید می کنند .وقتی منصفانه وبی غرض درقرآن تأمل شود به این نتیجه می رسیم که هیچ ضرورتی ندارد که بتوان همه مسائل آنرا حل کرد. قرآن ازاین حیث شبیه طبیعت است ؛ یعنی چه بسیار رازها وجود دارد که حل نشده ودر شرایطی فعلی نیز برای ما امکان حل آنها وجود ندارد ، اما این مسایل درآینده حل خواهد شد . بعلاوه درشناخت طبیعت ، انسان باید اندیشه خود را با طبیعت ، آنگونه که هست ، مطابق کند ، نه آنکه طبیعت را آنگونه که می خواهد تفسیر کند . قرآن نیز مانند طبیعت کتابی است که برا ی یک زمان نازل نشده است . درغیر این صورت اگر همه رازهای آن درگذشته کشف می شد ، این کتاب جاذبه وتازگی واثر بخشی خود را از دست می داد. همانطور که ائمه اطهار ، توضیح داده اند قرآن تنها برای یک زمان ویک مردم نازل نشده است ، بلکه برای همه زمانها وهمه مردم است واستعداد تفکر وتدبر وکشف جدید همیشه برا ی قرآن هست . درحدیثی از پیامبر اکرم نقل شده است که مثل

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- هرکس قرآن را براساس امیال خودتفسیرکند ،جایگاهش درآتش مهیا شده است. (عوالی اللئالی- ج4-ص104)
2- « کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبر وایاته ولیتذکراولوا الالباب » یعنی :« این کتابی است پربرکت،که برتونازل کردیم تا درآیات آن تدبرکنند وخردمندان متذکرشوند.(ص/29)

قرآن،مثل خورشید وماه است ومثل آن دو همیشه در جریان است1یعنی ثابت ویکنواخت نیستند. 2
فصل اول ــ شناخت تحلیلی قرآن
قرآن درباره مطالب بسیاری بحث کرده است ودراین میان، روی بعضی از مطالب زیاد تکیه کرده وروی برخی کمتر. از جمله مسائلی که درقرآن مورد بحث قرار گرفته ، جهان وخدای جهان است. باید ببینم قرآن خدا را چگونه می شناساند . فیلسوفانه یا عارفانه ؟ آیا به سبک تورات وانجیل اس
مسأله دیگر ، مسأله جهان است . باید بررسی کنیم که دید قرآن درباره جهان ، چگونه است ؟ آیا خلقت وجهان را عبث وبازیچه می داند یا آن را برحق می داند؟ آیا جریان جهان را براساس یک سلسله سنن می داند یا آن را بی قاعده وگزاف می شمارد؟ باید نظر قرآن درباره انسان نیز تحلیل شود . آیا قرآن انسان را حقیر می شمارد یا برای اوکرامت وعزت قایل است؟ آیا قرآن برای جامعه انسانی شخصیت واصالت قایل است یا آنکه فرد را اصیل می داند؟آیا جامعه مانند افراد انسان ، موت وحیات دارند یا نه؟ نظر قرآن درباره تاریخ ونیروهای محرک تاریخ چیست ؟ وتأثیر فرد درتاریخ تا چه اندازه است ؟ مسائل دیگری مانند نظر قرآن درباره خودش ونیز سخنی که قرآن درباره پیامبر دارد، تعریف مؤمن وصفات مؤمنین و … درقرآن مطرح است که هر کدام از این بحث ها ، شعبه ها وشاخه هایی دارد که درجای خود می آید .
قرآن چگونه خود را معرفی می کند؟
برای تحلیل محتوای قرآن ، بهتر است ابتدا نظر خود قرآن ، درباره خودش را بررسی کنیم . اولین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- آشنایی با قرآن – ج1و2- صص 30-19
2- « یجری کما یجری الشمس والقمر » (بحارالانوار-ج35-ص404).
نکته ا ی که قرآن درباره خودمی گوید ، این است که این کلمات وعبارات، سخن خداست . قرآن تصریح می کند که پیامبر انشا کننده قرآن نیست ، بلکه آنچه را توسط روح القدس یا جبرئیل به اذن خدا بر او القا شده است ، بیان می کند.

قرآن ، رسالت خود را هدایت مردم وراهنمایی آن ها برای خروج از تارکی ها به سوی نور معرفی می کند. 1بدون شک یکی از مصادیق این ظلمات ، جهالت ها ونادانی هاست وقرآن بشررا از این ظلمات به روشنایی علم می برد. اگر ظلمت ها تنها در نادانی خلاصه می شد، فلاسفه هم

می توانستند این مهم را به انجام برسانند، ولی ظلمت های دیگری چون منفعت پرستی ، خودخواهی وهوا پرستی که ظلمت هایی فردی واخلاقی اند ونیز ظلمت های اجتماعی ، نظیر ستم وتبعیض و… وجود دارد که به مراتب خطرناکتر از ظلمت نادانی است2ومبارزه با آنها از عهده علم خارج است وبر عهده قرآن وسایر کتابهای آسمانی است . 3
آشنایی با زبان قرآن
منظور از تلاوت ، تنها ثواب بردن ، بدون درک معانی آن نیست . بلکه خواندن ، مقدمه ا ی ا

ست برای درک معانی آن . درک معانی قرآن ویژگی هایی دارد که باید به آن توجه داشت . یک
وظیفه قرآن ، تعلیم اندیشه های تازه است . دراین جهت مخاطب قرآن ، عقل انسان خواهد بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- «الرکتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور;» یعنی :« این کتابی است که برتونازل کردیم، تامردم را ازتاریکی ها(ی شرک وظلم وجهل) به سوی روشنایی (ایمان وعدل وآگاهی) ; درآوردی .» (ابراهیم/1).
2- قرآن همواره ظلمات راجمع می آورد ونوررا مفرد ذکرمی کند؛ یعنی راه راست یکی بیشتر نیست ومسیرانحراف وگمراهی متعدد است .
3- « ولقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور» « ماموسی را با آیات خود فرستادیم؛(ودستوردادیم) که: قومت را ازظلمات به نوربیرون آر.» (ابراهیم /5) ازاین آیه استفاده می شودکه این تاریکی، همان تاریکی ستم فرعون وفرعونیان است ونور،نورآزادی وعدالت .
وقرآن با زبان منطق واستقلال با او سخن می گوید. اما به جز این زبان ، قرآن زبان دیگری دارد که
مخاطب آن دل است وزبان آن احساس . یکی از متعالی ترین غرایز واحساسات انسان

حس مذهبی وفطرت خداجویی اوست . سروکار قرآن با این حس شریف وبرتر است . قرآن کریم نیز در توصیف خود، برای خود دو زبان قایل می شود . گاهی خود را کتاب تفکر ومنطق واستقلال معرفی می کند وگاهی کتاب احساس وعشق . قرآن نه تنها غذای عقل واندیشه ، که غذای روح هم هست . برای آشنایی وانس با قرآن ، آشنایی با این دوزبان لازم است وعدم تفکیک آنها مایه بروز خطا خواهد شد.
قرآن بر موسیفی خاص خودش تأکید زیادی دارد ، نوعی از موسبقی که اثرش دربرانگیختن

احساسات عمیق ومتعالی انسان از هر موسیقی دیگر بیشتر است . قرآن درخطاب بر پیامبر می گوید: « درحالی که به عبادت ایستاده ا ی قرآن را ترتیل کن.»1 « ترتیل » ، یعنی قرائت قرآن ، نه آن قدر تند که کلمات مفهوم نشود ونه آن قدر جدا از هم که رابطه ها ازبین برود. می گوید: قرآن را با تأنی ودر حالی که به محتوای آیات توجه داری بخوان .
درمیان مسلمان ها یگانه چیزی که مایه نشاط وکسب قدرت روحی وپیدا کردن خلوص وصفای باطن بوده، همان موسیقی قرآن است . ندای آسمانی در اندک مدتی از مردم وحشی شبه جزیره عربستان، مؤمنانی ثابت قدم بوجود آورد که توانستند با بزرگترین قدرت های زمان درافتند وآنها را از پا درآورند . مسلمانان ، قرآن را نه فقط به عنوان یک کتاب درس وتعلیم که همچون یک غذای روح ومایه کسب نیرو وازدیاد ایمان می نگریستند. پیامبر نیز تنها وبی هیچ پشتیبان درحالی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ورتل القرآن ترتیلاً (مزمل/4).
که تنها قرآن را دردست دارد، قیام می کند، اما همین قرآن برای او سرباز وسلاح ونیرو فراهم می کند ودشمن را دربرابرش خاشع وخاضع می گرداند.

وقتی قرآن زبان خود را زبان دل می داند، منظورش آن دلی است که می خواهد با آیات خود، آن را صیقل بدهد وتصفیه کند وبه هیجان بیاورد . این زبان ، غیر از موسیقی است که احیاناً‌ احساسات شهوانی را تغذیه می کند ویا حس سلحشوری را تقویت می کند این همان زبانی است که از اعراب بدوی، مجاهدینی می سازد که برای آنان منافع شخصی ومسائل فردی درکار نبود ودر همه لحظات ، با عمق هستی در ارتباط بودند ، شبهایشان به عبادت می گذشت وروزهایشان به جهاد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ