
تحقیق استرس word دارای 6 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق استرس word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق استرس word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق استرس word :
شرح بیماری
استرس عبارت است از واکنشهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی که در نتیجه تغییرات و نیازهای زندگی فرد، تجربه میشوند. تغییرات میتوانند بزرگ یا کوچک باشند. پاسخ افراد به تغییرات زندگی متفاوت است. استرس مثبت میتواند یک انگیزش دهنده باشد در حالی که استرس منفی میتواند در زمانی که این تغییرات و نیازها، فرد را شکست میدهند، ایجاد شود.
علایم شایع
• فیزیکی: گرفتگی عضلانی، سردرد ، درد قفسه سینه ، ناراحتی معده ، اسهال یا یبوست، افزایش ضربان قلب ، دستهای سرد و مرطوب، خستگی ، تعریق شدید، بثورات ، تنفس سریع، لرز، تیک، تحریکپذیری، کماشتهایی یا بیاشتهایی، ضعف، احساس خستگی، گیجی.
• عاطفی: عصبانیت، اعتماد به نفس پایین، افسردگی ، بیتفاوتی، تحریکپذیری، ترس و پاسخهای هراسی، اشکال در تمرکز، احساس گناهکاری، نگرانی، بیقراری، اضطراب و وحشت.
• رفتاری: سوءمصرف الکل یا مواد مخدر، افزایش مصرف سیگار، اختلالات خواب ، پرخوری، کاهش حافظه و منگی.
علل
• بدن در یک موقعیت پراسترس با افزایش تولید هورمونهای خاصی جواب میدهد که باعث تغییراتی در ضربان قلب، فشار خون ، متابولیسم و فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری فیزیکی میگردد.
عوامل افزایش دهنده خطر
• تغییر در شیوه زندگی و اختلال در امور روزمره طبیعی شخص که میتواند استرس ایجاد کند. برخی از علل شایع استرس عبارتند از:
• مرگ اخیر فرد مورد علاقه (همسر، کودک، دوست(
• از دست دادن هر چیزی که برای فرد ارزشمند باشد.
• آسیبها یا بیماریهای شدید
• اخراج شدن یا تغییر شغل
• نقل مکان کردن به یک شهر یا استان جدید
• مشکلات جنسی بین فرد و شریک جنسی او
• ورشکستگی مالی یا مقروض شدن شدید مثلاً به خاطر خرید یک خانه جدید
• تعارض مدام بین فرد و یکی از اعضای خانواده ، دوست نزدیک یا همکار
• خستگی دایمی ناشی از استراحت، خواب یا تفریح ناکافی


مقاله آگوستین word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله آگوستین word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله آگوستین word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله آگوستین word :
آگوستین
اگوستین
اگوستین درشهر تاگاست (Tagaste) در الجزایر در سال 354 میلادی به دنیا آمد . مادر او مونیکا مسیحی و پدر او پاتریکیوس مشرک بود . آموزش وی نخست در تاگاست (Tagaste) و آنگاه در مادورا(Madaura) و سپس در کارتاژ ، در فنون ادبی بود . در بحبوحه جوانی به کارتاژ رفت و در آنجا به گفته وی تحت تأثیر غرور و شهوت جوانی از دین مسیحیت که مادر وی به او القاء کرده بود بیگانه شد . در هیجده سالگی بر اثر مطالعه رساله معروف کیکرو به نام موعظه (Hortentius) ، درطلب حقیقت و جستجوی
فرزانگی برآمد ولی آن را در مسیحیت نیافت و تورات ، حس حقیقت طلبی وی را ارضا نمی کرد و تعالیم یهودی – مسیحی که بر طبق آن خداوند عالم را از عدم خلق کرده است ، در نظر اومقبول نیفتاد زیرا خدا را فاعل اعمال شر می دانست و مسأله شر از جمله مسائلی بود که فکر وی را بخود مشغول ساخته بود . چگونه خداوند که خیر مطلق است می تواند فاعل شر در عالم باشد . همین مسأله وجود شر در عالم باعث شد که دین مانویت را که طبق آن دو مبدأ خیر و شر درعالم وجود دارد ،بپذیرد ، ثنویت مانی چنین تعلیم می داد که مبدأ خیر و نور در عالم از مبدأ شر ، یعنی ماده و ظلمت است .
در سال 383 میلادی ، آگوستین که معلم ادبیات در شهر کارتاژ بود ، آفریقا را ترک گفت و به شهر رم رفت و سپس سمت استادی کرسی خطابه در میلان را پذیرفت . در این زمان ایمان او به مانویت متزلزل گشت ولی تمایل وی به شکاکیت آکادمی میانه بیشتر از مسیحیت بود . اما مطالعه برخی از «رسائل افلاطونی» با ترجمه لاتینی ویکتور رینوس (Victor rinus) او را بیشتر به تعالیم مسیحیت راغب کرد . تعالیم نو افلاطونی او را از دو حقیقت آگاه ساخت ، نخست آن که وجود عالم روحانی امکان دارد و در واقع امری متقین است . دوم آنکه وجود شر در عالم با نظریه خلق عالم ،قابل توفیق است : زیرا بنا به تعالیم افلوطین ، شر امری وجودی و متحصل نیست ، بلکه امری
عدمی است . قول به عدمی بودن شر به این معنی نیست که شر وجود ندارد ، بلکه به این معنی است که شر عدم یکی از کمالات وجودی است . مثلاً کوری شری است طبیعی ولی امری متحصل نیست بلکه عبارت از عدم کمال بینائی است . به همین نحو ، شر اخلاقی عبارت است عدم و نقصان و خطای اراده است . در عین حال امور عدمی چون جهل و تاریکی ( که عدم نور است ) ، اموری متحصل نیست که مخلوق خداوند باشد .
سنت اگوستین خود گزارش کرده است که فلسفه نوافلاطونی گرایش وی به آئین مسیحیت را آسان کرد ؛ ولی باز هم نتوانست آن آتشی را که در درون وی شعله ور بود ، خاموش کند . وی به موعظه های سنت آمبروز (St. Ambrose) در میلان به دقت گوش می کرد و به داستان گرویدن ویکتور رینوس فیلسوف معروف نوافلاطونی و مترجم آثار افلاطون و افلوطین به زبان لاتین ، به آئین مسیحیت گوش فرا می داد . سال 387 در زندگی وی سرنوشت ساز بود . و چنانکه وی در کتاب معروف خود اعترافات گزارش کرده است ، به آئین مسیحیت گروید و در سال بعد به وسیله سنت آمبروز غسل تعمید داده شد .
پس از بازگشت به آفریقا ، اگوستین به عنوان کشیش منصوب شد و در سال 395 به عنوان معاون اسقف والریوس (Valerius) معین گردید و پس از درگذشت نامبرده به سال 396 به عنوان اسقف شهر هیپو(Hippo) منصوب گشت و تا آخر عمر در این سمت انجام وظیفه کرد . در سال 430 ، هنگامی که واندل ها (Vandals) شهر هیپو را به محاصره خود در آورده بودند دار فانی را وداع گفت .
بخش عمده عمر فلسفی اگوستین ، صرف منازعات کلامی با پیروان دوناتوس (Denatus) (دوناتیست ها ) و پلاگیوس (پلاگینیستها ) گردید . دوناتوس ، اسقف کارتاژ تعلیم می داد که می باید اصالت کلیسا و پاکی و سادگی آن که بر اثر گسترش مسیحیت در امپراتوری روم آلوده شده بود ، حفظ گردد ؛ و در نتیجه معتقد بود که می باید کلیسائی غیر از کلیسای روم ایجاد شود . پلاگیوس ، معاصر اگوستین که از انگلستان به روم آمده بود ، بیش از حد بر اختیار انسان تأکید می ورزید و ضعف انسان و لطف و عنایت الهی را نادیده می گرفت .
فلسفه در نظر اگوستین ، شناخت حقیقت و سعادت ابدی و راه کسب و حصول آن است . شوق انسان به کسب سعادت و شناختن حقیقت ، علت حقیقی پرداختن وی به فلسفه است . فلسفه در نظر اگوستین ، حکمت ، فرزانگی و خردمندی است ؛ و حکمت حقیقی فقط با معرفت خداوند و اتصال به وی میسر است . از زمان گرویدن خود به مسیحیت اگوستین اعتقاد پیدا کرده بود که جستجوی حقیقیت که شغل شاغل فلاسفه یونان و یا لااقل برخی از حوزه های فلسفی یونان بوده است ، در شکل
کامل ، فقط در مسیحیت قابل حصول است . ولی عقیده نداشت که صرف گرویدن به آئین مسیحیت ، موجب فرزانگی ، خردمندی و سعادت انسان می شود ، حکمت یا تشبه به خداوند فقط با لطف و عنایت او میسر است و سعادت ابدی فقط در آخرت با شهود خداوند امکان دارد . پس اگر فلاسفه به معنای جستجوی حقیقت ، سعادت و معرفت خداوند باشد ، اگوستین هرگز فلسفه را ترک نگفت . فلسفه به معنای جستجوی حقیقت هنگامی رها می شود که انسان خود به حقیقت رسیده باشد .
نظریه شناخت
گفتیم که ایمان اگوستین به فرقه مانویت ، پس از مدتی ، متزلزل شد و به شکاکیت آکادمی میانه گرایش پیدا کرد . ولی اگر چه تمایل به شکاکیت ، پس از تزلزل عقیده وی ، امری طبیعی می نمود ، ولی مسلماً طبیعت حقیقت جوی ، اگوستین را ارضا نمی کرد ، زیرا از یک سو با تمامی وجود خود ، طالب حقیقتی بود که بتواند سعادت او را تضمین کند و از سوی دیگر دریافت که انسان نمی تواند در مورد همه چیز شک و تردید کند . مثلاً اگر انسان در مورد همه چیز شک و تردید کند ، نمی تواند در این امر شک و خطا کند که وجود دارد ، زیرا اگر انسان وجود نداشته باشد ، امکان شک و خطا نیز وجود ندارد . از اینجا اگوستین نتیجه می گیرد که : «اگر خطا می کنم ، پس
هستم .» و این عبارت معروف وی یادآور گفته معروف دکارت است که من فکر میکنم ، پس هستم . با این تفاوت که دکارت آن را اساس جهان بینی قرار داده و حقایق دیگر از قبیل وجود خداوند و وجود عالم را بر مبنای آن اثبات کرده است ولی در اگوستین این تعبیر فقط نمونه ای از حقایق یقینی است که امکان شک در آن وجود ندارد .
یکی از مسائلی که اگوستین درباره آن بحث می کند ، معرفت حسی است و شکی نیست که ما مستقیماً نسبت به اشیاء خارجی علم پید ا می کنیم . به این ترتیب هر کودکی معنی بسیاری از کلماتی را که بر اشیاء و اجسام دلالت دارد ، فرا می گیرد ؛ ولی معرفتی که از راه توصیف بدست آمده مبتنی بر معرفتی است که از راه
آشنائی حاصل شده است و این قسم اخیر هم (از راه تعریف با اشاره بدست آمده است . یعنی اگر کودکی فی المثل بپرسد که «سیب چیست ؟» نخست سیب را به او نشان می دهیم (تعریف با اشاره) آن گاه تصوری از سیب در ذهن کودک ایجاد و کودک با مفهوم آن آشنا می شود . ( معرفت از را ه آشنائی ) و سپس سیب را برای او توصیف می کنیم (معرفت از راه توصیف ) . از نظر اگوستین اشیاء بی شماری در عالم خارج وجود دارد که ما بر آنها اشاره می کنیم و این خود دلیل بر وجود عالم خارج است . پس امکان این که عالم وجود نداشته باشد اصلاً مطرح نیست ؛ ولی از سوی دیگر مواردی چون قرصی کوچک می بینیم ولی می دانیم که لااقل چندین هزار برابر زمین است . مثالی دیگر پاروئی را در آب فرو می بریم و پارو خمیده به نظر می رسد . پس اگر به حس خود اعتماد کنیم ، آیا مرتکب خطا شده ایم ؟
پاسخ اگوستین به سؤال فوق منفی است . اگر پاروئی که قسمتی از آن را در آب فرو برده ایم خیمده به نظر می رسد و آنگاه بگوئیم : «پارو خمیده به نظر می رسد » یک واقعیت خارجی را بیان کرده ایم ؛ ولی اگر بگوئیم : «پارو حقیقتاً خمیده است » در اینجا چیزی بیش از آنچه حواس ما گواهی می دهد ، بیان کرده ایم . به عبارت دیگر این خطا از حکم ذهنی ما درباره شهادت حواس ، و نه خود حواس ، ناشی شده است . دیدن پارو در برخی از شرایط به ما نشان می دهد که پارو خمیده است ولی برای ما مشخص نمی کند که خود پارو «فی نفسه» و یا صرف نظر از شرایط خاصی چگونه است . پس نمی توان گفت که حس دیدن خطا می کند .
اشیاء خارجی موجب تغییراتی در اعضاء حسی ما می شود ؛ ولی بنا به عقیده وی شیء جسمانی نمی تواند بر امر غیر جسمانی و روحانی تأثیر کند . نفس ، تغییراتی را که در عضوهای حسی صورت گرفته است ، مشاهده و ملاحظه و آنگاه درباره آن حکم و تصدیق می کند ، در حالی که حواس قادر به عمل حکم و تصدیق نیست ؛ چون صدق و کذب منطقی بر قضایا و احکام حمل می شود ، پس نمی توان گفت که حواس خطا کرده و شهادت کاذب داده است ، اگرچه شرایط خطا در حکم را برای ذهن فراهم کرده است .
پس می بینیم که سعی اگوستین این است که یکی از مبادی فکری شکاکان را که حواس انسانی را غیر قابل اعتماد و خدشه پذیر می دانند ، ابطال کند . اگوستین هم مانند افلاطون ، خاصه به آن قضایا و احکامی نظر دارد که دارای سه صفت دوام ، ضرورت و کلیت باشند . مثلاً از نظر اگوستین صدق قضیه ریاضی 5= 3+2 دائمی و تغییر ناپذیر است . به علاوه صدق آن ضرورت دارد ، و قضیه ، یک قضیه ضروری است به این معنی که صدق آن امری اتفاقی نیست که زمانی صادق و زمانی کاذب باشد . از طرف دیگر صدق آن کلی است و به تعبیر دیگر قضیه دارای صفت کلیت است . این قضیه که : « این جریان هوا ، نسیمی مطبوع است » دارای یک صفت کلیت نیست زیرا ممکن است برخی جریان نامطبوع باشد ، ولی بر عکس ، قضایای ریاضی ، کلی است و تحت تأثیر عوامل فردی ، تاریخی و اقلیمی واقع نمی شود .
از نظر اگوستین ، این حقایق دائمی و ضروری قابل شهود عقلی است چنان که اشیاء طبیعی قابل ادراک و شهود حسی است ، یعنی این حقایق مستقل از ذهن ما وجود دارد و عالم محتوای حقیقت را تشکیل می دهد ، منتها در اینجا بر خلاف محسوسات ، ادراک حتی قادر به شناختن آنها نیست ، بلکه با نوعی شهود عقلی است که این حقایق را می توان ا دراک کرد .به علاوه وجود این عالم معقول حقیقت ، دلیل است بر این که حقیقت مطلق ، یعنی خداوند وجود دارد . برهان ، مورد علاقه اگوستین برای اثبات وجود خداوند ، وجود حقایق ازلی است و خلاصه آن این است که قوه تخیل و صور خیالی نمودار این است که ذهن انسان در معرض تغییر و تبدل است ولی حقایق ازلی که مورد ادراک عقل واقع می شود و عقل بالضروره آنها را درک می کند ، نمودار یک واقعیت ازلی و به تعبیر دیگر یک وجود ازلی است .
اگوستین این مسأله را مطرح می کند که چگونه ممکن است یک ذهن خطا پذیر حقایق ضروری ، دائمی و ازلی را ادراک کند .سؤال او ممکن است به نظر ما که با فلسفه های تحلیلی امروز خود کرده ایم ، اندکی شگفت آور باشد ولی سؤال وی یک سؤال واقعی است . به نظر اگوستین ، عقل در شهود معقولات ازلی از مرتبه حواس فراتر می رود و در این تعالی وارد قلمرو حقایق ازلی می شود . مسأله عمده برای او این است که چگونه تعالی از حس امکان پذیر است . افلاطون برای توجیه این مسأله به نظریه «تذکر یا یادآوری» متشبث می شد . ولی نظریه «تذکر» مستلزم نظریه ای دیگر یعنی «وجود قبلی» نفس است و اگر چه اگوستین در آغاز جوانی هر دو نظریه را قبول داشت ولی بتدریج نظریه «اشراق الهی» را جایگزین آن دو کرد .
موضوع «نور» و «اشراق» در فلسفه باستان رواج داشته است ، مثلاً در دین زرتشت و مانی اصل و مبدأ خیر ، همان نور است . ولی خاصه کلمات افلاطون در کتاب جمهوری مورد عنایت اگوستین و دیگر فلاسفه بوده است و در آنجا می گوید : «خیر ، علت همه امور حق و زیباست و منشأ نور و پروردگار نور در عالم اجسام و مبدأ حقیقت و تعقل در عالم معقول است .»
افلوطین و نوافلاطونیان به مسأله نور و اشراق توجه خاصی داشته اند . به نظر افلوطین ، «صدور فیضان » عالم از ذرات حق به مثابه تشعشع و صدور نور از خورشید است . هنگامی که توجه انسان از ظلمت ماده به حقیقت معقول ازلی و عالم روحانی معطوف شود ، متوجه عالم نور شده است و با اشراق عالم روح ، نفس او منور می شود . آگوستین این نظریه افلاطونی و نوافلاطونی را پذیرفته و آن را با اعتقاد مسیحی چنان که در آغاز انجیل یوحنا آ مده و بر طبق آن نور کلمه ، هر انسانی را که به این دنیا می آید روشن می کند ، تلفیق کرده است .
در مورد مثل افلاطونی دو تفسیر مختلف وجود دارد . تفسیر«درون خدائی» و «برون خدائی» ، بنا به تفسیر درون خدائی : مثل متعلق علم الهی و به تعبیر دیگر همان حقایق ازلی است که معلوم حق است . بنا به تفسیر برون خدائی : مثل ، مستقل از ذات الهی ثبوت دارد . اگوستین به تبع نوافلاطونیان عقل الهی را مقر مثل جاویدان و حقایق معقول ازلی قرار داده است . اگوستین هم مانند افلاطون و افلوطین عقیده دارد که احکام ارزشی فقط با توجه به معیارهای ارزشی مطلق ، یعنی با فرض وجود حقایق ثابت ازلی ، و مثل امکان پذیر است و شهود این حقایق ازلی ، با گونه ای اشراق الهی میسر است .
خدا شناسی
اگوستین مانند اکثر فلاسفه و متکلمان مسیحی ، خدا را به عنوان «وجود» تلقی می کند و این امر با تعالیم کتاب مقدس که خدا را «آن که هست » می خواند ، مطابقت دارد ؛ ولی این قول با آراء افلوطین سازگار نیست . طبق آراء افلوطین نخستین مبدأ مطلق ، ذات احد (to hen) است که ورای وجود است . ولی از نظر مسیحیت و ادیان دیگر ، هیچ چیزی ورای خداوند نیست و چون بر طبق تعالیم کتاب مقدس خداوند «آن است که هست » پس نتیجه این می شود که ذات حق هستی مطلق است . اگوستین می گوید ، خداوند «احد» است ولی احد ورای هستی نیست بلکه عین هستی است . این تفاوت اساسی میان افلوطین و اگوستین است .
به همین جهت تثلیث اگوستین با تثلیث افلوطین هم آهنگ نیست . تثیث افلوطین شامل سه اقنوم است . یعنی احد که ورای هستی است ، عقل یا نوس (nose) که عین حقیقت هستی است ولی کلمه یا لوگوس(logos) نیست ، نفس کلی که آخرین اقنوم سه گانه و صادره از عقل است . در نظر افلوطین ، ذات احد ، ورای عقل و عقل ورای نفس است . ولی در تثلیث اگوستین ، سه اقنوم ،مساوی و در عرض یکدیگر و در ذات ، و در وجود ، وحدت دارند . این دو نظریه کاملاً با یکدیگر تفاوت دارند . نظریه ای که سه اقنوم آن هرگز دروجود اشتراک ندارند با نظریه ای که سه اقنوم آن کاملاً وحدت دارند ، متفاوت است .
در نظریه اگوستین ، سرمدیت و دیومت (لا یتغیر بودن ) دو صفت خداست و این نکته از لحاظ فلسفی حائز اهمیت است . در نظریه ای که خداوند پیش از هر چیز وجود سرمدی و لا یتغیر باشد ، مسأله مهم مابعد طبیعی ، همانا نحوه ارتباط صیرورت با وجود و ارتباط تغیر و تبدل به ثبات و دوام و به تعبیر دیگر ارتباط زمان با سرمدیت است . در فلسفه افلوطین که بر اساس وحدت استوار است ، نه وجود ، مهمترین مسأله فلسفی همانا ارتباط کثرت با وحدت است . مسأله اساسی در نزد اگوستین نحوه ارتباط آن چیزی است که در وعاء زمان د رمعرض تبدیل است با آن چیزی که در سرمدیت دوام و ثبات دارد . این دو نظام متفاوت که یکی بر اساس وحدت دیگری بر اساس وجود قرار دارد ، با یکدیگر آشتی ناپذیر است .
از صفات خداوند ، دو صفت اهمیت ویژه ای دارد ، خداوند در ذات خود ، سرمدی است و نسبت به انسان ، مصدر نور و سعادت است . اگوستین کلمه یا لوگوس را جایگزین عقل یا نوس افلوطین کرده است و چنان که در افلوطین عقل یا نوس مقر مثل الهی است ، در اگوستین نیز کلمه یا لوگوس محل و مقر مثل است و خداوند ، عالم را مطابق با مثال کلمه خلق کرده است . پس کلمه ، همه حقایق معقول عالم را در ذرات خود دارد ، این حقایق معقول اشیاء همان مثل الهی است که حقایق اشیاء در عالم حق و یا علم حق به خود و کلمات خود است . نظریه مثل و وحدت آن با عقل الهی از ویژگی های تفکر اگوستین است و در فلسفه مسیحی قرون وسطی تأثیر بسزائی داشته است تا آنجا که سنت بونالورتور می گوید کسی که نسبت به نظریه مثل جاهل باشد ، عالم ما بعدالطبیعه نیست .سن توماس نیز مثل را همان حکمت خداوند می داند که صانع همه چیز است .
جهان شناسی
منابع ما درباره جهان شناسی اگوستین ، سه فعل آخر رساله اعترافات و نیز رساله وی درباره آفرینش است .
عشق مبدأ آفرینش است . عشق به مخلوقاتی که خداوند می خواست آنها را در سعادت قرین سازد . خداوند «گفت باش» و از قول او که همان قدرت و اراده اوست عالم پدید آمد . عالم از عدم بوجود آمده است یعنی بدون ماده قبلی ولی وجود عالم مستلزم فرض وجود قبلی خداوند است . عالم هست برای اینکه خدا هست و خداوند با اختیاری که منبعث از خیر مطلق اوست وجود عالم را اراده کرده است . علت عالم را ورای اراده الهی جستجو کردن حماقت محض است و جستجوی علت برای امری است که علت ندارد زیرا اراده حق غیر معلل است ، بلکه خود علت اصلی وجود داشت و چون اراده، اراده خیر و کمال مطلق است ، هر آنچه حق اراده کند ضرورتاً خیر است .
طبق تعالیم کتاب مقدس ، خداوند عالم را در یک طرفه العین خلق کرده است . ولی درسنفر پیدایش آمده است که خداوند عالم را در شش روز آفریده است . شش روز خلقت جنبه رمز و تمثیل دارد . در یک طرفه العین خداوند همه اشیائی را که بودند ، بعداً به وجود آمدند و باز هم به وجود خواهند آمد ، آفریده است .عالم پر از عقل های بذری است و با نظریه عقل های بذری دو نظریه مختلف درباره تکوین عالم را تلفیق می کند . سعی اگوستین این است که این نظریه را که خداوند ، عالم را در یک طرفه
العین خلق کرده است ، با این واقعیت که اشیاء پیوسته در حال کون و فسادند ، سازش دهد . راه حل او این است که همه موجودات عالم ، بالقوه در آن عقل های بذری که خداوند در آغاز عالم ابداع کرده است وجود داشته اند و بر اثر مرور زمان از قوه به فعل آمده اند ، پس فاعل اول خداوند است که این عقل های بذری را ابداع کرده است و دیگر اشیاء به منزله فواعل ثانی (یا علل ثانیه ) اند ، زیرا اگر خداوند همه چیز را در آغاز ، به صورت عقل های بذری آفریده باشد ، علل فاعلی چیزی جز علل اعدادی برای فعلیت دادن آن چیزی که بالقوه موجود بوده است نیست .
وجود عالم در وعاء زمان ممکن است ، پس خداوند توالی زمان های متعاقب را همراه با کلیه موجودات در همان آغاز خلق کرده است . اگوستین میان سرمد ، دهر ، و زمان فرق می نهد . چنان که دیدیم سرمدیت از صفات الهی است و هیچ موجودی با وی در آن شریک نیست . دهر خاص فرشتگان و موجودات عالم ملکوت است . وعاء وجود آنها نه سرمد است ، زیرا سرمدیت خاص خداست ، و نه زمان ، زیرا زمان به اشیاء متبدل و متغیر تعلق دارد ، بلکه دهر است و دهر مدت یا دیرندی است که به طبایع غیر ثابت که در معرض تبدل و تغیر هستند به جهت این که به کمال خود رسیده اند ، تعلق دارد .
زمان به عالم خلق تعلق دارد ، نه به عالم امر . برخی می پرسند خداوند «پیش» از خلق عالم چه می کرد . این سؤال بی معنی است ،زیرا سخن گفتن از زمان «پیش» از خلق معنی ندارد . با صرف نظر از عالم ، زمان موجود نیست و اگر زمان نباشد پیش و پس و قبل و بعدی متصور نیست . خلق زمان در زمان نیست ، بلکه در عالم امر ، یا دهر است .
ولی قول به این که خداوند عالم را در زمان خلق کرده است ، توجیه و تبیین زمان نیست .
اگوستین در یکی از عبارات معروف خود در کتاب اعترافات می گوید اگر هیچ کس از من درباره زمان نپرسد ، من خودم می دانم که زمان چیست ولی اگر کسی از من درباره زمان سؤال کند ، نمی دانم چه جواب دهم . منظور اگوستین این است که تغییراتی چون قبل ، بعد ، دیروز و امروز برای همه ما آشناست و ما همه این تغییرات را درست به کار می بریم ولی اگر بخواهیم حقیقت آنها را درک کنیم ، با اشکالاتی مواجه می شویم .
فرض کنیم که زمان را به گذشته و حال و آینده تقسیم کنیم . گذشته معلوم است ، آینده وجود ندارد . پس اگر می گوئیم زمان هست ، منظور ما زمان حال است . ولی زمان حال چیست ؟ آیا منظور ما از زمان حال ، قرن حاضر است یا روز حاضر ؟ هر یک از این امتدادهای زمانی را می توان به گذشته ، حال و آینده تقسیم کرد ، با تقسیم های متوالی این امتداد زمانی ، زمان حاضر به یک حد اعتباری می رسد که دیگر نمی توان درباره آن گفت که هست . این حد نهائی یا «آن» دارای مدت نیست .
زمان امری عینی نیست بلکه امری است نفسانی و ذهنی . گذشته فقط در حافظه و یا در ذهن ما وجود دارد . حال مورد ادراک و شهود متسقیم ما قرار می گیرد و آینده در انتظار ماست . به عبارت دیگر زمان را می توان بر حسب سه عمل ذهنی یا نفسانی ،یعنی حافظه ، توجه و انتظار ، توجیه و تبیین کرد .
از نظر اگوستین آسمان و زمین بدان گونه که در کتاب مقدس آمده است ، همان ماده محسوس و غیر محسوس است ، ماده محسوس یعنی ماده اجسام و جواهر طبیعی ، و ماده غیر محسوس یعنی ماده جواهر روحانی ، در فرشتگان نیز تبدل و تغیر وجود دارد ، و مبدأ این تبدل و تغیر ماده است ولی استغراق فرشتگان در ذات حق مانع از تبدل حقیقی آنها می شود و چنان که گفتیم وجود آنها واقع در وعاء است .
علاوه بر ماده روحانی که از آن به آسمان تعبیر شده است ، از زمین سخن رفته است . زمین عبارت از ماده فاقد صورت است که متعاقباً خلع و لبس صورت می کندو صورت های متوالی بر آن عارض می شود .
علم النفس
از نظر اگوستین انسان مرکب از نفس و بدن است ولی برخلاف نظر ارسطو نفس ، صورت بدن نیست ، انسان به نفس است و نه بدن ، بلکه از اتحاد آن و ترکیب شده است . اگوستین تحت تأثیر افلاطون و افلوطین انسان را به عنوان «نفسی که از بدن چون افزاری استفاده می کند » تعریف کرده است . تفسیر ظاهر این عبارت این است که انسان ذاتاً همان نفس اوست ولی معنای واقعی آن در نزد اگوستین تعالی نفس از بدن و تفوق آن بر بدن است . اجسام دارای امتداد مکانی و دارای ابعادند ولی نفس فاقد بعد و امتداد مکانی است . پس نفس غیر مادی است . بعلاوه نفس با نوعی معرفت مستقیم از خود و احوال خود وقوف دارد . و از وجود حیات و معرفت خود ، آگاه
است و از حیات عقلانی ، بهره مند است . حتی هنگامی که نفس خود را با بدن مشتبه می کند یقیناً بدن نیست و یقیناً فکر و تعقل می کند و به عبارت دیگر موجود عاقل است و چون فکر می کند و دارای حیات است ، می داند که هست . حتی شکاکان نمی توانند در این مورد شک و تردید کنند . چون نفس غیر مادی است ، متحیر در بدن نیست و عمل آن «توجه یا مراقبت حیاتی» بدن است . هیچ یک از اعمال بدن از توجه به نفس ، پنهان نمی ماند و معنی اینکه نفس «حیات» بدن است همین است . نفس عین حیات است و در نتیجه پس از مرگ بدن باقی می ماند و بقای آن ، به معنای ادامه حیات بالذات آن است . ولی بدن برعکس در معرض فنا و زوال است ، چون حیات آن عارضی است . پس نفس جوهری است حی و روحانی که حیات آن بالذات است و امری که حیات آن بالذات باشد فانی نیست و باقی است .
هیچ جوهر اعلائی از جوهر اسفل متأثر نمی شود . در نتیجه احساس عبارت از انفعال و تأثر نفس از بدن نیست ، بلکه برعکس عبارت از فعل و تأثیر است . بدن انسان از اجسام پیرامون خود متأثر می شود . چون نفس پیوسته «متوجه و مراقب » اعمال بدن است ، این تبدلات از نظارت آن به دور نمی ماند و به محض اینکه نفس از اعمال بدن آگاه شد ، آناً آن صور روحانی را که احساس می نامیم در خود و جوهر خود خلق می کند . به عبارت دیگر نفس از بدن چون افزاری برای «دیده بانی» خود استفاده می کند .
مثلاً در عمل ابصار ، اگوستین قائل به سه مرحله متفاوت است . سافل ترین مرحله ابصار ، ابصار جسمانی است و آن تبدلی است که در بدن به واسطه عمل رؤیت ایجاد می شود . دیگر ابصار روحانی است که همان عمل خاص نفس است و همیشه ملازم با ابصار جسمانی است و بدون آن عمل ابصار ناممکن است . ولی ابصار روحانی متأثر از ابصار جسمانی و معلول آن نیست زیرا چنان که دیدیم بدن در نفس تأثیر ندارد و در واقع ابصار روحانی ، گاهی بدون دخالت بدن و ابصار جسمانی ، صورت می گیرد . دیدن رؤیا و تخیل نمونه بارزی از آن ا ست . از نظر اگوستین اعمال ذهنی در ابصار ، رؤیا و تخیل ، منشأ واحدی دارد و در واقع عین یکدیگر است و همه طبیعت واحدی
دارند . در هر سه مورد نفس نه از صور بیرونی بلکه از صور درونی و ذاتی خود آگاهی دارد . فرق میان احساس و تخیل این است که احساس با ابصار جسمانی ملازم است و تخیل ملازم با ابصار جسمانی نیست . فرق میان ادراک و تخیل آن ا ست که ادراک همیشه توأم با توجه و مراقبت نفس است و همین عامل است که عمل تخیل را متوقف می سازد و حضور آن تخیل را از حرکت باز می دارد و ارتباط عالم خارج را تضمین می کند .
نوع سوم ابصار ، ابصار عقلانی است که عالی ترین نوع آن است و اختصاص به نفس دارد و بدن را در آن «مدخلیتی» نیست . با ابصار عقلانی نفس دو نوع دیگر ابصار را تفسیر ، تأویل ، تصحیح درباره آن حکم می کند ، با ابصار عقلانی است که عقل حکم می کند که مثلاً خورشید از زمین بزرگتر است و یا پاروئی که در آب فرورفته است ، معوج نیست .
حافظه ، در ادراک و تخیل سهم بسزائی دارد . ادراک و تخیل و ابصار مرکب از آنات متوالی نامتناهی است که وجود هر یک از این آنات ، مستلزم عزم «آنات» دیگر است . اگر ادراک صرفاً مادی بود می باید در هر لحظه فقط یکی از این آنات در ذهن موجودبود و آنات دیگر معدوم می بود ولی در واقع چنین نیست .برعکس هر احساسی توأم با «مدت» خاصی است . مثلاً هنگامی که ما به یک جمله گوش می کنیم ، می باید آغاز ، میانه و انجام آن در ذهن ما محفوظ باشد و الا ذهن از ادراک معنای آن عاجز می ماند . از نظر اگوستین این حافظه است که وحدت ادراک و تخیل و احساس را تضمین می کند . پس حافظه در کلیه ادراکات ما تأثیر بسزائی دارد . از نظر اگوستین وجود حافظه بارزترین دلیل روحانیت و جوهریت مستقل نفس است . بدون حافظه ، احساس ، به محض وقوع آن معدوم می شود . پس حافظه عنصر وحدت در عمل ادراک است و به ادراک صورت وحدانی می دهد .
مدرکات عقلی مستقل از تجربه حسی و دارای سه صفت کلیت ، ضرورت و دوام است ، حقایق ریاضی از متعلقات ادراک عقلی است . احکام اخلاقی و احکام ارزشی نیز ضروری و کلی و در نتیجه متعلق ادراک عقلی است . ادراک عقلی ، نیز مانند ادراک حسی مستقیم ، بی واسطه و حضوری است . منتها ، متعلقات ادراک عقلی ، بر خلاف ادراک حسی ازلی ، ضروری و ثابت است و با نوعی وضوح و یقین ملازمت دارد و مستقل از فاعل و شناسائی است و به «عالم معقول» تعلق دارد . این عالم معقول ، به نظر اگوستین همان «علم خداوند » است که حقایق ازلی و ثابت همه چیز را در خود دارد .
ولی چگونه شناختن این حقایق ازلی ، امکان پذیر است . اگوستین در آغاز آن را با نظریه تذکار توجیه می کرد ولی کم کم این نظریه را ابطال کرد و نظریه اشراق را که از مشخصات فلسفه اوست جایگزین آن ساخت و به جای این که شناخت را با توجه به حیات پیشین توجیه کند ، آن را با تجربه فعلی ، تبیین نمود . شناخت ، حاصل کشفی است مداوم که در پرتو اشراق الهی که پیوسته در نفس حضور دارد امکان پذیر است . حتی محفوظات ما در حافظه نیز با این اشراق الهی معلوم ما می شود . اشراق الهی ، اعم از این که ما آگاه باشیم یا نباشیم پیوسته در عقل ما حضور دارد . اشراق او در همه جا در کار است و ذهن انسان از آن مستثنی نیست . فرق انسان و موجودات دیگر در این است که توجه به نور و اشراق الهی برای انسان اختیاری است ، یعنی اینکه انسان هم می تواند به اراده خود به آن توجه کند و یا این که از آن غفلت ورزد . اگر نفس انسان از این نور ، غافل باشد ، نور الهی غیبت و غفلت ندارد بلکه پیوسته حاضر است .
فلسفه اخلاق و سیاست
اخلاق ، مدار تفکر اگوستین است . فلسفه از نظر اگوستین یک بحث صرفاً نظری نیست ؛ و اخلاق ، جوهر حکمت است چون با اخلاق است که سعادت انسان تضمین می شود . وصول به سعادت ، غایت حکمت و فلسفه است ولی از سوی دیگر این سعادت با حکمت حقیقی میسر است و درست اندیشیدن و درست عمل کردن دو رکن اصلی آن است .
فلسفه اخلاقی اگوستین متأثر از تعالیم مسیحی و آراء افلاطونی است و وی سعی می کند آن دو را با یکدیگر تلفیق کند .
غایت اخلاق وصول به سعادت است و انسانی سعادتمند است که اعمال و افعال او موافق و مطابق با عمل و حقیقت باشد . سعادت عبارت از ارضاء تمایلات نیست . ارضاء تمایلات بهیمی و شیطانی موجب سعادت نمی شود . ولی به عنوان یک فیلسوف مسیحی ، آگوستین اعتقاد دارد که سعادت حقیقی با لطف و عنایت الهی و با استعانت از راه مسیح ، میسر است . انسان طرفه معجونی است که از فرشته و حیوان سرشته شده است و در وجود او همه قوای طبیعت در کار است . انسان جزئی از نظام حیرت آور وجود است . در نظام وجود ، هر موجودی به سوی غایتی حرکت و فقط با وصول به غایت است که می آرامد ، پس رسیدن به سکون و کمال غایت همه
اشیاء است . مثلاً وزن اشیاء باعث می شود که آنها به طرف زمین حرکت کنند و پس از رسیدن به آن ، در آن قرار گیرند . اگوستین قوای طبیعت را همه به عمل جاذبه تشبیه کرده است و آنها را «عشق» نامیده است و در عبارت معروفی می گوید : «وزن من عشق است و به هر جا روی کنم ، مرا بدان سو می کشاند .» ولی قوای انسان ، یا به تعبیر اگوستین عشق های انسان کاملاً پیچیده و مرکب است . امیال و شهوات او را از هم گسیخته است و این از هم گسیختگی امیال یا عشق ما ، مانع از تحقق سعادت او می گردد . ولی فرق انسان با موجودات دیگر در این است که او می تواند بر این بی سامانی و گسیختگی فائق آید و می تواند برخی از این امیال را بر امیال دیگر ترجیح دهد . پس انسان دارای قوه اختیارات است و از این قوه اختیار به اراده تعبیر می شود . عشق فی نفسه امری وجود ی است و از لحاظ اخلاقی فاقد
ارزش است و هنگامی با ارزش می شود که اراده آن را تأیید کند . به گفته اگوستین عشق هائی است که باید به آنها عشق ورزید و عشق هائی است که نباید به آنها عشق ورزید .
اگوستین فضیلت را به عنوان «عشق با سامان» یا «عشق با نظام» تعریف کرده است . فضیلت عبارت است از نهادن هر چیزی در جای مناسب آن و ارج نهادن اموری است که ارزش ذاتی دارند .
مفهوم «نظام» و «قانون» در تفکر اگوستین سهم اساسی دارد . قانون یعنی مثل و نمونه ای که جامعه انسانی باید به سوی آن حرکت کند ولی این قانون ، همان قانون به معنای عرفی کلمه نیست . قانون همان نظام مثالی نیست که رفتار وعمل انسان باید با آن تطبیق داده شود . قوانین بشری جزئی است یعنی با جزء طبیعیت انسان ارتباط دارد و در معرض تغییر و تبدیل است . قانون حقیقی ، همان قانون ازلی است که در آن هیچ چیز مهمل نیست و همیشه ثابت و لایتغیر است و به تعبیر دیگر همان قانون الهی است .
قانون الهی ، همان عالم معقول و به تعبیر دیگر ، علم الهی است . به این اعتبار که علم الهی مثال و نمونه ای است که اعمال انسان را منظم می کند . پس قانون الهی با حقیقت ازلی ارتباط دارد و در واقع نمی تواند منفک از حقیقت باشد ؛ چنان که حکمت ، عبارت از یافتن حقیقت است ، اخلاق نیز تحقق دادن قانون الهی است و قانون ازلی از حقیقت ازلی جدا نیست . قانون ازلی همان حقیقت ازلی ا ست منتها به این اعتبار که مناط و معیار حکم اخلاقی واقع می شود . پس شناختن قانون الهی ، با شناختن حقیقت ازلی ، مرتبط است . خداوند نه تنها مبدأ اشراق «عقل» برای ادراک «حقیقت» است ، بلکه مبدأ اشراق «وجدان» برای ادراک «قانون الهی» نیز هست . وجدان از نظر اگوستین «قانون درون است که بر خود قلب نوشته شده است .»
در تعیین ارزش اعمال انسانی ، اگوستین میان دو مفهوم «بهره مندی » و «سودمندی» فرق قائل شده است . برخی از اعمال انسانی دارای ارزش ذاتی است و باید از آنها بهره مند شد و پاره ای از اعمال ارزش ذاتی ندارد ، بلکه فقط وسیله ای برای رسیدن به غایت دیگر است و باید از آنها سود جست .واژگون کردن رابطه میان بهره مندی و سود مندی ، از نظر اگوستین مبدأ شر اخلاقی است . سود بردن از آنچه که باید از آن بهره مند شد و بهره مندی از آنچه سودمند است ، خلط و در هم آمیختن
وسائط و غایات است . تنها متعلق بهره مندی برای انسان ، عشق خداست و عشق او فقط دارای ارزش ذاتی است و اشیاء دیگر وسائط و وسایلی برای وصول به عشق الهی است . زیبنده انسان است که در این حیات دنیوی که چون مسافری سیر می کند و از بند تعلق حطام دنیوی ، فارغ باشد . ولی عشق الهی به این معنی نیست که عشق های دیگر وجود یا حقیقت ندارد و جز خداوند هیچ چیز قابل دوست داشتن نیست . برعکس لازم است انسان هر چیزی را در جای مناسب خود قرار دهد و به هر
چیزی آن گونه که شایسته است ، عشق ورزد . پس عشق ،مراتب و درجاتی دارد ولی همه عشق ها در دو نوع خلاصه می شود ، یکی کرامت یا ایثار و دیگری آز و طمع (cupiditas) که یکی عشق الهی و دیگری عشق بهیمی و شیطانی است . در واپسین مرحله ، فضیلت همان عشق است و فضائل انسانی جز مظاهری از عشق الهی نیست .
منبع : کتاب تاریخ قرون وسطی
نوشته : محمد ایلخانی


مقاله رشته رهبری: تئوری و عمل word دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله رشته رهبری: تئوری و عمل word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله رشته رهبری: تئوری و عمل word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله رشته رهبری: تئوری و عمل word :
مقدمه
1- در این فصل درباره تعدادی از جنبه های تئوری عملی رهبری در موقعیت کار، گفتگو خواهد شد. پس از بررسی تئوری های عمده رهبری، سبک های مختلف رهبری شرح داده می شود.
2- پیش از ارائه یک تعریف عملیاتی از «رهبری» توجه مختصری به انواع رهبران مختلفی که شناخته شدهاند و برخی مشکلات عملی ناشی از آن بی مناسب نیست. مهم ترین انواع رهبران عبارتند از:
الف- رهبر کاریزماتیک، که نفوذ او عمدتاً از شخصیتش سرچشمه می گیرد. مثل ناپلئون، هیتلر، چرچیل، بیلی گراهام و دیگزان. مشکل رهبری کاریزماتیک این است که تنها معدودی از مردم برای تبدیل همه اطرافیانشان به پیروان مشتاق، از این توانایی استثنایی برخوردارند. مساله دیگر اینکه توانایی ها یا ویژگیهای شخصی رهبر را نمی توان با آموزش به دست آورد، آموزش تنها می توانند آنها را تعدیل کند.
ب- رهبر سنتی، که مقام او از طریق وراثت تضمین شده است، مثل سلاطین، ملکهها و روسای قبایل این نیز گروه دیگری است که تنها معدودی می توانند از امتیاز آن برخوردار باشند. در دنیای کسب و کار، این فرصت استثنائی را تنها در شرکتهای کوچک خانوادگی می توان یافت.
ج- رهبر موقعیتی، که نفوذ او فقط به دلیل حضور در مکان و زمان مناسب است، مثلاً سرپیش خدمت در فیلم The Admirable Crichton ساخته جی ام باری. این نوع رهبری ماهیتاً چنان موقتی است که در دنیای صنعت و تجارت جایی ندارد. کسی مورد نظر است که بتواند نقش رهبری را در موقعیت های مختلف و در زمانی طولانی به عهده گیرد.
د- رهبر انتصاب شده، که نفوذ او مستقیماً از مقامش ناشی می شود، مثل بیشتر مدیران و سرپرستان. این نوع رهبری، رهبری بروکراتیک است که در آن قدرت مشروع از ماهیت و دامنه مقام درون سلسله مراتب سرچشمه می گیرد. در این جا مساله این است که اگر چه می توان قدرت مقام را تعریف کرد، اما صاحب مقام ممکن است به علت ضعف شخصیت، نداشتن آموزش کافی یا سایر عوامل بازدارنده، نتواند آن را به اجرا درآورد.
ه – رهبر وظیفه، که مقام خود را از طریق آنچه که انجام می دهد به دست می آورد نه از طریق آن چیزی که هست یا به او داده شده است. به سخن دیگر، رهبر وظیفه، رفتار خود را با نیازهای موقعیت سازگار می کند. به این نوع رهبری بعداً با تفصیل بیشتری پرداخته خواهدشد.
3- بنابراین رهبری چیزی فراتر از شخصیت، اتفاق یا انتصاب است. رهبری عمیقاً با رفتار پیوند دارد. رهبری ضرورتاً در کار سازمانی فرآیندی انسانی است. به عنوان یک تعریف عملیاتی می توان گفت «درگروه، رهبری فرآیند پویایی است که توسط آن، یک نفر دیگران را آنچنان تحت نفوذ و تاثیر قرار می دهد که آنها داوطلبانه در دستیابی به وظیفه های گروه، در یک موقعیت داده شده، مشارکت کنند». نکات چندی را باید در این تعریف روشن ساخت. نخست اینکه رهبری یک فرآیند پویاست و ایستا نیست. یعنی دامنه ای از سبک های رهبری بر یک «بهترین سبک» رجحان داده می شود. دوم، نقش رهبر، راهبری افراد به جانب هدف های گروه است. در گروههای غیر رسمی یا غیر ارادی، این هدفها توسط خود گروه برگزیده می شوند، ولی در گروه های رسمی هدف ها را عمدتاً مدیران عالی، که خارج از گروه هستند، تعیین می نمایند. سوم، سبک رهبری و عکس العمل گروه تا حدود بسیار زیادی توسط موقعیت مربوطه (نوع وظیفه، فشارهای خارجی و غیره) تعیین می شود.
4- تعریف رهبری چنان که گفته شد، دارای چهار عامل اصلی است که در شکل 1-24 نشان داده شده است.
رهبر
مهارت ها
دانش
شخصیت وظیفه ها
یا
هدف ها
فرودستان
مهارت ها
انگیزش محیط
یا
موقعیت
عوامل کلیدی عبارتند از: رهبر، وظیفه ها یا هدف ها، اعضای گروه (فرودستان) و محیط یا موقعیت. هنر رهبری، شناخت این متغیرها و پیدا کردن بهترین هماهنگی بین آنهاست که باید در پرتو کل موقعیت تجلی یابد.
تئوری های رهبری
5- دامنه نظریات مربوط به رهبری در مدیریت، عبارت است از: رویکردهای «آرمانی» مدیریت صنعتی و مکتب روابط انسانی، تا رویکردهای واقعی و سازگار شونده تئوری های اقتضایی. تئوری های موجود عمدتاً به صورت « تئوری های صفات شخصی»، «تئوری های سبک» و «تئوریهای اقتضایی» طبقه بندی می شوند.
6- تئوری های صفات شخصی. پیش از این، در بحث نظریات مدیریت کلاسیک نیز دیدیم که این نظر بیشتر از سوی مدیران اجرایی که دارای شخصیت هایی قوی بودند، مطرح شد. بی گمان بخشی از موفقیت آنها به علت ویژگی های شخصی شان بود، درباره رهبری، توجه خود را به ویژگی های ضروری رهبران موفق معطوف کرد. هندی در کتاب فهمیدن سازمان ها، یادآوریمی کند که تا سال 1950 بیش از صد مطالعه از این نوع انجام شده بود، اماتعداد صفات عمومی شناخته شده توسط پژوهشگران فقط 5درصد کل بود. بنابراین مسلم شد که تفکیک ویژگی ها یا صفات رهبران از غیر رهبران کاری ناممکن است. از میان صفاتی که بیشتر مشاهده می شود، هوش، انرژی، چاره جویی، و شاید نمونه بودن را می توان یاد کرد.
7- تئوری های سبک: علاقه به عامل انسانی در کار، که توسط پژوهشگران روابط انسانی ایجاد، و توسط روانشناسان اجتماعی پی گیری شده بود، به طور منطقی علاقه رهبری را به عنوان یکی از جنبه های رفتار در کار جایگزین صفات شخصی کرد. از دهه 1950 به بعد، چند تئوری درباره سبک های رهبری، یا مدریت ارائه شدهاست. این تئوری های بیشتر بر حسب سبکهای استبدادی در برابر سبک های دموکراتیک، یا تمرکز بر کارکنان در مقابل تمرکز بر وظیفه، بیان شده است. با وجود برخی ناسازگاری ها در خود تئوری ها، از آنها به عنوان وسایل موثری در بهبود آموزش رهبری استفاده شده است. در اینجا تعدادی از تئوریهای سبک، که شهرت بیشتری دارند، بحث و بررسی می شوند.
8- آمرانه- دموکراتیک. 3نمونه از این رویکرد به سبک های مدیریت، عبارتند از:
الف. مدیر تئوری X داگلاس مک گرگور- خشن، آمرانه و حامی کنترل های شدید از طریق سیستم های تشویق و تنبیه: مستبد
سبک متضاد آن، مدیر تئوری Y است- خیرخواه، مشارکتی و معتقد به خود کنترل: دموکرات. این سبکها از فرضیات مربوط به انسان ها که اساس اصلی تئوری X و تئوری Y هستند، ناشی شده اند.
ب. سیستم های چهارگانه رنسیس لیکرت:
سیستم 1- سیستم استبدادی- استثماری، که مظهر سبک استبدادی است.
سیستم 2- سیستم استبدادی- خیرخواه، که اساساً سبک پدرانه است.
سیستم 3- سیستم مشاوره ای، که به جانب دموکراسی و کار تیمی میل می کند.
سیستم 4- سیستم مشارکتی- گروهی، که سبک غایی دموکراتیک است.
ج. مدل تانن بام و اشمیت درباره پیوستار سبک های رهبری است، که رفتار استبدادی و رفتار دموکراتیک را در بر می گیرد.
9- معنای ضمنی هر سه رویکرد این است که مدیران می توانند از میان رویکردهای استبدادی و دموکراتیک، یکی را برگزینند، و بهترین سبک یا سبک ایدهآل، سبک دموکراتیک است. در عمل، انتخاب این یا آن، که نظریه پردازان توصیه کردهاند. ممکن است تا حدودی غیر واقعی باشد. موضوع به مقدار زیادی به سایر عوامل رهبری که در شکل 1-24 نشان داده شد، بستگی دارد. در بعضی موارد، سبک استبدادی می تواند از سبک دموکراتیک اثر بخش تر باشد، و در مواردی ممکن است عکس موضوع درست باشد. این توصیه که سبک دموکراتیک عموماً بر سبک آمرانه ترجیح دارد. مورد انتقاد قرار گرفته، زیرا اگر چه ممکن است این سبک روند جاری کشورهای صنعتی غرب باشد، اما شاید برای فرهنگ های دیگر هرگز امکان پذیر نباشد. نقطه ضعف اصلی این رویکردها این است که بر رفتار رهبر، نسبت به سایر عوامل یا متغیرهای رهبری، تاکید بیش از اندازه دارند.
10- مردم گرایی و وظیفه گرایی- نمونه رویکردهایی که دو متغیر رهبری، یعنی فرودستان و نوع وظیفه را در بر می گیرد به شرح زیر است:
الف. مطالعات میشیگان- این مطالعات که نخست در سال 1950 اعلام شد، تعدادی از متغیرها را در میان مدیران گروه های با بهره وری زیاد، و مدیران گروه های با بهره وری اندک تجزیه و تحلیل کرد. هدف این بود که آیا بین آنها می توان تفاوت های با اهمیتی پیدا کرد که راهنمای رفتار رهبری قرار داده شوند. در بسیاری از جنبه ها (سن، وضعیت تاهل، و غیره) بین دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. با وجود این یک تفاوت عمده دیده شد: سرپرستان گروههای با بهره وری زیاد، بیشتر مردم گرا بودند، در حالی که مدیران گروه های با بهره وری اندک، بیشتر تولید گرا بودند.
توجه سرپرستان مردم گرا به روابط بیشتر بود، کمتر سرپرستی مستقیم به کار می بردند و مشارکت کارکنان را در تصمیم گیری ترغیب می کردند. سرپرستان تولید گرا بیشتر دستور می دادند و توجهشان به نیازهای کار معطوف بود نه به نیازهای کارکنان. این دو گرایش متفاوت، همچنانکه شکل 3-24 نشان میدهد، دو سوی یک پیوستار را تصویر می کند.
شکل 3-24 پیوستار میشیگان
ب- مطالعات اوهایو: این مطالعات در دهه 1950 انجام گرفت. مانند مطالعات میشیگان، در اینجا نیز هدف ، تشریح رفتار رهبر بود. مبنای پژوهش نخستین آن، پرسشنامه تشریح رفتار رهبر با 150 سوال بود. پس از آنکه پاسخ های داده شده به این پرسشنامه تجزیه و تحلیل شد، دو گروه از رفتار مشخص مشاهده گردید. این دو رفتار گفته شد که ضرورتاً روابط گرا، یا متوجه احساسات کارکنان بود. ساخت دهی رفتاری بود که با سازمان فرآیندهای کار، از جمله کانالهای ارتباط، تقسیم کار و غیره سروکار داشت. برخلاف مطالعات میشیگان، نتیجه گیری تیم پژوهشی اوهایو این بود که دو رفتار ملاحظه کاری و ساخت دهی ابعاد متفاوتی بودند. نشان داده شد که یک سرپرست می تواند در هر دوی این بعدها امتیاز بالایی داشته باشد. این مفهوم توسط روبرت بلیک و جین موتون در مدل شبکه مدیریت توسعه داده شد.
ج- شبکه مدیریت: شبکه ماتریسی از سبک های ممکن مدیریت بر مبنای دو بعد عمده توجه به انسان ها و توجه به تولید است. شبکه در درجه نخست برای آموزش مدیریت تدوین شد. استفاده از آن، همراه با تعدادی پرسشنامه های مربوطه، به مدیران امکان می دهد که سبک جاری خود را بشناسند و در جهت رسیدن به یک سبک بهتر تلاش کنند. اگر چه شبکه بر پایه مطالعات اوهایو تنظیم شده است، اما اساساً قصد تجویزی دارد، یعنی مقیاس 9/9 را بعنوان سبک مطلوب معرفی می کند. مدل شبکه
در شکل 4-24 نشان داده شده است.
5 سبکی که در شبکه مشخص شده است ، مهمترین نقاط معرف شبکه اند. در استفاده از شبکه به عنوان وسیله ای آموزشی، اگر چه ممکن است امتیاز مدیران در جاهای دیگر نمودار ظاهر شود، اما می توان به راحتی آنها را به یک یا چند سبک از سبک های گفته شده که نزدیک ترند، مربوط ساخت. بلیک و موتون معتقدند از میان این 5 سبک، تنها سبک 9/9 یعنی مدیریت تیمی سبک ایده آل است. مبتکران شبکه ادعا کرده اند که این مدل، در بهبود اثر بخشی مدیریتی و سازمانی بسیار کارساز بوده است.
با وجود این، به عنوان مبنای نظری برای درک رهبری، بسیار مورد تردید است، زیرا ابعاد توجه به کارکنان و توجه به تولید را نمی توان به عنوان تنها عوامل موثر در معادله رهبری تلقی کرد.
د. تئوری 3بعدی- پرفسور ردین از دانشگاه نیوبر نزویک کانادا، شبکه بلیک را گامی فراتر می برد و چشم اندازی 3 بعدی می سازد. این مدل با افزودن بعد اثر بخشی به سبک های رهبی انعطاف بیشتری می دهد. مدل ردین که در شکل 5-24 نشان داده شده است، می تواند جنبه های موقعیتی را که رهبری در آن اعمال می شود، همچنین توجه به انسان ها (رابطه گرایی) و توجه به تولید (وظیفه گرایی) را یکجا در بر گیرد. مدل اصلی و 8 سبک ناشی از آن به قرار زیراست:
بخش مرکزی مدل را براساس روابط گرایی و وظیفه گرایی، به عنوان سبک های اصلی معرفی می کند. بنابراین مثلاً مدیری که رفتار مردم گرایی بالا و وظیفه گرایی پایین دارد، دارای سبک اصلی وابسته است. با وجود این و با توجه به مناسب یا نامناسب بودن سبک نسبت به موقعیت از هر سبک اصلی، دو سبک مدیریت پدید می آید. رهبری مناسب اثر بخشتر است، یعنی نتیجه لازم شغل مدیریت مربوطه را فراهم می آورد. بنابراین سبک وابسته اگر مناسب موقعیت باشد، توسعه بخش نامیده می شود و اگر نامناسب باشد مامور نام می گیرد. افزودن مفهوم اثر بخشی به رابطه گرایی و وظیفه گرایی، تصویری 3 بعدی را می سازد. بر خلاف شبکه بلیک و موتون که فقط یک سبک را اثر بخش می دانست (9/9)، مدل ردین چهار سبک اثر بخش دارد. ولی از طرفی درست مثل شبکه، نظریات ردین نیز توسط پژوهش تایید نشده است، در حالی که برای آموزش مدیریت مفید است، به این پرسش که رهبری اثر بخش چیست، پاسخی نمی دهد.
ه . مطالعات هاروارد- پژوهشگران هاروارد، در نتیجه مطالعه رفتار گروههای کوچک، رهبران را به دو گروه مشخص تفکیک کردند: رهبران وظیفه، و رهبران اجتماعی- احساسی، که مانعه الجمع هستند. یعنی این صفت ها، با هم در یک نفر جمع نمی شوند. شخص نمی تواند رهبر وظیفه، و در عین حال رهبر اجتماعی- احساسی باشد زیرا رهبر وظیفه به ساخت دهی فعالیت ها تمایل داشت. اما رهبر اجتماعی- احساسی به روابط حمایتی توجه می کرد.
این دو نوع رهبری مشابه سبک هائی تعیین شده در مطالعات اوهایو، یعنی ساخت دهی و ملاحظه کاری بود. اما بر خلاف آن مطالعات نتایج هاروارد توصیه می کرد که این دو بعد قابل جمع نیستند.
رویکردهای اقتصادی
11- رهبر وظیفه ای یا متمرکز بر فعالیت. این مفهوم رهبری در انگلستان توسط پرفسور جان آدایر تدوین شد. این نگرش بر این تئوری استوار است که رهبری بیشتر موضوع رفتار مناسب است، تا شخصیت یا در مکان و زمان مناسب حضور داشتن. مدل رهبری آدایر (شکل 6-24) شامل گرایش به وظیفه و گرایش به انسانهاست و در همه تئوری ها مشاهده می شود. با وجود این، مدل وظیفه ای بین توجه به افراد و توجه به گروهها تفاوت قائل است. و تاکید می کند که رهبری اثربخش در چگونگی رفتار رهبر برای ارضای نیازهای وظیفه، گروه و افراد نهفته است. این گرایش، مدل وظیفه ای را به رویکردهای اقتضایی نظریه پردازان مدرن، که به عنوان متنوعی چون وظیفه، انسانها وموقعیت توجه می کنند، نزدیک میسازد.
شکل 6-24 مدل رهبری وظیفه ای
12- می توان جنبه های اصلی مدل وظیفه ای را به شرح زیر خلاصه کرد:
الف: نیازهای وظیفه، گروه و فرد، در زمینه وضعیت کلی رهبری ارضا می شوند. چگونگی این وضعیت بر اولویت هر یک از نیازها تاثیر می گذارد. رهبر اثربخش کسی است که از این اولویت ها آگاه است و فعالیت خود را با آنها سازگار میکند. مثلاً در وضعیت اضطراری نیازهای وظیفه بر نیازهای گروه و فرد اولویت می یابد. در وضعیتی دیگر مثلاً بازسازی یک تیم فوتبال نخست باید به نیازهای گروه ارجحیت داد، سپس به نیازهای افراد و سرانجام به نیازهای وظیفه. بنابراین، این مدل یک سبک انعطاف پذیر رهبری را توصیه می کند که ممکن است با توجه به وضعیت؛ وظیفه گرا، گروه گرا یا فرد گرا باشد.
ب. فعالیتهای مربوط به وظیفه، که در جهت ارضای نیازهای وظیفه انجام می شوند، عبارتند از فعالیت هایی مانند هدف گذاری، برنامه ریزی وظیفه ها، تقسیم مسوولیتها و تعیین معیارهای مناسب اندازه گیری عملکرد.
ج. فعالیت های مربوط به نگهداری گروه که در جهت ارضای نیازهای گروه انجام میشوند، عبارتند از تیم سازی، انگیزش، ارتباطات، انضباط، و اقدام به عنوان نماینده گروه در برابر کسانی که خارج از مرزهای گروه هستند.
د. فعالیت های نگهداری فرد، که در جهت ارضای نیازهای افراد صورت میگیرند از جمله عبارتند از راهنمایی، مشاوره، انگیزش و آموزش.
13- برداشت آدایر از رهبری اساساً برداشتی اقتضایی است. او تاکید می کند که رفتار رهبر، نسبت به نیازهای وظیفه، گروه و فرد، به وضعیت کلی بستگی دارد، بنابراین در هر مورد باید سازگار شود.
14- فیدلر نخستین نظریه پردازی است که صراحتاً لفظ «اقتصادی» را در کتاب «تئوری اثر بخشی رهبری» به میان آورد. فیدلر مدل رهبری خود را «مدل رهبری اقتضایی» نام گذاشت. به نظر او عملکرد گروه بستگی دارد به: سبک مناسب رهبر، در پرتو مناسب بودن نسبی موقعیت. در نظریه فیدلر 3 عامل موثر بر تعیین مناسب بودن موقعیت، عبارتند از:
الف. روابط رهبر- عضو
ب. درجه ساختار وظیفه
ج. قدرت و اختیار مقام
این 3 متغیر وضعیتی، 8 وضعیت ممکن را پدید می آورند که مناسب ترین آنها برای رهبر، هنگامی است که: رابطه خوبی با کارکنان داشته باشد، وظیفه ساختار بالایی داشته باشد، قدرت مقام او زیاد باشد. به همین قیاس نامناسب ترین وضعیت وقتی است که: او را دوست نداشته باشند، وظیفه بدون ساختار باشد، رهبر قدرت مقام اندکی داشته باشد.
15- فیدلر سبک های رهبری را به دو صورت «با انگیزه رابطه» و «با انگیزه وظیفه» میشناسد. او با ترکیب این سبک ها با دامنه وضعیت های ممکن، نشان داد که رهبران با انگیزه وظیفه در وضعیت های بسیار مناسب با بسیار نامناسب، عملکرد بهتری داشتند، و رهبران با انگیزه روابط در وضعیت های نسبتاً مناسب یا متوسط، عملکرد خوبی داشتند. کار فیدلر گام دیگری در جهت توسعه و تدوین یک تئوری جامع اقتضایی رهبری است. احتمالاً نقطه ضعف آن در سبک های رهبری است، ولی ارزش بزرگش در کوششی است که برای تفکیک و ارزیابی متغیرهای کلیدی موقعیت که بر نقش رهبر تاثیر دارند، به عمل آورده است.
خلاصه
16- انواع رهبری شناخته شده عبارتند از:
نوع برپایه
رهبری کاریز ماتیک شخصیت
رهبری سنتی تولد
رهبری موقعیتی حضور در زمان و مکان مناسب
رهبر منصوب شده اختیار بروکراتیک
رهبری وظیفه ای رفتار رهبر
17- می توان رهبری را چنین تعریف کرد. یک فرآیند پویا در گروه که توسط آن یک فرد، دیگران را برای مشارکت داوطلبانه در رسیدن به هدفهای گروهی، در عوامل اصلی در معادله رهبری عبارتند از:
– رهبر (شخصیت، مهارت و غیره)
– وظیفه یا هدف گروه
– فرودستان (مهارت ها، انگیزش و غیره)
– محیط یا موقعیت
18- تئوری های رهبری را می توان در سه گروه به شرح زیر جای داد:
تئوری بر پایه
تئوریهای صفات شخصی ویژگی های فردی رهبر
تئوریهای سبک رفتار رهبر
تئوریهای اقتضایی سازگاری رفتار رهبر با موقعیت


مقاله هنرهای گرافیک و چاپ word دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله هنرهای گرافیک و چاپ word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هنرهای گرافیک و چاپ word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله هنرهای گرافیک و چاپ word :
هنر اژه ای
منشأ و آغاز هنر یونان را معمولاً دو تمدن محصور در دریای اژه یعنی تمدن مینوسی در جزیره کرت (در جنوب یونان) و تمدن میسنی (در جنوب غربی خاک یونان) عنوان میکنند. هنر مینوسی به عصر مفرغ متأخر تعلق دارد و حدوداً به 2800 سال پیش از میلاد باز می گردد. و هنر میسنی نیز با قدمتی کمتر حدوداً به 2000 سال پیش از میلاد می رسد.
دوره تمدن مینوسی را معمولاً به سه دوره پیشین، میانه و پسین تقسیم میکنند.
مینوسی پیشین
که به دوره پیش از کاخها نیز معروف است، آثار به جای مانده عمدتاً برخی سفالینه ها و باقی مانده هایی از مجسمه های کوچک است. از آن جمله پیکره های کوچک اندام مرمری از جزایر سیکلاد (مابین خاک یونان و آسیای صغیر) است که مجسمه های کوچک و متفاوتی از پیکره های زناانه است که با تناسبات طبیعی و گاه هندسی شکل گرفته اند. همچنین برخی مجسمه های کوچک که با حجمهای ساده پیکره آدمها را در حالات مختلف نشان میدهد همچون مجسمه «چنگ نواز» که به حدود 2000 پیش از میلاد مربوط میشود.
مینوسی میانه
در دوره مینوسی میانه که مصادف با برپایی و ساخت کاخهای کهن است از حدود 2000 پیش از میلاد آغاز میشود. در این دوره معماری بناها عمدتاً در کاخهای پادشاهان مشهود است و نه مقابر و معابد (برخلاف تمدن مصر). حتی شهرها نیز حول کاخ پادشاه شکل می گیرند. علاوه بر کاخها، سفالینه های زیادی از این دوره به دست آمده که به دلیل ظرافت و دقتی که در ساخت آنها شده بسیار چشمگیر هستند. ابداع چرخ کوزه گری را نیز به همین دوره مربوط می دانند. سفالینه های این دوره دارای شکلها و تزئینات بسیار متنوع هستند و تبحر سفالگران مینوسی را در خلق آثار برجسته تزئینی و فرمهای چشمگیر و زیبا نشان میدهد. از آن جمله میتوان به سفالینه های مکشوف در غار کامارس اشاره کرد که علاوه بر نقوش تزئینی زیبای روی آن، حالت دسته و دهانه منقارگونه آن از زیبایی خاصی برخوردار است.
مینوسی پسین
در دوره مینوسی پسین که دوره کاخهای جدید هم نامیده میشود، اوج شکوفایی تمدن مینوسی محسوب میشود و کاخهای عظیم و باشکوهی در طی سالهای 1600 تا 1500 پیش از میلاد بنا شدند. این کاخها دارای دهلیزها، راهروها و پلکانهای متعددی هستند که جلوه پرشکوهی به کاخ میدهد. همچنین تمهیداتی نیز برای ساخت شبکه ای از لوله های سفالی برای آبروها و فاضلاب آن به کار رفته که نمونه برجسته آن را بیش از همه میتوان در کاخ عظیم کنوسوس یافت. این کاخ متشکل از سه
طبقه است که پلکانهای داخلی آن حول یک حیاط مرکزی ساخته شده اند. تزئینات و نقاشیهای دیواری در تالارهای کاخ، نمایانگر نوع زندگی، مشغولیات، تفریحات مردم کرت و صحنه هایی از طبیعت است. از جمله آثار به یاد مانده کاخ کنوسوس، نقاشی دیواری موسوم به «ساقی» است که فقط بخش کوچکی از آن به جای مانده و جوانی را با موی مجعد و جامه ای حاشیه دوزی شده و با زیورآلات نشان میدهد. اما نقاشی دیواری دیگر این کاخ موسوم به «گاو بازی» از نظر نمایش سرزندگی، پویایی و تحرک بسیار خیره کننده است. این نقاشی گاوبازی را بر روی گاو پرجنب و جوشی نشان میدهد و دو دختر جوان نیز در دو سوی آن قرار گرفته اند. حالت حرکت گاو یادآور نقاشیهای غاری دوره دیرینه سنگی است. این نقاشی تسلط و تبحر نقاشان کرتی را در بیان حس و حالت حرکت به خوبی نمایش میدهد. این علاقه به تحرک و
سرزندگی را میتوان در آثار سفالینه آنها نیز سراغ گرفت که از جمله ظریف ترین آثار سفالینه دنیا محسوب میشوند. نقوش و تصاویری روی سفالینه ها در آغاز بیشتر سبکی طبیعت گرایانه دارد و به تدریج از سالیان بعد شکلی انتزاعی به خود میگیرد و مملو از نقوش و نقشمایه های هندسی و ساده میشود. مجسمه سازی نیز در این دوره به پیکره های کوچک و ظریف خلاصه میشود و برخلاف هنر مصری در کرت خبری از مجسمه ها و تندیسهای عظیم و غول آسا نیست و در عوض مجسمه های ظریف و کوچکی چون «الهه ماری» به نظر می رسد به عنوان طلسم و بت به کار می رفت.
در مجموع تمدن مینوسی که تأثیری مهم در شکل گیری هنر یونانی داشت، پایان چندان آشکاری ندارد. حدس زده میشود که در اثر یک بلای طبیعی در حدود 1450 پیش از میلاد دچار خسران میشود و بعدها که میسنی ها وارد کرت شدند با مقاومت چندانی مواجه نشدند. اما در هر صورت تمدن اژه از 1400 پیش از میلاد به یونان انتقال یافت.
هنر میسنی
معمولاً آغاز هنر میسنی را مصادف با دوره کاخهای جدید میسنی می دانند. از این رو تأثیر زیادی از فرهنگ کرت گرفتند. اما شواهد گویای آن است که میسنی ها به دلیل مراودت با مصری ها نیز، تحت تأثیر هنر غنی مصر قرار داشته اند. با فروپاشی تمدن میسونی در کرت، تمدن میسنی در یونان برتری می یابد. وقوع جنگهای متعدد با ساکنان بومی یونان باعث میشود تا میسنی ها دژها و حصارهای متعددی حول سرزمین خود بنا کنند. این دژها تا 1200 پیش از میلاد آنها را در پناه خود قرار داد، اما با غلبه مهاجمان و از بین رفتن تمدن میسنی، ویران شد.
در طی استقرار میسنی ها در یونان، کاخهای عظیمی در شهرهای مختلف سرزمین یونان ساخته شد. از بناهای عظیم به جای مانده از آن دوران یکی کاخ عظیم تیرونز است و دیگری کاخ میسن. کاخ مستحکم و پرحفاظ تیرونز در حصاری از دیوارهای با 6 متر ضخامت قرار دارد. دیوارها از سنگهای نتراشیده ساخته شده بودند و فاقد پیچیدگی و ظرایف معماری بودند. شاید دروازه شیران در کاخ میسن از جمله استثناها باشد. اما مقبره معروف به گنج خانه آترئوس به دلیل گنبد عظیم و خارق العاده آن که ارتفاعی حدوداً نزدیک به 5/13 متر دارد، بلندترین ساختمان طاق بندی شده بدون تیرهای داخلی بود که نمونه ای منحصر به فرد محسوب میشود و تا 1500 سال پیش از
آن که معبد پانتئون ساخته شود، بزرگترین از نوع خود بود. ظاهراً در بسیاری از مقابر از این نوع، وسایل و ابزارهای مختلفی نهاده می شد که به غارت رفته اند. در یکی از این مقابر نقاب تدفینی یافت شده که چهره شخصی را با حالتی واقع گرایانه نمایش میدهد. وجود این نوع آثار گویای آن است که تمدن میسنی تا حدی تحت تأثیر تمدن مصر بوده است. از جمله آثار برجسته تمدن میسنی میتوان به جامهای معروف وافیو اشاره کرد. این دو جام از دو ورق طلا ساخته شده اند و بر روی آنها تصاویری از صحنه های گاوبازی چکش کاری شده است. اثر معروف دیگر جام جنگاوران است که صفی از سربازان میسنی بر روی آن نقاشی شده است. این تصاویر شکل ظاهری و نحوه لباس پوشیدن سربازان میسنی را به وضوح نمایان می سازد.
همان گونه که گفته شد به تدریج با اضمحلال تمدن میسنی ها در حدود 1200 پیش از میلاد شکل گیری تمدن یونان در سرزمین مرکزی یونان آغاز میشود. معمولاً هنر یونان باستان را به چهار دوره اصلی تقسیم میکنند: دوره هندسی، دوره کهن، دوره کلاسیک، دوره هلنی.
هنر مینوسی
تمدن مینوسی غنی ترین و شگفت انگیزترین تمدن دنیای اژه ای شناخته شده است. چیزی که این تمدن را نه تنها از مصر و خاورمیانه، بلکه همچنین از تمدن باستانی سرزمین یونان مجزا می دارد فقدان دوام و پیوستگی آن است، که به نظر می آید عللی اساسیتر از نقص یا خطای کاوشهای باستانشناسی داشته باشد. در بررسی آثار عمدهای که از هنر مینوسی به دست آمده است به هیچ وجه نمی توانیم سخن از رویش یا سیر تکاملی به میان آوریم، زیرا آن آثار چنان به طور ناگهانی ظاهر شده و از
میان رفته اند که ناچار باید نتیجه بگیریم قوا و عواملی خارجی در تعیین سرنوشتشان دست به کار برده است- چون تغییراتی شدید و صاعقه آسا که سراسر جزیره کرت را دچار وضعی بحرانی ساخته باشد- و ما را از آن اطلاعی در دست نیست. اما در عین حال سجیه هنر مینوسی که اصولا آمیخته به شادی و حتی شوخ طبعی و آکنده از حرکات موزون است، هیچ اشارتی به وجود این گونه تهدیدها و بلایا نمی کند.
نخستین تحول غیرمترقبه حدود 2000 ق م به وقوع پیوست. تا ساکنان جزیره کرت قدمی از مرحله زندگی ده نشینی عصر نوسنگی فراتر ننهاده بودند؛ هرچند که می دانیم آن مردمان ظاهراً از راه دریا مقداری داد و ستد می کردند و از این راه با مصریان تماس پیدا کرده بودند. در آن زمان ایشان نه فقط روش کتابتی خاص خود اختراع کردند، بلکه همچنین تمدنی شهری به وجود آوردند که هسته مرکزیش از چند کاخ بزرگ تشکیل مییافت. در اندک مدتی سه کاخ کنوسوس و فایستوس و مالیا در کرت برپا شد. امروزه از نهضت ناگهانی در برافراشتن ساختمانهای معظم اثری بر جای نمانده است، زیرا هر سه کاخ نامبرده حدود 1700 سال ق م در یک زمان منهدم شد؛ و
گرچه پس از گذشت یکصد سال در همان نقاط بناهایی عظیمتر از نو ساخته شد، لیکن سرانجام آن آثار نیز در حدود 1500 ق م به نابودی کشید. این کاخهای نوین هنر اصلی دانش ما درباره معماری مینوسی شمرده می شود. کاخ سینوس واقع در شهر کنوسوس پرشوکت تر از دیگران و در محلی وسیع ساخته شده بود، و آن قدر اتاقهای تودرتو داشت که در افسانه های یونانی به نام «معبر هزار خم میسنوتاوروس» (لابیرنت مینوتاوروس) مذکور در محل این کاخ مورد کاوش دقیق قرار گرفته و آثاری از آن به دست آمده است. با مدارک و نشانهایی که در دست داریم نمی توانیم هیئت کلی آن ساختمان را در نظر مجسم سازیم، لیکن این استنباط برایمان حاصل می شود که نمای خارجی آن ساختمان به عظمت و تفصیل کاخهای آشوری و ایرانی نبوده است.
اصولا باید گفت در معماری مینوسی برای به وجود آوردن حالت وحدت و شکوه ساختمانی اهتمامی به کار نمی رفته است. واحدهای منفرد ساختمانی عموما کوچک بود و سقفها چنان کوتاه ساخته می شد که حتی آن قسمتهای بنا که چند طبقه روی هم قرار می گرفت ارتفاع زیادی نمی یافت. با این حال راهها و پلکانها و معبرهای هواکش متعدد مسلماً به ساختمان کاخ مینوسی حالتی باز و دلگشا می بخشیده است؛ و پاره ای از قسمتهای داخلی آن کاخها با دیوارهای پوشیده از نقوش تزیینی شان تا هم امروز حالت ظرافت و لطف خانگی خود را محفوظ داشته است. سنگ کاری کاخهای مینوسی در همه حال بی نقص بود، لیکن ستونها عموماً از چوب ساخته می شد.
گرچه از این ستونها یکی هم برجای نمانده است اما شکل مشخص آنها (با بدنه صافی که از بالا به سوی پایین باریک می شد، و سرستون بالشتی شکل بزرگی که بر رأسش قرار داشت) از روی نمونه هایی که در نقاشی و پیکره سازی مصور شده بر ما معلوم شده است. درباره اصل و خاستگاه این نوع ستون، که به اعتباری می توانست حاوی رمز یا مضمونی دینی بوده باشد، و یا در مورد پیوندهای احتمالی آن با معماری مصری، متأسفانه به هیچ وجه نمی توانیم اظهارنظر کنیم.
کدام فرمانروایان بودند که این کاخها را برپا ساختند؟ از نام و نشان ایشان ما را خبری نیست (به جز نام افسانه ای پادشاه مینوس)، لیکن مدارک باستانشناسی به ما اجازه میدهد که مطالبی چند درباره شان حدس بزنیم. از جمله اینکه هیچ یک از آنان مقام سرکردگی جنگی نمی داشته اند، زیرا از دوران تمدن مینوسی جزیره کرت هیچ گونه استحکاماتی بر جای نمانده است، همچنانکه در مجموعه هنر مینوسی نیز تقریباً هیچ اثری که دلالت بر مسائل یا سازمانهای نظامی کند یافت نشده است؛ و دیگر اینکه در هیچ جا اشارتی بر مقام تقدس آن پادشاهان- مانند آنچه در مصر و بین النهرین مشاهده کردیم- نرفته است، گرچه به احتمال کلی مراسم جشنواره های دینی در
زیر نظارت ایشان برگذار می شده است (تنها قسمتهایی از کاخهای مینوسی که وجه تشابهی با پرستشگاه داشته نمازخانه های کوچکی بیش به شمار نمی آید، و این خود نشان می دهد که مراسم دینی بیرون از ساختمان و در محلی سرگشاده اجرا می شده است). از جانب دیگر وجود بسیاری کارگاهها و انبارهای آذوقه و ادارات در کنوسوس دلالت بر آن دارد که کاخ منحصراً اقامتگاه شاهی نبود، بلکه مرکز بزرگی بود برای انواع فعالیتهای کشوری و تجاری، از آنجا که کشتیرانی و تجارت قسمت مهمی از زندگی اقتصادی تمدن مینوسی را تشکیل می داد (وجود ساختمانها و تاسیسات بندری و وفور اجناس صادراتی کرت در مصر و نقاط دیگر دنیای آنروزی این مطلب را ثابت می دارد)، شاید بتوان گفت که شخص پادشاه در رأس طبقه اشرافی تجارت پیشه ای مقام می داشته است.
تفسیر زندگی دینی در تمدن مینوسی جزیره کرت از تشریح اوضاع سیاسی و اجتماعی آن به درجات دشوارتر است. به طور خلاصه می توان گفت مرکز زندگی دینی مینوسی در پاره ای مکان های مقدس چون غارها و بیشه ها قرار داشت، و خدای اصلی (یا خدایان)شان از جنس زن بود، مانند مادر خدایان یا الهه های بازآموزی که قبلا از نظرمان گذشت. از آنجا که در تمدن مینوسی معابدی وجود نداشت، فقدان پیکره های بزرگ دینی در آن سامان نیز مایه شگفتیمان نمی شود؛ و به طور کلی مشاهده می کنیم که در هنرمینوسی مضامین دینی هم از لحاظ تنوع محدود و هم از جهت مفهوم مبهم بوده است؛ حتی هنگامی که پیکره ها به مقیاس کوچک ساخته می شد.
دو پیکره کوچک اندام از گل پخته و متعلق به حدود 1600 سال ق م که از کنوسوس به دست آمده ممکن است الهه مینوسی را در یکی از چندین هویت گوناگونش نشان بدهد؛ و یکی از آن الهه را با سه مار دراز که به دور بازوها و بدن و کلاهش پیچیده اند نشان می دهد. معنی مارها به نظر ساده می آید، چرا که در بسیاری از دینهای باستانی تصویر مار معرف خدایان زمین و باروری مردانه بوده است به همان وضوح که پستانهای برهنه پیکره مورد بحث حاکی از باروری زنانه است. ولی آیا می توان این
تندیس زنانه را به یقین یکی از پیکره های پرستیدنی مینوسی دانست؟ از یک نظر حالت ایستاده خصوصیات یکی از پیکره های نذری باشد؛ و به اعتباری دیگر ممکن است وجود مارها نمایشی باشد از آیین ماربازی، و نه اشارتی بر یکی از صفات ربانی. پس شاید این تندیس ملکه ای یا کاهنه ای است که توجه ما را به خود جلب کرده است؟ به هر حال بانوی مزبور به هیچ وجه حالت و سیمایی هیبت انگیز ندارد، و به خصوص تاکیدی که در جلوه گر ساختن جامه اش به کار رفته به وی ظاهری کاملا دنیوی و
حتی مدیریت بخشیده است. نکته متناقض دیگر اینکه در کرت دنیوی و حتی مدپرست بخشیده است. نکته متناقض دیگر اینکه در کرت مار به ندرت یافت می شود، به طوری که می توان نتیجه گرفت آیین ماربازی محتملاً از خارج بدانجا راه یافته نه انکه رسمی محلی بوده باشد، و با این حال تاکنون پیکره های الهه ماری در هیچ نقطه ای بیرون از خاک کرت یافت نشده است. تنها شیوه هنری این پیکره است که می تواند حاکی از نفوذ عاملی خارجی باشد؛ بدین معنی که خاصیت مخروطی شکلی که با بیانی مؤکد به هیکل الهه داده شده است، و چشمان درشت و ابروان کلفت و کمانیش یادآور خویشاوندی آن اثر می باشد دورافتاده و غیرمستقیم، و شاید ارتباط یافته از راه آسیای صغیر با هنر بین النهرین است.
الهه ماری ما متعلق به آغاز دورانی کوتاه میان سالهای 1600 و 1450 ق م، آثار معماری و پیکره سازی و نقاشی مینوسی را که ما امروزه می شناسیم به وجود آورد. پس از وقوع فاجعه بزرگی که کاخهای نخستین را نابود ساخت، و نیز پس از طی یک قرن که وضع به کندی بهبود می یافت. در تمدن مینوسی وضعی به حصول پیوست که امروزه در نظر ما چون دورانی از افزایش ناگهانی ثروت و قوران انفجار آسای نیروی آفرینش هنری می نماید. شگفت انگیزترین جنبه این رونق و شکفتگی ناگهانی نهضت بزرگی است که نصیب هنر نقاشی شد. در دوره کاخهای نخستین یعنی میان 2000 تا 1700 ق م فنی و زینتکاری پرجنب و جوش شهرت بسیار داشت؛ لیکن این سابقه هنری به هیچ وجه ما را آماده پذیرش نقاشیهای دیواری به شیوه «طبیعت پردازی» که زینت بخش دیوارهای کاخهای نوین شده است، نمی سازد. متأسفانه فقط اجزا و
قطعاتی ناچیز از این نقاشیها سالم بر جای مانده است، به طوری که هیچ نمونه ای از ترکیب کامل یکی از آن مجالس یا طرح انگیزی عمومی سطح یکی از دیوارها به دست نیامده است. می توان گفت که بسیاری از آنها صحنه هایی از طبیعت با جانوران و پرندگانی در میان انبوه گیاهان، و یا انواع موجودات دریایی را مصور می ساخته است. در قطعه نقاشی دیواری تصویر گربه ای را می بینیم که در پشت بوته ای به کمین قرقاولی نشسته است. شکلهای مسطح جانوران و گیاهان که به حالت نیمرخ در
برابر پس زمینه ای از رنگ یکدسته قرار داده شده نقاشی مصری را به یاد می آورد، و همچنین موشکافی و دقتی که در مشاهده خصوصیات گیاهان و جانوران به کار رفته است خصیصه بزرگ هنر مصری را در نظرمان زنده می سازد. اما اگر نقاشی دیواری مینوسی وجود خویش را مدیون نفوذ هنر مصر بود، در عین حال از جهت طرز فکر و درک
زیبایی خاص خود با آنچه متعلق به دره نیل بود مغایرت کلی داشت چنانکه به جای دوام و سکون هنر مصری، در هنر مینوسی شور و شوقی به سوی حرکات موزون و مواج می یابیم، همچنانکه شکلها خاصیت عجیب بیوزنی به خود می گیرند گویی که در جهانی خالی از نیروی جاذبه در حال شناوری یا جولان اند، و با آنکه هر چه تصویر شده در زیر آب به وقوع پیوسته است. زندگی دریایی (چنانکه در نقاشی دیواری ماهی کوچک و ماهی یونس تصویر 100 مشاهده می شود) موضوع مورد علاقه در
نقاشی مینوسی بود، و این احساس از محیط دریا در هر نوع اثری نفوذ خود را باقی می گذاشت؛ حتی مثلاً در نقاشی دیواری گاوبازان که بزرگترین و پرجنبش ترین نقاشی دیواری مینوسی است که تاکنون یافت شده است (اجزای اصلی تیرهتر است و براساس آن نقشهای قسمتهای دیگر مرمت کاری و احیا شده است). عنوان قراردادی «نقاشی دیواری گاوبازان» که به این اثر داده شده است نباید موجب گمراهیمان شود، چرا که آنچه در این صحنه از نظرمان می گذرد گاوبازی معمولی نیست، بلکه نوعی بازی آیینی است که اجرا کنندگان آن با حرکاتی نرم و موزون بر پشت گاو معلق می زنند. در تصویر مورد بحث دو تن از پهلوانان کمرباریک دوشیزگان اند که قبل
از هر چیز به وسیله روشنی رنگ پوستشان (همانطور که در هنر مصری مشاهده شد) از پهلوان سومی که مرد است متمایز گردیده اند. شک نیست که در دین مینوسی گاو نر جانوری مقدس شمرده می شد و عملیات معلق زنی بر پشت آن اهمیتی بسزا می داشت، و چنانکه شاهدیم تاثیر این گونه صحنه ها در افسانه سرایی یونان درباره جوانان و دوشیزگانی که قربانی مینوتاوروس می شدند انعکاس یافت و تا به امروز باقی ماند. اما از روی این نقاشی دیواری به هیچ وجه نمی توانیم بر چگونگی
آنچه که ضمن این مراسم اجرا می شده است پی ببریم، زیرا گزارش تصویر سخت ابهام انگیز است. آیا سه هیکل تصویر شده مراحل متوالی حرکت واحدی را نشان می دهند؟ جوان وسطی چگونه توانسته است بدان حالت بر پشت گاو نر قرار گیرد، و مسیر حرکتش کدام است؟ برای پی بردن بر این مسائل دانشمندان حتی از مشورت با خبرگان گاوداری و گاوبازی کوتاهی نکرده اند، بی آنکه پاسخ قانع کننده ای به دست آورده باشند. از آنچه گذشت نباید نتیجه بگیریم که نقاش مینوسی در کار خود ناشی شده باشد- اصولاً سرزنش کردن وی به قصور در برآوردن منظوری که در نیتش نبوده از انصاف به دور است- بلکه در نظر او نمایش سهولت و سیلان حرکات به مراتب بیشتر
اهمیت می داشته است تا دقت در گزارش واقعیت، یا اهتمام به وصف حالت عاطفی. هدف اصلی هنرمند مینوسی در حقیقت این بوده است که اجرای آیین گاوبازی را به صورتی آرمانی جلوه گر سازد، و برای این منظور جنبه هماهنگی حرکات و حالت بازیگوشی آن را به وصفی موکد درآورده است، تا آنجا که بازیگران صحنه چون یونس ماهیانی به حال شناوری و جست و خیز در دریا مجسم شده اند.
جام به شکل سرشیر، از مقبره ای استوانه ای در میسن، حدود 1550 ق م، طلا، بلندی 20 سانتیمتر ، موزه ملی، آتن


تحقیق در مورد بررسی وضعیت حمایت مالی از ورزش در بخش غیر دولتی word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق در مورد بررسی وضعیت حمایت مالی از ورزش در بخش غیر دولتی word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد بررسی وضعیت حمایت مالی از ورزش در بخش غیر دولتی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق در مورد بررسی وضعیت حمایت مالی از ورزش در بخش غیر دولتی word :
بررسی وضعیت حمایت مالی از ورزش در بخش غیر دولتی
بخش اول : مقدمه و معرفی
مقدمه
امروزه تحولات زیادی در زمینه های گوناگون بویژه در شرایط اقتصادی و بازارها در سرتاسر جهان دیده می شود، این تحولات بطور دائم بر فعالیت های تجاری تأثیر گذاشته و فرصت ها و تهدیداتی را در زمینه اقتصاد و بازرگانی در جوامع مختلف به همراه دارد. در این تحولات جهانی شرکت ها و مؤسساتی موفق خواهند بود که به تحولات سریع جهانی، بازار، وضعیت رقبا، رسانه های گروهی، فن آوری جدید و مسائل بازار یابی و مدیریت آن توجه کنند.
اقتصاد علمی است که در رابطه با رفاه و آسایش آدمی صحبت می کند و عبارت است از حداکثر بهره برداری از مواد و منابع مادی و نیروی انسانی در امور تولیدی و خدماتی در بهترین و با کیفیت ترین شکل ممکن. با توجه به اینکه سرمایه گذاری از درون اقتصاد بیرون می آید و در آن رابطه بین سرمایه، تولید، خدمات و نیروی انسانی مطرح می شود بنابراین در بحث اقتصاد توجه به فعالیت هایی از جمله1- نیازهای انسانی 2- منابع تولید 3- روش های مختلف به کارگیری منابع در تولید کالا و خدمات که همه آنها در جهت رفع نیازهای انسانی است ضروری و مهم به نظر می رسد.
بدیهی است که ورزش و اقتصاد در تعامل با یکدیگرند. از یکطرف مؤسسات دولتی و خصوصی با هدف کسب درآمد و سود در امر ورزش سرمایه گذاری می کنند و از طرف دیگر ورزش در جنبه های مختلف توسعه اقتصادی نقش مؤثری دارد. هرچه بودجه عمومی کشور و یا یک مؤسسه خصوصی بیشتر باشد و اینکه مدیران و برنامه ریزان به اهمیت اقتصادی در ورزش انجام خواهد شد، لذا اگر وجود و گسترش ورزش لازم و ضروری است پس بایستی هزینه هایی از طریق سرمایه گذاری اولیه صورت گیرد به همین جهت امروزه بسیاری از مؤسسات دولتی و خصوصی بودجه هایی را صرف برنامه های ورزشی می نمایند که این سرمایه گذاری آنها بایستی توجیه اقتصادی داشته باشد.
انسان همواره میل به مبارزه خود را در صحنه های مختلف هستی اغنا می کند، شاید بتوان گفت سالم ترین، بی خطرترین و زیباترین آن، شرکت در مسابقات ورزشی و خود آزمایی در میادین ورزشی است. گروهی از افراد بطور مستقیم در مسابقات و مبارزات شرکت می کنند و دسته ای دیگر نیز که توانایی یا امکان رویارویی مستقیم با حریف را ندارند، آرزوهای خود را در فعالیت های یک فرد یا یک گروهی از افراد دیده و بعنوان تماشاچی علاقمند، با پیروزی های تیم مورد
علاقه خود فریاد شادی برآورده و در اندوه شکست می گریند. وجود خیل مشتاقان ورزش در مسابقات ورزشی، هواداران متعصب و پر و پا قرص تیم های ورزشی و هواداران تندرستی و سلامتی که بی وقفه خدمات مناسب، سریع و متنوع ورزشی می باشند باعث شده که ورزش بعنوان یک صفت پرطرفدار وپردرآمد شناخته شود و رشد فزاینده آن در تمامی حیطه های ممکن از جمله سرگرمی، بازارفروش، آمادگی جسمانی، ورزش حرفه ای و دانشگاهی، کالاها و صنایع ورزشی، جهانگردی و تفریحات سالم و غیره آن را در ردیف پر درآمدترین صنایع جهان بویژه در کشورهای پیشرفته صنعتی در آورده است.
در صورتیکه اگر فقط برای سرگرمی به صفحه های روزنامه و مجله های مربوط به ورزش نگاه کنید می بینید که چه تعداد از این نام های تجاری در آنها وجود دارد و یا اگر یکی از مسابقه های ورزشی را که از تلویزیون پخش می شود تماشا کنید نام های تجاری مختلفی را خواهید دید که هریک محصولات مختلفی را تولید می کنند و این حضور پر رنگ آنها در صحنه ورزش باع شده تا نام و آرم تجاری آنها در اذهان عمومی نقش بندد و خود عاملی جهت جذب خریداران بیشتر برای
محصولات آنها شود. بهر حال آنچه مسلم است اینکه نام و نشان تجاری اینگونه شرکت ها و نیز شعارهایی که می دهند همگی حاکی از مهارت بسیار بالای شرکت در زمینه بازاریابی از طریق شهرت ورزشکاران و تیم های ورزشی مشهور می باشد.
مروری بر مطالعات انجام شده
الف) داخل کشور
امروزه در بیشتر رشته های ورزشی تعداد تیم های حرفه ای چند ملیتی در کشورهای مختلف رواج بسیاری یافته است، اعضای تیم های حرفه ای در عرصه جهانی خرید و فروش می شوند، در واقع ورزشکاران حرفه ای همانند کالا برای عرضه خدمات ورزشی و شرکت در رقابت های سودآور خریداری می شوند، روند رشد ورزش حرفه ای در دهه های اخیر فزاینده بوده است (مطالعات تفضیلی سازمان تربیت بدنی 1382)
ورزش حرفه ای نقش بسزایی در زندگی روزانه بسیاری از افراد بازی می کند و با ارائه بالاترین سطح مهارت بیش از سایر رده های ورزش تحت پوشش مطبوعات و رسانه های الکترونیک قرار می گیرد (احسانی 1382)
اقتصاد ورزشی حیطه گسترده ای است که با دیگر بخش های اقتصادی رابطه ی تنگاتنگ دارد، افزایش فعالیت در عرصه تربیت بدنی و ورزش موجب افزایش تقاضای کالا و خدمات مختلف می شود. این مجموعه فعالیت ها موجب پیدایش صنعت ورزش می شود، برخی از این تقاضاها در درون مؤسسات ورزشی برآورده می شود. پاره ای از این تقاضاها به بیرون از عرصه ورزش مانند بخش های تولیدی و صنعتی مربوط می شود. برای نمونه افزایش فعالیت های ورزشی ، ارتباط مستقیم با افزایش تقاضای پوشاک ورزشی دارد، به همین ترتیب، تقاضا برای تولید مواد اولیه پوشاک افزوده می شود. (مطالعات تفضیلی سازمان تربیت بدنی ، 1382)
اهداف حامیان مالی در حمایت از فوتبال حرفه ای ایران و مقایسه آن با روش های معمول در جهان حاکی از آن است که عمدتاً بدلیل گستردگی و نفوذ فوتبال در بخش های مختلف اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی حامیان مالی آن را نسبت به سایر ورزش ها ترجیح داده و بیشترین تبلیغات را از طریق آن می توانند داشته باشند که نهایتاً باعث افزایش شناخت بیشتر مارک آنها و دست یابی به بازارهای فروش می باشد. (ایزدی ، 1382)
در اکثر تحقیقات اقتصادی دو عامل سرمایه و نیروی انسانی همزمان و به صورت مکمل مورد بررسی قرار می گیرند با توجه به جنبه های اقتصادی صنعت ورزش امروزه در حیطه تحقیقات ورزشی نیاز به مطالعه نیروی انسانی و سرمایه در کنار یکدیگر امری ضروری به نظر می رسد. با توجه به جامعه جوان ایران و با توجه تمایل بسیار زیاد این گروه به انجام فعالیت های ورزشی شاید بتوان گفت که به نظر می رسد که کمبودی وجود داشته باشد، اما مسأله و مشکل میزان سرمایه مورد نیاز جهت انجام فعالیت های مختلف ورزشی می باشد . ( اتقیا، 1382)
امروزه بازاریابی و سودآوری هدف اساسی اغلب شرکت های دولتی و خصوصی، در سراسر جهان است و تلاش آن بر این است که هر فعالیتی منجر به سودآوری اقتصادی برای دولت و یا شرکت های خصوصی گردد، در دهه های اخیر، اغلب دولت ها حتی در برخی از کشورهای پیشرفته که با کسری بودجه مواجه شده اند، برای مقابله با چنین مشکلی اداره بسیاری از بخش های دولتی را به بخش خصوصی واگذار نموده اند. سرمایه گذاری ها ورزش نیز از این امر
مستثنی نیستند. صاحبان سرمایه اقدام به احداث فضاها و ارایه خدمات ورزشی، تولید پوشاک و لوازم ورزشی و برگزاری مسابقات درآمدزا می نمایند. یکی از اهداف اساسی آنها کسب شهرت در سطح جهانی، کیفیت ارایه خدمات و تولید و از همه مهمتر سود آوری حاصل از بازاریابی است. ورزش و اقتصاد در تعامل با یکدیگرند. از یک طرف دولت ها و شرکت های خصوصی با سرمایه گذاری در امر ورزش می توانند از منافع بسیار بهره مند شوند و از طرف دیگر ورزش در جنبه های مختلف توسعه اقتصادی آنها می تواند نقش مؤثری داشته باشد (اتقیا، 1381)
ب) خارج از کشور
کلارک و همکارانش در سال 2003 به بررسی استفاده حامیان مالی به عنوان یک رویداد بازار فروش بحرانی پرداختند تا این تاریخ تحقیق در حامیان مالی بصورت عام و حامیان مالی ورزشی بصورت خاص روی اثرات حامیان مالی (تولید کننده به مشتری) و استفاده های مدیریتی خامیان مالی تمرکز دارد. هدف این تحقیق، امتحان حامیان مالی ورزش بعنوان یک رویداد بازار فروش بحرانی برای کمک به فروش می باشد. نتایج تحقیق نشان داد که حامیان مالی ورزشی می تواند در روابط خریدار – فروشنده اثر گذار باشد و پیامدهای مثبتی در این رابطه فراهم کند.
آبراهامسون و همکارانش در سال 2003 به بررسی حامیان مالی ورزشی بعنوان یک ابزار ارتباطی پرداختند که روی دو شرکت سوئدی انجام شد. نتایج نشان داد که ایجاد تصاویر مثبت، افزایش فروش، دستیابی به پوشش رسانه ای از اهداف مهم شرکت ها می باشد. و معیار مهم انتخاب نوع رشته ورزشی، مرتبط بودن و اثر طولانی مدت روی مشتریان عنوان شده و ارزشیابی نتایج حمایت مالی برای شرکت ها مشکل است.
لانتو و هلن در سال 2003 به مطالعه حامیان مالی ورزش و صنعت پرداختند. هدف از این تحقیق بدست آوردن یک درک بهتر از این مطلب است که چرا و چگونه شرکت ها وارد صنعت حمایت مالی ورزش می شوند. این تحقیق روی 4 شرکت سوئدی انجام شد. رایج ترین هدف برای شرکت ها جهت حمایت مالی ایجاد و حفظ تصویر و آرم شرکت، جایگاه آرم و ایجاد و افزایش وسعت دید و رسیدن به بازارهای هدف می باشد. نتایج نشان داد که امکان تداعی تصویر مهمترین معیار انتخاب نوع ورزش است و ارزشیابی حامیان مالی ورزشی به سختی انجام می گیرد و در مراحل ابتدایی از طریق اندازه گیری های پوشش رسانه ای نتیجه گیری شده است، همچنین معایب حامیان مالی خط عدم رضایت مندی و حسن نیت نیز نشان داده شده است.
روی و گراف در سال 2003 اثرات روی پاسخ های مشتری با استفاده از حامیان مالی المپیک زمستانی را بررسی کردند درک مناسب بین مارک، حامیان مالی و رویداد قابل توجه است تا یک کلید مورد نیاز حامیان مالی باشد. کوکاکولا حامی مالی بازی های زمستانی سالت لک 2002 به ارزیابی ارتباط بین گرایش به سمت مارک، گرایش به سمت رویداد و گرایش به سمت حامی مالی و تناسب مارک و رویداد پرداخت. در این تحقیق از 448 مشتری نظرخواهی شد. نتایج نشان داد که گرایش به سمت مارک بطور متعادلی به تناسب رویداد و مارک مربوط است و همچنین گرایش به سمت حام مالی بطور قابل توجهی به تناسب مارک و رقابت مربوط است.
پریتچارد ونگرو در سال 2001 برنامه های حامیان مالی و اثراتش روی تماشاگران را مورد بررسی قرار دادند.
این تحقیق اثرات برنامه حامیان مالی شرکت ها در ایجاد ارتباط با تماشاگران را مورد آزمایش قرار داد و از پاسخ های 268 تماشاگر بیسبال آمریکا نتایج بدست آمده نشانگر این است که این تماشاگران احساس عضویت به تیم مورد علاقه را دارند و به خرید تولیدات حامیان مالی مربوطه گرایش دارند.
گلادن و فانک در سال 2001 به بررسی ارتباط بین مارک شرکت ها و وفاداری به آن از سوی مشتریان پرداختند این مقاله ارتباط بین تداعی مارک
شرکت ها (هرچیزی که در ذهن مشتری با مارک تیم مخصوص مربوط است) و وفاداری به آن در ورزش حرفه ای آمریکا را بررسی می کند. در این تحقیق 929 نفر از مشتریان ورزش حرفه ای شرکت کردند. نتایج ارتباط مثبت بین تشخیص تماشاگر و وفاداری به مارک و ارتباط منفی بین سنت ، بازیکنان برجسته و پذیرش گروه مشابه را نشان داد.

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله Study of CO2 Injection for EOR (Enhanced Oil Recov
دانلود مقاله تاثیر خشکسالی در افزایش و کاهش افات و بیماریهای گی
دانلود مقاله RESTORATION OF AN OTTOMAN BATH IN GREECE pdf
دانلود مقاله شبیه سازی سه بعدی و بهبود رسانایی خروجی در ترانزیس
دانلود مقاله طرح کتابخانة الکترونیک سلامت pdf
دانلود مقاله تاثیر پلیمر کاتیونی در تشکیل گرانول هوازی در راکتو
[عناوین آرشیوشده]