
مقاله تحلیل ژئوپلیتیکی انرژی و مسیرهای انتقال آن در منطقه خلیج فارس word دارای 4 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تحلیل ژئوپلیتیکی انرژی و مسیرهای انتقال آن در منطقه خلیج فارس word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تحلیل ژئوپلیتیکی انرژی و مسیرهای انتقال آن در منطقه خلیج فارس word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله تحلیل ژئوپلیتیکی انرژی و مسیرهای انتقال آن در منطقه خلیج فارس word :
چکیده
خلیج فارس، این منطقهر ژئوپلیتیکی ایرانی – عربی، به ترتیب با دارا بودن 41 و 61/5 درصد ذخایرطبیعی گاز و نفت جهان همواره کانون توجه جهانیان، بهرویژه قدرتهای صنعتی بوده است.ربهرطوریکه این مزیت ویژه موجبات رقابت قدرتهای منطقهرای و فرامنطقهرای را برسر تصاحب اینرمنابع و مسیرهای انتقال، آن فراهم آورده است .ردر حال حاضر روزانه 17 میلیون بشکه نفت خام و 3/5 میلیارد فوت مکعب گاز مایع در این منطقه تولید میرشودکه.ر عمدتاً توسط، خطوط لوله و تانکرهای نفتکش به بازارهای مصرف سراسر دنیا صادر میرگرددر. بر پایهری پیشربینیرها، دست کم در 25 سال آینده نگاهرهای جهانی به منطقهری خلیجرفارس دوخته خواهد شد.رعلت این امر افزایش تقاضای جهانی برای انرژی است.ربر پایهری پیشربینیرهای صورت گرفته مصرف جهانی نفت تا سال 2020 روزانه به 111/5 میلیون بشکه خواهد رسید.رکه در این بین سهم خلیج فارس از کلرتولید جهانی به 45 درصد تولید جهانی، یعنی 49/8 میلیون بشکه در روز خواهد رسید.ربنابراین با در نظر گرفتن روند رو به رشد تقاضا برای انرژی، و نقش این منطقه در پاسخ به افزایش نیاز جهانی انرژی، افزایش جایگاه ژئوپلیتیکی این منطقه و مسیرهای انتقال انرژی آن، بهرویژه تنگه هرمز قابل پیشربینی خواهد بود.ردر این تحقیق با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی سعی گردیده از یک سو به بررسی و تحلیل ژئوپلیتیکی انرژی و ذخایر آن در منطقه خلیج فارس و مسیرهای انتقال آن پرداخته شود و از سوی دیگر دورنمای ژئوپلیتیک انرژی این منطقه را تبیینرمیرنماییم.رر
کلمات کلیدی: منطقه خلیج فارس، انرژی (نفت و گاز)، خطوط لوله و ژئوپلیتیک انرژی.
مقدمهرر
منطقه خلیج فارس با دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز جایگاهی برجسته در بازار انرژی جهان دارد.رهم اکنون چهار کشور نخست تولیدکننده نفت جهان، در این منطقه قرار دارندو.ر روزانه تقریباً 17 میلیون بشکه نفت خام و 3/5 میلیارد فوت مکعب گاز مایع توسط خطوط لوله و تانکرهای نفتکش از طریق تنگه هرمز و دیگر مسیرها به بازارهای شرق آسیا و کشورهای غربی بهرویژه اروپا و آمریکا صادر میرشودرعربیعی,ر,1388ر 81لا. بنابراین با در نظر گرفتن روند افزایش تقاضا جهانی برای انرژی و جایگاه این منطقه در تأمین این نیاز بدون شک در آینده شاهد افزایش هر چه بیشتر جایگاه ژئوپلیتیکی، و ژئواکونومیکی آن در سطح جهان بهرخصوص نزد قدرتهای صنعتی خواهیم بود.رلذا انجام پژوهشی در راستای تعیین نقش و جایگاه منابع انرژی و مسیرهای صدور این منطقه ضروری میرنماید.ررر
روش تحقیق
ما در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهرای و اینترنتی به روش توصیفی-ر تحلیلی، بهردنبال این سؤال هستیم که به لحاظ ژئوپلیتیکی، انرژی این منطقه و مسیرهای انتقال آن چه وضعیتی دارند و چه آیندهرای برای آن میرتوانر متصور شد؟ رر
ذخایر انرژی منطقه خلیج فارس
-1 کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، Tahmores_heidari@yahoo. comرر -2 کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرسرر
جغرافیای سیاسی 12
ررربراساس آمار مؤسسه اطلاعات انرژی آمریکا1رکه در ماه ژوئن


مقاله قانون مربوط به حق حضانت word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله قانون مربوط به حق حضانت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله قانون مربوط به حق حضانت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله قانون مربوط به حق حضانت word :
چنانچه به حکم دادگاه مدنی خاص یا قائم مقام آن دادگاه حضانت طفل بعهده کسی قرارگیردوپدریامادر ویاشخص دیگری مانع اجرای حکم شود و یا از استرداد طفل امتناع ورزد دادگاه صادر کننده حکم وی را الزام به عدم ممانعت یا استرداد طفل مینماید و در صورت مخالفت به حبس تا اجراء حکم محکوم خواهدشد.
نگاهی گذرا به قانون حضانت کودک
پروین اشرفی
parvinashrafi@hotmail.com
خبر کوتاه است ولی به بلندی و درازای سالها بى حقوقى زنان ایران است. کسی را ندیدم که از این خبر به یک وجه و شعف واقعی دست یافته باشد. مطالبات زنان ایران وراتر از این است که رنج سالها مبارزه را به جان بخرند, برای این که پنج سال بیشتر در وحشت از دست دادن اختیارات فرزندشان بسر ببرند.
اگر قدمی برای زنان برداشته مىشود, قرار است مطابق این قدم زنان به این خواست برسند که دیگر به آنها به چشم یک انسان فرودست نگاه نکنند. قرار است زمنیه هایى فراهم شود که با تکیه به آن زن در موضع یک انسان برابرکه دارای حقوق برابر است قرار گیرد. براستی این قانون جدید این خواست را متحقق مىسازد؟
بیایید آن را با آن چه که داشتیم مقایسه کنیم تا ببینیم که چه به دستمان داده اند. در گذشته ما مىتوانستیم در صورت جدایى از همسرمان قانونا حضانت فرزند پسرمان را تا دو سالگی و دخترمان را تا هفت سالگی داشته باشیم. سالهاست که زنان ما برای تغییر این قانون مبارزه مىکنند. زیرا روح این قانون بر نابرابری زن و مرد و مضافا بر برتری مردان تأکید دارد و دقیقا این نابرابری است که انگیزه مبارزه مان در طول سالیان دراز پیشین بوده است. مطابق این قانون ما زنها صلاحیت نگاه دارى و تربیت فرزندانمان را نداشتیم.
و اگر هم داشتیم فقط برای دو سال در مورد پسر و هفت سال در مورد دختر بود. این قانون بخودی خود قانون تبعیض بر علیه زنان بود و بس. فکر نمىکنم هیچ زنی جز این فکر کند. زن به محض جدایى از شوهر, در صورت داشتن پسر, دو سال و در صورت داشتن دختر, هفت سال آزگار در رنچ و وحشت از دست دادن آنها بسر مىبرد و مىدید که پس از گذشت این سالها دیگر هیچ حق و حقوقی بر فرزندان خود ندارد و چنانچه با همسرش اختلافاتش بالا مىگرفت, حتی از دیدن آنها محروم مىشد. به اطرافتان نگاه کنید. چندین زن را مىشناسید که شب و روز در راهروهای دادگاههای خانواده در گشت و گذار هستند که وسیله ای فراهم کنند تا همسرشان را وادار به توافق دیدار از فرزندشان بنمایند و یا در صورتی که وی پدر ناصالحی, است مجوز حضانت از کودک را از وی سلب کرده و از آن خود سازند؟ من که هزاران زن را مىتوانم نام ببرم. حال ببینیم با تصویب فانون جدید چه تغییر اساسی ای در زندگی زنان ستمدیده ما فراهم مىشود؟!
این بار قرار است مادر اختیار نگاه داری و تربیت پسر را نیز تا هفت سالگی داشته باشد. وجوه مشترک این قانون با قانون قبلی چیست؟
1- بر طبق هر دو قانون, به هر حال پس از چندین سال که کودکی با مادر زندگی کرد, مجبور به تغییر خانه و زندگی و روابط خانوادگى مىشود. امری که از نقطه نظر روحی روانی برای کودک بسیار مضر بوده و وی را بدون این که خود نقشی در این تغییر و تحول داشته باشد در شرایطى قرار مىدهد که مجبور به تن دادن به یک زندگی دیگر و شاید هم در محیط زیستى کاملا متفاوت از گذشته مىکند. نمىخواهم صحبت از بدتر و یا بهتر بودن بکنم. صرف نظر از این امر, ولی این اصل را در نظر دارم که کودکان موجوداتی بسیار حساس و شکننده هستند و هر گونه تغییر و تحول در زندگی آنها مىتواند مبنای تاثیرات ناخوشایندى شود که تا هنگام بزرگ سالى با خود حمل کنند. علی الخصوص اگر این تغییرات بر پایه اختلاف خانوادگی هم باشد.
2- هر دو قانون بر اصل نابرابری زن و مرد تکیه دارد و زنان را صالح نمىداند. کودک وی را بدون تمایل وی از وی گرفته و به پدر مىسپارد. اصلا از وی سئوال نمىشود که آیا مىخواهد به نگاه دارى فرزندانش ادامه بدهد یا نه. تازه فقط به این هم اکتفا نمىشود. مىدانم که در صورتی که پس از گذشت این هفت سال پدری هم وجود خارجی نداشته باشد, مثلا پدر فوت کرده باشد, آنوقت بهر حال حق حضانت کودک از مادر گرفته مىشود و به شخض مذکری در خانواده شوهر سپرده مىشود. بر بستر چنین زور و فشاری است که ما بارها شاهد این بوده ایم که مادری فرزندش را ربوده تا در کنارش باشد و یا شوهری که با مقاومت همسرش روبرو مىشود, فرزند را به نقطه نا معلومی مىبرد که مادر دیگر هیچ گونه دسترسی ای به آن نداشته باشد. در واقع دخالت هر دو قانون بدین نحو در رابطه با نگهداری فرزندان عواقب وخیمى برای کودکان و زنان داشته و دارد.
3- هر دو قانون بر این اصل مبتنی است که در صورت ازدواج مادر, حق حضانت کودک از وی سلب مىشود. یعنى این که راه را بر زنی که با هزار و یک زحمت قادر گشت از یک زندگی زناشویى ناسالم و نابرابر بیرون بیاید و یا بهر حال از همسری که دوستش نمىدارد و از کنار وی بودن لذت نمىبرد, جدا شود, مىبندد. از سویى وی را از همسر گزینى مجدد در طول این دوران محروم مىنماید و از سوی دیگر برای زنانی که در بحبوحه جدایى هستند راهی باقی نمىگذارد جز این که تن به ذلت زندگی ای که دارند بدهند, تا مبادا مجبور به جدایى از فرزندان شان شوند.
چند زن را سراغ داریم که به خاطر عواطف مادری به زندگی نابسامان خود در کنار مردی که آنها را مىآزارد ادامه مىدهد و به دلیل داشتن فرزند همه گونه خواری و ذلت را به جان مىخرد و راه برون رفتی برای خود نمىبیند؟ چند زن را سراغ داریم که پس از متارکه از ترس از دست دادن اختیار نگهداری فرزند از عشق ورزیدن محروم شده است؟ چند زن را سراغ داریم که به حرف دلشن گوش فرا داده و پنهانی ازدواج کرد و حتی جانش را از دست داده, زیرا خشم همسر اول را برانگیخته است؟! به اخبار روزنامه ها و سایت هاى زنان رجوع کنید تا ببینید که این موارد شامل تعداد بسیاری از زنان مىشود.
4- هر دو قانون با مضامین حقوق بشر متضاد هستند و آن را نقض مىنمایند. اصل عدم تبعیض یکى از مواردی است که در منشور حقوق بشر به آن اشاره شده است. انسانها صرف نظر از جنسیت دارای حقوق برابر هستند. اما این هر دو قانون این امر را نادیده مىگیرد. برای یک جنس حقوق ویژه قائل مىشود, در حالى که جنس دیگر را از نوع جنس دوم مىداند و وی را از هر حقوق پایه ای خود و در این جا از حق نگاه دارى کودک محروم مىکند. (زمان دو و هفت سال را اصلا فراموش کنید و به اصل آن بچسبید). مطابق با این قوانین, مردان اجازه همسرگزینى دوباره (بخوان چند باره) را دارند, بدون این که خطر از دست دادن اختیارات فرزند آنها را تهدید کند.
مردان وکیل و وصی فرزندانشان مىشوند و قانونا مجاز هستند که از هر گونه دخالت مادر جلوگیری کنند. هر دو قانون حقوق مادر و پدر را بر اساس جنسیت آنها بر آنها تفویض مىکند. یعنى اگر حتی اصل را بر این بگذاریم که به محض ورود به سن قانونی (مثلا 16 سال و یا 18 سال) دیگر انسان اختیار خود را دارد و در برابر قانون یک شخصیت حقوقی محسوب مىشود, بر طبق قانون جدید پدر نه الی یازده سال اختیار وی را دارد, در حالى که مادر فقط هفت سال از این حق برخوردار است. بنابراین حق پدر قانونا بیشتر از مادر خواهد بود. این همان تبعیضى است که از آن سخن مىگوییم. تبعیضى که بر اساس جنسیت است و در تناقض با حقوق بشر.
شاید اگر عمیق تر بنگریم, نکات مشابه دیگرى هم بین دو قانون دیروزى و امروزی (بدیده من هر دوى این قوانین دیروزی اند) مىتوانیم بیابیم. حال سئوال این جاست آیا باید از قانونی که هم چنان روح ضدیت با زن و ضدیت با حقوق بشر را دارد و تبعیض جنسی را یک بار دیگر تایید مىکند, حمایت نماییم؟ آیا قانونی که خواست انسانها, خواست زنان و کودکان را نادیده مىگیرد و علیرغم آن برایشان تکلیف تعیین مىکند و آنها را هم چنان در موقعیت فرودست و شرایط ضربه پذیرفتن نگاه مىدارد, برای زنان ایران ثمره مثبتی ببار خواهد آورد؟ این قانون چه تغییرات اساسی ای در زندگی زنان ایران بوجود خواهد آورد, جز این که بر بى حقوقی روز افزون آنها در سیستم تبعیض آمیز و نابرابر موجود یک بار دیگر صحه گذاشته و آن را موجه نماید. جنبش زنان در ایران ماگزیمالیست است و به دنبال رفورم هاى دم بریده نیست. باید چاره ای دیگر اندیشید.
مصاحبه روزنامه ایران در موردحضانت فرزندان
بسمه تعالى
س- ابتدا بفرمایید فرق بین حضانت با ولایت و قیمومت چیست؟ چون عامه مردم فرق بین اینها را نمى دانند وعمدتاً آنها را یک جور فرض مى کنند ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
امید است ان شاء الله به برکت انقلاب اسلامى و در نظام جمهورى اسلامى و با توجه به اصولى که در قانون اساسى به عنوان حقوق انسان ها آمده، مشکلاتى را که براى خواهران و برادران هست، بتوان حل کرد و مادران و پدران به حساب قانون اسلام مشکل نداشته باشند. چون ما معتقد هستیم اسلام دینى است که در آن حَرَج و مشقت وجود ندارد، چرا که دین سهولت است.
اما راجع به سؤال شما باید عرض کنم اولاً فرق بین ولایت و قیمومت با حضانت خیلى روشن است. ((ولایت)) عبارت است از حق تصرف در اموال کودک و نظارت بر فعالیت ها و کارهاى او؛ در حالى که((حضانت)) مربوط به تربیت بدنى و روحى کودک است. یعنى رشد بدنى و رشد روحى او مربوط به حضانت است. کسى که حضانت بچه را به عهده مى گیرد، باید در دوران کودکى و شیر خوارگى از طفل نگهدارى کند، مراقب محیط تربیتى او باشد، از او در مقابل حوادث حمایت و حفاظت کند، خلاصه این نوع امور حضانت نامیده مى شود.
(( قیمومت)) معنایش این است که در اموال و حقوق کودک با رعایت مصلحت او تصرف کند یا اگر قرار بشود کودک به کارى گمارده شود، اجازه قیم لازم است.
ثانیاً به نظر این جانب همان طورى که براى پدر قیمومت هست براى مادر نیزهست و ما معتقدیم از نظر فقهى اگر پدرى از دنیا رفت، حق الولایه فرزندش با مادر است – قبل از جد پدری- و اگر مادر نبود با جد پدرى است و الا اختصاص ندارد ]که حتما با جد پدرى باشد[ و بر خلاف معروف بین فقها که مى گویند وقتى پدر فوت کرد، قیمومت با پدربزرگ است، معتقد هستیم قیمومت با مادر است و این حرکتى است که در جهت حفظ حقوق مادران برداشته شده که این بحث مستند به استدلال هاى فقهى است و براى ما مسلم است.
س- به خاطر داریم در زمان مسئولیت قضایى تان، نظر شما همین بود که الان فرمودید، یعنى اولویت نگهدارى فرزند را با مادر مى دانستید. این جا یک سؤال مطرح مى شود آن هم این است که مستندات فقهى اولویت پدر نسبت به مادر در حضانت یا محدودیت زمانى حضانت مادر چیست؟ چون حداقل یکى از منابع که اتفاقاً منبع مهمى است یعنى (( لمعه)) مرحوم شهید اول فقط به ذکر این مطلب بسنده کرده است که مادر نسبت به نگهدارى فرزند {پسر} در مدت شیرخوارگى اولویت دارد {وبعد از آن نه} و نسبت به نگهدارى دختر هم تا هفت سالگی. که در ماده 1169 قانون مدنى هم از همین نظر تبعیت کرده است.
ج- آری، بنده در زمان مسئولیت قضایى ام نظرم همین بود و در حقیقت این مبانى زیربناى فکرى را از خیلى وقت داشتم، منتها در آن زمان تنها به عنوان احتمال و یک بحث تحقیق نشده یا یک فرضیه به آن نگاه مى کردم، اما امروز به عنوان یک اصل در نظر دارم و موازین و مستندات فقهى آن را نیز بیان مى کنم. بنابراین، نظر من در گذشته تنها یک نظر بود، اما امروز به عنوان یک فتوا عرض مى کنم.
مسئله حضانت از مسائلى است که به نظرمى رسد حل دقیق آن بسیار مشکل باشد، لذا حتى فقیهى چون شهید ثانى هم تقریباً بدون نظر رد شده، چون معتقد است روایاتى را که نقل کرده ،ضعف سند دارد و قابل اعتماد نیست. بنابراین، نظرى بیان نکرده و رد شده است. به هر حال مسئله بسیار پیچیده و مشکل است، چون روایاتش با هم اختلاف دارند.
س- خوب وقتى ما مستند فقهى محکمى مثل نص و حدیث نداریم، چرا تا این حد ماده 1169 و مسائل مربوط به آن تداوم پِیدا کرده است؟ آیا نمى توانیم آن را با یک تبصره محدود کنیم، یا با یک ماده دیگر به طور ضمنى نسخ کنیم و موضوع حضانت کلاً به مادر واگذارشود؟ البته در مواقعى که مفسده اى است و خلاف مصلحت کودک است مى شود تصمیم گرفت، ولى در موارد عادى آیا مادر اولویت ندارد؟
ج- اگر ما توان قانونگذارى داشتیم و مى توانستیم به نظرات فقهاى بزرگى چون مرحوم شهید ثانى توجه داشته باشیم، به نظر من هیچ مشکلى درباب حق حضانت به وجود نمى آمد. چه بگوییم دوسال با مادر و بقیه با پدر، چه بگوییم تا هفت سال با مادر ]بدون در نظر گرفتن جنسیت[ و بقیه با پدر – که به نظر بنده مادرتا هفت سال حق نگهدارى فرزندش را دارد – چه بگوییم نٌه سال، اینها مشکل ساز نیست.
س- مطابق ماده 1170 قانون مدنی، اگر مادر در مدتى که حق حضانت طفل با اوست، با دیگرى ازدواج کند حق حضانت با پدر خواهد بود.ملاحظه مى کنیم حق حضانت در همان مدت کوتاه هم که برعهده مادر است، با ازدواج مجدد او ساقط مى شود. چرا این را در مورد پدر به کار نمى بریم. آیا ما که فقهى تا این حد پویا داریم نمى توانیم با توجه به اوضاع و شرایط این موضوع را حل و فصل کنیم؟ مشاهده مى کنیم زندگى خیلى از کودکان با پدر و نامادرى تا چه حد پیامد هاى منفى و حتى خطرناک داشته است، در حالى که در همان مواقع مادران براى نگهدارى فرزندشان در کمال آمادگى بودند.
ج- ببینید در حضانت کودک، وقتى مشکل به وجود مى آید که والدین از هم جدا شده اند، مادر مى خواهد بچه اش را داشته باشد، چون شیره جانش است. پدر هم ممکن است بخواهد از فرزندش نگهدارى کند. بنابراین، فقهاى ما متعرض حضانت در زمانى که والدین با هم هستند نشده اند، چون آن جا بحث ندارد، چه بگویید دوسال براى مادراست، یا ده سال متعلق به پدر است، مشکل ساز نیست. براى این که با هم زندگى مى کنند، مشکل جایى است که طلاق واقع شود.
شهید ثانى هشت شرط براى حضانت ذکر کرده است. گویا شهید ثانى با جامعه امروز ما حرف مى زند، اما کسى را مى خواهد که به سراغ او برود و نظراتش را براى مردم بیان کند. من اصلاً معتقد هستم که شهید اول وثانى به این دلیل به شهادت رسیده اند که حرف هاى زنده مى زدند و دشمنان آنها نمى خواستند فقه شیعه حرف زنده داشته باشد.
چنانچه امروز هم دشمنان اسلام نمى خواهند شیعه حرف زنده داشته باشد. به هر حال هشت شرط براى کسى که مى خواهد حضانت بچه را به عهده بگیرد، ذکر کرده است مثلاً براى پدر هشت شرط ذکر کرده است. یکى از شرایط که شرط عمده است این است که کسى که مى خواهد حضانت کند، باید امانتدار باشد، بى تعهد و بى بند وبار نباشد، دلیلش هم این است که حضانت براى رشد و تربیت کودک است. اگر پدرى بى بند و بار و بى تعهد باشد و براى امانت ها ارزشى قائل نباشد، تبعاً نمى تواند فرزندش را خوب تربیت کند،
و او را هم بى تعهد بار مى آورد. پدر خائن، کودک را خائن بار مى آورد و این اصلاً با اساس قضیه نمى سازد، چرا که اصل حضانت براى تربیت است، لذا کسى که خائن است صلاحیت تربیت کودک را ندارد. گفته اند که باید امراض مسرى نداشته باشد، اگر امروز مى توانستیم به دنیاى بشریت اعلام مى کردیم که ما، در حفظ حقوق کودکان به آن جا رسیده ایم که مى گوییم اگر مادر مرض مسرى دارد، کودک را به پدر مى دهند یا بالعکس. با توجه به این که حضانت طفل قبل از دو سالگى یا قبل از هفت سالگى با مادر است و سپس حضانت به پدر تعلق مى گیرد، ولى اگر پدر به امراض مسرى از قبیل جذام، ایدز، سل و. .. مبتلا باشد، بچه را به مادر مى دهند و این حق است. البته بعضى از فقها گفته اند خیر مى توانیم بچه را به او بدهیم،
او به شخص دیگرى بسپارد که این اشتباه است و به نظر صحیح نمى آید، چون اسلام خواسته در تربیت کودک عواطف پدر و مادرى حفظ بشود. به قول یکى از علما(( اسلام دارالایتام ندارد)) یعنى باید هر بچه یتیم در خانه مسلمان ها باشد که آنها با نگاه پدر و مادرى به او نگاه کنند. حالا شما این دو شرط را کنار هم بگذارید، یعنى بى بند و با ر نباشد، مرض مسرى هم نداشته باشد، امین هم باشد. بنابراین، خیلى راحت با توجه به این شروط مى توان استدلال کرد که اگر پدرى در دوران حضانت طفل به مواد مخدر معتاد شد ،
این فرد نمى تواند فرزندش را نگهدارى کند. پدرى که اعتیادش سبب مى شود پولى را که همسرش از کار کردن و حقوق خودش به دست آورده بگیرد و خرج اعتیادش کند، جهیزیه او را بفروشد و هیچ چیز برایش مطرح نیست، چه طور مى تواند فرزندش را تربیت کند؟ بنابراین، مى توان گفت اگر پدرى معتاد شد، مادرى معتاد شد، حق حضانت او ساقط مى شود، حتى اگر مدعى شود که در عسر و حَرَج و ناراحتى قرار مى گیرد زیرا این وضعیتى است که خود او ایجاد کرده است.
پدرى است که سابقه دزدى دارد، یک بار، دو بار، اصلاً پرونده و سوء سابقه دارد و این طور نیست که توبه کرده باشد، اگر در حق حضانت اختلافى پیدا شد باید از مراکزى که گواهى عدم سوء پیشینه صادر مى کنند، گواهى عدم سوء پیشینه این شخص را بگیریم، اگر سوء پیشینه اش مکرر است، بچه را به او ندهیم، خیلى را حت مى توان مشکل را حل کرد. منتها ما توجه نمى کنیم. خوب یک راه حل مشکل رعایت این شروط است که ذکر کردیم. رعایت دیگر و بالاتر،
توجه به قرآن است. قرآن درست سر بزنگاه مسئله را همان قرار داده است که ما امروز بعد از هزار و چهارصد سال به عنوان یک بحث زنده مطرح مى کنیم و در زمانى که بشر به گفتگوى تمدن ها رسیده این بحث رامطرح مى کند، در حالى که قرآن چهارده قرن پیش مطرح کرده است. مى فرماید:((هیچ فرزندى نباید موجب زحمت ]ومشقت[ براى پدر و مادرش شود.)) آیه در سوره بقره است. ما قانون حضانت و این آیه شریفه را کنار هم مى گذاریم ،مى گوییم مثلاً مادر تا دوسال یا هفت سال حق دارد کودک را نگهدارى کند، اما اگر طورى است که پدر در صورت ندیدن فرزندش در گرفتارى و بیمارى قرار مى گیرد و براى مادر تنها ملاقات بچه کافى است، طبق منطق قرآن آن قانون تبصره مى خورد و بچه را مى دهیم به پدر. منتها یک شرط دارد و آن این است که پدر سبب جدایى نشده باشد. اگر پدر سبب جدایى شده والآن از نداشتن بچه رنج مى برد، مى گوییم خود کرده را تدبیر نیست. عکسش هم درمورد مادر صادق است.
س- پس با این فرمایشات حضرت عالى نتیجه مى گیریم که از نظر فقهى و شرعى هیچ مشکلى وجود ندارد که حضانت بچه قانوناً با مادر باشد. در بسیارى از کشورهاى اسلامى هم که نظام حقوقى بسیار قوى اى دارند ولاییک هم نیستند، حضانت بر عهده مادر است و پدر فقط نفقه مى پردازد. چرا در این جا این کار را نکنیم؟ آیا این هم از نقص قوانین ما نیست؟
ج- ببینید این دو تا شرط که ذکر کردم خیلى مى تواند کارساز باشد و باز بر مى گردیم به ضرر و حرج و مشقت. اگر مادرى عدم حضانت برایش مشقت دارد، یعنى مى داند اگر این بچه نباشد، دیوانه مى شود؛ شوهر طلاقش داده حالا همه امیدش به این بچه است، پس به حکم آیه شریفه وبه حکم نفى حَرَج بچه را به مادر مى دهیم، اما یک وقت است که هر دو دچار مشقت مى شوند، هم پدر،هم مادر، این مى گوید من مى خواهم زحمتش را بکشم، او هم مى گویید من مى خواهم بیشتر در کنارم باشد. باید برویم سراغ این که کدام یک بر دیگرى مقدم است، تکنیک هایى در خود فقه وجود دارد که مى توان این را اثبات کرد و مشکلات را حل کرد.
یکى از این قالبها و روشها عسر و حرج است حال اگر پد رو مادر هر دو ادعاى عسر و حرج کردند ما مى گوییم اصل بر عسر و حرج مادر است و این اصل به حکم غلبه عسر و حرج د رمادر هنگام جدا کردن فرزند از اوست مگر آن که شوهر بتواند خلافش را ثابت نماید در نتیجه این شوهر است که باید دلیل اقامه کند که عدم حضانت از طرف مادر براى مادر حرجى نمى باشد. اسلام دین قانون است، دین ضابطه است. ما مى گوییم مجلس و شوراى نگهبان مى توانند قانون بگذرانند و یکى از مصادیق عسر و حرج براى زن را (به جهت غلبه عسر وحرج او) معتاد بودن شوهر قرار دهند.
مى گویید از کجا معلوم که حَرَج است؟ مى گوییم از نظر ((غلبه))، یعنى غالباً حَرَج است. بنا براین، مى گوییم این ازمصادیق حَرَج است و دادگاه باید طبق آن زن را مطلقه کند. حالا اگر مرد آمد و گفت دروغ مى گوید و حَرَج ندارد، بایداثبات کند. آن هم خیلى سریع، نباید اثبات کردنش خیلى به طول انجامد. بنابراین، اگر مى خواهد براى جامعه و براى نظام قضایى به شکل قانون در بیاید، مى گوییم اصل بر حَرَجى بودن است و دیگرى باید خلافش را ثابت کند. لذا تدوین قانون در این زمینه آسان است، یعنى این موارد غلبه را به صورت قانون در آوریم، تبصره بزنیم، اگر کسى خلافش را مدعى شد، باید ثابت کند و هیچ مشکلى هم ندارد.
حضانت فرزند حق یا تکلیف؟
مشکل و موضوع پرونده بسیارى از مراجعان به دادگاه خانواده، حضانت فرزند است که صدور هر حکمى نارضایتى اعضاى خانواده هاى از هم پاشیده را در پى دارد. یکى از ناراضیان پرونده هاى این چنینى، فرزندانى هستند که نمى توانند بین پدر و مادر یکى را برگزینند اما قانون بر آنها حکم مى کنند که قبل از 7 سالگى در کنار مادر و پس از آن با پدر زندگى کنند. این موضوع باعث شده که برخى کارشناس امور حقوقى به این اعتقاد برسند که قانون احساس کودکان را در نظر نگرفته و لازم است در حق حضانت، به مصلحت و تمایل کودک بیشتر توجه شود.


مقاله در مورد مقوله های اقتصادی در ادبیات کلاسیک ایران word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد مقوله های اقتصادی در ادبیات کلاسیک ایران word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد مقوله های اقتصادی در ادبیات کلاسیک ایران word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد مقوله های اقتصادی در ادبیات کلاسیک ایران word :
مقوله های اقتصادی در ادبیات کلاسیک ایران
آثار منثور و منظوم ادبیات کلاسیک ایران که در طی نزدیک به هزار سال پدید شده بسیار متنوع است . این آثار بی شک در عین حال اسناد معتبری است برای شناخت تاریخ ده سده ی اخیر کشور ما و به طور کلی برای آشنایی دقیق با جامعه ی سنتی ایران که بسی بیش تر از این ده سده با تغییرات کمابیش در این آب و خاک دوام آورده و آمیزه ای از نظام اربابی ـ رعیتی، غلام داری و پدر سالاری همراه با استبداد شرقی و نظام خراج بوده است.
این آثار را می توان از زاویه های گوناگون بررسی کرد: ادبی و لغوی، فلسفی و ایدئولوژیک، تاریخی و جامعه شناسی و غیره. نگارنده یک بار به مطالعه ی اجمالی برخی از مهم ترین آثار ادبی منثور و منظوم ایران در جست و جوی مقوله ها و مسایل اقتصادی دست زد و این بررسی اجمالی را چنان که این نوشته نشان خواهد داد، بی فایده نیافته است.
توضیح آن که در سده های میانی دانش اقتصاد به معنای امروزی ما مدون نبوده است و برخی مسایل اقتصادی در «علومی» مانند «سیاست مَدَن» ، «تدبیر منزل» و «علم اخلاق» که اجزای سه گانه ی «حکمت عملی» ( یکی از دو بخش فلسفه) بوده اند، مطرح می شده است. ولی از آن جا که در ادبیات ما زندگی با تمام رنگ آمیزی خود بازتاب یافته است، حیات اقتصادی و هستی مادی اجتماعی به ناچار بازتابی روشن و برجسته دارد و درباره ی مقوله هایی چون کالا، ارزش، قیمت، پول، بازرگانی و مبادله ی کار و تقسیم کار، مزد، فقر و ثروت و امثال آن در این آثار می توان اطلاعات فراوان و گاه جالب و شگفت آوری به دست آورد.
بررسی حاضر به ناچار یک بررسی جامع نیست، بلکه نوعی کار آزمایشی است. بررسی جامع می تواند، هم مطالبی را که ما بدان پرداخته ایم روشن تر سازد و هم مسایل تازه تری را مطرح نماید. درباره ی مسایل طرح شده در این نوشته از جهت تحلیل علمی و طبقاتی سخن ِبسیاری می شد گفت، ولی با توجه به حجم مقاله، ما به ذکر مهم ترین نکات و آوردن نمونه هایی چند از آثار ادبی بسنده کردیم، در این امید که خواننده ی وارد، خود از این یادآوری ها سر رشته ی مطلب را به
دست می آورد و مطلب را در نزد خود با تفصیل تجزیه و تحلیل می کند. در تنظیم مسایل نیز شیوه ی ما آن بوده است که نخست به مباحث عام تر بپردازیم و سپس وارد مسایل مشخص تر بشویم، در این امید که این شیوه، آشنایی با این نوشته را برای خواننده آسان تر می کند.
* فقر و ثروت
خطه ی ایران پیوسته کشوری غنی و سرشار از محصولات طبیعی و صنعتی بوده و این سخنان مفاخره آمیز اسدی توسی در گرشاسب نامه را نباید حمل بر اغراق کرد:
ز کان شبه و ز کل سیم و زر / ز پولاد و فیروزه و از گهر
هم از دیبه و جامه گونه گون / به ایران همه هست از ایدر فزون
ولی این سرزمین ثروت خیز به علت نظام های اجتماعی ظالمانه ای که در آن برقرار بوده است نعمات خود را ارزانی کسانی که آفرینندگان ثروت بودند نمی داشت. در کتاب «آداب السلطنه و الوزاره» تصریح می شود که:
« زمین گنج پادشاه است و کلید آن به دست رعیت ».
و در حق رعیت نیز مثل سایری بود که می گوید:
« قالی را تا بزنید گرد پس می دهد و رعیت را تا بزنید پول »
حتا پیش از «کته» و «تورگو» اقتصاددانان فیزیوکرات سده ی هجدهم میلادی که بر خلاف «مرکانتلیست ها» یا سوداگران ( که بازرگانی را منبع ثروت می شمردند) طبیعت و زمین را چنین منبعی می انگاشتند، در آثار شاعران ما به اهمیت این موضوع به مثابه منبع عمده ی ثروت توجه شده است. ابن یمین فریومدی که با جماعت زراعت پیشه سر و کار داشت در واقع این حکم را که می گوید «التمسوالرزق فی خبایا الارض» تأیید می کند و می نویسد :
جستن گوگرد احمد، عمر ضایع کردن است / زور بر خاک سیه آور که یکسر کیمیاست (1)
درباره ی این که فقر یا ثروت کدام به تر است، در ادبیات ما بحثی هست. برخی ثروت را و برخی فقر را به تر شمرده اند. حتا ابوسعید مهنه ای عارف و صوفی می گفت:
« غنا فاضل تر که فقر، که غنا صفت باری تعالی است و فقر بر وی روانه » .
سعدی که در این زمینه مانند دیگر زمینه ها نظریاتی گاه سخت متناقض داده است. در ذم فقر و مدح ثروت از جمله می گوید :
« مشغول کفاف از دولت عفاف محروم است و ملک قناعت زیر نگین رزق معلوم»
هم در خطاب به درویشی که در مدح درویشی و فقر داد سخن می داد گفته است :
توانگران را وقف است و نذر و مهمانی / زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
توکی به نعمت ایشان را که نتوانی / جز این دو رکعت آن هم به صد پریشانی
«مرزبان نامه» در معایب فقر مطالبی دارد که طنز و گوازه آن پنهان نیست و در واقع نویسنده در نکوهش ثروت سخن می گوید. از جمله می نویسد:
« مرد مقل حال را به وقت گفتار، اگر دُر چکاند بسیارگوی شمرند، اگر مراعاتی نماید سپاس ندارند، اگر مُواساتی ورزد مقبول نیفتند، اگر حلیم بود به بدلی منسوب شود، اگر تجاسر کند به دیوانگی موسوم گردد. باز مرد توانگر را چون اندک هنری بود آن را بزرگ دارند اگر اندک دهشی از او بینند شکر و ثنای بسیار گویند، اگر بخیل باشد کدخدا سر و دانا گویند و اگر سخنی نه بر وجه گوید به صد تأویل و تعلیل آن را نیکو و شایسته گردانند». (2)
اسدی نیز در نکوهش فقر و فقیران می گوید:
کسی نیست بدبخت و کم بودتر / ز درویش نادان دل خیره سر
که نه چیز دارد، نه دانش، نه رای / نژندیست بهره ش به هر دو سرای (3)
ولی کسانی فقر را بر ثروت ترجیح نهاده اند. خواجه عبدالله انصاری در «مناجات نامه» می گوید :
« علم بر سر، تاج است و مال بر گردن، غُل»
نظامی می گوید :
فراوان خزینه فراوان غم است / کم اندوه آن را که دنیا کم است
سعدی آسودگی بی چیزان و مُغِلان را بدین شکل توصیف می کند:
نه بر اشتری سوارم نه چو خر به زیر بارم / نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم / نفسی می کشم آسوده و عمری به سرآرم
و نیز می گوید :
قارون گرفتمت که شدی در توانگری / سگ نیز با قلاده زرین همان سگ است
و شاعر دیگری نداری را لباس عافیت می داند نه دارایی را:
چنین زربفت وقت سوختن گفتار به دارایی / ندارایی لباس عافیت باشد نه دارایی
نظامی می گوید: هر که تهی کیسه تر است آسوده تر است و از پی کاروان که خطر دزدان و حرامیان آن را تهدید می کند، تهی دستان شاد و ایمن می روند و سعدی می گوید: مرد عارف مال گرد نمی آورد و لذا خاطرش مشوش نیست ولی دارندگان متاع به ناچار از دزد می ترسند .(4)
سرانجام درباره این که ثروت مایه ی اعتبار و شخصیت انسان است یا برعکس انسان بر ثروت مقدم است نیز شاعران ما گاه نظریات متفاوتی می دهند. از جمله فردوسی در وصف «خواسته» یا « چیز» چنین می گوید :
بپرسید دیگر که از خواسته / چه دانی که دارد دل آراسته
چنین داد پاسخ که مردم به چیز / گرامی است گر چیز خوار است نیز
اگر نیستت چیز لختی بوَرز / که بی چیز را کس ندارند ارز
مروت نباید اگر چیز نیست / همان جان نزد کَسَت نیز نیست
ولی اسدی بر آن است که جهان به انسان آراسته است و ارزش خواسته و چیز نیز از اوست:
زمانه به مردم شد آراسته / وز او ارج گیرد همی خواسته (5)
یکی دیگر از مباحثی که در زمینه ی فقر و ثروت در آثار ادبی ما دیده می شود ابراز حیرت از فاصله ایست که از این جهت بین مردم وجود دارد و یا آن چیزی که اصطلاحن آن را «تبعیض» یا «سر تبعیض» نام نهاده اند. اگر خداوند عادل است پس چه گونه چنین افراط و تفریطی را روا داشته و گروهی را غرقه در نعمات و جمع کثیری را محروم از اولیه ترین حوایج زندگی پسندیده است. مسعود سعد سلمان با خشم تمام می نویسد :
نرسد دست من به چرخ بلند / ورنه بگشودمیش بند از بند
قسمتی کرد سخت ناهموار / بیش و کم در میان خلق افکند (6)
این نیابد همی به رنج پلاس / وان نپوشد همی ز ناز پرند
یا بابا طاهر عریان همدانی می گوید :
اگر دستم رسد بر چرخ گردون / از او پرسم که این چونست و آن چون
یکی را داده ای صد ناز و نعمت / دگر را نان جون آلوده در خون
ناصر خسرو علوی قبادیانی تبعیض را در مقیاس وسیعی مطرح می کند و مساله ی فقر و ثروت را نیز به میان می آورد و می نویسد :
بار خدایا اگر ز روی خدایی / طینت انسان همه جمیل سرشتی
چهره رومی و روی زنگ چرا شد / همچو دل دوزخی و روی بهشتی؟
از چه سعید اوفتاد و ز چه شقی شد / زاهد محرابی و کشیش کنشتی ؟
چیست خلاف اندر آفرینش عالم / چون همه را دایه و مشاطه تو گشتی؟
نعمت منعم چراست دریا دریا / محنت مفلس چراست کشتی کشتی؟
سر انجام این بیت امیر خسرو دهلوی را نیز که به کوتاهی ولی رسایی، تبعیض اجتماعی را مطرح می کند یاد کنیم:
یکی گوهر برد بی کندن کان / یکی در کار کان کندن کند جان!
*پول و قدرت اجتماعی آن:
به جای واژه ی «پول» که امروز متداول است در ادبیات کلاسیک ما واژه ی «زر» یا «سیم» به اقتضای آن که پول طلا بوده یا نقره به کار می رفته و گاه خود واژه ی «زر» به معنای اعم پول است. واحدهای مشهور پول در ایران که از دوران پیش از اسلام مرسوم بوده عبارت است از: دینار، درهم، پشیر، دانگ و تسو . دینار که پولی بود از طلا و از ریشه لاتینی Denarius می آید و در آغاز اسلام شکل و طراز ما قبل اسلامی آن حفظ شد و سپس از زمان عبدالملک مروان یک « رفرم پولی» انجام گرفت و سکه ها رنگ اسلامی به خود گرفت.
وزن و عیار دینار در آغاز زیاد بود و عیارش گاه به صد در صد می رسید، ولی از سده ی چهارم هجری آشفتگی فراوان در عیار دینار و وزن آن روی داد که بدان در اشعار و نوشته های قرون وسطایی ما اشاره های بسیاری شده است (7). اوج این «بحران پولی» در دوران سلطنت گیخاتو است (693 هجری ) که به انتشار پول کاغذی (چاو) برای مدتی دست زده شد و در اثر مقاومت مردم، ایلخان مغول و وزیرش صدر جهان مجبور شدند از آن دست بردارند. واژه ی دِرهم از «دراخما»
ی یونانی است و آن پولی از نقره بود. در عیار درهم نیز از دوران آل بویه غش راه یافت و با فلزات پست آمیخته شد. واژه ی پشیز با Pecunia شاید هم ریشه باشد. «تسو» ( معرب آن « طسوح» ) و «دانگ» ( معرب آن «دانق» ) که گاه به صو
رت « تنگه » تلفظ می شده همه از اجزای درهم هستند و از فلزات پست ضرب می شده اند.
بر خلاف اقتصاد فئودالی اروپا، پول و مناسبات پولی در ایران رواج بسیار داشته و نقش پول در جامعه نقشی خطیر بوده است و بدین معنی در بسیاری از نوشته های ادبی ما اشاره های متعدد به آن شده است، ولی پیش از آن که بدین موضوع بپردازیم، نخست ببینیم پول چیست.
پول کالای خاصی است که در جریان تکامل تولید کالایی و مبادله، از انبوه کالاها جدا می شود و نقش ویژه ای می پذیرد که همان نقش معادل کل است. به این نکته که پول نقش معادل کل را ایفا می کند، متفکران ما شاید با استفاده از استنباط یونانیان، آشنایی داشته اند. مثلن خواجه نصیر الدین توسی در «اخلاق ناصری» چنین می نویسد:
« چون مردم مدنی الطبع است و معشیت او جز به تعاون ممکن نه ; تعاون موقوف بود به آن که بعضی خدمت بعضی کنند. از برخی بستانند به برخی بدهند تا مکافات و مساوات و مناسبت مرتفع نشود. چه نجار چون عمل خود به صباغ دهد، صباغ عمل خود به او، تکافی حاصل آید. تواند بود که عمل نجار از عمل صباغ بیش تر بود و یا بهتر و بر عکس. پس به ضرورت به «متوسط» و «مقومی» احتیاج افتد و آن دینار است. پس دینار «عادل متوسط» است میان خلق و لیکن « عادلی صامت» است و احتیاج به عادلی ناطق باقی».
سپس خواجه نصیر می گوید که آن عادل ناطق انسان است. به باقی بحث، ما را کاری نیست ولی همین نقل قول نشان می دهد که خواجه نصیر پول را «عادل و مُقوِم متوّسط» می دانسته یعنی به نقش معادل کل بودن پول توجه داشته است.
سعدی بیش از دیگر گویندگان ما به قدرت پول در جامعه اشاره کرده است و می گوید:
هر که به دینار دست رس ندارد، از همه عالم کس ندارد
و نیز:
چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور / جُوی زر بهتر از پنجاه من زور
و نیز :
بی زر نتوانی که کنی با کس زور / زور ده مَرده چه خواهی زر یک مُرده ببار
و نیز :
به زر بر کشی چشم دیو سفید / به دست تهی بر نیاید امید
غزالی در « کیمیای سعادت » می گوید :
هر که زر دارد همه چیز دارد
و فردوسی در اهمیت زر چنین می نویسد :
ترا هست دینار و گنج و درم / چو باشد درم دل نباشد دژم
چنان دان که این گنج تا پشت توست / زمانه کنون پاک در مشت توست
هم آرایشی پادشاهی بود / جهان بی درم در تباهی بود
دقیقی درچکامه ی معروف خود می گوید :
به دو چیز گیرند مرمملکت را / یکی تیغ هندی، دگر زرِ کانی
یکی زر نام ملک بر نبشته / دگر آهن آب داده یمانی
اوحدی «عاشق بی درم» را زبون می خواند و عمادی شهریاری در همین مضمون می نویسد:
سئوال کردم گُل را که بر که می خندی / جواب داد که بر عاشقان بی دینار
و کمال الدین اسمعیل نقش پول را در پوشاندن معایب معرفتی و اخلاقی و آراستن صاحب عیب به فضیلت ها بدین طرز بیان می کند:
گر تو خری، ترا ز خری هیچ نقص نیست / تا مر تراست سیم به خرواره در خره (8)
و در همین زمینه و درباره همین اندیشه سنایی نقش «چیز» (ثروت) را برجسته می سازد و در حدیقه الحقیقه می گوید :
پیر با چیز هست خواجه، عزیز / پیر بی چیز را که داشت به چیز
و نیز در همین مضمون مسعود سعد سلمان با اندوه تلخ شِکوِه کنان می نویسد :
ابلهی کن ! برو! که تره فروش / تره نفروشدت به عقل و تمیز
چیز باید، که کار در عالم / چیز دارد، که خاک بر سر چیز
و سرانجام این شعر معروف را در ستایش زر و توصیف قدرت آن، که جمال الدین قزوینی در «تاریخ گزیده» آورده است و سخت نمونه وار است ذکر کنیم.
ای زر تویی آن که جامع اللذاتی / محبوب جهانیان به هر اوقاتی
بی شک تو خدا نه ای، ولیکن به خدا / ستار عیوب و قاضی الحاجاتی
و مثل سایری است که : «از شما عباسی، از ما رقاصی» و « آدم پول داشته باشد، کوفت داشته باشد». ولی با همه ی مزایای پول و مشکل گشایی و معجز نمایی آن، تملک آن در شرایط جامعه سنتی ما پیوسته مایه ی دردسر بود. اولن به سبب کثرت دزدان و حرامیان و قبایل چادر نشین که کاروان ها را غارت می کردند و به شهرها می تاختند و کاروان سراها و تیمچه ها و دکان ها را به تاراج می بردند و از ثروتمندان باج می گرفتند، دوم به سبب همدستی شحنگان و عسسان و
محتسبان با دزدان و زورگویی دایمی آن، سوم به سبب خراج ها و سیورسات و تحفه های سنگین که پادشاهان و امیران و عمال آن ها می ستده اند و بازرگانان و دیگر ثروتمندان را اشکلک می گذاشتند و به چوب می بستند تا اقرار به مال داری کنند و آن را عرضه ی حضور نمایند. شعرهای فراوانی از این حالات و حوادث حکایت می کند. مولوی توصیه می کند که باید زر خویش را مانند دین خود و مقصد مسافرت خویش پنهان داشت که گفته اند:«اُستُر ذَهَبَکَ و ذِهابک و مذهبک».
در بیان این سه کم جنبان لبت / از ذهاب و از ذهب و ز مذهبت
مولوی توجه داشت که فقدان امنیت راه ها و کثرت حرامیان و غارتیان مانع رونق تجارت است و تا امنیت واقعی برقرار نشود، امکان بسط فعالیت بازرگانی نیست. وی می گوید :
شمع تاجر آن گه است افروخته / که بود رهزن چو هیزم سوخته
اوحدی مراغه ای در منظومه ی « جام جم » شاه را به مجازات شحنگان و عسسان ِ شریک دزد و رفیق قافله تشویق می کند و می گوید :
گر تو را تیغ حکم در مشت است / شحنه کش باش، دزد خود کشته است
دزد را شحنه راه و رخنه نمود / کشتن دزد بی گناه چه سود؟
دزد با شحنه چون شریک بوَد / شحنه دزد و مال هر دو ببرد
به حرامی چو شحنه شد خندان / به حرمدان فرو ببرد دندان
مَهل ای خواجه کاین زبون گیران / شهر ویران کنند و ده ویران
امیر خسرو دهلوی به شاهان پند می دهد که به نام « خراج» دست به تاراج مردم نزنند و میگوید :
شناسنده باید خداوند تاج / که تارج را نام ننهد خراج
نصیحت امیر خسرو ما را به یاد نصیحت دیگری می اندازد که تفصیلش در « سیاست نامه» ی خواجه نظام الملک آمده است و آن گفت و گویی است که ما بین احمدبن حسن میمندی وزیر
معروف غزنویان با سلطان محمود می رود و ما این داستان را عینن از سیاست نامه نقل می کنیم:
« چون سلطان محمود از دَعَوات خواندن (9) فارغ شد، قبا در پوشید، کلاه بر سر نهاد و در آینه نگاه کرد. چهره خود بدید. تبسم کرد. احمد حسن را گفت: « دانی که این زمان در دل من چه می گردد؟ » گفت:« خداوند بهتر داند». گفت: «می ترسم که مردمان مرا دوست ندارند، از آنچه که روی من نه نیکوست و مردمان به عادت پادشاه نیکو روی دوست دارند». احمدحسن گفت: « یک کار می کن که ترا از زن و فرزند و جان خویش دوست تر دارند و به فرمان تو در آب و آتش روند». گفت:« چه کنم ؟» گفت: « زر را دشمن گیر، تا تو را دوست دارند !».
البته این نصحیت وزیر عبث بود، هم سلطان محمود و هم پسرش مسعود ( به تصریح مکرر در مکرر ابوالفضل بیهقی در تاریخ مسعودی) عادت داشتند که به ضرب چوب و شکنجه و به هر بهانه از ثروتمندان و متمکنین و بازرگانان پول بستانند. زیرا آیین استبداد شرقی آن ها را بر جان و مال رعایا مسلط ساخته بود. ابوالفضل بیهقی این دسپوتیسم را در این عبارت به خوبی بیان کرده است که:
«جهان بر سلاطین گردد. هر کسی را که برکشیدند، نرسد کسی را که گوید: چرا چنین است؟ که مأمون گفته است در این باب: نَحنُ الدّنیا ، من رَفَعنا اِرتَفَعِ و من وَضَعنا اِتضع». (10)
جور و ستم وحشیانه ی سلاطین و امرای مستبد پیوسته نه تنها مایه ی کساد بازرگانان و نهفته شدن زر، بلکه موجب اختلال کامل اقتصاد و دل سردی عمومی و سقوط قیمت ها و فرار اهالی می شد. حمداله مستوفی در « عقد العلی فی موقف الاعلی » این حکایت نمونه وار تاریخی را آورده است :
« اسمعیل گیلکی که پادشاه طبس بود روزی از دروازه شهر بیرون آمد، یکی را دید که بزغاله ای داشت و به شهر می برد، امیر گفت : « این بزغاله را از کجا خریده ای؟» گفت: « ای امیر! سال دیگر از دولت تو به مرغی باز خرم».
نظامی در« مخزن الاسرار » می گوید :
گر مَلِک اینست و چنین روزگار / زین ده ویران دهمت صدهزار
در چنین اوضاعی زر داشتن، چنان که گفتیم مایه درد سرهای بسیار بود، لذا در اشعار کلاسیک ما بسیار به این نکته بر می خوریم که درویشی و نداری از آن جا که مایه ی ایمنی است بر ثروتمندی ترجیح دارد. از آن جمله :
شُکرها می کنم در این ایام / که تهی دست گشته ام چو چنار
زان که چون گُل اگر زرم بودی / دست گیتی مرا نهادی خار
بسِتندی به صد شکنجه و چوب / به قیاس جماعت زر دار
امیر خسرو دهلوی می گوید :
ایمن بود از شکنجه، درویش / زر هر چه که بیش تر بلا بیش
و مکتبی این داستان را که به صورت های گوناگون در کتاب ها آمده است می آورد :
بود سوداگری توانایی / همسفر با حکیم دانایی
از قضا کردشان کسی آگاه / کز کمین بسته اند دزدان راه
خواجه گفت آه اگر مرا دانند / آن چه دارم تمام بستانند
گفت دانای روزگار که آه / گر ندانندم این گروه تباه
ترس از غارتگران و شاهان و شحنگان و حرامیان و تاراجگران، صاحبان زر را به دفینه سازی وا می داشت و زر و سیم و جواهر به خاک سپرده می شد تا از دست یغما در امان باشد. شاعران ما به این دفینه سازی با نظر منفی می نگرند و آن را نشانه ی ممسک بودن و پرهیز از بخشندگی و علامت بی خردی می دانند، سعدی می گوید :
« سیم بخیلی وقتی از خاک به در آید که او به خاک رفته است ».
و نیز می گوید :
به زیر زمین در، چه گوهر چه سنگ / کز او خورد و پوشش نیاید به چنگ
و امیر خسرو دهلوی می گوید :
درم در جهان بهر خوش خوردنست / نه از بهر زیر زمین کردن است
زری را که در گور کردی به زور / چو گورت کند، سر برآرد به زور
و ابن یمین فریومدی گوید:
گر تمتع نباشد از زر و سیم / چه زر و سیم چه سفال و حجر
و این نیز از وحید قزوینی است:
ز جمع مال ندانم نشاط ممسک چیست
که همچو کیسه، زر از بهر دیگری دارد
و از این نمونه ها بسیار است.
پی نوشت ها:
1- حکم عربی یعنی « روزی را در گوشه و کنار زمین طلب کنید » در شعر ابن یمین « گوگرد احمر» اشاره است به یکی از دواهای افسانه آمیز کیمیاگری که با در دست داشتن آن تبدیل مس به زر ممکن می شد . ابن یمین می گوید خاک سیاه جانشین واقعی گوگرد احمر است و لذا باید زور و تلاش را متوجه آن ساخت.
2- این سخنان یاد آور وضعی است که مارکس در « سرمایه » برای نقش آراینده و پیراینده ی پول می آورد.
3- جالب است که هم سعدی و هم اسدی بر آنند که چون مرد فقیر به واسطه ی فقر از عهده ی اجرای مراسم مذهبی بر نمی آید پس «در هر دوسرای» دچار نژندی و پریشانی است.
4- نظامی : «هر که تهی کیسه تر آسوده تر»
و نیز :
از پی کاروان تهی دستان / شاد و ایمن روند چون مستان
سعدی :
آن کس که از دزد بترسد که متاعی دارد / عارفان جمع نکردند و پریشانی نیست
5- طبیعی است این سخن اسدی متضاد سخن پیشین اوست. شاعران به اقتضای حال و مقال و در سیر داستان هایی که می سروده اند به ناچار دچار چنین قضاوت های متفاوتی می شدند و این امر تا حدی طبیعی و گزیر ناپذیر است .
6- یعنی در میان مردم بیشی و کمی ثروت، فقر و غنا را برقرار ساخته است.
7- مثلن ناصر خسرو می گوید : زر چون به عیار آید کم بیش نگردد / کم بیش زری باشد کان باغش و بار است
و مولوی می گوید : طالب زر گشته جمله پیر خام / لیک قلب از زر نداند چشم عام
این شعرا اتفاقن در دوران رواج غش در دینار و درهم می زیسته اند.
8- درخره یعنی دربار
9- یعنی خواندن دعا
10- یعنی ما جهانیم، هر که را بر کشیم و مقام دهیم ، برکشیده می شود و هر کس را فرو گذاریم و دچار خذلان سازیم افتاده می شود.


مقاله در مورد بهینه سازی قند گیری از ملاس به روش استفن steefen word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد بهینه سازی قند گیری از ملاس به روش استفن steefen word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بهینه سازی قند گیری از ملاس به روش استفن steefen word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد بهینه سازی قند گیری از ملاس به روش استفن steefen word :
بهینه سازی قند گیری از ملاس به روش استفن steefen
چکیده:
ملاس یکی از محصولات جانبی صنعت قند می باشد که ه نوز شامل مقادیر زیادی قند می باشد . به طوری که حدود 50 % یعنی نصف ملاس حاصل ازچغندر قند را ساکارز تشکیل می دهد . یکی از راههایی که برای جدا کردن قند موجود در ملاس وجود دارد، استفاده از دستگاه استفن می باشد . بنابر این در کارخانجاتی که مجهز به این سیستم می با شند، می توان به کمک یک سری اعمال شیمیایی بیشترین مقدار این قند را از ملاس جدا نمود . به این علت که کارخانجات قند ایران از این روش جهت قند گیری از ملاس استفاده می کنند، لذا این طرح به تحقیق و بررسی در رابطه با بهینه سازی این روش می پردازد. بهینه سازی مذکور د ر رابطه با سه عامل قلیایی رآکتور، درجه حرارت رآکتور و بریکس فرملاس می باشد . بدین منظور انجام این تحقیقات شامل دو مرحله می باشد: 1- ساخت پایلوت پلنت قند گیری از ملاس به روش استفن 2 انجام آزمایشات مورد نظر توسط پایلوت پلنت این آزمایشات شامل 27 تیمار در سه تکرار بوده و در هر تکرار صفات بریکس، پلاریزاسیون و کوسیان در مورد شربت ساکارات، پس ب سرد و پساب گرم مورد اندازه گیری قرار گرفته است . نتایج بدست آمده نشان داد که بریکس فرملاس، قلیایی و دمای رآکتور، اثر بسیا
ری بر کوسیان ساکارات و درنتیجه راندمان قندگیری از ملاس دارد . اثرات متقابل نتایج نشان میدهد که چنانچه بریکس فرملاس 10 ، قلیایی رآکتور 10 و دما ی رآکتور c 8o باشد،در این صورت بهترین راندمان را در قندگیری از ملاس خواهیم داشت.
واژه های آلیدی: ملاس ، قند گیری از ملاس ، روش استفن
-1 مقدمه :
فرآیند قندگیری از ملاس به روش استفن ، بر اساس پیوند cao با ساکارز استوار می باشد. طرز کار قند گیری از ملاس بروش استفن بدین طریق است که ابتدا ملاس را با آب رقیق می کنند تا بریکس آن به حدود 12 – 10 کاهش یابد که در اینصورت به آن فرملاس می گویند، سپس تحت شرایط سرما،آهک به فرملاس اضافه می شود . در اینحالت کلسیم با ساکارز موجود در ملا
س ایجاد ساکارت می نماید . از آنجائیکه در این فعل و انفعالات دی و تری کلسیم ساکارات ساخته می شود و همچنین دی کلسیم ساکارات محلول بوده و تری کلسیم ساکارات غیر محلول می باشد، لذا اب تدا محلول حاصله راصاف نموده تا تری کلسیم ساکارات آن جدا گردد . تری ک
لسیم ساکارات بدست آمده با آب رقیق شده و به وسیل پمپ به قسمت تصفیه شربت کارخانه هدایت می گردد. تا با شیر آهک مورد استفاده قرار گیرد.
چون در پساب حاصله از قندگیری از ملاس هنوز مقداری ساکارات محلول وجود دارد و با توجه به اینکه آهک در مقابل دما حساس بوده و ایجاد رسوب می نماید لذا صفت قند از این خاص
یت استفاده نموده و با افزایش دمای پساب به میزان 90 – 80 درجه سانتی گراد باقیمانده ساکارات محلول را به 2صورت غیر محلول در آورده و پس از صاف کردن، ساک ارات حاصله را با ساکارات قبلی مخلوط و در فرآیند مورد استفاده قرار می دهند پساب حاصله را که به آن پساب گرم می گویند، پس از خنثی سازی با گاز بدست می آید که بجای ملاس در تفال خشک کن مورد استفاده قرار می گیرد.
چنانچه شرایط مناسب در قند گیری از ملاس مورد توجه قرار گیرند در این صورت بین 90 – 85 % قند موجود در ملاس قابل استحصال می باشند در غیر اینصورت به نسبت عدم توجه به عوامل مؤثر در عمل، راندمان قندگیری از ملاس کاهش می یابد.
از جمله عواملی که جزو مهمترین عوامل در راندمان قندگیری از ملاس دخالت دارند شامل، بریک س فرملاس، دمای راکتور و قلیایی راکتور می باشد(منظور از راکتور، محل ایجاد واکنش بین آهک و ساکارز موجود در فرملاس می باشد و فرملاس همان ملاس رقیق شده توسط آب شده می باشد ) ، که در این کار تحقیقاتی روی این سه فاکتور کار شده است.
-2 مواد و روشها :
انجام این پروژه شامل سه مرحله می باشد:
1) ساخت pilot plant قندگیری از ملاس به روش استفن
2) انجام آزمایشات مورد نظر توسط پایلوت پلینت (پایلوت پلنت)
3) آنالیزهای آزمایشگاهی
به جهت اینکه نتایج آزمایشات حاصل از سیستم قابل تعمیم در صفت قند می باشد، لذا اقدام به طراحی و ساخت یک قند گیر از ملاس مداوم در ابعاد کوچک گردید، پایلوت پلینت مذکور شامل تمامی قسمتهای یک قندگیر از ملاس مداوم از لحاظ اصولی می باشد و شامل قسمتهای زیر است:
-1 تانک فرملاس 2- راکتور -3 I راکتور II
-4 دستگاه آهک زنی 5- آبسردکن 6- پمپ سیرکوله رفت و برگشتی
-7 پمپ سیرکوله آبسرد 8- کمپرسور 9- شلنگهای اتصال
10 – همزن 11 – قیف بوخنر 12 – ترمومتر
مخازن این دستگاه همگی از جنس حلب و بطور دو جدا ره ساخته شده اند بطوریکه سیرکولا سیون آب سرد و نتیجتاً خنک شدن محتویات داخل مخازن امکان پذیر می گردد . آب سر آنها خارج می گردد .
سیرکولاسیون این آب سرد از داخل جداره مخازن و آب سرد کن از طریق پمپی امکان پذیر می گردد که بدین منظور از یک پمپ کولر استفاده شده است. لوله های ورودی و خروجی همگی از جنس مس هستند که شلنگهای مربوطه در اتصال با این لوله ها مسیر جریان را هدایت می کنند.
جهت به هم زدن محتویات سه مخزن نیز از سه پمپ کولر، با دوری معادل 3000 دور در دقیقه استفاده شده است که در اثر چرخش پره هایی که به آن متصل شده محتویات مخازن بهم زده می شود ارتفاع مخازن طوری در نظر گرفته شده است که محتویات داخل هر مخزن تنها به کمک نیروی وزن و دراثر اختلافات ارتفاع به مخزن دیگر راه می یابد . عمل فیلتر خلاء در دستگاه قندگیر از ملاس مداوم که همان جدا کردن گل ساکارت از پساب سرد شده می با شد، در این دستگاه توس ط قیف بو خنر انجام می گیرد که خلاء لازم برای آن توسط یک کمپرسور تأمین می گردد . از آنجائیکه واکنش اصلی بین آهک و فرملاس در راکتور I انجام می گیرد، بدین دلیل جهت پاشش یکنواخت آهک مبادرت به ساخت دستگاه آهک زنی گردیده است . دستگاه آهک زنی روی راکتور I سوار شده و ساختمان نسبتاً ساده ای دارد و شامل قسمتهای زیر است:
.1 تانک ذخیره آهک بشکل مکعب مستطیل (جنس حلب(
.2 درب کشویی ثابت سوراخدار
.3درب کشویی متحرک
.4نیروی محرکه دستگاه که در اینجا از موتور سشوار استفاده شده است.
.5بلبرینگ جهت ایجاد مسیر رفت و برگشتی درب کشویی متحرک
.6 سطح شیبدار
طرز کار آن بدین صورت است که ابتدا آهک درون تانک ذخیره ریخته می شود . با روشن کردن دستگاه در اثر حرکت بلبرینگ نیروی حاصل از موتوربه درب کشویی متحرک متصل گشته و در هر رفت و برگشت مقدار معینی آهک را روی سطح شیبدار که دقیقاً روی مخزن راکتور I قر ار گرفته می ریزد. مزیت استفاده از موتور سشوار ایجاد دور کند و تند و دورهای مابین آن می باشد که با استفاده از این مسئله میزان ورودی آهک در دقیقه بداخل راکتور I قابل تنظیم می باشد.
.2 1 انجام آزمایش:
در ابتدای کار ، فرملاس تهیه شده با بریکس مورد نظر داخل ت انک فرملاس، راکتور I و راکتور II ریخته می شود. آبسرد کن نیز بکمک پمپ سیرکوله آبسرد، محتویات سه مخزن را خنک می کند . زمانی که فرملاس موجود در سه مخزن آنقدر سرد شد که درجه حرارت آن حدود 2 – 4 درجه از درجه حرارت مورد نظر کمتر شد، دستگاه آهک زنی شروع بکار می کند . در این زمان پمپ سیرکوله راکتور I به راکتور II نیز مخلوط می گردد و در اثرواکنش بین آهک و فرملاس قلیایی دو راکتور بالا میرود تا جائی که بحود مورد نظر می رسد . در حین ریختن آهک بداخل راکتور I چندین بار قلیایی هر دو راکتور اندازه گیری می شود تا از ایجاد قلیایی مطلوب اطمینان حاصل گردد.
در اثر ورود آهک بداخل راکتور و ایجاد واکنش گرمازا، کم کم دمای راکتورها به میزان مطلوب میرسد و زمانیکه ترمومتر داخل مخزن راکتور ، Iدرجه حرارت مطلوب را نشان داد، دستگاه جهت شروع آزمایش به روش مداوم آماده می باشد، در اینجا آهک توزین شده و بداخل تانک آهک زنی ریخته می شود . میزان آهک مورد مصرف در هر آزمایش با توجه به میزان ورودی فرملاس به راکتور I تعیین می شود . با جریان یافتن فرملاس و همچنین روشن نمودن دستگاه آهک زنی، جریان مداومی از آهک و فرملاس در راکتور I خواهیم داشت. در این صورت پس از مدتی حجم محتویات داخل راکتور I بالا خواهد آمد و توسط لول مربوطه بداخل راکتور II سرریز می نماید.
بدلیل محدودیت حجم دو راکتور، پس از مدتی محتویات راکتور II نیز سرریز می کن
د و توسط شلنگ متصل به راکتور II بداخل یک قیف برخنرهدایت می شود . این قیف در اثر اتصال با یک کمپرسور، دارای خلاء می باشد بدین وسیله شیر ساکارات خروجی از سیستم در قیف برخنر به دو فاز گل ساکارت و پساب سرد جداسازی می گردد . پساب سرد به حرارت 90 – 80 درجه رسانده می شود و باز توسط قیف برخنر صاف می شودکه به پساب حاصل پساب
گرم می گویند . پس از این مرحله به بعد کل ساکارات، پساب سرد و پساب گرم که محصولات عمل می باشند بایستی در آزمایشگاه مورد آنالیز قرار گرفته، بریکس، pol و Q آنها مشخص گردد.
2-2 – طرح آماری :
جامعه آماری در این تحقیق، ملاس کلیه کارخانجات قند چغندر قند که مجهز به سیستم استفن هستن د، می باشد . نمونه آماری نیز ملاس کارخانه قند شیرین بوده که با استفن از نمونه گیری منظم انتخاب گردیده است . طرح مورد استفاده، طرح کاملاً تصادفی بوده که شامل سه تکرار در 27 تیمار می باشد. تیمارها عبارتند از فاکتوریل کامل سه عامل درجه حرارت، قلیایی راکتور و بریکس فرملاس.
میانگین های تیمارها با روش چند حوزه ای دانکن 1 در سطح 5% مورد مقایسه قرار گرفته اند.
عوامل مورد آزمایش مقادیر مورد آزمایش تلرانس
قلیائی راکتور 8 10 12 5/ 0 +_
درجه حرارت راکتور 8 12 16 5/ 0+_
بریکس فرملاس 10 12 14 05 / 0 +_
-3 نتایج
-1-3 شربت ساکارات
اثر متقابل قلیایی رآکتور، بریکس فرملاس و درجه حرا رت راکتور بر بریکس شربت ساکارات، بین تمام تیمارهای آزمایشی برای صفت بریکس شربت ساکارات در سطح 1% تفاوت معنی دار وجود داشته است . توضیح اینکه : اثر اصلی قلیایی راکتور و بریکس فرملاس بر روی این صفت غیر معنی دار بوده یعنی بین سه مقدار هر یک از این صفات تفاوت معنی داری وجود ندارد . اما صفت درجه حرارت راکتور بر روی مقادیر بریکس شربت ساکارات مؤثر بوده و در سط ح 5% معنی دار می باشد . اثرات متقابل قلیایی راکتور در بریکس فرملاس، قلیایی راکتور در درجه حرارت راکتور، و همچنین بریکس فرملاس در درجه حرارت راکتور بر روی بریکس شربت ساکارات معنی دار نمی باشد . اما اثر متقابل درجه دوم قلیایی راکتور در بریکس فرملاس در درجه حرارت راکتور در سطح 5% معنی دار می باشد. 1 – Duncan’s multiple range test
همانطور که در نمودار شماره 1 مشخص می باشد در قلیایی 12 ، بریکس 12 و درجه حرارت 8 بیشترین مقدار بریکس وجود دارد، قلیایی 10 ، بریکس 10و درجه حرارت 16 و همچنین قلیایی 10 ، درجه حرارت cc 12 بدون تفاوت معنی دار کمترین مقدار بریکس را بدست می دهد
نمودار شماره 1 : اثرات قلیایی راآتور ، بریکس فر ملاس و درجه حرارت راآتور
بربریکس شربت ساآارات
0
2
4
6
8
10
12
14
16
میانگین بریکس
BRIX 10
BRIX 12
BRIX 14
BRIX 10 BRIX 12 BRIX 14
BRIX 10 10.7 13.333 13.5 13.761 5.867 10.967 12.133 5.867 6.067
BRIX 12 13.267 8.967 15.567 11.067 11.067 13.2 11.767 13.033 12.367
BRIX 14 11.467 14.433 9.367 12.433 12.833 11.933 13.3 7.967 8.567
8 10 12 8 10 12 8 10 12
درجه حرارت = 16 درجه حرارت = 12 درجه حرارت = 8قلیایی راکتور و درجه حرارت راکتور
نمودار شماره 2: اثرات قلیایی راکتور ، بریکس فر ملاس و درجه حرارت راکتور بر پلاریزاسیون شربت ساکارات
0
2
4
6
8
10
12
14
میانگین پلاریزاسیون
BRIX 10
BRIX 12
BRIX 14
BRIX 10 BRIX 12 BRIX 14
BRIX 10 9.933 12.5 12.167 12.333 5.3 9.767 10.567 5.267 5.267
BRIX 12 10.633 8.033 13.7 9.7 9.833 11.567 10.167 11.567 10.467
BRIX 14 9.867
129 8033 10633 10967 102 107 6167 6533
8 10 12 8 10 12 8 10 12
درجه حرارت = 16 درجه حرارت = 12 درجه حرارت = قلیایی راکتور و درجه حرارت راکتور
نمودار شماره 3: اثرات قلیایی راکتور ، بریکس فر ملاس و درجه حرارت راکتور برکوسیان شربت ساکارات
5
0
20
40
80
100
میانگین آوسیان
BRIX 10
BRIX 12
BRIX 10 BRIX 12 BRIX 14
BRIX 10 92.83 93.75 90.12 89.62 90.33 89.05 85.09 89.77 86.81
BRIX 12 89.14 89.58 88 87.64 88.84 87.62 86.4 88.75 84.63
BRIX 14 86.04 89.37 85.75 85.52 85.45 85.47 80.45 77.407 76.25
8 10 12 8 10 12 8 10 12
درجه حرارت= 16 درجه حرارت = 12 درجه حرارت = قلیایی راکتور و درجه حرارت راکتور
-2-3 پساب سرد:
نمودار شماره 4: اثرات قلیایی راکتور ، بریکس فر ملاس و درجه حرارت راکتور بربریکس پساب سرد
0
5
10
15
20
25
میانگین بریکس
BRIX 10
BRIX 12
BRIX 14
BRIX 10 BRIX 12 BRIX 14
BRIX 10 12.367 12.867 9.5 14.3 12.1 14.3 10.5 13.8 19.167
BRIX 12 14.4 12.333 10.967 13.5 14.733 15.1 14.333 11.933 20.067
BRIX 14 15.675 11.2 18.367 13.3 15.767 18.667 21.033 16.867 21.233
8 10 12 8 10 12 8 10 12
درجه حرارت = 16 درجه حرارت = 12 درجه حرارت = 8قلیایی راکتور و درجه حرارت راکتور
نمودار شماره 5: اثرات قلیایی راکتور ، بریکس فر ملاس و درجه حرارت راکتور بر پلاریزاسیون پساب سرد
0
2
4
6
8
10
12
میانگین پلاریزاسیون
BRIX 10
BRIX 12
BRIX 10 BRIX 12 BRIX 14
BRIX 10 3.1 2.833 2.5 3.6 3.1 3.767 3.5 3.7 5.667
BRIX 12 3.633 3.067 2.867 3.567 3.967 4.4 5.233 4.167 7.433
BRIX 14 4.533 3.267 6.5 4.8 5.533 6.467 8.567 8.6 11.4
8 10 12 8 10 12 8 10 12
درجه حرارت = 16 درجه حرارت = 12 درجه حرارت = 8قلیایی راکتور و درجه حرارت راکتور
نمودار شماره 6: اثرات قلیایی راکتور ، بریکس فر ملاس و درجه حرارت راکتور برکوسیان پساب سرد
6
a


مقاله بررسی اثرات تثبیت خاک توسط آهک، بر روی مشخصات تورمی خاک های متورم شونده word دارای 5 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی اثرات تثبیت خاک توسط آهک، بر روی مشخصات تورمی خاک های متورم شونده word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی اثرات تثبیت خاک توسط آهک، بر روی مشخصات تورمی خاک های متورم شونده word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله بررسی اثرات تثبیت خاک توسط آهک، بر روی مشخصات تورمی خاک های متورم شونده word :
خلاصه
خاک در زندگی بشر نقش های گوناگونی دارد. اهمیت این عنصر در خاک های مسئله دار چندین برابر می شود. . یکی از خاک های مسئله دار، خاک های متورم شونده هستند. خاک هایی که در اثر جذب آب متورم شده و با از دست دادن آب منقبض می شوند. بروز این پدیده در بسیاری از سازه های مهندسی موجب تخریب و وارد آمدن خسارات بسیاری می شود. بر این اساس اصلاح این گونه خاک ها امری ضروری است. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثرات آهک بر روی مشخصات تورمی خاک و تثبیت آن می باشد. بدین منظور نمونه های آزمایشی مورد نیاز، از اختلاط خاک با درصدهای مختلف آهک تهیه شد و یکسری آزمایش ها از قبیل آزمایش های شناسایی خاک، تعیین حدود اتربرگ و تورم روی نمونه های تهیه شده صورت گرفت. نوع خاک مورد نظر CL بوده که به دلیل خمیرایی و تورم پذیری پایین، از درصد های مختلف بنتونیت استفاده شده است. نتایج آزمایش، حاکی از آن است که افزودن آهک موجب تغییر خواص فیزیکی و مکانیکی خاک از قبیل افزایش حدخمیری، حد روانی و کاهش نشانه ی خمیری و در نتیجه تورم خاک می شود.
کلمات کلیدی: تورم، تثبیت، آهک، خاک های مسئله دار.
1 مقدمه
بهبود خصوصیات خاک ها در وضعیت در جا با استفاده از مواد افزودنی به پایدار کردن یا تثبیت شیمیایی خاک معروف است. در واقع تثبیت خاک فرایندی است که طی آن مواد طبیعی یا مصنوعی به عنوان ماده ی افزودنی، به خاک اضافه می شوند تا باعث بهبود مشخصات خاک شوند . از مهم ترین و معمول ترین موادی که در تثبیت خاک های رسی مورد استفاده قرار می گیرد، آهک است که به عنوان روشی اقتصادی به طور گسترده مورد استفاده می باشد .[1] افزودن آهک برای بهبود مشخصات مهندسی مواد مورد استفاده در فعالیت های عمرانی، قدمت دیرینه ای دارد[2] و از سال 1945 اصلاح خاک با آهک شکفته در آمریکا رایج شد.[3]
اصولاً آهک برای تثبیت خاک های ریزدانه که دامنه ی خمیری آن ها بزرگتر از 10 است و خاک های رسی خیلی خمیری PL<35، مناسب است.[4] متداول ترین آهکی کهمعمولاً برای پایدار نمودن خاک های ریزدانه مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از: آهک شکفته (Ca(OH))، آهک شکفته ی دولومیتی (Ca(OH)2.MgO)، آهک زنده و آهک زنده ی دولومیتی. فرآیند تثبیت خاک رس با آهک مشابه تثبیت خاک با سیمان است با این تفاوت که آهک در تثبیت خاک های دانه ای، بدون رس و خاک های محتوی مواد آلی (موا د آلی باعث کند شدن هیدراسیون می شوند) بی تأثیراست.[2] درشکل 1، نمونه ی خاک متورم شونده ی بهبود یافته با آهک و بدون آهک آورده شده است.
1دانشجوی کارشناسی ارشد
2 استاد دانشگاه ارومیه

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله Study of CO2 Injection for EOR (Enhanced Oil Recov
دانلود مقاله تاثیر خشکسالی در افزایش و کاهش افات و بیماریهای گی
دانلود مقاله RESTORATION OF AN OTTOMAN BATH IN GREECE pdf
دانلود مقاله شبیه سازی سه بعدی و بهبود رسانایی خروجی در ترانزیس
دانلود مقاله طرح کتابخانة الکترونیک سلامت pdf
دانلود مقاله تاثیر پلیمر کاتیونی در تشکیل گرانول هوازی در راکتو
[عناوین آرشیوشده]