دانش، زندگانی اسلام و ستون ایمان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 95 مرداد 19 , ساعت 3:57 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر word دارای 75 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر word :

نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر

تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی
عمدتاً فلسفه معاصرغربی را به دوجریان کلان تحلیلی ـ تجربی واروپایی ـ قاره ای تقسیم می کنند . شاید به گزاف نگفته باشیم که بعد از مارکسیسم اگزسیتانیالیزم بیشترین تأثیررا درغرب داشته است . بنیان گذاراین مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای اولین بارخودرا به عنوان فیلسوف وجودی معرفی کرد ! اگرچه اگزسیتانیالیزم به عنوان یک مفهوم ونگرش بیشتروجود داشت .
متفکران این مکتب اصالت را به وجود می دهند نه به آن معنایی که درفلسفه اسلامی تعبیرمی شوددرفلسفه اسلامی برخی فیلسوفان بین ماهیت ووجود اصالت را با وجود می دهند اما دراین جا اصلاً بحث برسراین دو ـ ماهیت ووجود ـ نیست بلکه انسان موجود بی ماهیت قلمداد می شود که پرتاب شدگی از ویژگیهای اساسی او محسوب می گردد این انسان یا به تعبیرهایدگراز این درجستجوی ماهیت خود به سوی آینده می رود واصلاً درصدد طرح ریزی برای آینده است وتلاش می کند ازاین راه حرکت به سوی آینده وساختن ماهیت خویش ـ ماهیت خودرا بسازد که البته این به سادگی میسرنیست بلکه همراه با یک اضطراب وجودی است .

اگزسیتانیالزیم برخلاف مکاتب دیگر یک نظام فلسفی مدرن یا فلسفه سیستماتیک نیست ! اتخاذ موضع مشترک برخی از فیلسوفان چون کرکگور، نیچه ، هایدگر، یاسپوس ، سارترومارسل ، درحوزه معرفتی باعث گردیده تا آنها را دراین جریان فکری قراربگیرند وگرنه هایدگرهستی شناس بود وخودرا از سارترجدا می داشت وسارترنیز زمانی اعلام کردکه باید پذیرفت که ایدئولوژی برترقرن 20 مارکسیسم هست والبته تلاش زیادی درآشتی دادن مارکسیسم واگزستیانیالیزم از خود نشان داد با این که یکی از عوامل شکل گیری این مکتب نقد شدید کرکگوربراصالت جمع وتاریخی نگری مارکس وهگل بودودراواخرعمرهم اعلام کرد یک آنارشیست است !!!

نیچه راهم بیشتربه عنوان پیام آورمرگ باورونهیلیزم می شناسد ویاسپرس نیز از این که اورافیلسوف مکتبی بخوانند فاصله می گرفت .
علاوه برمتفکران که نام آنها ذکرگردیدمی توان ازداستایوسکی ، سیمون دوبوآروکامونیز به عنوان کسانی یادکردکه تفکراگزیستانس را درقالب رمان یا داستان بسط می دادند فلسفه وجودی درمقایسه باسایرمکتب های فلسفی معاصراز تعالی بیشتری برخورداراست وبه قول شریعتی بهترین است ! این فلسفه دررابطه با تعلیم وتربیت وروان شناسی نیز آراعمیق وقابل تأملی داردکه البته با مرگ سارترـ که معروف به غول این مکتب درفرانسه بود وخوداز طریق ترجمه هانری کربن با

هایدگرواگزیستانیالیزم آشنا شده ، این مکتب روبه افول رفت علاوه بربی ماهیتی انسان که همراه با اضطراب می باشد واین ناشی از پرتاب اووحرکتش به سوی آینده است ازویژگیهای دیگرانسان که دراین مکتب برآن اشاره شده است می توان به آزادی ، اصالت خود ، اختیارو; اشاره کرد .
چنانچه کرکگوربه نقدشدید مارکس وهگل می پردازدوایده آنان مبنی براین که هویت انسان درپیوستن با جمع ساخته می شود وپس اصالت با جمع است را شدیداً مورد حمله قرارمی دهد

وحتی آنان را دروغگوخطاب می کند ازمنظرمتفکران وجودی این مفاهیم باعث رشد معنوی انسان می شود . چنانچه سارترآدمی را درآزادی تعریف می کند وهایدگرمعتقداست هرانسانی خود سرنوشت خویش را به گونه ای که می خواهدرقم می زند با این وجودمتفکران فوق علیرغم داشتن مواضع مشترک گاه باتضادهای فکری هم مواجه هستند ، چنانچه خودسارتربراین اساس متفکران را به دوگروه خداباوروملحدتقسیم می کند .
براین اساس کرکگورومارسل از متفکران خداباوروسارتروبرخی دیگرملحد قلمداد می شوند ودراین میان از هایدگرویاسپرس می توان به متفکران معنوی یاد کردچراکه هایدگربا طرح برخی از مسائل چون توجه انسان به مرگ واهمیت دادن به ندای وجدان انسان را تاحد زیادی به نوعی عرفان نزدیک می کند برخلاف انسان سارتر که محکوم به آزادی ونهایتاً پوچی است . جدازاین هایدگرموجودی اصیل است که متفاوت با سایرموجودات به عنوان یک مسنده معناداردرهستی می زید وبه زمان توجه می کند چنانچه به زعم اودازاین زمان بودگی است .
انسان شناسی هایدگرورای انسان شناسی علمی وفلسفی سوژه یا ابژه نگر است که قابل مقایسه با هیچ انسان شناسی دیگر دردوران مدرن که با رهیافتی سکولاراست نمی باشد لذا می توان به وضوح به توارد بین وفلسفه اوواسلام اشاره کرد . انشاءا; درفرصتی مناسب برتبیین

وتحلیل دیدگاههای هایدگردرحوزه های مهم معرفتی خواهیم پرداخت ، چون نقد غرب ، تحلیل ماهیت تکنولوژی انسان شناسی هایدگرو; ، هایدگرمیزان ارزشمندی انسان را دردرک وبرداشت او می دانست. این نوشتاررابا جمله ای از هایدگربه پایان می بریم .
انسان ارباب طبیعت نیست شیان وجود است !!
اگرهایدگربله ! دیگران هم ;.
ومن می گویم این ها بزرگترین متفکران عصرما واصلاً مظاهرعالم جدیداندانتقادکرده اند که من با متفکران گزینشی عمل می کنم بااین معنی که هرکس ضدغرب یا مدرنیته باشد را انتخاب به تبیین وتحلیل وبسط دیدگاههای آنان می پردازم ! اگرمدعی کمی اهل مطالعه باشد که هست اما متأسفانه عینک ایدئولوژیکی راهم باید به کناری بزند که نزده ، تأییدمی کند که هایدگرواشپنگلرورنه گنون ومارکس وفروید ودریدامارکوزه ولیوتارو; هرکدام متعلق به یک جریان فکری هستند وهیچ قرابتی هم بین هایدگرواشپنگلریا دریداوهورکایمروجودندارد.
من نمی دانم چرابرخی روشن فکران دینی ما صرفاً سنبلی صحبت می کنندویادرمان رادرمسائل سیاسی می بینند وهنوز درس نگرفته اند که اگرمی شد دست به گزینش زدچراتابه حال ما متجددمأبیم وبرشهرتجدد واردنشده ایم وچراخودغرب بدرابه کنارنمی گذاردواصلاً چه کسی وچطورمی تواند دست به گزینش بزند وچه معیاری برای خوب وبدوتشخیص این ها از هم دارد؟ چنانچه مدعی جامعه مدنی رامطلوب نظرخودمی داند ونگارنده معتقداست که جامعه مدنی از ابعاد مختلف به نقد کشیده شده وتاریخ مصرف آن تمام شده ، نقدی که مارکسیست ها وسوسیالیست

ها برجامعه مدنی واردکردندودراین موردمی توان برنقدهای دیگران چون خود لیبرال ها ، پست مدرن ها ، اسلامیست ها و; اشاره نمودبرفرض قبول آن هم آیا این پذیرش مارادرنظام جهانی برعقب نمی اندازد که پس از دویست سال تازه از جامعه مدنی وقبول آن صحبت کنیم ؟ حقیقت رااگربخواهید من اصلاً درصدد جواب گویی نبوده ام وتصورمی کنم هرهایی را با هوی جواب نمی

دهند . اما وقتی می بینیم عده ای خودرا اهل علم وفلسفه می دانند ومنتقد وعالم قلمداد می کنند ومدعی تساهل وتسامح ، جامعه مدنی ، آزادی حقوق ؟؟ ، دموکراسی ، پلورالیزم و; هستند واز دیگرسواز هیچ هتاکی وبرچسب زدن ویا دخالت درزندگی خصوصی متفکران وبزرگ نمایی اشتباهات احتمالی آنان فروگذارنیستند فکرکردم نباید سکوت کنم وباید بنویسم حال که این جوراست دیگران هم می توانند از اشتباهات تاریخی بعضی یادکنندچنانچه که اگر هایدگرفاشیست

بود ودرایران به سرهرزبانی افتادـ درغرب هم وابسته ها به لابی صهیونیستی روی این مسأله خیلی مانورمی دهند ـ ما هم می توانیم اشاره کنیم که پوپرخودازسویی مدعی تساهل است واز سویی شدیدترین حملات وتوهین ها را به افلاطون وارسطو وهگل ومارکس کرده ـ مثلاً درکتاب من می دانم که هیچ نمی دانم ! گفته مارکس با مستخدم منزل خودارتباط جنسی داشته !!! یاازسویی خودراطرفداردموکراسی می داند وازسویی دیگرهرخشونتی را برای آن توجیه می کند!!! چنانچه پوپرازنسبی گرایی معرفت هم دم می زند اما هرکس که دراندیشه اوچون وچراکند نه این که نپذیرد ـ متهم به بی تسامهی و نفهمی می شود !!! یا چنانچه درنوشته ای دیگرهم گفته ام پوپراز تروریسم دولتی ـ اسرائیل حمایت می کردوجنایت های غرب را هم حتی نادیده وناچیزمی شمردوبرای رسیدن به دموکراسی لازم برمی شمرد!!! ویا مصدق که هم عضوانجمن فراماسونری بود هم بردستان شاه بوسه می زد هم به آیت ا; کاشانی پشت می نمود ! اگرچه درنظرشماهایدگرفاشیست است ونیچه هم دیوانه است ومارکس ایدلوژیکی حرف می زدوپست مدرن ها دجاربیماری فکری شده اند واشپنگلرفلسفه راازتاریخ بازشناخته ومتفکران ایران چون فردیدفرومایه هستندواگرنصرعمله حکومت شاه بوده ویا مصباح ایدئولوگ خشونت است ویا حتی

شریعتی آن جا که برخلاف میل شما صحبت کرده محکوم برنقدمی باشد که چرادرون دینی می اندیشیده باید عرض کنم امثال پوپرومصدق وبازرگان وسروش هم اینگونه اندچنانچه درباب پوپرومصدق گفتم ودرباره بازرگان بایدبررفتارچندگانه اودرقبال انقلاب اسلامی بپردازم به گونه ای که به عنوان مثال درجریان به ثمرنشستن انقلاب بازرگان دردقیقه 90خدمت امام می رسدوازایشان می خواهد که انقلاب نکنند شاه شرایط امام را پذیرفته ویا انقلاب به نفع مردم نیست ومردم خسته شده اند !!! وبعد از انقلاب هم به هاشمی مکرراً می گفته که روحانیت به دلیل مورد اعتماد بودن نبایدواردعرصه های انتخاباتی شوندچون رأی خواهند آورد! ویا سروش که خود زمانی عضوشورای عالی انقلاب فرهنگی بود وعلاوه برتعطیلی دانشگاه ها باعث اخراج 700 استاددانشگاه شد !!!
جالب این است که رسانه های غربی که وابسته به لابی های صهیونیستی هستند از سروش حمایت تبلیغاتی فوق العاده ای می کنند واین امرخود بیان گرارتباط تشکیلاتی سروش با لابی های صهیونیستی است چراکه دفاع سروش از فلسفه تحلیلی ـ که عمدتاً متفکران آن یا یهودی هستند ویا تفکرشان درخدمت صهیونیزم می باشدـ به خصوص ترویج اندیشه های سوفیت معاصرـ پوپرـ خوددلیل دیگری است که این مدعارااثبات می کند چون ازسویی این رسانه ها درصدد آلترناتیوکردن سروش دربرابرنظام هستند وازدیگرسوبا بزرگ کردن اوبه ترویج اندیشه های فلسفه تحلیلی ـ که امروزدرخدمت سیاست های امپریالیستی وغرب هست ـ که دررأس آنها التفات گرائی چون پوپرهستند منجرمی شود . شاید این افشاگری ها را عده ای برطبق معمول مغایربا اصول اخلاقی وعلمی بدانند ومن نیزدراین رابطه به یک بیت شعراکتفا می کنم واین نوشتاررا خاتمه می دهم :
خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان
تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد

تأملی برادبیات جاده ای
ازسال های بسیاردورحقیراشعاروجمله های زیبای روی گل گیرکامیون ها یا شیشه عقب تاکسی هاو; را می نوشت واین عمل واکنشی رادرانسان های اطرافم به وجودمی آورد. بعضی با تعجب وژستی کنجکاوانه ازنگارنده علت این کاررا می پرسیدند ومنتظرتوضیح بودند وعده ای هم لبخندی ازروی تمسخرمی زدند وفکرمی کردند همه بایدبافکرآنها زندگی کنند !
سالها گذشت تا مجموعه ای از اشعاروجمله های پرمحتوادرزمینه های گوناگون جمع آوری کردم بعددوستی به من فرمودکه کتابی درزمینه ادبیات جاده ای چاپ شده است چرابرای اینکه خیالت راراحت کنی آن کتاب را نمی خری ؟ کمی تأمل کردم وچند مسئله ای مربوط به موضوعی که دوستم بامن صحبت کرده بودذهن مرابه خود مشغول کرد .
نخست اینکه به این شعرها وجمله ها ادبیات جاده ای یا ماشین نویس ها اطلاق شده خیلی جالب است از جهت دیگرمن توانسته ام مجموعه ای تهیه کنم وآنرابه صورت کتاب چاپ کنم ودراختیارعلاقه مندان قراردهم ، ازسویی به راستی چرا اینقدرادبیات عموماً وادبیات منظوم(شعر)خصوصاً درفرهنگ ما ایرانی ها نهادینه شده وسراین درچه چیز نهفته است وتصمیم داشتم قبل از اینکه به تأمل درادبیات جاده ای بپردازم واین مطالب رابه رشته تحریردرآورم مقدمه ای هم دررابطه با این موضوع بنویسم اماازآن جایی که مقدمه نوشته های من بیشترومفصل ترازخودموضوع می شودواین مسئله انتقادبرخی ازبزرگان رابه همراه داشته ، که انتقادی است پذیرفتنی که چرانگارنده زیادبه حاشیه می رود نوشته فوق هم البته مقدمه است برای ورودبه بحث اصلی !! ازترس تصمیم گرفتم آنرابه صورت نوشتاری مستقل با عنوانی دیگردرشماره های بعد انشاءا; به خوانندگان خوب کیمیا تقدیم کنیم .
برگردیم به اصل بحثمان ، نمی دانم دوستان بزرگواردرضمن رانندگی یاوقتی سوارتاکسی هستندودرشهرحرکت می کنند آیا تابه حال شعرها وجمله های شیشه عقب ماشین جلویی ذهن آنهارامتوجه خودساخته ؟ ویا هنگامی که برای مسافرت ازشهربیرون می آیند برایشان اتفاق نیافتاده که دریک روزبارانی از روی کنجکاوی تصمیم به خواندن نوشته روی گل گیرکامیون جلویی را داشته باشید اما تلنگرپی درپی قطره های باران برشیشه ماشین یا سبقت وسرعت گرفتن

کامیون فوق وشاید هم کمی کثیف بودن گل گیروهرعامل دیگر; شماراازخواندن آن بازدارد؟
ازتمسخردوستان درماشین که بگذریم ! به هرحال شما علاقمند به ادبیات جاده ای شده اید که شاید نقشی جزسرگرم کردنتان نداشته باشد وبه دلیل همین نقش راهنمایی ورانندگی رانندگان محترم راازنوشتن برنقاط مختلف ماشین برحذرداشته وبعضاً جریمه هم می کنند . چون اینگونه تحلیل می نماید که اگرچه ادبیات جاده ای بیانگرحدیث نفس صاحبان ماشین است اما حواس بسیاری ازرانندگان رادرروزهای بارانی و; یادرشب به خودمشغول وخدای ناکرده منجربه تصادف می شود !! که البته این تصادف هم نوعی ازادبیات محسوب می شود تراژدی !! نمی دانم ذکراین نکت

ه ضروری است یانه که تولد ادبیات جاده ای وربط آن محصول مدرنیته است یعنی اگرجاده های امروزی نبود، به طبع آن وسایل نقلیه مدرنی هم وجودنداشت که این اشعاروجمله هابرآن خودنمایی کنند وادبیات جاده ای راشکل دهند !
اگرچه این اشعاردرقالب کلاسیک هستندنه شعرهای به اصطلاح مدرن ؟ وخوشبختانه عرصه شعردراین حوزه ازنفوذکسانیکه نمی توانند شعرخوب بگویندولذابرحرف های خودعنوان پست مدرن می گذارنددرامان مانده وخدارابه خاطراین موهبت بایدشکرکرد. بازانگاردارم به جاده خاکی می زنم ;
وقتی به مجموعه ای ازاین اشعاروجمله هاـ ادبیات جاده ای ـ نگاه می کنیم با موضوعات متفاوت ومتنوع درعین حال بسیارزیبا وصفادارمواجه می شویم که ریشه درفرهنگ ایرانی داردوبس مثلاً اشعاری که درمورد امام علی آمده ونشان ازاین امرداردکه علی (ع) صرف نظرازعظمتی که

دارندواحترامی که درجهان اسلام برای ایشان قائل هستند درایران شخصیتی اسطوره ای دارند چنانکه علاوه برادبیات جاده ای درعرفان نیزاین جایگاه وجودداردمثلاً دیدگاه مولانادرباب امیرالمؤمنین درمثنوی معنوی مبین این مدعاست یا اشعاری که درباب امام حسین است نشان دهنده اوج علاقه جامعه ایرانی به امام بزرگواراست که عشق اوراباسرشت ایرانی آمیخته اندوالبته همین طورمادروسایرائمه ;

اما موضوعات دیگری هم یافت می شود که می توان آنهارافراترازیک فرهنگ دانست وجنبه جهانی دارداما نگارنده بی اطلاع است ازاین که آیادرکشورهای دیگرنیز ادبیات جاده ای وجودداردیا نه اگرچه این امررابعیدمی داندچراکه چنانچه اشاره شدادبیات درشرق وبه خصوص درایران این قدرپیچیده است وهرروزبه شکل جدیدی خودرامی نمایاندوحضورخودرابه همه اعلام می کند !
تأملی برادبیات جاده ای (قسمت دوم)
1- مناسبات کاری :
راننده همیشه درسفراست درجاده حرکت می کند وطعم غربت ودوری را می چشد وا

ی بسا که خطرهمیشه درکمین اوباشد .
گرهمسفرعشق شدی مردسفرباش هم منتظرحادثه هم فکرخطرباش
2- برچشم حسودلعنت :
ممکن است روی گل گیرراست نوشته باشد برچشم خوب رحمت وبرگل گیرسمت چپ : برچشم بد لعنت ویا به گونه ای دیگرمثلاً : چشم حسود کور، یا خودتی .
3- مادر:
شعاروجملات بسیارزیبا واحساسی وپرمعنی که شاید یک دلیلش به نقش فرهنگی وجایگاه ها درفرهنگ اسلامی وایرانی برگردد چنانکه معتقدند بهشت زیرپای مادران است این نوع نگاه درادبیات قبرستان نیز خیلی جلوه گری دارد واشعارفراوانی دراین زمینه سروده شده است . اگر پدرتاج سراست مادرسلطان قلبهاست . مادرمحتاج دعایم . رفیق بی کلک مادر. دوست بی همتا مادر . تنها آرزویم داشتن مادربود افسوس .
4- دوستی بزرگان دینی ومذهبی :
چنانکه قبلاً هم اشاره کردیم جامعه ایرانی جامعه اسلامی است واسلام یکی از فرهنگ هایی است که هویت ما را ساخته وایرانیان نسبت به بزرگان دینشان علاقه واحترام خاصی دارند ودین اسلام نیز درتحولات ایران نقش اساسی داشته چنانکه انقلاب اسلامی براساس مذهب شکل گرفت وبه ثمرنشست . ازبین ائمه وبزرگان دینی می توان از حضرت محمد (ص) ، امام علی (ع) ، وفاطمه زهرا (س) ، رقیه (س) ، ودیگربزرگان یاد کرد که دراین بین حضرت علی (ع) درفرهنگ اسلامی وایرانی اسطوره شده است : هرکس به کسی نازد ، ماهم به علی نازیم . منمشتعلعشقعلیمچکنم ؟ دنیا به علی نازد ، مولا به ابوالفضل . عالم صدف است وفاطمه گوهراو ! یا ابوالفضل – یا بی بی زینب . یا ضامن آهو . سفردرپناه امام هشتم . علی ولی الله . یا قمربنی هاشم . یا مهدی . علی ای همای رحمت !
عشق یعنی طاق ابروی حسین / یا رب اگر علی مولا نبود ، هیچ کس لایق زهرا نبود .
5- تسلیم :
درحقیقت مالک اصلی خداست . این امانت بهرروزی نزد ماست .
گشتم نبود ، نگردنیست ! هرلحظه خدارا شکر .
چرا خوبان زود می میرند ؟ کاش معشوق زعاشق طلب جان می کرد تاکه هربی سروپایی نشود یارکسی .

6- توصیف خودرو :
شبگرد تنها – ستاره شب – رخش صحرا – عقاب آسمان – تندر – آشیانه باد – طوفان – سالاردهکده – پاشنه طلا .
7- تعریف عشق :
ممکن است برخی از این تعریف ها ازشاعران بزرگ وبرخی از خوانندگان طاغوتی که شعرهایشان ماندگارشده است باشد :
عشق گذشتن از مرزوجوده ! عشق من عاشقم باش . از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر.
عشق که گنه نیست چه روز وچه شب ، بوسه مگر چیست فشار دولب !
8- علاقه به زادگاه :
شهرم گرگان ! دهستانم جلین !
9- تعریف زندگی :

زندگی زیباست ای زیبا پسند ! زندگی ام برخلاف آرزوهایم گذشت ! تا شقایق هست زندگی باید کرد!
10- درست :
تاوقتی هستم ندانی که کیستم ، روزی سراغ من آیی که نیستم . من از بیگانگان هرگز ننالم ، که با من هرچه کرد آن آشنا کرد . دشمن دانا بلندت می کند ، می زندت برزمین نادان دوست . رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم ، سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد .
11- دنیا :
چون می گذرد غمی نیست ! دنیا غروب آرزوهاست ! سرفتنه دارد دگرروزگار ! به آنچه دل نداره دل نبند !
12- رندانه ها :
حیف است که ارباب وفا را نشناسی ! فرزند هنرباش نه فرزند پدر، فرزند هنرزنده کند نام پدر!
13- محبت وطلب آن :
از محبت سرکه ها مل می شود ، از محبت خارها گل می شود ! محبت که گناه نیست ! به اوبگویید دوستش دارم ! امشبی را ه درآنیم غنیمت شمریم ، شاید ای دل نرسیدیم به فردای دگر !
دراین جا لازم می دانم نکته ای را به خوانندگان عزیزیادآورشوم واین که اگر توضیح درباب موضوعات فوق به این دلیل خودداری شده ، که موجب خستگی خواننده گرانشود وبه حاشیه نرویم وبه تطویل کلام بپردازیم وتنها از موضوع اصلی دورنشویم وامیدواریم نوشتارحاضردردوستان این انگیزه را ایجاد کند که به مطالعه دراین باب بپردازند وتحقیقات بیشتری دراین زمینه بنمایند والبته حاصل کارخودرا هم برای بچه های کیمیا ارسال کنند تا دوستان دیگر نیز از حاصل کار آنان استفاده کنند .
سبک وشیوه بیان درادبیات جاده ای :
سادگی ، گیرایی ، آزاد اندیش وگستردگی پیام ، استواری ، ایجاز ، موسیقی ، همچنین زبان مردمی (عامیانه) را می توان از ویژگیهای این ادبیات جاده ای برشمرد . برخی از این اشعاروجمله ها چنانکه قبلاً گفتیم برگرفته از ترانه های مشهوریا فیلم ها وسریال هایی است که بین مردم

جایی پیدا کردند چنانکه با پایان یافتن فیلم می بینیم که بربعضی ماشین ها ثبت خواهد شد :
به توچه بلا ؟ توعزیردلمی ! به اوبگویید دوستش دارم ! التماس نکن ! غریب آشنا ! شقایق وای شقایق ! نرگس تمام شد ! معرفت درگرانی است به هرکس ندهندش ، پرطاووس قشنگ است به کرکس ندهندش !
خالی از لطف نیست که اشاره ای هم به مناظرماشین ها همینطورآن قسم از نوشته هایی که به زبان آذری هستند نیز بشود ، نگارنده متأسفانه به هیچ وجه از زبان آذری چیزی نمی داند اما مطالبی را که نقل می کند برگرفته شده ازکتاب ادبیات جاده ای اثرجواد جلیلی است که درنوش

تن این مقاله بسیاربه حقیرکمک نموده والبته دوستان را به خواندن آن توصیه می نماییم :
زبان آذری شیرین ومعصومی است که اززبان های غنی کشورمان نیز محسوب می شود وبسیاری از هم میهنان خوب آذری زبان ما نیز که مهاجرت کردند از وطن اصلی خود فاصله گرفتند وعوامل دیگر نهایتاً باعث گردیده است که بربسیاری از ماشین های خود آذری بنویسند .
تأملی برادبیات جاده ای (قسمت آخر)
واما مناظره ! یکی از دوستان که خیلی شوخ است وهروقت اورا می بینیم یا مستربین می افتم از مناظره ژیان وکامیون می گفت که ژیانی روی سپرجلویش نوشته بود : میازارموری که دانه کش است! کامیون جلویی که از آینه بغل آن را دید کنارکشید تاژیان رد شود ولی هنوز چند ثانیه ای نگذشته بود که راننده کامیون عصبانی شد ودوباره گازراگرفت چرا ؟ چون روی شیشه عقب نوشته بود : فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه !
درمورد بازی های زبانی این نوشته ها هم می شود بحث کردچنانکه درادبیات ما نیز دیده شده گاهی کلمه ای را یک سره می نویسند گاهی کمی از آن را فارسی وکمی را انگلیسی یا با اعداد ریاضی می نویسند . به هرحال همه رقم هست !
منمشتعلعشقعلیمچکنم ! عاحصطح ! ZOOR nazanfarsineveshtam ایحجتخدا ! /B توهرگز/ التماس 2 A !
منابع ومأخذ ادبیات جاده ای :
ممکن است بسیاری از ابیات یا جمله ها از شاعران معروفی باشند اما راننده ها این ابیات را از طریق رادیو وضبط از زبان خوانندگان شنیده وبا کمی دخل وتصرف آنرا بنویسند وگاهی ابداع خود راننده است که حدیث نفس یا توصیف خودرو باشد چنانکه برادرش فوت کرده ومی نویسد :

به یاد برادرم ;
غم داغ برادررا برادرمرده می داند !
مکان نوشته ها :
1- داخل : ممکن است کنارآینه یا روی دفترچه یادداشت روبروی راننده باشد .
2- بیرون خودرو : بربدنه ماشین یا هرجایی که دید بیشتری داشته باشد نوشته می شوند اما عمدتاً برروی سپرها (اعم ازعقب یا جلو) گل گیرها (به خصوص ماشین های بزرگ) برروی شیشه عقب ، بالای اتاق کامیون ها ، بدنه وعقب خودرو ، وباک خودروهای سنگین .
خط وزبان :
1- خط فارسی 2- خط عربی (احادیث وآیه قرآن و..) 3- خط انگلیسی (که بسیارنادراست) 4- ترکی (آذری) بعد از زبان فارسی استعمال آن زیاد است .
نکته پایانی :
علاقمندان جهت مطالعه بیشتردرباب ادبیات جاده ای علاوه برمقاله نگارنده ، وکتاب معرفی شده درنوشتارحاصرادبیات جاده ای اثر جواد جلیلی می توانند به ماشین نویسه ها اثراستاددکترمحمدجعفریاحقی همچنین ماشین نویس ها ازناصرتقوایی رجوع کنند . البته تحقیقات میدانی نیز فراموش نشود .
یک نگارنده درکلاس درس حاصل ماه ها جمع آوری اشعاررادرکلاس ارائه داداستاد خوشحال شد وگفت : آقای فلانی این بیت هم جزو ادبیات جاده هاست فراموش نکنید : خرنشو ، خاورنخر، من خرشدم خاورخریدم !
جنگ ادبیات جاده ای :
1- تا کی توان سرنوشت را ازسر، نوشت .
2- حسرت که دمی بی حسرت نزیستم .
3- مدعی گرنداند حال ما ، عیبش نکن – ما میان موج دریاییم واوبرساحل است .
4- خواهی که جهان درکف اقبال توباشد – خواهان کسی باش که خواهان توباشد .
5- مراگرعالم دنیا ببخشد – برابربا نگاه مادرم نیست .
6- آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

7- چرا زیبا رویان بی وفایند ؟
8- به چشمانت بیاموز که هرکس ارزش دیدن ندارد !
9- به یاد روزهای رفته از یاد !
10- به درویشی قناعت کن که سلطانی خطردارد . 11- گربمیرددختری برقبر اوروید گلی – گربمیرند دختران دنیا گلستان می شود . 12- ای کاش حرام خوری هم مثل شراب خوری مستی داشت !13- غم مردان وجود نامردان است . 14- الهی درشب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان مگردان ! 15- دربیابان گرصدسال سرگردان شود – به از آن است که دروطن محتاج نامردان شوی ! 16- اسکاتران عشق ! 17 – خیر پیش ! 18 – اسیرجاده ها ! 19 الهی اول پاکم کن بعد خاکم کن !

20 الهه ناز ! 21- سفربخیر ! 22- خانه دوست کجاست ؟ 23- تومحشری ! 24- گررفیق شفیقی درست پیمان باش ! 25- رفاقت قصه تلخی است که از نامش هراسانم ! 26- ماشاءا; 27- یا ضامن آهو ! 28- یا ثامن الائمه ! 29- یا فاطمه الزهراء ! 30- الفت شب های خوش راروزگاراز ما گرفت ! 31- بی همگان به سرشود بی تو به سرنمی شود ! 32- تا که یاری یارشد بی زارشد ! 33- قسم به قلب های شکسته ! 34- سکوت ، مادرفریادها ! 35- به جهانی ندهم عالم درویش

ی را ، که جهان غمکده ای درنظردرویش است ! 36- تا شقایق هست زنده است قدرت ، عشق را فراموش نکن ! 37- با مردان این زمانه یک سلام ووالسلام ! 38- هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ‹به یاد برادرم› ! 39 – رفاقت تعطیل ! 40- فرزند هنرباش نه فرزند پدر- فرزند هنرزنده کند نام پدر! 41- ای عشق همه بهانه از توست ! 42- مراسرگشته می دارد سرزلف پریشانت ! 43- خاک اگرخنده کردوگندم داد از توبود ای بزرگ باران ساز ! 44- گفتم به نقاش ازل نقشی بکش از زندگی – ناگهان نقش خیالت برلب دریا کشید ! 45- چه سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی – اما وقتی بهارشد یه جوری ازش جدا شی ! 46- به خاطر دل تو از همه بریدم ! 47- تو دیگه چرا ؟ توکه بی وفا نبودی ؟

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
سه شنبه 95 مرداد 19 , ساعت 3:56 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد آیا می دانید معنی لغوی آیات قران چیست ؟ word دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد آیا می دانید معنی لغوی آیات قران چیست ؟ word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد آیا می دانید معنی لغوی آیات قران چیست ؟ word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد آیا می دانید معنی لغوی آیات قران چیست ؟ word :

قران در اصل مصدر است به معنی خواندن . چنانکه در بعضی ار ایات معنای مصدری مراد است مثل « ان علینا جمعه و قرانه فاذا قراناء فا تبع قرانه » سپس قران علم است ( اسم خاص ) برای کتاب حاضر که بر حخرت رسول ( ص ) نازل شده است به اعتبار انکه خواندنی است . قران کتابی است خواندنی باید انرا خواند و در معانیش دقت و تدبر نمود . بعضی ها قران را در اص به معنب جمع

گرفته اند که اصل ( قرء ) به معنی جمع است دز این صورت می توانید بگویید قران یعنی جامع حقایق و فرموده های الهی . و نیز گفته انداز آن جهت قران نامیده می شود که سوره ها را جمع نموده آنها را به یکدیگر می پیوندد .
وَإنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَِلیمٍ.

(ششمین آیه، از سوره نمل: بیست و هفتمین سوره، از قرآن کریم.)
(و حقّاً و حقیقتاً بر تو آیات قرآن، از جانب خداوند حکیم و علیم، إلقآء می‌شود!)
در معنای‌ قرآن‌ و فرقان‌
حضرت آیه الله علّامه طباطبائی قدس الله نفسه در تفسیر فرموده‌اند:قُرْأنْ اسم است برای کتاب الهی به اعتبار آنکه خوانده میشود، و قرآئت میگردد.ومعنای تَلْقِیَه مصدر تَلَقِّی با معنای تلقین نزدیک است. و نکره آوردن حکیم و علیم برای تعظیم‌ است. و تصریح به‌ آنکه ‌این قرآن، از نزد خداوند متعال است؛ برای آنستکه: حجّت برای رسالت باشد؛ و نیز برای تأیید معارفی که گذشت؛ و برای صحّت داستانهای أنبیاء علیهم السلام که بعداً بیان میکند.

و اختصاص دادن نزول را از ناحیه این دو اسم گرامی (حکیم وعلیم) برای آنست که بفهماند: قرآن از منبع و سرچشمه حکمت فرود آمده است. و بنابراین هیچ قدرت علمی و شکننده‌ای نمیتواند آنرا نقض کند و بشکند؛ و هیچ توانی نمیتواند آنرا سُست بنماید. قرآن منبع علم است. نه أخباری که میدهد، تکذیب می‌شود؛ و نه حکم و قضائی را که ‌میآورد، مورد ایراد و تخطئه قرار میگیرد.)[1]

قرآن ازماده‌ قَرَءَ یَقْرَءُ قَرَاءَهً و قُرْأنَاً، یعنی جمع کردن و ضمّ نمودن بعض از چیزی است با بعضی دیگر. و چون در وقت خواندن، انسان حروفات مختلفه را جمع میکند و با ضمّ بعضی به بعضی دیگر، کلمه پیدا می‌شود. و سپس‌ کلام و عبارت پدید می‌آید، لهذا به ‌سخن گفتن و خواندن، قرآئت گویند.
قرآن مصدر از این باب است؛ و عَلَم نهاده‌اند برای کتاب آسمانی مسلمانان که برپیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم‌ نازل شده است. و بدینجهت قرآن نامیده شده است که: عقآئده حقّه واقعیّه و احکام ‌و مواعظ و قصص در آن جمع شده است.

بعضی از علمآء رضوان الله علیهم گفته‌اند: علّت تسمیه قرآن به قرآن، آنستکه: در میان ‌جمیع ‌کتب آسمانی، قرآن ‌است‌ که‌ در آن‌ ثمره ‌تمام ‌آن کتب، بلکه ثمره ‌جمیع ‌علوم حقّه در آن جمع است؛ و تفصیل هر چیزی را میتوان در آن مشاهده نمود؛ همچنانکه میفرماید:
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرِهً لِاُولی الْألْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدیً وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ.[2]

(هرآینه تحقیقاً دربیان قصّه‌ها و داستانهای پیامبران و امّت‌هایشان (همچون یعقوب و یوسف و برادرانش که ‌این سوره از آن بحث دارد) عبرتی است برای اندیشمندان و متفکران. این آیات قرآن، گفتاری ساختگی نیست که من درآوردی باشد؛ و از روی افترآء به خدا نسبت داده شود. بلکه قرآن تصدیق

میکند آنچه راکه درپیش روی آنست (ازکتب سماویّه: تورات و انجیل و غیرهما) و در آن تفصیل و شرح هر چیزی است؛ و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان میآورند.)
و همچنین قرآن را تبیان و آشکارا کنند و واضح و هویدا سازنده هر چیز شمرده است:
وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلِّ شَیْیءٍ وَهُدیً وَرَحْمَهً وَیُشْرَی لِلْمُسلِمیْنَ.[3]

(و ای پیامبر! ما بر تو فرو فرستادیم کتاب آسمانی قرآن را که،مبیّن و روشن کننده هر چیزی است؛ و هدایت و رحمت و بشارت است برای مسلمانان!)[4]
شاهد بر گفتار ما آیاتی است در قرآن که ‌بر این معنی دلالت دارد، از قبیل:
لَاتُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ- إنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ- فَإذَاَ قرَأنَاهُ فَاتَّبعْ قُرْآنَهُ- ثُمَّ إنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ.[5]
(ای پیغمبر! زبانت را برای خواندن آیات قرآن، به‌ حرکت در میآور؛ تا برای رساندن آنها را به‌ مردم عجله ‌کنی، و شتاب‌زده باشی! ما برعهده خود گرفته‌ایم که: قرآن را جمع کنیم، و به‌ صورت مجمومه‌ای قابل قرآئت در آوریم پس هنگامیکه آن را گرد آوردیم، و بر تو قرآئت نمودیم؛

در آنوقت از آنچه قرآئت شده است، پیروی کن، و به دنبال آیات قرآئت شده باش- و پس از آن ما برعهده خود گرفته‌ایم که: آنرا واضح و مبیّن ساخته، و بدون إبهام و گرفتگی در آوریم.)[6]
و از قبیل:
وَقُرأنًا فرَفْنَاهُ لِتَقْتَرأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً.[7]
________________________________________
(و این قرآن را ما جزءجزء، و تکه‌تکه جدای از هم نموده، و به سوی تو فرستادیم، تا آنرا برای مردم به تدریج بخوانی(و با صبر و حوصله و درنگ آنرا تعلیمشان بنمآئی) و ما به ‌تدریج از مقام عالی و شامخی آنرا نزول دادیم[8])
فُرْقَان نیز از اسامی قرآن است ازماده فَرَقَ یَفْرُقُ فَرْقاً وفُرْقَاناً یعنی بین أجزآء آن جدائی انداخت؛ و لهذا در آیه أخیر: وَ قُرْأنَّا فَرَفْنَاهُ دانستیم که: معنایش آنستکه: قرآن را جزءجزء تفضیل داده، و آنرا محکم و متقن ساختیم.[9]

و بنابراین فُرْقَان که مصدر آنست، به معنای فارق و جداکننده بین حقّ و باطل است؛ و چون این کتاب مبین آسمانی کتاب فَصْل است، نه هَزْل. و کتاب حقّ است، نه باطل. بنابراین جداکننده و تمیز دهنده بین حقّ و باطل است.
شَهْرُ رَمَضانْ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْأنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنْ الْهُدَیَ وَالفرقانِ.[10]
(روزه واجب در شهر رمضان است؛ آن ماهی که در آن قرآن نازل شده است. قرآن کتاب هدایت و راهنمآئی است برای مردم. و دارای أدلّه واضحه و حُجَج و براهین ساطعه، و دلآءل متقنه‌ای است

، از رهبری و هدایت؛ و کتاب جدا کننده بین حقّ و باطل، و تمیز دهنده میان حقیقت و أوهام است.)
فُرْقَان در قرآن مجید در هفت موضع آمده است. و در همه جا به معنای قوّه تشخیص حقّ از باطل، و نور بصیرتی است که‌ برای مؤمنین در أثر تقوی حاصل می‌شود. و قرآن که‌شامل جمیع معارف است أعمِّ از آنچه بر أنبیای سالفه وحی می‌شده، و برای پیامبر ما بیان شده است؛ و أعمِّ از آنچه برخود رسول الله وحی
شده است؛ نیز فرقان است.

و آنچه از روایات آورده از أئمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین استفاده میشود، آنستکه: قرآن به ‌مجموع آیات الهی گفته می‌شود؛ خواه محکم باشد؛ و خواه متشابه؛ و فرقان به‌ خصوص آیات محکم إطلاق میگردد.
درتفسیر نورالثَّقلینْ از اُصول‌ کافی، از علی بن ابراهیم، از پدرش از ابن‌سنان ‌یا غیر او، از کسی که ‌وی را ذکر کرده است، روایت میکند که او گفت:سَألْتُ أبَاعَبْدِاَلله عَلَیْهِ السَّلامُ عَنِ قرآن و الْفُرقَانِ. أ هُمَا شَیْئًانِ أوْ شَیْیءٌ وَاحِدٌ؟!
من از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم از قرآن و فرقان، که ‌آیا آنها دو چیز هستند؛ یا چیز واحدی؟!
فَقَالَ عَلَیْهِ السّلامُ: الْقُرْأنُ جُمْلَهُ الْکِتَابِ؛ وَالْفُرقَانُ الْمُحْکَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلُ بِهِ[11]
حضرت فرمود: قرآن به ‌تمام الهی گویند؛ و فرقان به‌ خصوص محکماتی که ‌عمل بدانها واجب است.
وهمچنین درصحیفه سَّجادیَّه،دردعای ختم قرآن،عرض میکند:
الَّهُمَّ إنَّکَ أعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أنْزَلْتَهُ نُوراً؛وَجَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَی کلِّ کتابٍ أنْزَلْتَهُ؛وَفَضَّلْتَهُ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ! وَفُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِکَ وَحَرَامِکَ! وَقُرْأَنَّاأعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائعِ أحْکَامِکَ![12]
(بار پروردگارا! حقّاً تو مرا بر ختم نمودن و به پایان رسانیدن کتاب خودت، کمک نمودی؛ آن کتابی که چون آن را فرو فرستادی، نور بود؛ و آنرا

 

مُهَیْمن و مُسَیْطر و مُسلّط بر تمام کتابهائی که فرو فرستادی، نمودی؛ و بر هر گفتاریکه آنرا بیان کردی، برتریّت و مزیّت دادی! و آنرا فرقان قرار دادی، تا بدینجهت بین حلالت و حرامت، تمیز دهی! و آنرا قرآن قراردادی تا بدینوسیله از احکام وارده در شریعتت پرده برداری!)

قرآن‌ دارای‌ مجد و عظمت‌ واستحکام‌ و روشنی‌ است‌
در بسیاری‌ از آیات قرآن، قرآن ‌را کتاب ‌با عظمت، و دارای ‌مجد، و حکمت، و روشن‌ و آشکارا توصیف میکند. همچون آیه: ق وَالْقُرْأَنِ الْمَجِیدِ.[13]
(قاف، و سوگند به قرآن که دارای مجد و رفعت و کرامت و شرافت و جلالت است).
و همچون آیه: بَلْ هُوَ قُْرأََنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ.[14]
(بلکه آن قرآنی است دارای مجد و رفعت و شرف و جلالت، که در لوح محفوظ خداوندی (و علم أزلی و سرمدی وی نگهداشته شده است.)
و همچون آیه:یس وَالْقُرآنِ الْحَکِیم.[15]
(یاسین،وسوگند به قرآن که محکم است وقابل انفصال ووهن وسستی وبطلان نیست)
(و همچون آیه: إنَّه لَقُرآنٌ کَرِیم فِی کِتَابٍ مَکنُونٍ.[16]
( و حقاً و تحقیقاً آن قرآنی است بزرگ و بزرگوار، و دارای أصالت، که در کتابی محفوظ در سرّ حق پنهان است).

وهمچون آیه:آلرتِلْکَ أَیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْأن مُبیِنٍ.[17]
(ألف،لام،را اینست آیات کتاب،وقرآن آشکارا!)
وهمچون آیه:وَ هَذَا کِتَابٌ أنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ.[18]
(واینست کتابی که ما آنرا نازل کردیم، کتاب مقرون به برکت است، و گواهی دهنده بر آنچه در برابر آنست از حقائق و أحکام وارده در کتب پیامبران پیشین).
و همچون آیه: وَ هَذَا کِتَابٌ أنْزَلْنَاهُ مبارَکٌ فَاتَّبِعوُهُ.[19]
(و اینست کتابی که ما آنرا نازل نمودیم، کتاب مقرون به برکت، بنابراین باید شما از آن پیروی کنید!)
کیفیْت‌ نزول‌ وحی‌ قرآن‌ توسط‌ خداوند و روح‌ و فرشتگان‌
وعلاوه براین آیات ونظائرها که عدالت بر اصالت وثبات وحقّانیّت،و عدم ورود بطلان وتزلزل درقرآن رادارند؛ آیات دیگری در این کتاب عزیز است که یا تنزیل قرآن را مستقیماً مستند به خدا میداند؛مانند آیه:الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْأَنَ.[20]
(خداوند متّصف به صف رحمانیّت عامّه،قرآن راتعلیم نمود.)
ومانند آیه:حم تَنَزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اَللهِ الْعَزیزِ الْحَکِیمِ.[21]
(حامیم این آیات فروفرستادن تدریجی کتاب است، ازناحیه خداوند که اوعزیز وحکیم است.)ویا بواسطه وحی ازجانب اوبه شمار میآید؛مانند آیه:
نَحْنُ نَقُصُّ إلَیْکَ أحْسَنَ الْقَصَصَ بِمَا أوْحَیْنَا عَلَیکَ هَذَا الْقُرأَنْ وَإنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلیِنَ.[22]
(ما برای تو بهترین حکایات و سرگذشت‌ها را، با وحیی که ‌از این قرآن به سوی تو فرستاده‌ایم، بیان مینمآئیم؛ وتحقیقاً تو قبل از این شرح و بیان ما، از

غافلین به‌این سرگذشت بوده ای!)
ویا بواسطه وحی رُوح، وروح الأمین ورُوح الْقُدُس، وجبرآئیل می‌شمرد؛مانند آیه:
وَکَذَلِکَ اَوْحَیْنَا إلَیْکَ رُوحاً[23]مِنْ أمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإیمَانُ وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَآءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإنَّکَ لَتَهْدِی إلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ- صِرَاطِ اَللهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَواَتِ وَ مَا فِی الْأرْضِ ألَا إلَی اَللهِ تَصِیرُ الْاُمُور[24]
(وهمچنین ما به سوی تو روح راکه ازامرماست، وحی نمودیم! وپیش از آن تو نمیدانستی که:کتاب چه بود؟! وایمان چه بود؟! ولیکن ما آن روح رانوری قراردادیم که تابواسطه آن، هرکدام ازبندگان خود راکه بخواهیم،هدایت نمائیم.وتوحقّاً به‌سوی صراط مستقیم رهبری می‌کنی- صراط مستقیم صراط الله است؛آن خدائی که برای اوست آنچه در آسمانهاست؛ وآنچه در زمین است.آگاه باش که:بازگشت اُمور به سوی خداوند است.)

نَزَلَ بِهِ الرُّوحَُ الأمِینُ عَلَی قلْبکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِریِنَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ[25]
(قرآن را روح الأمین بر قلب تو فرو فرستاد؛ تا اینکه با زبان عربی واضح و آشکارا، مردم را (از شرک و کفر و فسق و هر گونه انحراف عقیدتی و أخلاقی) بر حذرداری!)
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ أَََمَنُوا.[26]
(بگو ای رسول ما: قرآن را روح القدس از جانب پروردگارت به حق نازل نمود؛ تا آن کسانی را که ایمان آورده‌اند، ثابت و استوار و پابرجا بدارد.)
قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوّاً لِجِبْریلَ فَإنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَی قَلْبِکَ بِإذْنِ اَللهِ.[27]
(بگو ای رسول ما: کیست که او دشمن جبرآئیل بوده باشد ؟! اوست که با إذن و اجازه خداوند، قرآن را بر قلبت نازل کرد!)
و یا بواسطه أعوان و کمک کاران جبرآئیل، وَحْی می‌شده است. و آیات قرآن در ألواحی و یا شبیه ألواحی در دست فرشتگان وحی، که سفیران حق بوده، و ملائکه بزرگوار و دارای اخلاق نیکو هستند؛ نازل می‌شده است.

کَلَّاإنَّهَا تَذکِرَهٌ – فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُ – فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ – مَرفُوعَهٍ مُطَهَّرَهٍ بَأیدِی سَفَرَهٍ – کِرامٍٍ بَرَرَهٍ.[28]
(نه اینچنین نیست؛ بلکه آیات قرآن برای پند و اندرز و تذکر است. بنابراین هر کس بخواهد، از آنها پند می‌گیرد و موعظه می‌پذیرد. آیات قرآن در صحیفه‌های بلند مرتبه و عالی مقام، و پاک و پاکیزه شده از هر دستبردی غیر از إنشاء حضرت حق، که در دست های سفیران وحی الهی که فرشتگان حق هستند؛ و دارای مرتبه‌ای رفیع و منزلتی عالی، و اخلاق خوش و شیمه‌ای پسندیده میباشند؛ به سوی تو ای رسول ما فرستاده می‌شود!)[29]
از این آیات بدست میآید که: در برخی از اوقات، آیات قرآن مستقیماً از جانب خداوند به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم وحی میشده است؛ و در برخی از اوقات توسط روح که از فرشتگان عظیم‌تر است؛ و در برخی توسط جبرائیل که عظیم ترین ملک از ملائکه سماوی است؛ و در برخی از اوقات توسط فرشتگان وحی که بسیار بوده‌اند؛ و در تحت مأموریت جبرائیل می‌باشند؛ وحی می‌شده است.
اما از آنجائیکه به صراحت آیه مبارکه قرآن که: تکلم خداوند با هر بشری را منحصر در وحی، و یا از پشت پرده، و یا ارسال فرستاده و رسول می‌شمرد؛ و در این سه قسم تحدید می‌ نماید؛ میتوان قطعا استفاده کرد که: تمام این اقسام از نزول آیات توسط خداوند، و روح و جبرائیل، و فرشتگان دستیاران او، همه از قبیل وحی نبوده است:

وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أن یُکَلِّمهُ اللهُ إلَّا وَحیاً أو مِن وَرآءِ حِجِابٍ أویُرسِلَ رَسُولاً فیُوحِیَ بِإِذنِه مَا یَشَاء إنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ [30] وَ کَذلِکَ أوحَینَا إلَیکَ رُوحاً مِن أمرِنَا الآیه.
(و از برای هیچ فردی از افراد بشر نیست که خداوند با او تکلم کند و سخن بگوید، مگر از راه وحی، و یااز پس پرده و حجاب، و یااینکه فرستاده‌ای را بفرستد، و او با إذن خدا آنچه را که خدا بخواهد، وحی کند و خداوند حقاً و تحقیقاً بلند مرتبه و رفیع المنزله، و دارای حکمت و استواری و إتقان است.)
این آیه با صراحت تمام میگوید: وحی خداوند غیر از نزول جبرئیل و فرستادن پیام است؛ زیرا أوْیُرسِلَ رَسُولاً را که شامل نزول جبرئیل وَ سَفرهٍ کِرَامٍ بَرَرَهٍ و شامل نزول سایر دستیاران او می‌شود، قسم با إلَّاوحْیاً قرار داده است. بنابراین تکلم با بشر که از سه طریق بیرون نیست، و مسلَّماً درباره رسول الله مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ نبوده است یا باید؛ وحی باشد؛ و یا بتوسط جبرئیل و ملائکه وی. و بنابراین حتماً تکلم خداوند بطریقه وحی، غیر از تکلم وی بطریقه ارسال جبرئیل و فرشتگان خواهد بود.

کیفیّت‌ ظهور نور توحید در عالم‌ کثرات‌، و امکان‌ توسط‌ فرشتگان‌
اما مطلب مهمی که مسئله را حل میکند؛ و در این مسئله و در بسیاری از مسائل دیگر، نظیر قبض روح مردم یکجا توسط خود خداوند؛ ودر جای دیگر توسط ملک الموت، و در جای سوم توسط سایر فرشتگان موت و قبض روح، و نظیرارسال باران از آسمان، و وزش باد توسط خداوند، و توسط فرشتگان، و توسط اسباب و علّل طبعی؛ و نظیر شفای أمراض توسط خداوند، و توسط فرشتگان، وتوسط اسباب و علل طبیعی و علوم پزشکی و غیرها که بسیار است؛[31] میتوان از آن، حل مسائل را پیدا کرد، اینست که بگوئیم:

طبق أدِّله فلسفیه در حکمت متعالیه، و طبق شواهد ذوقیه و عرفانیه در مشاهدات سِرِّیّه ملکوتیه، و طبق صراحت آیات قرآن کریم، و تواتر آثار و أخبار معصومین، خداوند عزوجل، در ذات، و در اسم و صفت، ودر فعل، واحد است. یعنی در عالم وجود، و در دائره وسیع جهان هستی، هیچ ذاتی جز ذات اقدس وی نیست؛ و هیچ اسم و صفتی غیر از اسماء و صفات او نیست؛ و غیر از فعل او، فعل دگری وجود ندارد.
بنابراین آنچه از ذواتی که در بدو نظر بطور استقلال به نظر میرسند، همان ذات اوست؛ و آنچه از أسماء و صفاتی که به نظر میآید، همچون عالم و علم، وقادر و قدرت، وحی و حیات، همان أسماء و صفات اوست؛ و آنچه از أفعال که مشاهده میشود؛ بطور اطلاق و بدون استثنا، همان فعل اوست.
غایه الأمر نفس ذات، ویا اسم و صفت، و یا فعل او که بخواهد در عالم کثرت ظهور پیدا کند؛ باید از شبکه‌ها و آئینه‌هائی که بواسطه نفس تجلی و ظهور حضرت او پدید آمده، و عنوان آینه بودن و

مرآتیّت را بخود گرفته است، عبور کرده؛ و در هر عبوری از تعیّن آن، کثرتی بخود گرفته؛ تا بألاخره در این عالم کثرات با این وُسْعَت و فُسْحَت، این پدیده‌های فراوان، و این کثرت های لا تُعَدُّ و لا تُحْصَی را به وجود آورده باشد.
هر یک از فرشتگان مقرب، اسم و صفتی از أسمآء و صفات کلیه او هستند که: دارای تعین اسمی بوده؛ وبدینجهت از یکدگر متمایزندوهرکدام نوعی منحصربه فرد بوده و کثرت این عالم، افراد متعدده در تحت آن انواع نمیباشند، نوعیت و جنسیتی که در تحتش افرادی باشند، و از جنس و فصل ترکیب شده باشند، اختصاص به عالم طبع و ماده دارد؛ و در انواع مجرده از این مقوله خبری نیست.
آن فرشتگان اولین، محل ظهور و تجلی او میباشند؛ و سپس به فرشتگان پائین تر، و از آنها به پائین‌تر تا برسد به این عالم، نور احدیت حضرت حق بواسطه تجلی و ظهور و بالاخره عبور از این آئینه‌ها و شبکه‌ها، این کثرات را در جهان هستی، مرئیّ و مشاهدِ ما گردانیده است.
کیفیّت‌ وحی‌، توسّط‌ خداوند و جبرئیل‌ و سفر کِرامٍ بَررهٍ

جبرآئیل ملک مقرب خدا و أعظم از جمیع ملائکه است که علم حضرت حق در او تجلی میکند؛ و از او در طریقه وحی به فرشتگان پائین‌تر و کوچکتر، که تعدادشان بسیار است، تجلی و ظهور میکند؛ و از آنها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ظهور و تجلی مینمایند.
جبرآئیل و این فرشتگان أبداً از خود هستی و بودی ندارند؛ استقلال و عزتی ندارند. آنچه هست هستی و بود خداوند است؛ و استقلال و عزت حضرت أقدسش جل و تعالی میباشد.
همیشه و پیوسته وحیی که به رسول اکرم میشود، از خداوند به توسط جبرائیل، به توسط سَفَرَهٍ کِرَامٍ بَرَرَه می‌باشد. و همه‌اش وحی خداست؛ چون در عالم وجود غیر از خدا چیزی نیست.

منتهی اینکه گاهی آنحضرت چنان غرق أنوار ذات أحدیت بود که ابداً جبرائیل را با آن سِعِه و وجود ملکوتی نمیدید؛ تا چه رسد به سَفَرهٍ کِرَامٍ بَرَرَه. و در این مواقع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مدهوش و بیهوش به روی زمین میافتادند و مثل آدم مَقْضِیٌّ عَلَیهْ (مُتَوَفَّی) به شکل مرده، بدون حس و حرکت بودند؛ رنگ چهره آنحضرت تغییر میکرد؛ زرد و سفید می‌شد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
سه شنبه 95 مرداد 19 , ساعت 3:56 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  نحوه کار برنامه های کاربردی وب word دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد نحوه کار برنامه های کاربردی وب word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

مقدمه

برنامه های کاربردی وب دسترسی پویای وب پیج های مبتنی برHTML از طریق یک مرورگر وب را ایجاد می کند. از آنجا که برنامه های کاربردیWeb Dbject شیء گرا بوده و به زبان جاوا نوشته می شود، برنامه کاربردی شماWeb page هایی را با ایجاد نمونه های شی ها به نام مؤلفه های وب به وجود می آورد.
مؤلفه وب ترکیبی از زیرمجموعه هایWocomponent و قالبHTML جاوا است. مؤلفه های وب همه مؤلفه ها و عناصر استانداردHTML شامل انیمیشنFlash، فیلم های Quichtime ، برنامه هایJava script و اپلت های جاوا را در برمی گیرد. مؤلفه های وب همچنین از کاسکاد ورقه های تعاریف(CSS) پشتیبانی می کند.
با افزودن عناصر خاصWebObject با همت هایHTML - به نام عناصر پویا- به مؤلفه‌های وب خود، محتوای پویا را به وب پیج های خود اضافه کنید. برخی عناصر پویا فاقد همت های HTML بوده و صرفاً در کنترل ایجاد محتوا به کار می رود. به عنوان مثال، محتوایی که شرطی یا تکراری است. هنگام پاسخ دهی به درخواست های مرورگر کلانیت، محتواهای پویا به HTMLایستا ترجمه و تبدیل می شود.
می توانید در ساخت مؤلفه های وب یا ازWebObject Builder یاDirect to Web استفاده کنید. WebObject Builderیک ابزار گرافیکی در خلق مؤلفه های وب بوده و عناصر پویا را به متغیرها و متدهای برنامه کاربردی شما محدود می کند. Direct to Web یک ابزار ساخت سریع نمونه بوده که برنامه کاربردی در حال کار وب را از مدل E0 ارائه شده خلق می کند. برای تغییر محتوای مؤلفه های Direct to WebازWeb Assistant استفاده نمایید. همچنین می توانید صفحات را فریز کنید- مؤلفه های وب را خلق کرده و به پروژه خود اضافه کنید- و آنها را با استفاده ازWeb Object Builder اصلاح نمایید.
باید قبل از معمول سازی برنامه کاربردی وب خود، درک بنیادینی از معماری یک برنامه کاربردی داشته باشید. این قسمت معماری برنامه های کاربردی وب را تشریح کرده و چگونگی کار عناصر پویا را در زمینه حلقه درخواست- پاسخ برنامه کاربردی را توضیح می دهد. هنگام پردازش یک درخواست و ایجاد صفحه پاسخ، شرح خلاصه ای از ترتیب متدها استنتاج می شود. این قسمت همچنین چگونگی کاربک تراک (پیمایش معکوس)Web Object ها را توضیح می دهد.
این سند چگونگی استفاده از ابزارهای مختلف Web Object را توضیح نمی دهد. در مورد مراحل استنتاجی در خلق قالب ها و ساخت عناصر پویا، راهنمای کاربرWeb Object Boilder را مطالعه کنید. در مورد چگونگی استفاده ازWeb Objects Direct to web Guid ,Direct to web (هدایت شیء های وب به راهنمای وب) را مطالعه نمایید.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
سه شنبه 95 مرداد 19 , ساعت 3:56 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  پروژه سفالگری word دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه سفالگری word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه سفالگری word

مقدمه:    
پیشینه سفالگری:    
تهیه لعاب درقدیم:    
معرفی شرکا وسهامداران:    
معرفی تیم مشاوره:    
انواع ظروف سفالی:    
استراتژی محصول ,قیمت وجذب مشتری:    
برآورد میزان تقاضا:    
برآورد میزان تولید:    
برآورد موجودی پایان دوره ظروف:    
برآورد فروش خالص شرکت:    
جدول 1    
توضیحات مربوط به جدول1:    
ماشین آلات وتجهیزات:    
فضای تولیدی مورد نیاز:    
تاسیسات:    
هزینه زمین مورد نیاز:    
هزینه ساختمان مورد نیاز:    
هزینه های قبل ازبهره برداری:    
هزینه دستمزد:    
هزینه سوخت وانرژی:    
هزینه های سرمایه ای ثابت:    
هزینه های متغیر تولید:    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{کوزه}    
محاسبات بهای تمام شده کالای فروش رفته وسودناویژه کوزه:    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{گلدان}:    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{قلک}:    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{خمره}    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{تنور}    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{ضرب باشگاهی}:    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{گادیشه}    
محاسبات: گادیشه دارای دو نوع مواد است :    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{کشک مال}:    
بهای تمام شده کالای فروش رفته{دیزی}:    
محاسبه هزینه اوقات تلف شده:    
کل ساعات کارکرد در سال:    
محاسبه اوقات تلف شده:    
ثبتهای مربوطه:    
محاسبه بهای تمام شده کالای ساخته شده از طریق جدول:    
محاسبه فروش کالا:    
محاسبه موجودی کالای پایان دوره:    
ترازنامه پایان دوره    
تحلیل های مالی:    
محاسبه نقطه سربه سر:    
گردش موجودی کالا:    
گردش کل داراییها:    
حاشیه سود:    
نرخ بازده سرمایه گذاری:    

معرفی کسب وکار

سفالگری یکی از رشته های صنایع دستی است که بیشترین تولیدات آن در میبد یزد ولالجین همدان می باشد. در میبد برای ساخت ظروف سفالی از خاک رس استفاده می کنند که این خاک در میبد فراوان می باشد وبه همین دلیل است که مردم میبد به این کار مشغول هستند.واین را هم بدانید که درلالجین همدان برای ساخت ظروف سفالی ازخاک سرخ استفده می شود

برای اینکه بتوانم کار سفالگری راخوب بیان کنم فرض می کنم که میخواهم کارگاه سفالگری تاسیس کنم وبعد شروع به کار کنم که در زیربه تشریح این کار می پردازم

ما فرض می کنیم که می خواهیم یک کارگاه سفالگری تاسیس کنیم وپس از تاسیس آن شروع به ساخت ظروف سفالگری کنیم . برای تاسیس کارگاه سفالگری باید اقداماتی به شرح زیر انجام دهیم

اولین کاری که باید بکنیم خرید زمین یا خرید یک کارگاه سفالگری ویا اجاره آن است . پس تاسیس کارگاه سفالگری  نیاز به سرمایه گذاری دارد. این کارگاه اقدام به خرید زمینی کرده است که 320 متر مربع است که 120 متر آن تبدیل به ساختمان می شود وبقیه آن فضای باز است

فضای باز برای 1- موادی {خاک رس} که توسط تراکتور برای ما می آورند درآن محدوده فضای باز بریزیم 2- برای خشک کردن ظروف سفالی 3- برای رنگ {لعاب} کردن ظروف سفالی است. که کل هزینه ساختمان وزمین 27402590 می شود

بعد باید اقدام به تهیه تاسیسات کنیم یعنی حق امتیاز برق,آب,تلفن ,کابل کشی,تهیه تابلو برق,تهیه تانکر نفت,سایر تجهیزات برق رسانی وغیره راانجام دهیم

بعد باید اقدام به خرید دستگاه ورزیدن گل کنیم. این دستگاه برای ورزیدن گل واستحکام بخشیدن به گل می باشد چون هنگامی که خاک رس را خیس می کنیم وآن را تبدیل به گل می کنیم گل درابتدا دارای استحکام خوبی نیست ونمی توان با این گل شروع به ساخت ظروف کرد بلکه باید گل را خوب ورز داد تا گل به خوبی به هم پیوند بخورد وبعد شروع به ساخت ظروف سفالی کنیم. هزینه تهیه این دستگاه 1500000 تومان است که مافقط به یک دستگاه احتیاج داریم

اقدام بعدی خرید بالمین است.کار بالمین تهیه لعاب می باشد ما برای تهیه لعاب دربالمین به میزان حجم آن بالمین شیشه وآب می ریزیم و آن دستگاه را روشن میکنیم ومی گذاریم تا15 ساعت بچرخد که در این صورت لعاب تهیه می شود. اگر خواسته باشیم لعاب سبز در بیاید خاک مس راروی لعاب تهیه شده می ریزیم در غیر اینصورت لعاب زرد رنگ{هنگامی که ظرف از کوره درآمد} درمی آید.هزینه تهیه بالمین 1500000 تومان است

نکته:به میزانی که شیشه دربالمین بریزیم لعاب تهیه می شود

بعد باید اقدام به خرید چرخ سفال ودینام بکنیم که چرخ سفال برای ساخت ظروف سفالی است که دارای دو صفحه است یک صفحه دربالای چرخ سفال است که گل را روی آن قرار می دهیم وبعد شروع به ساخت ظروف سفالی می کنیم. ویک تسمه ای وجود دارد که دینام رابه چرخ سفال متصل می کند وباعت چرخیدن چرخ سفال می شود و می توانیم شروع به ساخت ظروف سفالی بکنیم.هزینه تهیه چرخ سفال 300000 و هزینه تهیه دینام 50000 تومان است که این کارگاه اقدام به خرید 2 چرخ سفال و2 دینام می کند

اقدام بعدی خرید پمپ نفت است که وظیفه انتقال نفت از بشکه نفت به تانکر نفت را دارد وبعد به وسیله تانکر نفت,نفت راداخل کوره می ریزیم وکوره را روشن می کنیم.هزینه تهیه پمپ نفت 60000 تومان است

اقدام بعدی خرید چراغ زیر کوره است که به عنوان مشعل کوره است. هزینه تهیه چراغ زیر کوره 60000 تومان است

اقدام بعدی ساخت کوره است که 510000 تومان هزینه دربرخواهد داشت

بعد ازاینکه این ماشین آلات راتهیه کردیم برای شروع کار باید 1-مجوز ازاداره صنایع بگیریم که هزینه آن10000 تومان است2-گرفتن حواله نفت از فرمانداری که هزینه ای نخواهد داشت

ماشین آلات فوق یعنی بالمین, دستگاه چرخ سفال,دستگاه ورزیدن گل توسط دکتررادی تولید می شود

بعد از اینکه اقدامات بالا راانجام دادیم می توانیم شروع به ساخت ظروف سفالی بکنیم که برای این کار باید اول مواداولیه {خاک رس} را تهیه کنیم وبعد آن را خیس کنیم بعد ازاینکه گل را خیس کردیم باید گل را تا زمانی که به نرمال نرسیده ازآن استفاده نکنیم وبعد گل را باید داخل دستگاه ورزیدن گل بکنیم تاگل خوب ورز داده شود وبعد می توانیم ظروف سفالی رابسازیم بعد ازاینکه ظروف سفالی را ساختیم باید صبر کنیم تا ظروف سفالی سفت شود وبعد باید ظروف سفالی راتراش کنیم بعد از اینکه ظروف راتراش کردیم باید صبر کنیم تا ظروف سفالی خوب خشک شود که حدودا 4 روز می شود البته بستگی به شرایط جوی دارد

وبعد باید ظروف سفالی راداخل کوره بکنیم وکوره راروشن کنیم تا ظروف پخته شود وبعد ازاینکه ظروف پخته شد باید کوره را خاموش کنیم وصبر کنیم تاظروف در کوره سرد شود وبعد ظروف رااز کوره بیرون کنیم که دراین موقع کالا ساخته شده است وبرای فروش آمده است

نکته: نوع سوخت برای پختن ظروف سفالی ازنوع نفت سفید است

 

پیشینه سفالگری

1-طریقه آوردن گل:گل را توسط چارپایان از بیابان به کارگاه می بردند0 گل را دردرون تشتی می کردندوداخل خورجینی که بر روی قاطربود می ریختندوبابت حمل گل 4تومان دریافت می کردند

بعدازاینکه گل به کارخانه آورده می شد آن را در اتاقی که به آن گلخانه گفته می شد می ریختند وگل را آبخاره می کردند تهیه آب بدین صورت بودکه اب را به وسیله سطل از چاه بر می داشتند وبعد در حوضی می ریختند و آب داخل حوض را به وسیله ظروف سفالگری روی گل می ریختند تا گل خوب خیس شود 0بعداز یک روز روی گل خاک می ریختند0وگل رابا پا لگد میزدندوبعد گل را مهر(آماده) می کردندوفردای آن روز به اندازه ای که گل نیازداشتند گل را لگد می زدند وبعد شروع

به ساخت ظروف سفالی می کردند 0 برای ساخت ظروف سفالی از چرخ سفال استفاده می کردند که به وسیله پای انسان به حرکت در می آمد

 

تهیه لعاب درقدیم

برای تهیه لعاب درقدیم محلی به نام متکستانه وجودداشت و درانجا گیاهی به نام اشنونر وجودداشت که اشنونر را در کوره ای که به صورت گودال بود می ریختند و ان را ذوب می کردند و پس ازآن که سرد میشد تبدیل به سنگی میشد که به آن سنگ سودا می گفتند 0سنگ سودا را به همراه سیلیس در چرخ آسیاب می ریختند و آن را خرد میکردند بعد ان را دوباره در کوره ای  می ریختند و ان را خوب ذوب می کردند و بعداز سرد شدن آنرا دوباره در چرخ آسیاب می کردند و آن را خرد می کردند

 

معرفی شرکا وسهامداران

نام ونام خانوادگی

میزان آورده

درصد سهم

آدرس وشماره تلفن

م. آ

 

68%

 ;;;

م . آ

 

17%

………

س . ی

 

15%

;;;

جمع سرمایه

 

100%

 

معرفی تیم مشاوره

ردیف

نام ونام خانوادگی

سمت

تحصیلات

تجربه

آدرس

 

ر . آ

استاد سفالگری

ابتدایی

 

 

 

م. آ

استاد سفالگری

دانشجو

 

 

 

ع .آ

سفالگر

دیبلم

 

 

 

انواع ظروف سفالی

سفالگری دارای انواع مختلف ظروف مانند کوزه,گلدان,قلک,خمره ,تنور ,ضرب باشگاهی,گادیشه,کشک مال ,دیزی,دوره و; میباشد که در اینجا درمورد هر کدام از این ظروف صحبت می شود

نکته: برای ساخت ظروف سفالی سفید بهتر است از گل شور استفاده شودواگر گل شیرین استفاده شود باعث میشود که ظروف سفالی قرمز رنگ شود

برای ساخت ظروف سفالی رنگی بهتر است ازگل شیرین استفاده شود واگر گل شور مورد استفاده قرار گیرد رنگ ظروف سفالی خوب در نمی آید

1- کوزه:برای ساخت کوزه باید از گل شور استفاده کنیم چون کوزه یکی از

ظروف سفید سفا لی است. کوزه لعابدار نمی تواند آب را سرد کند به همین دلیل است که حتما باید کوزه سفید رنگ باشد.یکی از فواید کوزه اینست که کوزه شه آب را می گیرد به همین دلیل آب کوزه آب تمیز و زلالی است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
سه شنبه 95 مرداد 19 , ساعت 3:56 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله ترجمه همراه با لاتین داستان جین آیر word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ترجمه همراه با لاتین داستان جین آیر word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ترجمه همراه با لاتین داستان جین آیر word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ترجمه همراه با لاتین داستان جین آیر word :

اسم من جین آیر است و داستان من از زمانی آغاز می شود که من 10 ساله بودم من با عمه ام خانم رید زندگی می کردم، زیرا پدر و مادرم هردو مرده بودند. خانم رید ثروتمند بود. خانه او بسیار بزرگ وزیبا بود، ولی من در آنجا خوشحال نبودم. خانم رید سه فرزند داشت؛ الیزا، جان و جورجیانا. پسر و دختر عمه‌هایم از من بزرگتر بودند. آنها هرگز نمی خواستند که با من بازی کنند و اغلب نامهربان بودند. من از آنها می ترسیدم. از همه بیشتر از پسر عمه ام جان می‌ترسیدم. او از ترساندن من لذت می برد و مرا ناراحت می‌ساخت. در یک بعدازظهر، من دریک اتاق کوچک از دست او مخفی شدم. من کتابی با عکس های زیاد در آن داشتم و از آن بابت احساس خوشحالی

می‌کردم. جان و خواهرانش با مادرشان بودند. اما جان تصمیم گرفت که به دنبال من بگردد. او فریاد می‌کشید «جین آیر کجاست» «جین! جین! بیا بیرون» او در ابتدا نتوانست مرا پیدا کند. او سریع یا باهوش نبود. اما الیزا، که با هوش تر بود محل مخفی‌گاه مرا پیدا کرد. او فریاد زد: او اینجاست، من مجبور بودم بیرون بیایم و جان منتظرم بود. از او پرسیدم : چه می خواهی؟ جان گفت: از تو می خواهم که به اینجا بیایی. من رفتم و در جلوی او ایستادم. او مدت زیادی به من نگاه کرد و ناگهان به من ضربه ای زد و گفت : حالا برو کنار در بایست.

من خیلی ترسیده بودم. من می دانستم که جان می‌خواهد به من آسیب برساند. من رفتم و کنار در ایستادم. سپس جان یک کتاب بزرگ و سنگین برداشت و به سمت من پرتاب کرد. کتاب به سرم خورد و مرا انداخت. من فریاد زدم: تو پسر سنگدلی هستی، تو همیشه می خواهی به من آسیب برسانی. نگاه کن. سرم را لمس کردم. خونی شده بود. جان خشمگین تر شد. او طول اتاق را طی کرد و مجدداً شروع به اذیت و آزار من کرد. من زخمی و هراسان بودم. بنابراین من هم او را زدم. خانم رید صدایمان را شنید و باعجله خود را به اتاق رساند. او خیلی عصبانی بود. او متوجه سرم نشد و فریاد زد: جین آیر تو دختر بدی هستی. چرا تو به پسرعمه بیچاره‌ات حمله کردی؟ از او دور شو! او را به اتاق قرمز ببرید و در آنرا قفل کنید!

اتاق قرمز تاریک و سرد بود. من خیلی ترسیده بودم. هیچکس درشب به اتاق قرمز نمی رفت. من کمک می‌خواستم و گریه می کردم اما هیچکس به آنجا نیامد. من صدا می زدم : لطفاً کمکم کنید. مرا اینجا تنها نگذارید!

اما هیچکس برای باز کردن در نیامد. من مدت طولانی گریه کردم تا اینکه ناگهان همه چیز سیاه شد. من بعد از آن چیزی را به خاطر نمی آورم. سپس زمانی که بیدار شدم، در رختخوابم بودم. سرم درد می کرد. دکتر آنجا بود، از او پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ دکتر پاسخ داد: تو مریض هستی، جین! جین به من بگو! آیا تو با عمه و عمزاده هایت دراینجا ناراحت هستی؟ جواب دادم: بله، خیلی ناراحت هستم.

دکترگفت: می بینم و پرسید: دوست داری به دور از اینجا به مدرسه بروی؟ به او گفتم: اوه ! بله، اینطور فکر می کنم. دکتر به من نگاه کرد و سپس اتاق را ترک کرد. او مدت زیادی با خانم رید صحبت کرد. آنها تصمیم گرفتند که مرا به دور از آنجا به مدرسه بفرستند. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که من خانه عمه ام را ترک کردم و به مدرسه رفتم. خانم رید و عمه زاده هایم از رفتن من راضی بودند. من جداً غمگین نبودم و فکر کردم: شاید من در مدرسه شاد باشم. شاید من در آنجا دوستانی پیدا کنم. دریک شب در ماه ژانویه بعداز یک مسافرت طولانی من به مدرسه لوود رسیدم. آنجا تاریک بود و هوا سردو بارانی بود و باد می وزید. مدرسه بزرگ بود ولی گرم و راحت نبود، درست مانند خانه خانم رید.

یکی از معلمان مرا به اتاق بزرگی برد. آنجا پر از دختر بود. حدود 80 دختر در آنجا بود. جوانترین دخترها 9 ساله بود و بزرگترین آنها درحدود 20 سال داشت. همه آنها لباس های قهوه ای زشتی بر تن داشتند.
زمان شام فرا رسیده بود. آنجا فقط مقداری آب برای نوشیدن و تکه‌ی کوچکی نان برای خوردن بود. من تشنه بودم که مقداری آب نوشیدم.
من چیزی نتوانستم بخورم زیرا بسیار احساس خستگی می کردم و بسیار هیجان زده بودم. بعد از شام همه دخترها برای خواب به بالای پله ها رفتند. معلم مرا به اتاق بسیار بزرگی برد. همه دخترها دراین اتاق خوابیده بودند. دو دختر مجبور بودند دریک تخت بخوابند.

صبح زود من بیدار شدم. بیرون هنوز تاریک و اتاق بسیار سرد بود. دخترها خودشان را در آب سرد شستند و لباس های قوه ایشان را پوشیدند. سپس همگی به پائین رفتند و کلاس درس صبح خیلی زود شروع شد.
درپایان، زمان صرف صبحانه رسید. من دراین لحظه بسیار گرسنه بودم. مابا معلمان به سالن غذا خوری وارد شدیم. و در آنجا بوی وحشتناک غذای سوخته می‌آمد. همگی ما گرسنه بودم اما وقتی مزه غذا چشیدیم نتوانستیم آنرا بخوریم. مزه وحشتناکی بود. درحالیکه بسیار گرسنه بودیم سالن غذا خوری را ترک کردیم. درساعت 9، کلاس درس مجدداً آغاز شد. من به دخترهای روبروم نگاه کردم آنها در لباس های قهوه ای زشتشان بسیار غریب بودند.

من معلم هارا دوست نداشتم. آنها نامهربان و غیر دوستانه بنظر می رسیدند. سپس در ساعت 12، سرمعلم، خانم کمپل آمد. او بسیار زیبا و صورتش مهربان بود. او گفت: می خواهم با همه دخترها صحبت کنم. من می دانم که شما نتوانستید امروز صبحانه بخورید. او به ما گفت : بنابراین می توانیم حالا مقداری نان و پنیر و یک فنجان قهوه داشته باشید. سایر معلمان متحیر شدند. خانم کمپل گفت: من این وعده غذایی را خواهم داد. دختر ها بسیار خشنود شدند.

بعداز وعده غذایی مابه حیاط رفتیم. لباس های قهوه ای دختران برای هوای سرد زمستانی بسیار نازک بود. به نظر می آمد که بسیاری از دختران ناراضی و سردشان است وبرخی از آنها مریض هستند. من در مدرسه دور حیاط قدم می زدم و دخترها را نگاه می کردم. اما باهیچکس صحبت نمی کردم و کسی هم با هم صحبت نمی کرد. یکی از دخترها درحال خواندن کتابی بود. از او پرسیدم: کتابت جالب است؟! او پاسخ داد: دوستش دارم. پرسیدم: آیا این مدرسه متعلق به خانم کمپل است؟ او جواب داد: نه، نیست. متعلق به آقای بروکل هاربت است. او تمامی غذا و لباسهایمان را می خرد. اسم آن دختر هلن بروتر بود. او از من بزرگتر بود. من فوراً از او خوشم

آمد. او دست من شد. هلن به من گفت که بسیاری از دخترها مریضند زیرا آنها همیشه سرد و گرسنه اند. آقای بروکل هارست مرد مهربانی نبود. لباس‌هایی که او می خرید به حد کافی برای زمستان گرم نبود و اینجا هرگز غذای کافی برای خوردن وجود نداشت. بعد از چند ماهی، بسیاری از دختران مدرسه لوود بشدت مریض شدند. کلاس های درس تعطیل شد و من و دخترهای دیگر که هنوز مریض نشده بودیم، تمام مدت را در مزرعه نزدیک مدرسه گذراندیم. هوا دیگر گرم و آفتابی بود. این زمان شادی ما بود ولی دوستم هلن بورتر با ما نبود. او مجبور بود که در بستر بماند. او خیلی مریض بود.

یک روز عصر من به اتاق خانم کمپل رفتم. هلن بوتر در حال استراحت روی یک تخت کوچک بود. او بسیار لاغر و صورتش سفید بود. با یک صدای آهسته با من صحبت می کرد. جین، خوب است که می بینمت. من می خواهم با تو خداحافظی کنم. از او پرسیدم، چرا؟ جایی می روی؟ هلن پاسخ داد: آری به جای دوری می روم . همان شب او مرد. درطول آن تابستان بسیاری از دختران دیگر هم در آن مدرسه مردند. آقای بروکل هارست مدرسه را فروخت و آنجا تبدیل به یک مکان شادی شد. من تا سن 18 سالگی در مدرسه ماندم و سپس مجبور به پیدا کردن یک شغل بودم. من می‌خواستم یک معلم بشوم. من نامه ای به یک روزنامه نوشتم. من گفتم معلم جوانی هستم که به دنبال یک کار در یک خانواده می گردم و سپس منتظر جواب ماندم. در آخر، جوابی آمد. از طرف یک بانو به نام خانم فکس که درمکانی به نام تون فیلدهال او به یک معلم برای دختر کوچکش نیاز داشت.

بنابراین من لباسهایم را در یک کیف کوچک جمع کردم و به ترن فیلدهال سفر کردم. وقتی به آنجا رسیدم بسیار هیجان زده بودم. خانه بزرگی بود اما خیلی ساکت به نظر می رسید. خانم فرفکس جلوی درب به استقبال من آمدند. او یک بانوی پیر با یک چهره مهربان بود. او گفت: دوشیزه آیر، لطفاً بنشینید. شما بعد از سفرتان بنظر خسته می رسید. بعداً می توانید آدله را ملاقات کنید. پرسیدم: آیا آدله دانش آموز من است؟

بله، او فرانسوی است. آقای روچستر می خواهند که شما به او انگلیسی بیاموزید. من پرسیدم آقای روچستر کیست؟
خانم فرفکس متعجب شد، پاسخ داد: شما نمی دانید! ترن فیلدهال متعلق به آقای روچستر می باشد، من فقط برای ایشان کار می کنم.
پرسیدم: آیا آقای روچستر درحال حاضر اینجا هستند؟

نه او از اینجا دور است. ایشان خیلی کم به ترن فیلدهال می آیند. من نمی دانم چه وقت ایشان به اینجا باز می گردند. بعد من آدله را ملاقات کردم. او یک دختر کوچک زیبا بود. من با او به فرانسوی صحبت می کردم و شروع به آموزشی انگلیسی کردم. او از درس هایش لذت می برد و من از درس دادن به او. من آدله را دوست داشتم. و همچنین خانم فرفکس را. ترن فلیدهال ساکت بود و گاهی اوقات من احساس کسالت می کردم. اما همه با من آنجا مهربان بودند.
در یک بعد ازظهر، من پیاده به روستا می رفتم تا یک نامه پست کنم. زمستان بود و جاده یخ زده بود. هنگامیکه به سمت ترن فیلدهال بازمی گشتم صدایی در پشت سرم شنیدم صدای اسب بود. مردی به سمت ترن فیلدهال می تاخت.

او یک غریبه باموهای تیره بود. ناگهان با یک صدای بلند،اسب آن غریبه روی یخ به زمین خورد. مرد درحالیکه روی زمین افتاده بود سعی کرد تا بلند شود. من برای کمک جلورفتم. از او پرسیدم؟ صدمه دیده اید قربان. غریبه از دیدن من شگفت زده شد. پاسخ داد: یه کمی، می توانید کمک کنید اسبم را بگیرم؟ درسته، حالا می توانید اسب را به اینجا بیاورید لطفاً؟ متشکرم.

غریبه سعی کرد تا سوار شود اما پایش به شدت ضربه خورده بود. دوباره به من نگاه کرد «می توانید کمکم کنید تا دوباره سوار شوم، خوبه، متشکرم خانوم. من او را درحالیکه می رفت نگاه می کردم و ازخود می پرسیدم: او که بود؟!او خوش قیافه نبود اما چهره جالبی داشت. دوست دارم که او را بشناسم. زمانی که به ترن فلید برگشتم همگی به شدت هیجان زده بودند. خانم فرفکس پرمشغله بود. ازاو پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ گفت اوه، دوشیزه آیر، برو بهترین لباسهایت را بپوش آقای

روچستر می خواهند بعداز شام شما و آدله را ملاقات کنند. بعد از ظهر من آدله را به اتاق آقای روچستر بردم. من از ملاقات آقای روچستر نسبتاً احساس ترس می کردم. من به آرامی وارد اتاق شدم و یک مردی را آنجا دیدم. او را می شناختم. او همان مرد سوار بر اسب بود. پس آن غریبه علاقه مند کننده آقای روچستر بود. آقای روچستر از آنجا نرفت. او همیشه پروتئین‌ها مشغله بود. اما بعضی وقت ها دربعداز ظهرها با من صحبت می کرد. او معمولاً جدی بود و کمتر پیش می آمد که لبخند بزند یا بلند بلند بخندد. اما او مورد علاقه من بود و من از او نمی ترسیدم. من از بودن در ترن فیلد لذت می بردم. یک شب ناگهان از خواب پریدم. ساعت درحدود 2 صبح بود. فکر کردم که صدایی شنیدم همه چیز خیلی ساکت بود. من به دقت گوش کردم وصدا دوباره آمد. یک نفر در بیرون اتاقم قدم می زد.

من صدا زدم کی اونجاست؟ هیچ پاسخی نیامد. من احساس سرما و ترس کردم. خانه ساکت بود. سعی کردم دوباره بخوابم. سپس صدای خنده ای را شنیدم. صدای خنده خشمگین وحشتناکی بود که من شنیدم. یک نفر در حال قدم زدن دور شد و به بالای پله ها به اتاق شیروانی رفت. چه اتفاقی درحال رخ دادن بود؟ من تصمیم گرفتم که بروم و خانم فرفکس را پیدا کنم. لباسم را پوشیدم و اتاق را ترک کردم. خانه ساکت بود ولی ناگهان بوی دود به مشامم رسید. چیزی درحال سوختن بود! من دویدم تا پیدایش کنم. دود از اتاق آقای روچستر بیرون می آمد. من به در اتاق دویدم و به اطرافم نگاه کردم. آقای روچستر در رختخوابش خواب بود و تخت در آتش بود. من فکر کردم چه کار می توانم بکنم. به سرعت به اطراف اتاق نگاه کردم. خوشبختانه دریک گوشه اتاق مقداری آب بود. با تمام سرعتی که می توانستم آب را برداشتم و به روی تخت پاشیدم. آقای روچستر بیدار شد.

او فریاد زد: چه اتفاقی افتاده؟ جین تو هستی؟ چه کار می کنی؟
گفتم: آقای روچستر تخت شما آتش گرفته شما باید بلند شوید. او به بیرون تخت پرید. همه جا آب بود و آتش هنوز دود می کرد. آقای روچستر گفت: جین تو مرا از آتش نجات دادی تو از کجا فهمیدی؟ برای چه بیدار شدی؟ من درباره صدای بیرون در و آن خنده وحشتناک به او گفتم. آقای روچستر جدی و عصبانی بود. من باید به شیروانی بالای پله ها بروم. لطفاً همینجا بمون و منتظرم باش. خانم فرفکس را بیدار نکن. او اتاق راترک کرد و من منتظر او ماندم. درپایان او برگشت. هنوز خیلی جدی بود. تو می تونی برگردی به تختت جین. همه چیز روبه راه است. روز بعد از خانم فرفکس پرسیدم: چه کسی در شیروانی زندگی می کند او پاسخ داد: فقط گریس پول یکی از

خدمتکاران است. یک زن بیگانه است. من گریس پول را به خاطر آوردم او یک زن بیگانه وساکت بود. اغلب بادیگر خدمتکاران صحبت نمی کرد. پس شاید او همان کسی است که شب گذشته دور خانه قدم می زد و بیرون در بیگانه وار می خندید. آن روز عصر وقتی آدله تکالیفش را تمام کرد، من به پائین پله ها رفتم. خانم فرفکس مرا ملاقات کرد. او گفت: آقای روچستر امروز صبح خیلی زود خانه را ترک کردند او تصمیم دارد به نزد دوستانش برود. من فکر می کنم ایشان برای چند هفته ای با آنهاباشند. من نمی دانم چه وقت ایشان برمی گردند. برای چندین هفته، خانه مجدداً بسیار ساکت شد. آقای روچستر با دوستانشان ماندند و من درس دادن به آدله را ادامه دادم. من دیگر صدای خنده وحشتناک و بیگانه را در شب نشنیدم.

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   141   142   143   144   145   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ