سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنهان کننده دانش، به درستی دانشش بی اعتماد است . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:40 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله دی اکسید کربن word دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دی اکسید کربن word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله دی اکسید کربن word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله دی اکسید کربن word :

دی اکسید کربن:

اگر گیاهان در محیطی که می تواند دی اکسید کربن استفاده شود، پرورش می یابند، باید حدود ppm1000-800 ، دی اکسید کربن در زمان رشد رویشی گیاه در گلخانه استفاده شود.

تغذیه:
Kofranek و Luni در سال 1975 احتیاجات تغذیه ای منحصر به فردی را برای آزالیاها ارائه کرده اند. گیاهان بایه در محیط کمی اسیدی رشد کنند، آنها احتیاج به مواد غذایی کمی دارند، ریشه آنها به آسانی در شرایط زیاد بودن EC خسارت می بیند. لارسون در سال 1992 توصیه کرده که ppm315 ازت از یک کود قابل حل 7-7-21 ، هریک یا دو هفته یکبار استفاده شود.
توصیفات متفاوتی از نقص های تغذیه ای ارائه شده است.

بستر:
آزالیاها معمولا دریک محیط کشت صد درصد خزه، با PH به طور متوسط 5/5-5/4 رشد می نمایند.

کنترل ارتفاع:
B-nine ، Cycocel ، Bonzi و Sumagic برای کنترل رشد طولی میانگره استفاده شده اند.
B-nine به صورت اسپری برگی و به میزان ppm3500-2500 استفاده شده، سایکوسل نیز به صورت محلول پاشی و به میزان ppm2500 استفاده شده، که در مرحله دوم، نصف میزان هفته اول و برای جلوگیری از کلروز برگ به کار رفته است.

Bonzi به میزان ppm25 و معمولا یک مرتبه و به تنهایی استفاده شده، مقادیر مصرفی با توجه به رقم، موقعیت و محل تولید، تغییر می کند.
همه تنظیم کننده های رشد، آغازش جوانه های گل را در روزهای کوتاه تحت تاثیر قرار داده، گلدهی را به صورت یکنواخت افزایش داده، تعداد جوانه های گل تشکیل شده در جوانه خوشه گل انتهایی را افزایش می دهند.
Adriansen یادآور شده که وقفه اول، هم چنین در کنترل رشد طولی ساقه موثر بوده است.

فاصله کاشت:
گیاهان برگی باید به طور مناسبی از یکدیگر فاصله داشته باشند، تا حداکثر نور را اشته باشند. هرس کردن گیاهان قبل از رشد کافی، یکی از دلایل تشکیل جوانه گل ضعیف در شاخه های پایین تر و عدم تعادل در گلدهی بعد از تیمار سرما و جیبرلین است.
فاصله کاشت هم چنین برای گردش هوا، کنترل بیماریها و نفوذ کافی محلول پاشی ضروری است.
یک فاصله کاشت مناسب حداقل cm25×25 و ترجیحا cm30×30 است.

غنچه گیری و حذف جوانه ها:
تعداد جوانه های گل جداشده، اندازه نهایی گیاه را مشخص می کند. آزالیایی که در گلدان 15سانی متری یا بزرگتر تولید شده، اغلب از لاینر ها رشد می کند. این لاینرها برای تولید یک گیاه منشعب و خوب، 3بار هرس شده اند. هرس و غنچه گیری اصلی، هنوز به صورت دستی انجام می شود.
مواد شیمیایی مانندAtrimmec با میزان ppm3900 می تواند استفاده شده باشد، اما گیاهان باید به طور جداگانه باز بینی شوند و اگر نیاز باشد، مجددا با دست هرس شوند. مدت زمان هرس معمولا بین 6تا8 هفته است.معمولا 4-3 گره بر روی گیاه باقی گذاشته و10-5/7 سانتی متر از شاخه قطع شده است. این شاخه ها می توانند هرس شده و به عنوان قلمه مورد استفاده قرار گیرند.

مراقبت:
هیچ مراقبتی غیر از درخت آرایی و کاربرد قیم نیاز نیست.

برنامه ریزی و زمان بندی:
آزالیاها اساسا در طول سال قابل برداشت هستند، که این کار به وسیله تغییراتی در فتو پریود انجام می شود. گیاهان جوانه دار شده به مدت 6تا8 ماه و در دمای 3-2 درجه سانتیگراد در انبار نگهداری می شوند. در طی انبارداری بستر ریشه باید مرطوب نگه داشته شود. تولید از یک لاینرکه به طور معمول به وسیله اغلب تولید کنندگان غیر متخصص صورت می گیرد، یک سال به طول می انجامد.
طول زمان تولید، از کاشت یک لاینر در گلدان، تا زمان اولین فروش، از یک گلدان 15 سانتی متری،7 ماه می باشد. گلدان های کوچک 5/7-5 سانتی متری، برای;;.. و ایجاد رنگبندی در سبدها مفید است.

حشرات:
یک لیست کامل از حشرات، کرم های ریز و نماتدها به وسیله Steru ارائه شده است. ساس ها، تریپسها، مینوزهای برگی، عنکبوت ها، کرم های حلقوی و چندین گونه از نماتدها بر روی آزالیاها دیده می شود. آگاهی، سیستم زهکشی و تیمارهای شیمیایی، همه برای کنترل این آفات ضروری است.

بیماریها:
چندین بیماری میتواند سبب ایجاد مسائل جدی در طول دوره تولید، انبارداری خنک و فورسینگ شوند. در انبار Botrytis می تواند بر روی جوانه های گل تاثیر گذاشته، یا باعث باز شدن گلها شود. تهویه به طور مداوم لازم است. مهمترین بیماری Cylindrocladium است که سیستمیک بوده و باعث پژمردگی، زوال و لکه برگی نکروتیک در طول یک مرحله از تولید می شود. پوسیدگی فیتوفترایی می تواندیک مسئله مهم باشد، که علائم بیان شده و زوال تدریجی در گیاه رخ می دهد.
Phomopsis و Rhizoctonia نیز به وسیله Aycock و Daughtry لیست شده اند.
اشاره شده که لکه برگی زیادی می تواند بر روی گیاهانی که در فضای باز رشد می کنند رخ دهد، که مشمولSeptoria azalea ، S.solitaria و Pestalotia spp. می شود.

اختالات فیزیولوژیک:
کلروزه شدن شاخ و برگ درختان در اثر PH بالا یا قلیایی معمول است. عدم یکنواختی گلدهی می تواند در نتیجه کشت گیاهان با جوانه های گل نارس در سرما، یا دیگر تیمارهای رفع رکود باشد. اگر تیمارهای رفع رکود کافی نباشد فورسینگ مشاهده می شود، یا گلدهی به صورت غیر یکنواخت صورت می گیرد. مخصوصا در شاخه های پایین تر تعداد گل ها در اثر فاصله کاشت کم یا کمبود کاهش یافته است. پیچیدگی برگ می تواند رخ دهد، اگر شدت نور در طول انبار داری خنک(10-5 درجه سانتیگراد) کافی نباشد. هم چنین پیچیدگی می تواند جدی باشد، اگر انتقال گیاهان پس از جداسازی آنها از انبار خنک تا زمانی که ریشه ها شروع به فعالیت می کنند و Root ballها گرم شده و شروع به جذب آب نمایند. برای کم کردن تنش آبی برگ و تعرق، گیاهان باید به طور مناسبی مه پاشی شده، سایه دهی موقت انجام شده و در درجه حرارت معتدل نگهداری شوند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:39 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله ترجمه سازمان کارکردی و حدود توان حافظه کاری word دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ترجمه سازمان کارکردی و حدود توان حافظه کاری word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ترجمه سازمان کارکردی و حدود توان حافظه کاری word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ترجمه سازمان کارکردی و حدود توان حافظه کاری word :

سازمان کارکردی و حدود توان حافظه کاری

رابرت اچ. لاگی

چکیده
منظور از حافظه کاری، پیگیری فرآیند های ذهنی مداوم و حافظه موقتی است. یک فرضیه اینست که این شکل از حافظه از چندین مؤلفه با دامنه خاص تشکیل شده است. در چهار دهه اخیر، آزمایشات بر روی این فرضیه اطلاعاتی را در مورد تغییرات شناختی از دوران بچگی تا دوران پیری، اختلالات شناختی انتخابی پس از آسیب دیدن مغز، و شناخت مستقیم در بزرگسالان سالم به ما نشان داده است. پیشرفت در درک حافظه کاری از اکتشاف روابط بین تفاوت های فردی در توان حافظه

کاری و دامنه وسیعی از سنجش های شناختی نیز ناشی شده است. این پیشرفت های اخیر اغلب بعنوان عوامل پشتیبان برای این فرضیه ثانوی تعبیر شده اند که حافظه کاری از یک سیستم با دامنه عمومی و توان محدود برای کنترل توجه تشکیل شده است. من در اینجا توسعه های اخیر در دیدگاه چند مؤلفه ای را توصیف میکنم که مربوط به چالش های ناشی از فرضیه توجه-مبنا و از مطالعات چند متغیری تفاوت های فردی است. من می گویم که دیدگاه چند مؤلفه ای و دیدگاه سیستم با توجه

منفرد مکمل هم هستند و هر یک از آنها برای پرسیدن سوالات تحقیقی مختلف مناسب است، و اینکه حوزه های زیادی از مباحثات کنونی مربوط به ماهیت حافظه کاری، تفاوت هایی را نشان میدهد که نسبت به واقعیت آشکارتر هستند.
کلمات کلیدی: حافظه کاری، مؤلفه های مختاف شناخت، توجه، شناخت مستقیم، تفاوت های فردی در شناخت

هم اکنون چه کاری را انجام دادید؟ اکنون به چه چیزی فکر میکنید؟ بعد از آن می خواهید چکار کنید؟ توانایی پیگیری فرآیند های ذهنی مداوم و تغییرات لحظه ای در محیط آنی برای عملکرد مؤثر روزانه ضروری است. این توانایی حافظه کاری نامیده می شود، و اهمیت آن برای شناخت انسان، از قرن 17 ام باعث پدیداری تئوری ها و تحقیقات زیادی شده است. چهار دهه اخیر شاهد توسعه چندین تئوری بوده است که بعضی اوقات بعنوان تئوری های رقیب تصور می شوند. من می گویم که آنها در واقع مکمل هم هستند و سوالات متفاوتی در مورد ماهیت و عملکرد حافظه کاری می پرسند.
حافظه کاری متشکل از مؤلفه های مختلف

چارچوب چند مؤلفه ای برای حافظه کاری تقریباً از چهار دهه مدارک بر اساس تجربه های رفتاری، توسعه ای، روانشناسی عصب شناختی، و آزمایشات عکسبرداری عصبی توسعه پیدا کرده است. این چارچوب پیشنهاد میکند که عملکردهای شناختی با دامنه خاص زیادی وجود دارند که هر کدام از آنها خصوصیات و حدود توان خاص خود را دارند. این عملکردها برای همه بزرگسالان سالم متداول هستند و با هم نیازهای کاری را برآورده می سازند.

یک عملکرد (حافظه پنهان بصری) نمایش بصری موقتی از یک آرایه منفرد و جدید را نگه می دارد، که توسط پیچیدگی بصری نمایش (برای مثال، تعداد محرک ها در یک آرایه یا تعداد سلول ها در یک ماتریس بصری) محدود می گردد، و اطلاعات را بمدت چند ثانیه پس از اینکه محرک حذف می گردد ذخیره می سازد. این عملکرد به ورودی بصری وابسته نیست اما ممکن است نمایش بصری از توصیف شنیداری-کلامی اخیر از یک آرایه یا از محرکی داشته باشد که بتازگی فقط توسط حس لامسه بررسی شده است. عملکرد دوم (کاتب درونی) میتواند توالی از حرکات در مورد آرایه ای از موقعیت ها را نگه دارد. تصویرسازی ذهنی بصری با عملکردهای اجرایی و فعالسازی موقتی تجربه های ذخیره شده و دانش در حافظه بلند مدت معنایی و اتفاقی همراه است.

حافظه موقتی برای توالی های کلامی نیازمند یک حافظه با توان محدود برای کدهای صوت شناسی با تکرار ناملفوظ است تا بتواند محتوای این حافظه را نگه دارد. همانطور که در شکل 1 نشان داده شده است، دسترسی به این حافظه مستقیماً پس از ادراک شنیداری، و همچنین از طریق دانش ذخیره شده و فعالسازی شده وجود دارد.

 

شکل 1 – حافظه کاری بعنوان یک فضای کاری چند مؤلفه ای

اما دسترسی به این حافظه به ورودی شنیداری بستگی ندارد و ممکن است صداهای حرف/کلمه را از قرائت ذخیره کند. آنچه که در ابتدا بعنوان یک عامل اجرایی مرکزی شامل در کنترل توجه تصور می شد، اکنون بعنوان دامنه ای از عملکردهای اجرایی تصور می شود که شامل توجه متمرکز و پایدار، تعویض کار، بروزرسانی، بازداری، رمزگردانی، و بازیابی می باشد.
تصور می شود که حافظه میانی اتفاقی، نمایش های موقتی، یکپارچه و چند بعدی را ذخیره میکند بجای اینکه ویژگی های یک محرک/شیء مختص به یک بعد حسی را ذخیره کند. محتوای آن توسط اطلاعات ذخیره شده در حافظه بلند مدت و

توسط محتوای حافظه های موقتی با بعد خاص تحریک می گردد. ترکیب ویژگی هایی مانند نمایش یکپارچه در حافظه میانی نیازمند توجه متمرکز یا توجه مداوم نیست. مطالعات زیادی در مورد ترکیب ویژگی بصری نشان میدهند که حافظه کوتاه مدت بصری، نمایش های موقتی از ویژگی های محدود را بصورت اشیاء یکپارچه نگه میدارد. این نشان میدهد که خصوصیات حافظه

پنهانی بصری ممکن است با عملکردهای حافظه میانی اتفاقی همپوشانی داشته باشد. البته چون حافظه پنهانی بصری فقط کدهای بصری را ذخیره میکند، نمی تواند مسئول نگهداری توانایی الزام میان-هنجاری باشد. یک احتمال اینست که حافظه میانی اتفاقی روابط متقابل بین مؤلفه های حافظه کاری و حافظه بلند مدت را تشکیل میدهد. مدارک اخیر برای این موضوع از این یافته بدست می آید که افراد مبتلا به آلزایمز دارای اختلال خاص و شدیدی در محدودسازی ویژگی موقت

ی هستند اما آنها می توانند بصورت موفقیت آمیزی ویژگی های فردی را نگه دارند. بیماران مبتلا به آلزایمر نیز مشکل خاصی در کارایی همزمان از دو کار متفاوت مانند مسیریابی و بازیابی دیجیتالی (صرفنظر از نیاز کار کلی و توانایی آنها برای اجرای هر کار بصورت فردی) دارند. هر دو نوع اختلال نشان میدهند که روابط متقابل بین مؤلفه های مختلف سیستم حافظه کاری را

میتوان از عملیات هر مؤلفه جدا کرد. با این نمونه ها، افراد بزرگسال سالم جوان و مسن، هیچ هزینه شناختی از این شکل محدودیت ها یا تقاضاهای دو کاره نشان نمی دهند. این مسئله نشان میدهد که عملیات هر مؤلفه و روابط متقابل بین آنها پیوسته در تطابق با مغز افراد سالم عمل میکند، اگرچه مدارک تجربی برای جدایی ها در مشارکت کنندگان سالم یافته شده است.

این چارچوب از این لحاظ با تئوری های حافظه کاری دیگر تفاوت دارد که شناخت مستقیم فقط توسط توجه با توان محدود، مقید نمی گردد بلکه توسط توان محدود ترکیبی هر یک از دامنه ها سیستم های تخصصی محدود می گردد که با هم همکاری میکنند تا نیازهای کار را برآورده سازند. حدود توان کلی، یک ویژگی نوظهور از عملیات هماهنگ مؤلفه های مختلف است و با توجه به اینکه کدام ترکیب از مؤلفه ها بکار برده می شود متغیر می باشد. این چارچوب همچنین از این لحاظ با دیدگاه های سنتی شناخت انسان تفاوت دارد که سیستم حافظه کاری بصورت سیستمی مشاهده نمی گردد که بصورت درگاهی بین ورودی حسی و دانش ذخیره شده در حافظه بلند مدت عمل میکند. در عوض، ورودی حسی را از طریق سیستم های ادراکی پردازش میکند، قبل از اینکه مشاهده و فعالسازی حافظه بلند مدت در مؤلفه های مختلفسیستم حافظه کاری ذخیره شوند.

این چارچوب تئوری کلی در نشان دادن دامنه وسیعی از پدیده های آزمایشگاهی تا حد زیادی موفق بوده است. برای مثال، آزمایشات نشان داده اند که اغلب بزرگسالان سالم میتوانند یک توالی تصادفی از هفت عدد را تکرار کنند و یا میتوانند از حافظه یک الگوی ماتریس بصری 4×4 را ایجاد کنند. آزمایشات همچنین نشان داده اند که کاهش کمی (یا عدم کاهش) در

حافظه برای اعداد یا برای مارتیس بصری وجود دارد وقتی که از افراد خواسته می شود که یک توالی از هفت عدد را بطور همزمان به خاطر بسپارند وقتی که آنها یک ماتریس 4×4 را مشاهده و بازیابی می کنند. یک جنبه مهم از این یافته اینست که طول توالی کلامی و پیچیدگی بصری الگو، بصورت حداکثر و یا مقدار کمتر از حداکثر است که هر فرد می تواند به خاط

 

ر بیاورد وقتی که هر کار حافظه را بصورت جداگانه انجام می دهد. اما افراد نمی توانند به آسانی یک شماره تلفن 7 رقمی را در حین صحبت کردن به خاطر بیاورند. این مثالها نشان میدهد که حرف زدن و حافظه کلامی موقتی دارای منابع شناختی مشترکی هستند و بنابراین با هم روابط متقابل دارند اما این منابع از لحاظ الگوی بصری برای حافظه موقتی متفاوت است. البته وقتی که از افراد خواسته شود تا یک توالی از کلمات نشان داده شده بصورت بصری را به خاطر بسپارند، آنها ممکن است شکل و ظاهر بصری کلمات، معنای کلمات، و صدای کلمات را ذخیره کنند. بطور کلی، افراد با توجه به نیازهای کار، دامنه ای از عملکردهای شناختی در ترکیبات مختلف دارند. در اینجا مسئله اینست که عملکردهای شناختی و اصول عملیاتی آنها را شناسایی کنیم.

چارچوب چند مؤلفه ای یکمدل مفهومی و عملکردی است، بنابراین هیچ پیش بینی وجود نخواهد داشت که مؤلفه های خاصی در نواحی خاصی از مغز نشان داده شوند. هر مؤلفه میتواند عملیات یک شبکه پیچیده در مغز را نشان دهد که تا حدودی با شبکه های مرتبط با مؤلفه های کارکردی دیگر همپوشانی دارد. بنابراین اثبات تجربی الگوهای فعالسازی همپوشانی در مطالعات تصویرسازی مغز، کاربرد تئوری و توصیفی مدل را تضعیف نمی کند. با این وجود، دامنه ای از مطالعات تصویر سازی کارکردی مغز، الگوهای متفاوتی را از فعالسازی همراه با حافظه فوری کلامی و حافظه فوری بصری-فضایی

گزارش کرده اند. بعلاوه، بعضی از افرادی که به آسیب موضعی مغز مبتلا هستند، از اختلالات شدید حافظه موقتی کلامی رنج می برند در حالیکه توانایی کاملی برای به خاطر آوردن الگوهای بصری دارند. برعکس، افراد مبتلا به آسیب در آهیانه راست و بعضی از نواحی جبهه ای راست مغز، حافظه فوری بصری معیوبی را نشان میدهند درحالیکه توانایی حافظه کلامی فوری کاملی دارند. این یافته که حافظهکاری بصری و حافظه کاری کلامی ممکن است بصورت مستقل آسیب ببینند، از این ایده پشتیبانی میکند که این انواع مختلف عملکردهای شناختی توسط شبکه های مختلف در مغز پشتیبانی می گردند.
حافظه کاری بعنوان توجه کنترل شونده

با اینکه مدل چند مؤلفه ای بصورت غالب و تأثیرگذار باقی میماند، با اینحال اهمیت درک حافظه کاری انسانی توسعه دامنه ای از راهکارهای تئوری دیگر را ترغیب کرده است. من نمی توانم در این مقاله کوتاه همه آنها را توضیح دهیم. البته یک تئوری معاصر مهم، حافظه کاری را بعنوان سیستمی برای کنترل تمرکز بر توجه به محتوای فعالسازی شده جاری از حافظه معنایی و اتفاقی (بجای یک سری سیستم های مجزا برای شناخت مستقیم و ذخیره موقتی) در نظر می گیرد. در این دیدگاه، توجه اجرایی یا کنترل شده در حافظه کاری تصور می شود که نمایش های حافظه را فعال و حفظ کند، توجه را در بین کارها تغییر

دهد، مانع از اطلاعات غیرمرتبط گردد، و تمایل به واکنش غیر ضروری را متوقف سازد. توان این سیستم حافظه کاری خیلی محدود است، اما بصورت انعطاف پذیری گسترش می یابد و مختص به هیچ دامنه خاصی از پردازش نیست. این تئوری که اغلب بعنوان یک تئوری مغایر با چارچوب چند مؤلفه ای در نظر گرفته می شود، را نیز میتوان بعنوان تئوری نشاندهنده عملیات سیستم اجرایی مرکزی در مدل چند مؤلفه ای در نظر گرفت؛ یا میتوان آنرا بعنوان عملیات هماهنگ دامنه ای

از منابع شناختی در نظر گرفت. البته تمرکز تئوری با توجه کنترل شده، بر روی سوالاتی در مورد این مسئله است که حدود توان نوظهور چطور بر روی عملکرد کار تأثیر می گذارد، درحالیکه تئوری چند مؤلفه ای سوالاتی در مورد سازمان عملکردهای اساسی می پرسد که ممکن است این محدودیت را افزایش دهند. بنابراین با اینکه فرضیات تئوری در ابتدا متفاوت به نظر می رسند، اما تفاوت کلیدی آنها در ماهیت سوالاتی است که آنها را بررسی می کنند.

توسعه تئوری با توجه کنترل شده از هر دو تکنیک تجربی و مطالعات تفاوت های فردی در توان حافظه کاری استفاده میکند، و بندرت از مدارک روانشناسی عصب شناختی استفاده میکند. البته چارچوب چند مؤلفه ای سوالاتی در مورد ساختار کارکری حافظه موقتی و شناخت مستقیم می پرسد. دیدگاه با توجه کنترل شده کمتر به حافظه موقتی توجه دارد و سوالات متفاوتی در مورد توانایی معطوف سازی و حفظ توجه می پرسد وقتی که با حواسپرتی یا تداخل مواجه می گردد. چون سوالاتی در مورد مفاهیم داشتن حدود توان می پرسد، بنابراین اساسی برای راهکارهای تئوری نیز می باشد که سوالاتی در مورد مفاهیم تفاوت های کلی بین افراد در توانایی های ذهنی آنها و خصوصاً توان حافظه کاری آنها می پرسد.
توان حافظه کاری

توان حافظه کاری عموماً توسط نیاز به شکل هایی از پردازش شناختی (مانند خواندن جملات یا اجاری حساب های ساده همراه با به خاطر آوری کلمات نهایی جملات، جمع کل حساب، یا کلمات غیرمرتبط) سنجیده می شود. معمولاً سنجش توان بصورت حداکثر تعداد گزینه های بازیابی شده بصورت درست است. این سنجش در محتوای پردازش اضافی نسبت به دور

ه حافظه کلامی ساده با سنجش های دیگر شناخت پیچیده (مانند درک زبان، کارایی علمی، بازداری واکنش های اتوماتیک و عوامل حواس پرت کن غیر مرتبط، تعویض بین کارها، و بروزرسانی محتوای حافظه موقتی و همچنین هوش سیال) وابستگی بیشتری دارد. واترز و کاپلان (1996) نشان داده اند که این وابستگی ها حتی با سنجش ترکیبی از پردازش کار و کار حافظه بیشتر نیز هستند، که اثبات میکند که پردازش و حافظه ممکن است توان های مستقل زیادی را نشان دهند که معمولاً با هم عمل میکنند.

توان حافظه کاری یک عامل پیش بین قوی برای کارایی شناختی در داخل و خارج آزمایشگاه است و با عملکرد قطعه پیشانی مرتبط است. ساول اصلی اینست که چرا این کار ساده خواندن و بازیابی، چنین وابستگی بالایی با سنجش های توانایی ذهنی مختلف دارد. روشهای آماری چند متغیری مانند تحلیل عاملی و تحلیل متغیر نهفته منجر به نتیجه گیری های مغایری شده اند و بعضی از ماطلعات یک عامل منفرد و مشترک سازگار با یک منبع شناختی منفرد (مانند کنترل توجه) را شناسایی میکنند که در بین افراد متغیر می باشد. مطالعات دیگر چندین عامل مختلف را شناسایی کرده اند که عوامل کمی نسبت به بقیه در طول عمر خود تغییر سریع تری دارند.

مفهوم و سنجش تفاوت های فردی در توان حافظه کاری مهم است و در شناسایی اینکه چرا بعضی از افراد در دامنه وسیعی از کارهای شاختی کارایی موثرتری نسبت به بقیه دارند، خیلی مفید است. البته مشخص نیست که آیا این مطالعات آگاهی های زیادی را در مورد سازمان کارکردی در مورد شناخت اساسی به ما میدهند. یک دلیل برای این مسئله اینست که استراتژی هایی که افراد برای اجرای کارهای حافظه کاری و همچنین نقاط قوت و نقاط ضعف توانایی های شناختی مختلف آنها استفاده می کنند متغیر می باشد. بنابراین تغییر آماری در بین افراد می تواند تغییر سیستماتیک را در انتخاب استراتژی ها بجای سازمان کارکردی منابع شناختی موجود نشان دهد.

پیچیدگی دیگری از فرضیات مربوط به این مسئله ناشی می گردد که چه نتیجه گیری میتوان از سنجش های تفاوت های فردی گرفت. از لحاظ تعریفی، امتیازاتی که افراد در آزمایشات تفاوت های فردی بدست می آورند نشاندهنده حداکثر امتیاز ممکن است که آنها در هنگام گسترش توانایی های خود نسبت به محدودیت های خود می توانند بدست آورند. البته هر کاری نیازمند استفاده از بعضی از توانایی های پایین تر از حداکثر توان آنها و توانایی های دیگر در حدود آنها است. برای مثال،

اگر ما قرار باشد که تیزحسی بصری و توانایی قرائت 100 نفر را اندازه گیری کنیم، رابطه بین تیزحسی بصری و قرائت ناچیز و کم می باشد. البته اینکار باعث ایجاد سوء تفاهم می گردد که از این رابطه ضعیف نتیجه گیری کنیم که تیزحسی بصری برای قرائت مورد نیاز نیست. اگر قرار باشد که این افرد چشم های خود را ببندند، قرائت برای آنها غیرممکن خواهد بود که نشان میدهد که تیزحسی بصری برای قرائت مورد نیاز است و اینکه عدم وجود ارتباط به این خاطر ایجاد میگردد چون اغلب قرائت ها معمولاً تقاضاهایی را در محدودیت های سیستم بصری ما ایجاد نمی کنند. حداکثر توان برای تیزحسی بصری برای قرائت

نرمال مورد نیاز نیست، اما سطوح حداقلی از بینایی مورد نیاز است، و سنجش های تفاوت های فردی نشاندهنده این نیاز نخواهد بود. سنجش های تفاوت های فردی، سنجش هایی از حداکثر توان افراد برای آزمایشاتی هستند که انجام میدهند اما این راهکار برای همکاری ها از توانایی های دیگر کاملاً غیر دقیق است که (البته فقط در سطح حداقل صلاحیت) ضروری هستند. با تیزحسی بصری و قرائت، این نتیجه گیری واضح و آشکار است. با درک شناخت، و اینکه کارهای شناختی چطور

انجام می شوند، این مسئله وضوح کمتری خواهد داشت. بنابراین حتی اگر مشخص شود که یک عامل آماری منفرد به حداکثر کارایی شناختی کمک میکند، این مسئله بدین معنا نمی باشد که فقط یک حدود توان توجه غالب بر عملکردهای شناختی خاص وجود دارد. ممکن است دامنه ای از عملکردهای شناختی خاص وجود داشته باشد که هر کدام از آنها در حدود توان خود عمل میکند، و برای آن کار مهم است، اما همکاری آنها در روابط بین سنجش های تفاوت های فردی د

ر آزمایش این عملکردها غیرقابل مشاهده می باشد. در محتوای مدل نشان داده شده در شکل 1، قرائت و به خاطر آوردن لیستی از هفت عدد ممکن است نیازمند بارگذاری کوچکی بر روی حافظه نهانی بصری و بارگذاری خیلی سنگینی بر روی حافظه صوت شناسی باشد، اما فقط عملیات حافظه صوت شناسی از روابط بین سنجش های توانایی های ذهنی مختلف و سنجش توانایی به یاد آوری اعداد حذف می گردد و سنجش عملیات حافظه نهانی بصری پایین خواهد بود، و بنابرای

ن همکاری آن غیر قابل مشاهده خواهد بود. البته حذف همکاری از حافظه کوتاه مدت بصری توسط تغییرات تجربی مانند بارگذاری آن با مواد مختلف، یا بعنوان نتیجه آسیب متمرکز مغز میتواند منجر به حافظه ضعیف تری برای اعداد گردد. بنابراین یک راهکار آزمایشی یا روانشناسی عصب شناختی میتواند آگاهی در مورد سازمان کارکردی حافظه کاری را در موقعیتی ایجاد کند که در آن، الگوهای روابط بین تفاوت های افراد قابل سنجش نیست.
همچنین این امکان نیز وجود دارد که وقتی که کارها خیلی مورد نیاز هستند، نیازمند یک سیستم توجه یا سیستم اجرایی با دامنه عمومی برای پشتیبانی از منابع مختص به دامنه خواهند بود. برای مثال، کاری که نیازمند چیزی بیش از توان حافظه صوت شناسی در شکل 1 است، ممکن است همچنین نیازمند عملکردهای اجرایی برای کمک به کارایی باشد، و عملیات عملکردهای اجرایی (و نه همکاری حافظه صوت شناسی) ممکن است حذف گردد. بنابراین باز هم این نوع راهکار تفاوت های

فردی برای همکاری های با دامنه خاص دقیق نخواهد بود. بنابراین مطالعات آزمایشی که نیاز به شناخت را به حداکثر می رسانند ممکن است عملیات هر دو منبع با دامنه کلی و با دامنه خاص را نشان دهند اما برای منبع با دامنه خاص دقیق نخواهد بود. بنابراین راهکارهایی که نیازمنند این هستند که افراد با حداکثر توانایی خود عمل کنند میتواند برای پرسیدن سوالات تحقیقاتی در مورد این مسئله مهم باشد که چرا افراد از لحاظ عملکرد کاری با هم متفاوت هستند و چه چیزی

توانایی آنها را در سطوح تقاضای خیلی بالا محدود می سازد، اما برای شناسایی سازمان کارکردی شناخت مناسب نخواهند بود که از کارایی پشتیبانی می کنند. هر کدام از روشهای آماری چند متغیری، تغییر نیازهای شناخت، تفکیک های آزمایشی ، و راهکارهای روانشناسی عصب شناختی میتوانند برای پرسیدن انواع مختلفی از سوالات تحقیقاتی مناسب باشند. پیشرفت در مورد درک سازمان کارکردی حافظه کاری و اینکه حدود حافظه کاری چطور کارایی شناختی را محدود می سازد، از روشهای ترکیبی بدست می آید که به سوالات مکمل مختلف اما مکملی توجه دارند درحالیکه سوالات تحقیقاتی را شناسایی میکنند که کدام راهکار مناسب تر است.

خلاصه
بحث بیان شده در اینجا اینست که حافظه کاری مجموعه ای از عملکردهای شناختی است. این عملکردها برای همه بزرگسالان سالم مشترک هستند، اما افراد می توانند از آنها بصورت متفاوتی برای انجام کارها استفاده کنند. محققانی که بر کنترل توجه تمرکز دارند، و محققانی که بر تفاوت های توان تمرکز دارند، و محققانی که بر حافظه موقتی و شناخت مستقیم تمرکز دارند سوالات مختلفی را می پرسند که البته مکمل هم نیز هستند. تکنیک های آزمایشی و تکنیک های تفاوت های فردی چند متغیری که نیاز کلی به کار را تغییر میدهند به تأثیر حدود توان کلی در کارایی شناختی توجه دارند اما مطالعات

آزمایشی شناخت سالم و معیوبی هستند که نوع پردازش شناخت را تغییر میدهد و شرایط مورد نیاز آن برای بررسی سازمان کارکردی شناخت مناسب تر است. این مسئله نشان میدهد که این مباحثات با هم مخالف نیستند و اینکه تفاوت

آنها بیشتر در سوالات مختلفی از که پرسیده می شود تا اینکه در فرضیات تئوری مختلف و اساسیباشد. تحقیق در مورد عملکردهای شناخت مستقیم سالم و معیوب راه طولانی را در چهار دهه از تحقیقات طی کرده است. مدارک با هدف مشترک از روش های مختلف و از سوالات تحقیقاتی مختلف، ابزاری را برای ایجاد پیشرفت های جدید در تئوری و عمل این توانایی مرکزی برای روابط متقابل لحظه ای بین دنیای ذهنی و دنیای خارجی ارائه میدهند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:39 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش ها تکنولوژی word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش ها تکنولوژی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش ها تکنولوژی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش ها تکنولوژی word :

رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش ها تکنولوژی

شیوه های رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش های تکنولوی های نوین اطلاعات و ارتباطات
ICT(Information-Communication Technology تکنولوژی های جدید اطلاعاتی ارتباطی شامل تمامی فن آوری هایی است که گونه های مختلف ارتباطات را میان انسان ها با یکدیگر ، انسان ها با سیستم های الکترونیکی و سیستم های الکترونیکی با هم میسر می سازد به نظر می رسد که نگاه جهانیان به این پدیده بر طیفی از شیفتگی تا انزجار قرار می گیرد که در یک سوی آن ، جهت

گیری کاملاً مثبت ، همراه با شیفتگی و انتظار دستیابی به دموکراسی جهانی و مدینه فاضله دیده می شود که تجسم همپوشی فرهنگی بخشی از انواع نگاه های کاملاً مثبت به آن است و در آن سوی (Cultural Overlar) و (Push Information) طیف جهت گیری منفی قرار دارد که با اصطلاح فشار اطلاعات منفعل شدن مخاطب و شکل گیری بزرگراه‌های مصرف شروه و به حوزه تلاش به منظور نجات جامعه بومی وارد و با توصیف وضعیت به صورت امپریالیسم فرهنگی و تهاجم فرهنگی از سرانجام بی‌ملیتی و‌آمریکایی شدن سخن می گوید .
شاید بتوان مقدمه ورود کشورهای در حال توسعه به عصر ICT را آغاز دهه 1990 دانست که با پوشش گسترده آسیایی شروع به کار کرد . تحقیقات نشان می دهد که STAR شبکه ماهواره‌ای برخی از حکومت ها درآسیا بدون شناخت دقیق وضعیت و آینده نگری ، هر کدام در جایی از آن طیف شیفتگی تا انزجار قرار گرفتند ، به گونه‌ای که عکس العمل آنها در شش دسته جای گرفت . دسته اول ، کشورهایی بودند که نه تنها استفاده از تلویزیون ماهواره‌ای را مجاز دانستند ، بلکه

تسهیلاتی نیز برای دریافت برنامه ها به وسیله مردم فراهم کردند . مانند سنگاپور و کویت ، گروه دوم کشورهایی که مانعی ایجاد نکردند ، اما با تعیین مالیات برای نصب آنتن ، به طور غیرمستقیم با عمومی شدن آن مقابله کردند . مانند پاکستان . گروه سوم کشورهایی که مجاز دانستند ولی اقدامات رقابتی را نیز آغاز کردند . مانند هند ، اندونزی ، کره جنوبی و سریلانکا . گروه چهارم کشورهایی که با پشتوانه امکانات قوی خود پیش از ممنوعیت ، در رقابت موفق شدند . مانند ژا عربستان سعودی ، بحرین، قطر ، شارجه ، دبی و مالزی . گروه ششم کشورهایی که سردرگم ، تصمیم قانونی نگرفته و هیچگونه اقدام رقابتی را نیز آغاز نکردند . مانند ایران و برخی از کشورهای تازه استقلال یافته آسیای میانه (محسنیان راد ، 1373 ، صص47029).
البته ، در سال های بعد ، برخی از این کشورها جای خود را بر طیف فرضی ما تغییر دادند . در نگاهی کوتاه به بخش مثبت طیف ، می توان به عنوان نمونه به نظرات کلیفورد گیرتز اشاره کرد که بسیار خوشبینانه ، سرانجام این عصر را همپوشی فرهنگی می داند . او در (C.Geerts) تعریف فرهنگ می گوید ، فرهنگ در جوهره خود اطلاعاتی است که گروهی در آن شریک اند . خصلت اطلاعات به عکس اشیاء آن است که دهنده ، آنچه را که داده می تواند برای خود نیز حفظ کند . به این ترتیب فرهنگ ها با یکدیگر همپوشی یافته با هم تعامل پیدا می کنند و وابستگی متقابل می‌سازند . آنچه اتفاق خواهد افتاد همان است که در فرهنگ مشترک میان یک زوج روی می دهد (1994McCreery , ) . زیرا آنها می آموزند که چه انتظاری از یکدیگر داشته باشند برخی از کشورهای خوش بینی خود را در عمل اینگونه نشان داده که علیرغم اختلافات دیرینه با جامعه دیگر ، فضای حاصل از ICT را وسیله ای برای نزدیکی بیشتر با خصم دیرینه تلقی کرده اند . نمونه اقدامات کره جنوبی در مقابل ژاپن از مصادیق بارز چنین مواردی است . (2000Ryall, )
در کنار چنین خوش‌بینی هایی ، افرادی مثال پیرلازولی – نویسنده لیبراسیون – معتقد است که در ICT فقط منابع نظام سرمایه داری ، سودپرستی ، توسعه تبلیغات بازرگانی و افزایش مصرف نهفته است . او می گوید عصر چند رسانه ای می خواهد کتاب را کنار گذارد . او کتاب را از منظر چشم سوداگران با اینترنت مقایسه کرده و می نویسد: آنها از دید تجاری ، به هیچ وجه کتاب را ابزار رسانه ای مناسبی نمی دانند ، چون خودکفاست ، هزینه جانبی ندارد . قابل مبادله و استفاده عده زیادی است . خواننده کتاب می تواند خارج از دسترس تبلیغات و چرخه کسب و کار ، ساعت ها را با کتاب سپری کند . کتاب استدلال خواهی و افزایش حس گرایش به نقد را در مخاطب

تقویت می کند . در حالی که اینترنت سال به سال با از رده خارج کردن کامپیوتر قبلی، مصرف کننده را نیازمند دستگاهی جدیدتر می کند . روز به روز بر تعداد سی دی های انبار شده او افزوده می شود . ضمن آنکه صنعت تلفن به خاطر کارکرد اینترنت ، هزینه بیشتری از او دریافت می کند .
البته لازولی تصدیق می کند که اینترنت علیرغم تمام این مخاطرات ، ابزاری فوق العاده برای ایجاد ارتباط است و در جای خود پیشرفتی قابل ملاحظه محسوب می شود و امکان گفت و گوی آزادانه را با تمام جهان فراهم می سازد . او در مورد پست الکترونیکی می گوید ، در جامعه اطلاعات

ی نیز مثل سایر جوامع انسانی ، دلنشین ترین دیدارها و برخوردها در بزرگراه ها صورت نمی گیرد ، بلکه به طور غیرمترقبه و در جاده های فرعی روی می دهد . (21 ، 5 ، 1998 ، Lazuly)
عده ای نگران نابرابری در سواد اطلاعاتی (Information Literacy) و سواد رقومی (Digital Literacy) در میان اعضای یک جامعه هستند (2000 ، Inoue). برخی نیز موضوع را وسیع تر یده از نابرابری میان کشورها سخن گفته و می گویند همانگونه که میان امکانات محله های فقیرنشین با ثروت‌مند نشین تفاوت مشهود است ، چنین تفاوتی در مورد جامعه اطلاعاتی نیز در حال شکل گیری است . (برلو ، 1997)
در جامعه ICT ، تمامی اطلاعات خصوصی افراد ، به صورتی نظم یافته و ضمناً دور از دسترس صاحب اطلاعات نگهداری خواهد شد . اگر اکنون تمامی سوابق امکانات تلفنی افراد حفظ می شود . به تدریج زمانی خواهد رسید که دولت ها قادر خواهند بود اطلاعات عظیمی را درباره تک تک اعضای تشکیل دهنده ملت در اختیار داشته باشند . ضمن آنکه هم اکنون نیز بخشی از این اطلاعات مانند آدرس آبونمان شدگان برای فروش ضبط و به صورت پکیج های آماده عرضه می شود . (1993 ، Seshagiri)
هر چه به درجات بالا تر جهت گیری منفی به ICT نزدیک می شویم ، جوامعی را می‌بینیم که در سابقه دستیابی به شرایط مذکور عقب تر هستند . به عنوان مثال آن دسته از کارشناسان ارتباطات که از اصطلاح امپریالیسم فرهنگی استفاده می کنند ، کسانی هستند که به مقایسه توان ICT میان کشورهای اروپای مرکزی با آمریکا ، اروپای شرقی سابق با اروپای مرکزی و حتی کره با ژاپن می پردازند .
این اصطلاح نیز پیشینه ای دیرینه دارد و می توان آن را در گزارش مک براید و بسیاری گزارش های دیگر مانند جریان بین المللی برنامه های تلویزیونی – یک خیابان یک طرفه (1985، Varis) دید . اکنون نیز همانگونه که آلن ولز می گوید ، هرگاه بحث امپریالیسم فرهنگی مطرح می شود ، موضوع رسانه ها ، جریان اطلاعات و برنامه‌های تلویزیونی بیگانه به میان کشیده می شود . (14P‌ ،

1996Wells , )
به عنوان مثال در تحقیقی که در سال 1998 در مورد برنامه تلویزیونی کشورهای رومانی ، لیتوانی ، اسانیا و پرو انجام شد ، دیده شد که مدل بومی تلویزیون های لیتوانی و رومانی که مربوط به قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و حاوی اهداف آموزشی بود تبدیل به مدلی مشابه تولیدات تلویزیون های تجاری پرآگهی اروپای مرکزی شد . محققات تحقیق مذکور می نویسند که تلویزیون کشورهای اروپای شرقی اکنون تبدیل به کارگزاران سبک های تلویزیون اروپایی شده و در نتیجه به توسعه ارزش و فرهنگ غربی در این کشورها پرداخته اند . آنها گزارش می دهند که در هر چهار کشور ، تولیدات تلویزیون داخلی بر اساس الگوها و سبک تولیدات تلویزیون آمریکا شکل می گیرد

و تأکید می کنند که بسیاری از تولیدات تلویزیون اسپانیا نه بازتاب ارزش های اسپانیایی و نه مربوط به پندارهای هویت ملی آن کشور ، بلکه نمونه ای از محصولات آمریکایی شده است . آنها نتیجه گرفته اند که امپریالیسم فرهنگی و در رأس آن ایالات متحده آمریکا سبب شده که فرهنگ آمریکایی به صورت نفوذ فرهنگی (Cultural Influence) از طریق تولیدات تلویزیونی در جهان گسترش یابد و با گسترش اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای ، فاصله ها از گذشته تنگ تر شده و شرایطی مهیا شده که بهتر است به جای جهانی شدن ، آن را آمریکایی شدن (Americanization) و یا حتی بی ملیت شدن (Denationalized) بنامیم .
آنها دلیل می آورند که تکثر مورد نیاز جهانی شدن ، به طرف تمرکز رسانه ای (Concenturated Media) می رود . ضمن آن که الگوهای کلیشه‌ای (Stereotype) نیز برای تولیدات داخلی تلویزیون های جهان در حال توسعه است ( 2000 ، American Invasion). البته اگرچه موضوع امپریالیسم فرهنگی بیشتر متوجه ایالات متحده آمریکاست اما کشورهای دیگری نیز هستند که تولیدات تلویزیونی خود را به صدها کشور دیگر صادره می کنند . مانند برزیل که صادر کننده به 128 کشور جهان است . (103P، 1996 ،Abercrombie)و یا مصر که صادر کننده عمده برنامه های تلویزیونی به تمامی کشورهای عربی است ، ضمن آنکه تحقیقات نشان داده که اکثر کشورهای آفریقایی وارد کننده برنامه های تلویزیونی کشورهایی هستند که روزگاری مستعمره آنها بوده‌اند (محسنیان راد ، 1376 ، ص 1124)
منفی ترین جهت گیری به ICT با اصطلاح تهاجم فرهنگی مطرح می شود . اصطلاحی که می توان آن را از سیاستمداران و مصلحان اجتماعی ایران ، مصری و حتی فرانسوی نیز شنید و اکثراً از سوی جوامعی به کار می رود که در گذشته سلطه خارجی ، آسیب های جدی بر ثروت های مادی و معنوی آنها وارد کرده است و از نظر نظام ارزشی نیز تفاوت های عمیق با غرب دارند . یکی از محققان مصری در توصیف تهاجم فرهنگی از اصطلاح ابداعی دیگری به نام تهاجم روشنفکری

(Intellectual Invasion) استفاده کرده که به نظر می رسد مشابه همان اصطلاح قدیمی است که یکی از جامعه شناسان ایران به نام جلال آل احمد (1969-1921) آن را به صورت غرب زدگی مطرح کرد. (جلال آل احمد ، 1921 ، غرب زدگی ، ص89)
صالح المقاوری در بررسی تاریخی خود تهاجم روشنفکری را به سه مرحله تقسیم کرده است : مرحله اول را دروان فیلسوفان باستانی یونان می داند که تلاش می کردند تمامی فرهنگ ها را به پذیرش مفاهیم و طبقه بندی های آنان وادار کنند . مرحله بعدی مربوط به قرون وسطی بود که از طریق جنگ های صلیبی تلاش می شد که از توسعه اسلام در اروپا ممانعت به عمل آید . سو

مین مرحله را مربوط به عصر حاضر دانسته و آن را تهاجم روشنفکری می نامد که ترکیبی است از همان امپریالیسم فرهنگی به علاوه تهاجم روشنفکران داخلی به منظور کنترل وضعیت فرهنگی آنها ، المقاوری هدف این تهاجم را در کشورهای اسلامی کوشش بر تغییر اصول اسلامی ، ایجاد تردید در تاریخ اسلام ، بی ثبات کردن شخصیت ملت های مسلمان و پدید آوردن مفاهیم جدید به جای قوانین اسلامی ، یورش به رهبران مذهبی و بی اعتبار کردن آنها ، نفوذ به نهادهای آموزشی به ویژه رسانه ها و توسعه تئوری های فلسفی همچون اگزیستانسیالیسم و سکولاریسم می داند . (2000El-Maghawrye , ) ضمن آنکه نگران نفوذ میسیونرهای ذهبی در جامعه مصر نیز هست .
در یک جمع بندی از آنچه روی طرف مورد بحث قرار گرفته می توان گفت که در مورد آینده ICT سه سوال فرضیه گونه پیش روی ماست :
1- آیا آینده این تحولات به تعامل – به مفهوم تبادل فرهنگی – منتهی خواهد شد؟ و یا،
2- پروسه و فرایندی همچون هرنابرابری ناشی از جبر و اختیار دیگری در جریان است که در طول تاریخ ، ملت ها ، با مشابه آن مواجه بوده و به دلیل دسترسی های متفاوت به سخت افزار و نرم افزار ، از دستاوردهای نابرابر برخوردار شده اند ؟ و یا اینکه ،
3- سرانجام روابط از قبل طراحی شده یک سویه ای خواهد بود که به صورت یک پروژه نه پروسه جنگ نابرابری را به وجود آورده که کلید واژه آن تهاجم فرهنگی است؟ من تردید دارم که فرضیه اول به وقوع بپیوندد و از جمله کسانی هستم که بر اساس شواهد ،‌آینده نگری های خوش‌بینانه مربوط به جهان چندرسانه‌ای را نوعی توهم می دانم . در این مورد لازولی می نویسد : همان توهمی که در آغاز اختراع تلویزیون ایجاد شد و همه معتقد بودند که این نوآوری شگفت انگیز ، دستیابی آزادانه همگان را به فرهنگ و هنر فراهم می سازد اکنون بر اینترنت حاکم شده و بشر یک بار دیگر دچار ساده لوحی شده است . (21 ، 5 ، 1998 ، Lazuly) این ساده لوحی در عصر رادیو نیز روی داد ، چنانکه چارلز رد مورخ آمریکایی در ششمین سال آغاز به کار رادیو نوشت : رادیو ، جهان وطنی را به همراه خواهد آورد . گویی روی بال های باد باشی و جهان را درنوردی (کری ، 1376 ، ص254) قبل از آن نیز ساموئل مورس ، به هنگام اختراع تلگراف ، در 1835 نوشت ، عصب های تلگراف به سرعت تفکر ، دانش و همه آنچه را که در این سرزمین رخ می دهد منتقل می سازد . (کری ، 1376 ، ص292) .
من طرفدار فرضیه دوم هستم . یعنی معتقدم که پروسه و فرایندی همچون نابرابر ناشی از جبر و

اختیار دیگری در جریان است که در طول تاریخ ، ملت ها با مشابه آن مواجه بوده و به دلیل دسترسی های متفاوت به سخت افزار و نرم افزار ، از دستاوردهای نابرابر برخوردار شده اند ، بشر این دوران را مکرر تجربه کرده است . روزگاری بود که کشتی های بازرگانی و نظامی پرتقال و اسپانیا ، دریاهای جهان را در اختیار دشتند و در همان مقاطع فرهنگ هایی همچون اینکاها با یک نابرابری سهمگین سخت‌افزاری و نرم افزاری مواجع بودند . در مورد رسانه ها نیز این نابرابری سابقه ای دیرینه دارد . مثلاً هنگامی که اروپا از محصول اختراع گوتنبرگ سود می برد ، بسیاری از

کشورهای آفریقایی و آسیایی حتی از این پدیده بی اطلاع بودند . (ایرانیان 204 سال پس از اروپایی ها به چاپ دست یافتند ) اما باید دانست وقتی طرفدار فرضیه دوم باشیم و بخواهیم تحولات ICT را نه به صورت یک پروژه عظیم شمال علیه جنوب به صورت یک پروسه تاریخی نگاه کنیم ، ماهیت آن تغییر نمی کند، بلکه رفتار ماست که باید تغییر کند .
ICT این امکان را فراهم کرده که برخی از جوامع توسعه یافته به مراتب بیش از گذشته ، فرصت عرضه ارزش های خود را در جوامع دیگر به دست آورند . در حالی که این داوری نیز از سوی برخی وجود دارد که مجموعه ارزش های تشکیل دهنده مدل لیبرالی غرب ، کسب سود و منفعت به هر شکل ، اما تحت لوای آزادی است و از آنجا که سکس و خشونت سبب فروش بهتر تبلیغات می شوند و مخاطبان را به رسانه‌ها معتاد می سازند ، محتوای رسانه ها بیشتر میل بر حول این موضوعات خواهند داشت (27P. ، 2000 ، Bagdikian) . علت عدم پذیرش فرضیه سوم ، سوای شواهد اثباتی فرضیه دوم ، تفاوت های اساسی پدیده حاضر با شرایط تهاجم فرهنگی است . هنگامی که به واژه تهاجم فرهنگی – که بیشتر در متون و منابع غیر علوم ارتباطات دیده می شود – می اندیشیم ناچار و حتی ناخودآگاه آن را در قالب تهاجم نظامی نگاه کرده و ساخت و کارکردی مشابه و مفهومی مشترک با تهاجم نظامی را برای آن جستجو خواهیم کرد . در این میان به نظر می رسد که میان تهاجم فرهنگی با تهاجم نظامی دو مشابهت ظاهری وجود دارد :

1-مشابهت در شلیک گلوله به دورترین فاصله و ارسال پیام نیز به دورترین فاصله
می دانیم که جنگ جهانی اول را آغاز دوران جنگ های نوین می دانند که اساس آن بر رزم دور به جای رزم نزدیک نهاده شده بود و در واقع مجموعه ای از فن‌آوری‌های نوین به صورت اقدامات لجستیکی همراه با انواع استراتژی ها و تاکتیک‌های نظامی ، تسلط آن را بر فاصله ممکن ساخت .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:39 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تب مالت word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تب مالت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تب مالت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تب مالت word :

چکیده
هدف از بررسی بروسلوز در اطفال نشان دادن شایع‌ترین علائم بالینی و یافتن بهترین روش آزمایشگاهی جهت تشخیص بیماری و بررسی راه‌های شایع انتقال و چگونگی پیشگیری از آن و نهایتاً مقایسه روش‌های مختلف در مالی و یافتن مؤثرترین راه درمان است.
روش تحقیق یک بررسی گذشته‌نگر می‌باشد که بر روی پرونده‌های بیماران بستری در بیمارستان بهرامی در طی سالهای 84-74 انجام شده است.
در بین سالهای 84-74 تعداد بیماران بستری در بیمارستان بهرامی با تشخیص بروسلوز حدود 24 نفر بوده است.
با توجه به مطالب مندرج شده در پرونده‌ها جنبه‌های مختلف بیماری ازجمله شیوع سنی- جنسی- نشانه‌ها علائم بالینی وسابقه مصرف لبنیات محلی غیرپاستورزیزه تست‌های آزمایشگاهی انجام شده تحت بررسی قرار گرفت و مهمترین یافته‌ها به شرح زیر است:

– بیتشرین شیوع سنی در بین بیماران بستری در این بیمارستان بین 8-7 سال بوده است کوچکترین بیمار 1 سال و بزگترین آنها 14 سال داشت.
– از نظر جنسی شیوع بیماری در جنس مذکر بیشتر بوده است حدود 15 نفر (5/62% مذکر) و 9 نفر (5/37%) مؤنت بودند.
– سابقه مصرف لبنیات محلی آلوده در 18 نفر از بیماران (75%) مشاهده شده است و 5 نفر از بیماران 8/20% سابقه هدف لبنیات را نمی‌دادند.
از میان تظاهرات بالینی: تب، آترالژی- تعریق شبانه شایع‌ترین علامت و نشانه‌های بیماری بودند.
از میان عوارض بیماری آرتریت- آنمی- لکوپنی از شایع‌ترین عوارض در بین این بیماران بودند. آرتریت مفاصل بزرگ شایع‌تر بوده است.
از نظر تست‌های آزمایشگاهی: کشت خون در همه بیماران انجام شده و همه موارد منفی گزارش شده است با توجه به اینکه در بیمارستان کشت را فقط تا سه روز نگهداری می‌کنند. تست SAT رایت در همه بیماران انجام شده و نتیجه مثبت بوده است و فقط در 8 بیمار کمتر از 1:320 گزارش شده که با مثبت شدن آزمون 2ME تشخیص در این گروه مسجل شده است.
تمام بیماران به استفاده از درمان آنتی‌بیوتیکی کوتریماکسازول- ریفامپین- آمینوگلیکوزید درمان شدند و موارد عود بیماری وجود نداشته است.

تب مالت (Brucellosis)
تعریف: بروسلوز، بیمای مشترک بین انسان و دام است که از حیوانات به انسان انتقال می‌یابد. بروسلاپارازیت حیوانات اهلی و انسانی بوده و در بدن میزبان در درون سلول جای دارد. فعالیت متابولیکی این باکتری ضعیف است. بروسلوز انسانی یا تب مواج یا تب مالت در ابتدا بصورت باکتری حاد و سپس به شکل مزمن از بیماری درمی‌آید که بسیاری از بافتها را گرفتار می‌سازد. بطور معمول بوسیله سقط جنین با باقی ماندن در رسم با اختلال باروری، اورکیت، اپیدیدیمت در میزبانهای اصلی حیوانی وتب و لرز و درد مفاصل، سردرد، دردهای عمومی در انسان مشخص می‌گردد.

تاریخچه: عامل بیماری برای اولین بار درسال 1886 توسط «دیوید بروس» پزشک انگلیسی از طحال سرباز تلف شده از بیماری در جزیره مالت جدا گردید و میکوکوکوس ملی‌تنیس نام گرفت. در سال 1896«برنارد بانک» دامپزشک دانمارکی باکتری دیگری را از جنین سقط شده گاو پیدا کرد. در سال 1905 «ژامیت» پزشک اهل مالت با جدا کردن باکتری از شیر بز، رابطه بین بیماری انسان را با مصرف شیرخام با اثبات رسانید. در سال 1914 باکتری مشابهی از جنین سقط شده خوک بوسیله «راکوب تراوم» جدا گردید. در سال 1918 خانم اوانس میکروبیولوژیست آمریکایی شباهت کامل بیماری انسان و حیوانات را بررسی نمود. دو سال بعد «میرشا» به افتخار کشف اولیه بررسی این باکرتیها را بروسلا نام‌گذاری کرد. در سال 1928 «هودسون» خصوصیات بیوشیمایی و بیولوژیکی سه گونه اصلی «بروسلا ملی تنسیس»- «بروسلا آبورتوس»- «بروسلا سوئیس» را مشخص نمود.

در سالهای 1956-1957-1968 بترتیب بروسلا اویس ازگوسفند، بروسلا نئوتومه از موش درختی و بروسلا کنیس از سگ جدا گردید.
در ایران عامل بیماری در سال 1311 شمسی در انیستیتو پاستور بوسیله کشت خون انسانی و در سال 1323 در انیستیتو رازی از جنین سقط شده گاو و در سال 1329 در انیستیتو رازی از شیر بز و میش و در سال 1350 از جنین سقط شده خوک جدا گردید.

اتیولوژی
بروسلوز در انسان می‌تواند از یک از چهارگونه زیر ناشی شود: بروسلاملیتنسیس (شایع‌ترین و مهاجم‌ترین علت بروسلوز در سراسر جهان) که عمدتاً از بز، گوسفند، و شتر کسب می‌شود، بروسلا آبورتوس که از گاو سرایت می‌کند، بروسلا سوئیس که از خوک منتقل می‌شود، و بروسلا کنیس که از سگ انتقال می‌یابد. این باسیل کوچک و گرم منفی هوازی، یک انگل اختیای داخل سلولی، بدون اسپور، غیرمتحرک و بدون کپسول است که باعث عفونت مادام‌العمر درحیوانات می‌شود. خصوصیات رشد: کلنی‌های بروسلا در محیط کشت غنی بعد از 5-2 روز به صورت کوچک به قطر یک میلیمتر محدب، صاف، شفاف ظاهر می‌گردد. بعضی از انواع بروسلا در محیطی رشد می‌کنند که غنی از اسیدآمینه‌ها، نمک، گلوکز و ویتامین‌ها باشد. در آزمایشگاه نمونه‌هایی را که از انسان یا حیوان بدست می‌آورند در محیط خون‌دار یا آگار کشت می‌دهند. بروسلا آبورتوس برای رشد خود به 5 تا 10 درصد گاز کربنیک در هوا نیاز دارد.

در بین کلنی‌های بروسلا معمولاً انواع صاف- خشن- مخاطی یافت می‌شود. انواع بیماریزا دارای کلنی‌های صاف و شفاف بوده که گاهی به انواع خشن و غیربیماریزا تبدیل می‌گردد تصور شده است که حساس یا مقاوم بودن خود در برابر بروسلا بوجود یا فقدان عاملی در سرم مربوط است. بدین صورت که در سرم حیوان حساس گلوبولین و لیپوپروتئین وجود دارد که تکثیر انواع خشن و غیربیماریزا را متوقف ساخته اما رشد و تکثیر انواع بیماریزا را تسریع می‌کند. این عامل در بدن حیوان مقاوم یافت نشده است و بنابراین امکان جهش سریع و تبدیل انواع بیماریزا به غیر بیماریزا وجود دارد. در آزمایشگاه وجود اسید آمینه د-آلانین در محیط کشت می‌تواند انواع بیماریزا را به غیربیماریزا تبدیل نماید.

ساختمان آنتی‌ژن: دیواره سلولی بروسلا دارای ساختمان سه لایه شامل: غشای داخلی یا سیتوپلاسمی- فضای پری پلاسمی با لایه پتیدوگلیکان و غشای خارجی می‌باشد. آنتی‌ژنهای سطحی در دیواره سلولی و آنتی‌ژنهای درونی در داخل سیتوپلاسم سلول قرار گرفتند در 4 نوع مختلف بروسلا دو آنتی‌ژن لیپوپلی ساکاریدی M و A به نسبت‌های متفاوتی وجود دارد. بروسلاها همچنین دارای آنتی‌ژن سطحی L هستند که مشابه آنتی‌ژن V در سالمونلا است. 4 نوع مختلف بروسلا را می‌توان توسط تستهای حساسیت به رنگهای مختلف و تولید هیدروژن سولفوره از هم تمایز داد. بروسلا با جوشاندن یا پاستوریزه کردن شیر و فرآورده‌های لبنی از بین می‌رود این باکتری تا 8 هفته در پنیر نرم، سفید و غیرپاستوریزه، حاصل از شیر بز زنده می‌ماند و با یخ زدن از بین می‌رود. این ارگانیسم‌ به مدت 40 روز در خاک خشک آلوده به ادرار، مدفوع و محصولات خانگی حیوانات عفونی زنده می‌ماند و مدت بیشتری نیز درخاک مرطوب به زندگی خود ادامه می‌دهد.

اپیدمیولوژی:
شیوع جهانی بروسلوز انسانی معلوم نیست. علت این موضوع کیفیت غیریکنواخت سیستم‌های اطلاع‌رسانی و گزارش بیماری در بسیاری از کشورها است. در سراسر جهان تنها کشورهایی که معتقدند عاری از بروسلوز هستند عبارتند از: نروژ، سوئد، فنلاند، دانمارک، ایسلند، سوئیس، جمهوری‌های چک و اسلواکی، رومانی، بریتانیا (از جمله جزایر کانال)، هلند، ژاپن، لوگزامبورگ، قبرس، وبلغارستان؛ جزایر ویرجین ایالت متحده نیز فاقد این بیماری هستند. گزارش‌ها نشان می‌دهند که حتی در میان ملل پیشرفته، ممکن است شیوع واقعی بروسلوز به 26 برابر آن چه آمار رسمی نشان می‌دهند، برسد. در ایالات متحده هر ساله در حدود 200 مورد جدید گزارش می‌شود، با این حال تخمین زده می‌شود که تنها 4 الی 10 درصد موارد، تشخیص داده و گزارش می‌شوند. مصرف پنیر وارداتی، مسافرت به خارج از کشور، و برخوردهای شغلی، شایع‌ترین منابع شناخته شده عفونت هستند. در جوامعی که بروسلوز آندمیک است، بیماری در کودکان رخ می‌دهد و افراد خانواده اشخاص مبتلا به عفونت در معرض خطر قرار دارند. حتی در کشورهایی که بروسلوز حیوانی تحت کنترل است، گاهی این بیماری در مزرعه‌داران، کارگرانی که با گوشت سر و کار دارند، دامپزشکان و کارکنان آزمایشگاه دیده می‌شود.

وضعیت بیماری بروسلوز در ایران: از نظر جغرافیایی پراکندگی بروسلوز در ایران بدین گونه است:
الف) استانهای با آلودگی شدید (بیش از 225 مورد درصد هزار) لرستان- ایلام- همدان
ب) استانهای با آلودگی متوسط (کمتر از 225 مورد درصد هزار) چهارمحال و بختاری- مرکزی- کرمانشاه
ج) استانهای با آلودگی کم (کمتر از 114 مورد درصد هزار) آذربایجان شرق- غربی- کردستان- فارس- اصفهان- خوزستان- زنجان
ارگانیسم بروسلا بیشتر از طریق خوردن شیر یا فرآورده‌های لبنی غیرپاستوریزه منتقل می‌شود. گوشت خام (به عبارت دیگر، خون) و مغز استخوان نیز دخیل می‌باشند. با این حال این ارگانیسم می‌تواند طی تکامل با حیوانات، به ویژه در کودکان، کارگران کشتارگاه، کارگران مزرعه، و کارکنان آزمایشگاه از طریق استنشاقی منتقل گردد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 5:39 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله عشایر استان فارس word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عشایر استان فارس word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله عشایر استان فارس word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله عشایر استان فارس word :

عشایر استان فارس

مقدمه:
اگر بخواهیم گذشته‌ی عشایر ایران را مورد مطالعه قرار دهیم بدون شک باید مطالعه را از منطقه‌ی فارس آغاز کنیم. زیرا این منطقه از آغاز دوران اسلامی و حتی قبل از آن عشایر نشین بوده است و ایلات و عشایر در آن زندگی می کردند. ما این نوشته ها را از کلمه هایی شروع می کنیم که ممکن است برای شما ناآشنا باشد.

زموم کردان
منشأ این کلمه از اینجا گرفته شده است که در گذشته عشایر ایران برای بهره‌وری بهتر از مراتع سردسیر و گرمسیر دو تا ده سیاه چادر را در جایگاه مشخصی کنار هم بر پا می‌داشتند که در مناطق کردنشین به جمع این سیاه چادرها که واحد مستقلی را تشکیل می دهند زومه گفته می شود و عشایر کرد هنوز این واژه را به کار می برند.

در سالهای کم باران و خشک تعداد خانوارهای هر زومه به حداقل و در سالهای پرباران به حداکثر می رسد ولی معمولا تعداد سیاه چادرهای در هر زومه از ده تجاوز نمی کند. معمولاً خانوارهای هر زومه با هم خویشاوند هستند و سرپرستی هر زمه به دست یک نفر به نام سرزومه است که زیر نظر سرپرستان رده بالاتر خود انجام وظیفه می کند.
زومه آخرین تقسیمات در رده بندی کردهای جلالی است که به طور متوسط درهرزومه 9 خانوار زندگی می‌کنند وهرخانوار دارای حدود 135 رأس‌دام است.
کردان فارس

کردان فارس نامی است که جغرافیدانان قدیم (سده‌های پیشین) به عشایر فارس داده اند ومنشأ این نام این است که در سال شانزدهم هجری قمری وقتی عربها جلگه های جنوبی عراق کنونی را تخسیر کردند و باز هم پیشروی کردند، هنگام عبور به سمت شرق ایران کردهای کوچنده را در سیاه چادرهایی می دیدند و وقتی به فارس رسیدند دیدند عشایر این منطقه نیز در سیاه چادرهایی این چنین زندگی می کنند. به همین علت آنان را کردان فارس نامیدند و هر که در این سیاه چادرها زندگی می کرد کرد خواندند.

ایلات فارس
مساحت منطقه‌ی فارس (استان فارس به علاوه قسمت هایی از استان های اطراف که در قدیم کلا منطقه فارس نامیده می شد) حدود صد هزار مایل مربع (حدود 256 هزار کیلومتر مربع) تعیین شده است که در دو سوم این منطقه بیش از چهل طایفه زندگی می کنند و این طوایف در تابستان به سمت شمال و در زمستان به سوی جنوب حرکت می کند و این عبورها برای روستائیان منطقه مناطق تجاری زیادی دارد ولی باعث خسارات نیز می شود و هر دفعه عبور کوچ نشینان باعث ویرانی کشتزارهای کنار جاده می شود و از این جهت معمولاً در کنار جاده ها زمین‌های بایر و مزارع متروک دیده می‌شود.

ایلات فارس به دو گروه آبادی نشین و کوچنده تقسیم می شوند که البته گروه اول یعنی آبادی نشین ها در ابتدا کوچنده بوده اند و چون سود و نفع آبادی نشینی و یکجانشینی را بیشتر از کوچ می دیدند روستا نشین شدند که اکثر آنها یا دهقان و یا کاسبند.
عشایر استان فارس دارای گروه هایی هستند که دو گروه آنها قشقایی ها و ایلات خمسه هستند. قبایل دیگر اهمیت کمتری دارند که از بین آنها می توان لرهای کهگلویه و ممسنی ها را نام برد.
توجه: نامهایی که برای منطقه‌ی ناحیه‌‌ی زندگی طوایف و عشایر به کار برده می‌شود نامهای قدیمی هستند و ممکن است اکنون به کار برده نشوند.

قشقایی ها
این ایل که از مهمترین گروه های کوچنده منطقه فارس محسوب می شود، مشتمل بر دوازده طایفه است. بعضی از صاحب نظران، قشقایی ها را از مغول هایی می دانند که در زمان سلطنت چنگیزخان از ترکستان مهاجرت کرده اند و در زمان نادرشاه در فارس سکنی گزیده اند. بدون هیچ ادعایی و به احتمال قوی قشقایی ها دنباله قبیله ای قدیمی در ترکیه آسیایی (شرق ترکیه) به نام قبیله خلج هستند که بخشی از این ایل بزرگ به قسمت های مختلف تقسیم و در منطقه فارس پخش شده اند. به همین جهت نام «قشقایی» که در زبان ترکی به معنای «فراری، فرار کرده» است به آنها اطلاق شده است.

بر این اساس و به قولی تیره ای از ایل قشقایی در شمال منطقه فارس مستقر و در بلوک قونقری آبادی نشین شده است. این تیره هنوز نام قدیمی «خلج» را دارد و افراد آن گویش ترکی خود را نیز حفظ کرده اند. در یکی از تقسیمات تیره کوچنده دیگری که خود به چند شاخه تقسیم شده است نیز «خلج» نامیده می شود.

زندگی کوچنده:
به هر ترتیب، امروزه عمدتاً معیشت ایل بزرگ قشقایی با تعداد زیادی طایفه و تیره، از تولیدات دامی تامین می شود و یک زندگی ساده کوچنده دارد. کارهای درون چادر همچون تهیه آب، پخت نان، رسیدگی به چهارپایان، بافتن چادر و قالی و گلیم بر عهده زنان است. مردها چوپانی می کنند آنها گله ها را در کوهستان به چرا می برند و آنچه را که منزل لازم دارد تهیه می کنند.

صنایع قشقایی، تهیه قالی پشمی و نخی است. محصولات دامی، پشم، کره و پنیر در محل به فروش می رسد.
گله های هر یک از طایفه های قشقایی در مالکیت خود طایفه است. گوسفندان در طول سال از مراتع سرسبز تغذیه می کنند و در سال دوبار بره می‌آورند.
نژاد قشقایی، قوی و درشت است. مردان قدبلند و عضلانی هستند و تقریباً چهره روشنی دارند. آنها افرادی شجاعند. بیشتر ایل قشقایی خوش باور و مهمان نوازند. همچنین بسیار متعصبند اگر مردی از قبیله به کربلا نجف و یا هر محل مقدس دیگری برود، دیگر خطا نمی کند. بنابراین آرزو می کنند که همه افراد ایل به انجام فرایض دینی و تشرف به اماکن مقدسه نایل شوند.

سازمان ایل قشقایی دارای ضوابطی به شرح زیر است:
ایل قشقایی به دوازده طایفه تقسیم می شود که تحت رهبری خان بزرگ (ایلخان) قرار دارند. ایل بیگی ، که نوعی قائم مقامی است و ایلخان او را انتخاب می نماید، او را در انجام وظایفش همراهی می کند. اداره هر یک از طایفه ها به شخصی به نام «کلانتر» واگذار می شود، که او را اعضای طایفه ای که به آن تعلق دارد انتخاب می کنند. به همین دلیل یک کلانتر هرگز قادر نیست همزمان دو طایفه را رهبری کند. هر طایفه به گروه هایی به نام «تیره» تقسیم می شوند که هر یک از آنها خانواده هایی که با هم خویشاوندند، تشکیل می گردد. کلانتر هر طایفه وظیفه دارد رئیس هر یک از تیره‌ها را تعیین نماید. که آن را «ریش سفید» می نامند. ریش سفید شخص محترمی است که به نحوی مشاور کلانتر نیز می باشد. از طرف دیگر کلانتر فردی را به نام کدخدا انتخاب می‌نماید. مباشر طایفه که از بین اعضای همان گروه انتخاب می شود مامور و مسئول جمع آوری مالیات است. در مجموع سازمان داخلی ایل و طایفه بر اساس انتخابات است و به صورت خودمختار اداره می شود.

 

طوایف ایل قشقایی
1-طایفه کشکولی: دوازده هزار خانوار این طایفه افرادی قوی و شجاعند. این طایفه تابستان را در بلوک شش ناحیه، اردکان و کاکان (در ممسنی) و زمستان را در مناطق دشتی، ماهور میلاتی، جاره و فیروز آباد سپری می کند.
2- طایفه دره شولی: این طایفه با داشتن 8000 خانوار، نسبت به طایفه کشکولی، از اهمیت کمتری برخوردار است. دره شولی ها در تابستان در منطقه فارس در نواحی سمیرم و اسفدران وارد استان اصفهان می شوند و از آن منطقه تا حدود قمشه و گندمان را در اختیار می گیرند و در فصل زمستان در حدود کازرون، ماهور میلاتی و فامور سکنی می گزینند.
3- طایفه شش بلوکی: شش بلوکی ها به کشکولی ها بسیار شبیهند. افراد این طایفه قوی و ثروتمندند، آئین ها و آداب و رسوم آنها کاملاً به هم شباهت دارند، لیکن اصل برابری اجتماعی در این طایفه بسیار مورد توجه است و به همین دلیل چادرهای خوانین و روسا تفاوتی با چادرهای ساده رعایا ندارد. طایفه شش بلوکی حدود 11000 خانوار دارد آنها تابستان را در شش ناحیه در مناطق چهاردانگه و کوشکه زار، و زمستان را در فراشبند، خنجی و افرز می گذارند.

4- طایفه خلج: افراد این طایفه حدود 3500 خانوارند. خلج ها در تابستان به منطقه ده گردو و پادنا و زمستان به منطقه دشتستان کوچ می کنند.
5- طایفه فارسی مدان: این طایفه از 4000 خانوار تشکیل شده است. خانواده‌های این طایفه تابستان را در کوه های دنا و زمستان را در بلوک خنج می گذرانند.
6- طایفه صفی خان: این طایفه تابستان را در دشت خسروشیرین و چهاردانگه و زمستان را در بلوک افرز ساکنند. 3500 خانوار را تشکیل می دهند.

7-طایفه رحیمی: این طایفه 4000 خانوار دارد که اغلب آنها زارعند. فصل تابستان را در منطقه دزگارد (بلوک شش ناحیه) و زمستان را در بلوک خنج می گذرانند.
8- طایفه گله زن: این طایفه حدود 3500 خانوار دارد. گله زن ها در تابستان به حسن آباد (چهاردانگه) ودر زمستان به ماهور میلاتی و دشتی می روند.
9- طایفه ایگدر: 3000 خانوار هستند. افراد این طایفه تابستان را در شش ناحیه و زمستان را در فیروزآباد می گذرانند.

10- طایفه گهوا: این طایفه تابستان را در منطقه اسپاس و زمستان را در محال اربعه به سر می برد. حدود 3000 خانوار تشکیل می دهد.
11- طایفه کراثی: افراد این طایفه زمستان را در بلوک خشت و تابستان را در منطقه دشت ارژن (چهاردانگه) سپری می کنند. این طایفه 3500 خانوارند.
12- طایفه بیات: از 3800 خانواده تشکیل شده است که تابستان را در کام فیروز و رامجرد و زمستان را در جره به سر می برند.
13- طایفه عمله: این طایفه 1500 خانوار دارد و نوکران ایلخان قشقایی را تامین می کند. نام آن برگرفته از واژه «عمله» به معنی «کارگر» است. طایفه عمله از پرداخت مالیات به ایل معاف است.
ایلات خمسه
ایلات خمسه مشتمل بر پنج ایل اینانلو، بهارلو، عرب، باصری و نفر است. به طور کلی بجز عربها ایلات خمسه از قشقایی ها یکجانشین تر هستند.
این پنج ایل در حدود از مشرق و جنوب شرقی سرزمین فارس به سر می‌برند، و مناطقی که در نزدیکی لارستان، جویم و بیدشهر واقعند، تحت اختیار آنهاست.
ب- پنج ایل خمسه

1- ایل اینانلو: (این ایل نظام یکجا نشینی را اختیار کرده است).
این اینانلو، مانند قشقایی، یکی از ایلات مغول ترکمنستان بوده که در زمان حمله مغول ها به فرماندهی چنگیزخان به ایران مهاجرت کرده اند. این ایل ییلاق را در بلوک های رامجرد و مرودشت و قشلاق را در بلوک های داراب و فسا و خفر می گذراند. اینانلو ها بارها در دولت های صفویه، افشاریه، و زندیه حضور داشتند و هزاران سرباز (سواره نظام توپخانه) در اختیار این دولت‌ها گذاشته اند. ایل اینانلو به طایفه هایی تقسیم شده است و از زمان صفویه تا دوره کریم خان زند، ایلخانان همیشه از روسای طایفه بولوردی بوده‌‌اند. بعد از آن دوره، ایلخانان از روسای طوایف با قدرت سرگلو و بولاغی بوده‌اند. ایل جنگجوی اینانلو که تا سال 1295 هـ.ق/ 1877 م از راه چپاول و غارتگری در جاده های اصلی فارس، کرمان و یزد روزگار می گذرانید. در سال 1295 به دستور ناصر الدین شاه به اشد مجازات رسید و از این تاریخ بود که این ایل برای همیشه در دشت فارس ساکن شد و از کوچ کناره گرفت و کم کم به زندگی یکجانشینی روی آورد.

ایل اینانلو مشتمل بر طایفه ها و تیره هایی است که عبارتند از: ابوالوردی، اسلام لو، افشار اوشاقی، دنیدارلو، رئیس باقلو، زرین قلی، زنگنه، سوروقلو، سککاره، قورت باقلو، قورت، چاقیلو، کورای، کرکبار، محمد بگلو و یغمالو.
2- ایل بهارلو: (در چادر زندگی می کنند ولی کوچ نمی کنند).

بهارلوها همانند اینانلو ها و قشقایی ها ایرانی نیستند. به زبان ترکی صحبت می کنند و در یک نظر کلی یکی از ایلات ترکند که در زمان زمامداری مغول‌ها و سلجوقی ها از ترکستان مهاجرت کرده اند. در گذشته این ایل زمستان را در دشت یزد خواست و داراب می گذراند و در تابستان به مرودشت، رامجرد و کمین کوچ می کرد. از سده‌ی پیش این مهاجرتها قطع شده است و ایل تمام سال را در دو طرف رود کر در بخشی از بلوک دارابگرد می گذرانند.
هشت هزار خانوار بهارلو به طوایف زیر تقسیم می شوند:
ابراهیم خانی، احمدلو، اسماعیل خانی، بوربور، تالکه، جامعه بزرگی، جرقه، جوقه، حاجی تارلو، حاجی عطارلو، حیدرلو، رسول خانی، ساگوز، صفی‌خانی، عیسی بگلو، کریم لو، کلاه پوستی، مشهدلو، نظر بگلو و واراسه.

3-ایلات عرب: (تقریباً سرتاسر سواحل جنوب ایران تحت اشغال ایلات عرب می باشد).
این ایلات بدون تردید از نجد (خوزستان)، عمان و یمامه آمده اند. آنها در زمان خلافت بنی امیه و بنی عباس یعنی در زمان اولین سلسله خلفای مسلمان به این منطقه مهاجرت کرده اند. مهاجرت گروه های عرب به ایران احتمالاً نتیجه سیاست اغراق آمیز حکومت عربستان بود که برای جانشینی حضرت محمد (ص) انجام می شد. گروه های مهاجر موجب تداوم فتح فارس به نفع خلیفه الله و ضامن برتری اسلام در زمان حضرت محمد (ص) در جنوب ایران بود. در شرایط عادی آنها کار جمع آوری مالیات رابه عهده داشته و به عنوان نماینده قدرت مطلق حکومت بغداد و جانشین خدا، در دور افتاده ترین روستاهای فارس حضور می یافتند. در این جا لازم به تذکر است که در بین این ایلات عرب زبان، آنهایی که امروزه در منطقه رامهرمز،

جراحی، دورق و در یک کلمه در خوزستان ساکنند، مهاجرت های دوره ای ندارند. آنها در تمام سال در یک منطقه به سر می برند. و زبان اصلی و ویژگی های خود را هم حفظ کرده اند. عشایر عرب کوچنده منطقه فارس زمستان را در بلوک اهی محله سبعه و بودنه احمدی و تابستان را در بلوک های بوانات قونقری و سرچاهان می گذرانند. آنها همچنین هنگام کوچ بیش از ششصد کیلومتر راه را از قشلاق به ییلاق طی می کنند. عشایر عرب فارس برخلاف عشایر عرب منطقه خوزستان از سوی همسایگان خود جذب شده اند. آنها خصوصیات اصیل نژادی و زبانی خود را از دست داده اند و در حال حاضر با گویشی مخلوط از زبان های عربی، ترکی، لری و فارسی صحبت می کنند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ