مردی از قبیله خثعم نزد رسول خدا آمد و گفت : «منفورترین کار نزد خداوند چیست ؟».فرمود : «شرک ورزیدن به خداوند» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «بُریدن از خویشان» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «امر به منکر و نهی از معروف» . [.عبداللّه بن محمّد ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ]
 
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 3:37 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جرایم و قوانین و مجازاتهای اطلاعاتی و رایانه‌ای word دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جرایم و قوانین و مجازاتهای اطلاعاتی و رایانه‌ای word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جرایم و قوانین و مجازاتهای اطلاعاتی و رایانه‌ای word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جرایم و قوانین و مجازاتهای اطلاعاتی و رایانه‌ای word :

ایجاد تغییر و تخریب در برنامه‎های کامپیوتری
این نوع فعالیت عبارت است از دستیابی به سیستم‎ها و برنامهغهای کامپیوتری با استفاده از ویروس، کرم، یا بمب‎های منطقی.ایجاد خسارت از طریق پاک کردن، صدمه زدن، مخدوش نمودن یا موقوف‎سازی داده‎ها یا برنامه‎های کامپیوتری انجام می‎شود.
تخریب داده‎ها گاه نتیجه حمله فیزیکی به تأسیسات کامپیوتری است. این‎گونه اعمال معمولاً از طریق روشهای کامپیوتری و تکنیکی صورت می‎گیرد (مثلاً به وسیله‌ ویروس‎های کامپیوتری یا بمب‎های منطقی زمانی) برنامه‎های ویرویسی به تکثیر و برنامه‎های فایل می‎پردازد و تخریب زیادی را به همراه دارد. در ادامه به توضیح مختصری راجع به ویروس‎ها، کرمها و بمبهای منطقی می‎پردازیم:
ویروس
ویروس نوعی کد برنامه است که خود را به برنامه‎‎های مجاز چسبانده به دیگر برنامه‎های کامپیوتر منتقل می‎شوند. ویروس می‎تواند از طریق یک قطعه مجاز نرم‎افزاری که به ویروس آلوده شده به سیستم کامپیوتر وارد می‎شود.
کرم
کرم نیز به طریق ویروس ایجاد می‎شوند تا با نفوذ در برنامه‎های داده‎پردازی مجاز، داده‎ها را تغییر داده یا نابود سازد اما تفاوت کرم با ویروس این است که کرم تکثیر نمی‎شود. به عنوان مثال در پزشکی، کرم را می‎تو.ان به غده خوش خیم و ویروس را به غده بدخیم تشبیه کرد. با استفاده از برنامه تخریبی کرم می‎توان به کامپیوتر یک بانک دستور داد که وجوه موجود در بانک را به طور دائم به یک حساب غیرمجاز منتقل کند.
بمب منطقی
بمب منطقی را بمب ساعتی نیز می‎گویند، یکی از روشهایی که به کمک آن می‎توان دست به سابوتاژ کامپیوتری زد، بمب منطقی است. برخلاف ویروس و کرم، کشف بمب منطقی پیش از انفجار آن کار بسیار سختی است و بمب منطقی از سیار ترفندهای کامپیوتری خسارت بیشتری را به همراه دارد.
سابوتاژ کامپیوتری و اخاذی کامپیوتری
کلیه عملیات کامپیوتری که به منظور تختل ساختن عملکرد عادی سیستم، به حساب می‎آید سابوتاژ کامپیوتری می‎گویند. سابوتاژ کامپیوتری وسیله‎ای است برای تحصیل مزایای اقتصادی بیشستر نسبت به رقیبان. سابوتاژ برای پیش‎برد فعالیتهای غیرقانونی تروریست‎ها و یا برای سرقت داده‎ها و برنامه‎ها به منظور اخاذی نیز به کار گرفته می‎شود.
در جرم سابوتاژ کامپیوتری، اختلال و جلوگیری از عملکرد سیستم کامپیوتری ملاک است. عناصر متشکله جرم سابوتاژ کامپیوتری عبارت است از:
1- ابزار و راهها
2- هدف
کمیته تخصصی شورای اروپا در تعریف سابوتاژ کامپیوتری می‎گوید: سابوتاژ عبارت است از «وارد کردن، تغییر، محو یا موقوف‎سازی داده‎ها یا برنامه‎های کامپیوتری یا مداخله در سیستم‎های کامپیوتری با قصد اخلال و جلوگیری از عملکرد کامپیوتر».
نفوذ کامپیوتری (اخلال‎گران)
این دسترسی‎های غیرمجاز به کامپیوتر و سیستمهای کامپیوتری دارای انگیزه‎های گوناگونی است که اهم آنها کنجکاوی، تفریح و تفنن است و برای بهره‎برداری مالی انجام نمی‎گیرد.
از نظر گروه سنی بیشتر اخلال‎گران ‎(Hackers) جوان و در رده سنی 15 تا 24 سال هستند.
با فن‎آوری‎های جدید همچون اینترنت این افراد دارای زمین بازی مجازی به وسعت دنیا شده‎اندو فقط از طریق اتصال به اینترنت می‎توانند با سایر اخلالگران در آن سوی دنیا ارتباط برقار کنند .
امروه عمل نفوذیابی ‎(Hacking) جرم تلقی می‎شود ولی با این حال اخلالگران در حال افزایش بوده و دارای بولتن، انتشارات و برنامه‎های آماده اجرا هستند و از طریق اینترنت به معرفی آثار و برنامه‎های خود می‎پردازند.
خطر اخلالگران به حدی گسترده است که آنها را قادر نموده به سیستمهای کامپیوتری سازمانهای بزرگ دست یابند.
سیستمهای مخابراتی مدرن نیز همچون سایر سیستمهای کامپیوتری در معرض سوء استفاده از طریق دستیابی از راه دور قرار گرفه‎اند. اخلالگران با دستیابی به یک سیستم مخابراتی می‎توانند به تمامی شبکه ارتباطی یک شهر یا یک کشور نفوذ کرده و از آن سوء استفاده کنند.
استراق سمع غیرمجاز
استراق سمع اطلاعات، از جمله جرایم کامپیوتری است که موجب گشته در اکثر کشورها حمایت از مکالمات تلفنی و شفاهی مدنظر باشد. بنا به تعریفی که ارائه شده، استراق سمع عبارت است از:‌ استراق سمع یا قطع، که بدون حق و توسط ابزارهای تکنیکی بر روی ارتباطات، وارده یا خارجه انام می‎شود، این عمل به کمک یک سیستم یا شبکه کامپیوتری انجام می‎شود.
نمونه‎گیری و تکثیر غیرمجاز برنامه‎های کامپیوتری
از آنجایی که برای تولید برنامه‎های کامپیوتری هزینه و وقت بسیار زیادی صرف می‎شود، تکثیر و استفاده غیرمجاز از آن زیان اقتصادی قابل ملاحظه‎ای برای صاحبان آنها به همراه دارد. این جرم از زمره جرایم مالی است و شباهت زیادی به جرائم کلاسیک دیگر در این خصوص دارد. این نوع سرقت، شامل کپی و استفاده غیرمجاز از برنامه‎های کامپیوتری است و اغلب بدان «سرقت نرم‎افزار» یا «ربایش نرم‎افزار» می‎گویند. در سالهای اخیر سرقت نرم‎افزار وسعت یافته و حجم وسیعی از تخلفات را به همراه دارد.
شورای اروپا برای تعریف این نوع جرم می‎گوید: «تکثیر، توزیع یا انتشار همگانی و بدون داشتن مجوز حق، یک برنامه کامپیوتری که تحت حمایت قانون است.»

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 3:37 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد اماکن دیدنی کرمانشاه word دارای 56 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد اماکن دیدنی کرمانشاه word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد اماکن دیدنی کرمانشاه word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد اماکن دیدنی کرمانشاه word :

اماکن دیدنی کرمانشاه

غار شکارچیان
بر دامنه کوه بیستون و برفراز سر تندیس هرکول ، غاری دیده می شود که به « غار شکارچیان» معروف است. این را در سال 1949 م. پروفسور کارلتون کون باستان شناس امریکایی و متخصص رشته پیش از تاریخ در دانشگاه فیلادلفیا بررسی کرد. به عقیده وی این غار در دوره های مختلف از جمله دوره جمع آوری غذا، دوره کشاورزی، دوره تئولیتیک و دوره های تاریخی دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. غار شکارچیان بیستون، غار کوچکی است که بیش از شش نفر نمی تواند به

راحتی در آن جای گیرد. بدون تردید شکارچیان می توانستند برای مدتی طولانی به راحتی در این غار زندگی کنند. اینگونه بنظر می رسد که این غار پیش از اینکه پناهگاه باشد، مخفی گاه برای زندگانی شکارچیان بوده است؛ زیرا موقعیت مکانی غار به گونه ای است که تا به آن نزدیک نشوی دیده نمی شود. پروفسور کارلتون کوه معتقد است جلگه بیستون در گذشته دور پرآب تر و حاصل

خیز تر بوده و به همین دلیل چراگاه وسیعی برای حیوانات محسوب می شد. اقوامی که در این جلگه وسیع به شکار می پرداختند، از غار بیستون چون پناهگاهی استفاده می کردند. پروفسور کارلتون کون ضمن کاوش در این غار تا عمق 650 سانتی متری پایین رفت و دوره های زیر را در آن تشخیص داد؛ که این غار به دوران « پلیئستونسن» جدید متعلق است و در دوره جمع آوری غذا قابل سکونت بود. در قدیمیترین طبقه این غار ( طبقه اول از روی خاک بکر) مقدار زیادی ابزار سنگی به دست آمد که از عهد « لوآلوای جدید» یا « اوریتیک قدیم» بود. بعضی از این ابزار بسیار ظریف بود و رنگ دلپذیر و شکل پسندیده ای داشت. این لایه را می توان قدیمی ترین آثار فرهنگی و هنری انسان نئاندرتال در ایران دانست.

غار مرتاریک

این غار در حدفاصل دامنه و دیواره ای مرتفع واقع شده و مشرف بر یک سکوی طبیعی است. دهانه غار در ارتفاع سه متری دیواره واقع شده است. بخشی از این دیواره در حدفاصل دهانه غار و سکوی سنگی بر اثر بالا و پایین رفتن های متوالی ساییده ای دیده می شود که جهت صعود به غار استفاده می شده است. غار 25 متر عمق و حدود 80 متر مربع مساحت دارد و به صورت دالانی

عمیق و کم عرض است که در انتها به محوطه نسبتاً بازتری ختم می شود. سقف غار از ابتدا تا انتهای دالان بین 120 تا 150 سانتی متر می رسد. دهانه غار به سمت جنوب شرقی است و به همین دلیل طی روز تا عمق چند متری در معرض روشنایی و گرمای آفتاب قرار می گیرد. محور

اصلی غار در عمق چند متری با زاویه تقریباً 90 درجه به سمت راست منحرف می شود
غار مردودر
غار مردود در مرتفع ترین غار با بقایای دیرینه سنگی در بیستون است. این غار 20 متر عمق و حدود 170 متر مربع مساحت دارد. ارتفاع سقف غار بین 1 تا 3 متر است. غار مردودر دو دهانه دارد؛ دهانه اصلی در جهت جنوب- جنوب غربی مشرف بر دره ای پر شیب و کم عرض است که به پرتگاهی منتهی می شود. دهانه دیگر ار در جهت شرقی- جنوب شرقی مشرف بر کوره راهی است که به غارهای مرآفتاب و مر تاریک منتهی می شود. دهانه شرقی غار بر اثر ریزش دیواره در اعصار گذشته به وجود آمده است که لایه ای از سنگریزه به ضخامت 3 تا 5 سانتی متر کف غار را پوشانده است.
غار مرخر
مرخر در اصطلاح ادبی به معنای غاری است که فضای ورودی آن گرد است و به غلط غار خر نامیده می شود. در سال 1965 پروفسور فیلیپ اسمیت در بررسی و شناسایی محوطه های ما قبل تاریخ غرب ایران می نویسد: « در نزدیکی روستای بیستون غار عمیقی به طول 27 متر قرار دارد که قدمت بقایای باستانی آن حداقل به دوره پارینه سنگی میانی موستری تا عصر حاضر می رسد. این غار مقابل رودخانه گاماسیاب بر دامنه کوه بیستون واقع شده است. در حفاری های انجام شده ، مجموعه ای از کارافزارهای سنگی و استخوانی بقایای جانوری، ذغال و ; به دست آمد که استقرارهای پارینه سنگی جدید را در زاگرس مشخص می کند.
آثار اندکی از جمله سفال از دوره ساسانی و بقایای جدیدتر بدست آمده است و این آثار خبر از یک دوره زمانی 35 هزار ساله تا دوره پارینه سنگی در این غار می دهد ..

غار مرآفتاو

این غار در نزدیکی غار مر تاریک واقع شده ، 26 متر عمق دارد و دهانه آن به سمت شمال شرقی است. دهانه غار حدود شش متر ارتفاع دارد و به تدریج از ارتفاع آن کاسته می شود تا جایی در انتهای آن به دو متر می رسد. دالان اصلی حدود 160 متر مربع مساحت دارد و در بیشتر قسمت های آن کف سنگی غار دیده می شود. یک پشته استالاگمیتی در انتهای غار دیده می شود که

دالان اصلی را از بخش انتهایی جدا می کند. دو دهلیز کم عرض در پایین این پشته وجود دارد که تنها راه های بخش انتهایی غار است؛ بخش انتهایی حدود 18 متر عمق و حدود 60 متر مربع مساحت دارد و ارتفاع سقف آن کمتر از یک متر است.
;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..
تپه نادری

 

در مجموعه تاریخی بیستون تپه نادری به فاصله 32 کیلومتری شمال شرقی شهر کرمانشاه قرار دارد و اولین اثر ( از سمت شرق) در این مجموعه بزرگ به شمار آید . درازای این تپه 1200 متر و پهنای آن 300 متر است. متاسفانه در جهت گشترش روستای نادر آباد، بخشی از تپه مسکونی شده است. با توجه به تکه سفال های نخودی و سیاه رنگ ، قدمت این تپه به هزارخ دوم و سوم پیش از میلا می رسد. در بررسی این تپه پنج هزار ساله بقایایی از قلعه ای که در دوره نادرشاه

احداث شده است، دیده می شود که سبب وجه تسمیه آن نیز گشته است. از قلعه تنها بقایای باورهای آن که از خشت است به چشم می خورد و در سطح خاک پیزی عیان نیست و مستلزم پژوهش است. آثار به دست آمده در این تپه با آثار تپه گیان نهاوند مقایسه می شود. همچنین جاده آسفالته همدان- کرمانشاه تپه را به دو قسمت کرده است.

صفه مادی

از دوره ماد در زیر کتیبه و حجاری داریوش، آثار بنایی قدیمی به جمای مانده که پژوهشگران آن را به دوران ماد نسبت می دهند و معتقدند این مکانی برای انجام امور مذهبی ساخته شده است. این بنا صفه ای سنگی به بلندی 15 تا 10 متر است. این صفه از سطح زمین به زحمت دیده می شود . هیاًت حفاری ایران و آلمان که در فاصله سالهای 1346- 1342 ش. ناحیه بیستون را حفاری کرد، در سال 1346 ش. ضمن حفاری، به یک راهرو به اتاق مستطیل شکلی به طول 65 و قطر 15 متر مسدود می کند. مصالح اصلی بنا، سنگ های کوچک و بزرگ بی تراش است. در این صفه و پیرامون آن ضمن کاوش مقداری سفال به دست آمده است که به نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد تعلق دارد. این سفال ها با سفال های تپه گودی کنگاور و تپه نوشیجان همدان قابل مقایسه است.

دیوار قدیمی

هیات مشترک ایران و آلمان ضمن کاوش در سال 1345 ش در جهت شرقی مجسمه هرکول، در دامنه کوه بیستون. به قسمت هایی از دیواری قدیمی برخورد که احتمالاً همزمان با صفه ای است که در زیر کتیبه و حجاری داریوش قرار دارد. این دیوار با سنگ های ریز و درشت خشکه چین شده است. شاید بقایای قلعه یا بنایی باشد. سفالینه هایی که از این محل ضمن خاکبرداری به دست آمده ، قابل مقایسه با سفال های تپه گودین کنگاور و نوشیجان در همدان است.

;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.
کتیبه داریوش
در 30 کیلومتری شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متری، بر روی صخره ای کتیبه داریوش دیده می شود. چشمه بیستون محل اطراق کاروان ها در دوران های مختلف بوده است ؛ به همین دلیل بسیاری کتیبه داریوش را دیده اند و شرحی از آن در سفرنامه ها یا خاطراتشان نوشته اند. از قدیم ترین آثار درباره این نوشته، گفته های دیو دور سس سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد ، این حجاری را به الهه سمیرامیس و صد نیزه داری که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته

است: به دستور سمیرامیس در زیر نقش برجسته نوشته ای با حروف سریانی نقل کرده اند. دیودور با تکیه بر نوشته کتزیاس چین آورده است که : صخره مکان مقدسی بوده و به زئوس خدای بزرگ ایرانیان تعلق داشته است.

ایزیدور خاراکسی جغرافی نویس باستان، درباره راه کاروان رویی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشیده شده، شرحی نوشته و در آن بیستون را با پتانا در ناحیه کامبادنا نامیده است و می نویسد: در باپتانا نوشته و تصویری از سمیرامیس است . با وجود اختلاف نام بیستون با باپتانا که ایزیدور از آن یاد کرده ، در یکی بودن آنها کمتر می توان تردید داشت؛ چون در این کتیبه داریوش از ناحیه کامپاندا در سرزمین ماد نام برده است . ابن حوفل آن را نقش مکتبخانه ای میداند که معلم تسمه ای برای تنبیه شاگردانش تسمه ای در دست دارد . گاردان جهانگرد فرانسوی در سال 1794 این نقش را پیکره دوازده حواری مسیح دانست و تصویر فروهر را به مسیح نسبت داد.

پورتر در سال 1818 حدس زد که این نقش ها پیکره شلم نصر و دوسردار و ده سبط ( قبیله ) اسرائیل است که به اسارت افتاده اند.

خطر صعود از کوه مانع از آن می شد که کسی به کتیبه نزدیک شود. پورتر تا نیمه راه صعود کرد و طرحی از پیکره ها کشید. او درباره خطر بالا رفتن از کوه می گوید: هیچ زمانی بدون بیم مرگ از آنجا نمی توان بالا رفت. بالاخره در سال 1835 اولین کسی که این صخره را در نوردید، راولینسون انگلیسی بود که از ستون اول متن فارسی باستان نسخه برداری کرد. او افسر انگلیسی مامور تربیت سربازان شاهی در ایران بود ولی به علت اختلافی که بین دولت ایران و انگلیس پیش آمده بود، راولینسون مجبور شد ایران را ترک کند. اما در سال 1844 بعد از شرکت در جنگ افغانها ( جنگ افغانستان) مجدد به ایران آمد و بقیه متن فارسی باستان را رونویسی کرد و از ترجمه ایلامی آن که سکایی، مادی و شوشی جدید نیز خوانده شده نسخه برداری کرد. مطالعات وی در سال 1857 مورد توجه انجمن آسیایی پادشاهی لندن واقع گردید و به این ترتیب راز کتیبه بیستون گشوده شد. کار راولینسون سبب شد تا این کتیبه مورد توجه پژوهشگران زیادی از جمله پروفسور ویلیام جکسن از دانشگاه کلمبیا قرار گیرد که در سال 1903 از آن دین کرد و مطالعاتی بر روی کتیبه انجام داد که بیشتر تصحیح کار راولینسون بود. در سال 1904 اولین عکس ها توسط لینگ و تامپسون برای موزه بریتانیا گرفته شد و مطالعات مفصل تری درادامه کار راولینسون انجام شد. سپس در سال 1919-1948 ژرژکامرون کتیبه را مجدداً به طور کامل مورد مطالعه قرار داد. کامرون راه کوچکی را که سابقاً برای رسیدن به نقوش و کتیبه ها در سنگ تراشیده بودند، پیدا کرد و کتیب

ه دیگری را که در طرف راست آن واقع شده است برای اولین بار نسخه برداری کرد و معلوم شد ادامه کتیبه عیلامی است. ضمناً کامرون یک قالب تهیه کرد که هم اکنون در دانشگاه میشگان نگهداری می شود نتیجه مطالعات این دانشمند در خصوص کتیبه بیستون این بود که دارای سه نوع

خط فارسی باستان ، ایلامی نو، بابلی نو یا اکدی است و پس از رمز گشایی فارسی باستان فهمیده شد که تصاویر به داریوش ، دو سردارش و ده شورشگر که در اوایل سلطنت او قیام کرده بودند، تعلق دارد و شرح سرکوب این یاغیان وجود دارد.
http://www.salamkermanshah.com/kohai-kermanshah.htm
مشخصات ظاهری کتیبه بیستون

این کتیبه یکی از معتبرترین و مشهورترین سندهای تاریخی جهان است؛ زیرا مهمترین نوشته به خط میخی در زمان هخامنشیان است. مجموعاً سطحی را که این کتیبه در بر گرفته به طول 5/20 ( بیست متر و پنجاه سانتی متر) و عرض 80/7 ( هفت متر و هشتاد سانتی متر) است. کتیبه را در دو بخش مورد بررسی قرار می دهیم.

نقوش

 

نقش های این اثر تاریخی بر سطحی به طول 6 متر و عرض یا ارتفاع 3 متر و 20 سانتی متر حجاری شده و شامل تصویر داریوش، و کماندار، نیزه دار شاهی و 10 تن شورشگر است که یک تن در زیر پای داریوش و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند و سرهایشان بجز نفر اول، به وسیله طنابی بهم وصل شده است و هر کدام لباس مخصوص کشور خود را بر تن دارند که آنها را از دیگری متمایز می سازد و بر بالای سر هر کدام نوشته ای است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم م

ی کند. اندازه قد هشت تن از آنان 126 سانتی متر و آخرین نفر که سکو نخا نام دارد با کلاهش 178 سانتی متر است. در این مجموعه شاه با چهره اصلی و با اندازه؛ 181 سانتی متر نشان داده شده . پای چپ و کمان او که در دست پچپش قرار دارد، بر بدن گئوماتا که زیر پای او به حال تضرع افتاده، نهاده شده و دست راست پادشان به نشان پرستش به سوی فروهر بلند شده است. فروهر نماد اهورامزدا روبروی پادشاه قرار دارد و حلقه ای در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است که این حرکت ظاهراً علامت دعای خیر است. یک ستاره هشت پر بدون دایره بالای کلاه تقریبا استوانه ای شکل فروهر قرار دارد؛ همین نقش هم در تاج کنگره دار زیبایی که بر سر داریوش است، دیده می شود. پشت سر داریوش کماندار و نیزه دار شاهی

ایستاده اند. شاه و افسرانش یکنوع لباس بلند پارسی در برو کفش سه بندی مشابهی به پا دارند. ولی سر بندی که بر سر افسران است، از لحاظ تزیین با تاج داریوش تفاوت دارد. ریش مستطیل شکل شاه نیز از ریش کوتاه سایرین متمایز است و همین بخش مستطیل ریش، الحاقی است؛ یعنی از تکه سنگ جداگانه ای ساخته شده و سپس با مهارت بسیار به چهره داریوش متصل شده است. در هر دو مچ فروهر، شاه و دو افسرش ، دستبند دیده می شود. این دقت و ظرافت در بتیردان، بند آن، منگوله های متصل به نیزه، ریش و سربند افسران شاهی هم به کار رفته است. گئوماتا تنها اسیری است که کش بندی به پا دارد و بقیه اسیران پا برهنه هستند. بر سطح حجاری شده، 11 کتیبه نقش شده است. در برابر داریوش 9 تن شورشگران کشورهای تابعه که دستشان از پشت بسته شده و به گردنهایشان طنابی کشیده اند، ایستاده اند. در بالای سر هر یک از اسیران و در زیر تنه گئومات مغ و بر روی دامن جامه اسیر سوم نام پادشاه شورشگر که نقش او نیز آمده و جایی که در آنجا شورش آغاز شده در لوحه کوچکی ذکر شده است. در تمام این لوحه ها یک نکته یادآوری شده است که مدعی « به دروغ» خویشتن را شاه خوانده است.

آخرین نفر ایستاره ، سکونخای shunkha سایی scythian است که از کلاه نوک تیز بلندش شناخته می شود. نقش سکونخای پس از فتح سکاییه به این نقش و کتیبه اضافه شده است و برای اضافه کردن نقش این یاغی، مقداری از نسخه عیلامی کتیبه بیستون را محو کرده اند.

نقش داریوش در کوه بیستون، چون دیگر نقوش عهد هخامنشی نفوذ هنر بابلی و آشوری را نش

ان می دهد. پیکر شاهنشاه در برابر اسیران درشت تر و بلندتر واسیران با قامتی کوتاه نقش شده اند. بلندی قامت داریوش در این نقش 178 سانتی متر و دو نفر همراهان او که در پشت سرش ایستاده اند، 140 سانتیمتر است. بلندی قامت اسیران به استثنای سکونخای، 105 سانتی متر است.

 

به طور کلی، حجاری بیستون از نظر تدوین و ترکیب اجزا، نقش آنوبانی نی پادشاه لولوبی در سرپل ذهاب و نقش نارام سین پادشاه اکد را در دربند گاور کردستان عراق در میزان گسترده تر، تکرار می کند

خطوط

در زیر نقش ها خطوط فارسی باستان در 414 سطر در 5 ستون به طول 23/9 ( نه متر و بیست و سه سانتی متر) و عرض یا ارتفاع 63/3 ( سه متر و شصت سانتی متر) قراردارد.

در دست راست کنار نقوش، یک بخش کتیبه ایلامی به طول 60/5 ( پنج متر و شصت سانتی متر) و عرض یا ارتفاع 70/3 قراردادرد و بقیه این کتیبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسی باستان به طول 67/5 و عرض 63/3 متر و کلاً 593 سطر در هشت ستون قرار دارد.

کتیبه اکدی ( بابلی) در قسمت بالای کتیبه سمت چپ ایلامی قرار دارد؛ با طول یا ارتفعا چهار متر (4) و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پایین 31/2 این کتیبه به شکل ذوزنقه و در 112 سطر، مجموع خطوط و نقوش برابر با 120 متر مربع است.
http://www.salamkermanshah.com/kohai-kermanshah.htm
متن کتیبه داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی ستون یک

بند 1 من داریوش، شاه بزرگ، شاها شاهان ، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسب، نوه ارشام هخامنشی.

بند 2 داریوش شاه می گوید: پدر من ویشتاسب، پدر ویشتاسب ارشام، پدر ارشام آریامن، پدر آریامن چیش پیش، پدر پیش پیش هخامنشی.

بند 3 داریوش شاه گوید: بدین جهت ما هخامنی خوانده می شویم که از دیرگاهان اصیل هستیم، از دیرگاهان تخمه ما شاهان بودند.

بند 4 داریوش شاه گوید: 8 تن از تخمه من شاه بودند. من نهمین هستم. ما 9 تن پشت اند پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم.

بند 5 داریوش شاه گوید: به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد.

بند6 داریوش شاه گوید: این است کهاز آن من شدند. به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم. پارس ، عیلام ، بابل، آشور، عرب، مودرای « مصر» اهل دریا « فینیقی ها» ، سارد « لیدی» ، یونان « یونانی های ساکن آسیای صغیر» ، ماد، ارمنستان، کپدوکیه ، پرثو، زرنگ « سیستان» ، هرئی و هرات باختر« بلخ» ، سغد ، گندار « دره کابل» سک طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران ، ثت گوش دره رود هیرمند، رخج « قندهار» ، مک « مکران وعمان» جمعاً 32 کشور.

 

بند 7 داریوش شاه گوید: این است کشورهایی که از آن من شدند. به خواست اهورا مزدا بندگان من بودند. به من باج دادند. آنچه از طرف من به آنها گفته شد چه شب، چه روز همان کرده شد.

بند 8 داریوش شاه گوید: در این کشورها مردی که موافق بود، او را پاداش خوب دادم. آنکه مخالف بود، او را سخت کیفر دادم. به خواست اهورا مزدا این کشورهایی است که بر قانون من احترام گذاشتند. آن طوری که به آنها از طرف من گفته شد، همانطور کرده شد.

 

بند 9 داریوش شاه گوید: اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد . اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی به دست آورم. به یاری اهورا مزدا این شاهی را دارم.

بند 10 داریوش شاه گوید: این است آنچه به وسیله من کرده شد، پس از اینکه شاه شدم. کمبوجیه نام پسر کوروش از تخمه ما او اینجا شاه بود. همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام؛ هم مادر و هم پدر با کمبوجیه. پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده. پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نافرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد؛ هم در پارس، هم در ماد، هم در سایر کشورها.

بند 11 داریوش شاه گوید: ÷س از آن مردی مغ بود گئومات نام. او از پ ئیشی یا وودا « پی شیاووادا» برخاست. کوهی است ارکدیش ( ارکادری) نام. چون از آنجا برخاست، از ماه وی یخن مچهارده روز گذشته بمود. او به مردم چنان دروغ گفت که : من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم. پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند؛ هم پارس، هم ماد، هم سایر کشورها. شاهی را برای خود گرفت. از ماه گرم پد 9 روز گذشته بود

، آنگاه شاهی را برای خود گرفت. پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد.

بند 12 داریوش شاه گوید: نبود مردی ، نه پارسی، نه مادی، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز ستاند. مردم شدیداً از او می ترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از ان بردی را شناخته بودند بکشت. بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم. هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم. پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. از ماه باگادیش 10 روز گذشته بود. آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهایی را که برترین مردان دستیار او بودند کشتم. دژی سیک ی ووتیش 4 ، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم. شاهی را از او ستاندم. به خواست اهورا مزدا من شاه شدم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.

بند 13 داریوش شاه گوید: شاهی را که از تخمه ما برداشته شده بود، آن را من برپا کردم. من آن را در جایش استوار نمودم. چنانکه پیش از این بود همان طور من کردم. من پرستشگاه هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود، مرمت نمودم. به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هایی را که گئومات مغ ستانده بود باز گرداندم. من مردم را در جایش استومار نمودم؛ هم پارس، هم ماد و سایر کشورها را. چنان که پیش از این بود آنچه گرفته شده بود برگرداندم. به خواست اهورا مزدا من این را کردم. من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم؛ چنان که پیش از این بود. آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد.

بند 14 داریوش شاه گوید: این است آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم.

بند 15 داریوش شاه گوید: چون من گئومات مغ را کشتم، پس از آن مردی آثرین « آثرینا» نام پسر او در خوزستان شاه هستم. پس از آن خوزیان نافرمان شدند. به طرف آن آثرین گرویدند. او در خوزستان شاه شد. و مردی بابلی ندئیت ب ئیر « نیدنیتوبل» نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست. چنین مردم را بفریفت که : من نبوکدر چر پسر نبتون ئیت هستم. پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند. بابل نافرمان شد. او شاهی را در بابل گرفت.

بند 16 داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوی آن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند. سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت. آنجا ایستاد. و آب عمیق بود. پس از آن من سپاه را بر مشک ها قرار دادم. پاره ای بر شتر سوار کردم. برای عده ای اسب تهیه کردم. اهورا مزدا به ن یاری ارزانی فرمود. به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم. آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. از ماه اثری یادی ی 5، 26 روز گذشته بود.

بند 17 داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم. هنوز به بابل نرسیده بودم، شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند، با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. بقیه به آب انداخته شد. آب آن را برد. از ماه انامک 6 ، 2 روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم.

ستون دو

بند 1 داریوش شاه گوید: پس از آن ندئیت ب ئیر با سواران کم گریخت، رهسپار بابل شد. پس از آن من رهسپار بابل شدم. به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم، هم ندئیت ب ئیر را گرفتم. پس از آن من ندئیت ب ئیر را در بابل کشتم.

بند 2 داریوش شاه گوید: مادامی که من در بابل بودم، این است کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند؛ پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت ، مرو، ثت گوش، سکاییه.

بند 3 داریوش شاه گوید: مردی، مرتی ی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود. او در خوزستان برخاست. به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم.

بند 4 داریوش شاه گوید: آن وقت من نزدیک خوزستان بودم. پس از آن خوزی ها از من ترسیدند. مرتی ی را که سر کرده آنان بود، گرفتند و او را کشتند.

بند 5 داریوش شاه گوید: مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست. چنین به مردم گفت که: من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم. پس از آن سپاه ماد که در کاخ او بود نسبت به من نافرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت « گرویدند» او در ماد شاه شد.

 

 

بند 6 داریوش شاه گوید: سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود، آن کم بود. پس از آن من، سپاه فرستادم. ویدرن نام پارسی بنده من، او را سرکرده آنان کردم. چنان به آنها گفتم: فرا روید آن سپاه مادی را که خود رااز آن من نمی خواند بزنید. پس از آن، آن ویدرن با سپاه روانه شد. چون به ماد رسید، شهری ماروش نام در ماد آنجا با مادیها جنگ کرد. آن که سر کرده مادیها بود، او آن وقت آنجا نبود. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه انامک 27 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت. پس از آن سرزمینی کمپند نام در ماد آنجا برای من بماند تا من به ماد رسیدم.

بند 7 داریوش شاه گوید: دادرشی نام ارمنی بنده من، من او را فرستادم به ارمنستان. پنین به او گفتم: پیش رو و آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند بزن. پس از آن دادرشی رهسپار شد. چون به ارمنستان رسید، پس از آن نافرمان گرد :آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند. دهی زوزهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثورواهر 87 روز گذشته بود چنین جنگ کرده شد.

بند 8 داریوش شاه گوید: باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند، دژی تیگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزداد سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثورواهر 18 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت.

بند 9 داریوش شاه گوید: باز سومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند. دژی اویما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نارمان را بسیار بزد. از ماه ثائیگر چی 9،8 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن دادرشی به خاطر من درارمنستان ماند تا من به ماد رسیدم.

بند 10 داریوش شاه گوید: پس از آن وامیس نام پارسی بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنین به او گفتم: پیش رو و سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی خواند، آن را بزن . پس از آن وامیس رهسپار شد. پون به ارمنستان رسید، پس از آن نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند. سرزمینی ایزلا 9 نام در آشور آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار زد. از ماه انامک 15 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت.

بند 11 داریوش شاه گوید : باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند. سرزمینی ااتی یار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بز. نزدیک پایان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن وامیش برای من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم.

بند 12 داریوش شاه گوید: پس از آن من از بابل بدر آمدم. رهسپار ماد شدم. چون به ماد رسیدم شهری کوندروش نام در ماد آنجا فرور تیش که خود را شاه در ماد می خواند، با سپاهی به جنگ کردن علیه من آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا س

پاه آن فرورتیش را بسیار زدم. از ماه ادوکن ئیش 10 25 روز گذشته بود که چنین جنگ کرده شد.

بند 13 داریوش شاه گوید: پس از آن ، فرورتیش با سواران کم گریخت. سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد. پس از آن من سپاهی دنبال او فرستادم. فروریش گرفته شده به سوی من آورده شد. من هم بینی، هم دو گوش، هم زبان او را بریدم. و یک چشم او را کندم. بسته بر دروازه کاخ من نگاشته شد. همه او را دیدند. پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته او بودند، آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم.

بند 14: داریوش شاه گوید: مردی چی ثر تخم نام سگارتی او نسبت به من نافرمان شد. چنین به مردم گفت: من شاه در سگارتیه از تخمه هوخشتر هستم. پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم. تخمس پاد نام مادی بنده من، او را سردار آنان کردم. چنین به ایشان گفتم: پیش روید سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند آن را بزنید. پس از آن تخمیس پاد با سپاه رهسپار شد. با چی ثر تخم جنگ کرد. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چی ثر تخم را گرفت. و به سوی من آورد. پس از آن من هم بینی، هم دو گوش او را بریدم و یک چشم او را کند. بسته بر دروازه کاخ من نگاهداشته شد. همه مردم او را دیدند. پس از آن او را در اربل دار زدم.

بند 15 داریوش شاه گوید: این است آنچه به وسیله من در ماد کرده شد.

بند 16 داریوش شاه گوید: پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند. خودشان را از آن فرورتیش خواندند. ویشتاسپ پدر من او در پارت بود. او را مردم رها کردند و نافرمان شدند. پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود، رهسپار شد. شهری ویشپ ازاتی نام در پارت آنجا با پارتیها جنگ کرد. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بود. از ماه وی یخن 24 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت.
http://www.salamkermanshah.com/kohai-kermanshah.htm
ستون سه

بند 1 داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. پون آن سپاه نزد ویشتاسپ رسید، پس از آن ویشتاسپ آن سپاه را گرفت. و رهسپار شد. شهری پتی گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمانان جنگ کرد.

 

اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه گرم پد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت.

بند 2 داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از آن من شد. این است آنچه به وسیله من در

پارت کرده شد.

بند 3 داریوش شاه گوید: کشوری مرو نام به من نافرمان شد. مردی فراد نام مروزی او را سردار کردند . پس از آن من دادرشی نام پارسی بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم. چنین به او گفتم: پیش رو آن سپاهی را که خود را از آن من نمی خواند بزن. پس از آن دادرشی با سپاه رهسپار شد. با مروزیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. او ماه آثری یادی ی 23 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان در گرفت.

بند 4 داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از من شد. این است آنچه به وسیله من در باختر کرده شد.

بند 5 داریوش شاه گوید: مردی وهیزدات نام شهری تاروا نام در سرزمینی ی اوتی یا نام در پارس آنجا ساکن بود. او برای بار دوم در پارس برخاست. چنین به مردم گفت: من بردی ی پسر کوروش هستم. پس از آن سپاه پارسی در کاخ که پیش از این از انشن آمده بود آن نسبت به من نافرمان شد. به سوی آن وهیزات رفت ( گروید) او در پارس شاه شد.

بند 6 داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاه پارسی ومادی را که تحت فرمان من بودند فرستادم. ارت وردی ی نام پارسی بنده من، او را سردار آنان کردم. سپاه دیگر پارسی از عقب من رهسپار ماد شد. پس از آن ارت وردی ی با سپاه رهسپار شد. چون به پارس رسید، شهری رخا نام در پارس در آنجا آن و هیزدات که خود را بردی ی می خواند با سپاه به جنگ کردن علیه ارتوردی ی آمد پس از آن جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه آن و هیزدات را بسیا بزد. از ماه ثورواهر 12 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان در گرفت.

بند 7 داریوش شاه گوید: پس از آن ، آن وهیزدات با سواران کم گریخت. رهسپارپ ئی شی را اوادا شد. از آنجا سپاهی به دست آورد. از آن پس به جنگ کردن علیه ارت وردی ی آمد. کوهی پرگ نام در آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن وهیزدات را بسیار بزد. از ماه گرم پد 5 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت و آن و هیزدات و مردانی را که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفتند.

بند 8 داریوش شاه گوید: پس از آن، و هیدات را و مردانی ه پیروان نزدیک او بودند در شهری او و ادائیچ ی نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم.

بند 9 داریوش شاه گوید: این است آنچه به وسیله من در پارس کرده شد.

 

بند 10 داریوش شاه گوید: آن و هیزدات که خود را بردی ی می خواند او سپاه رخج فرستاده بود. علیه وی وان نام پارسی بنده من، شهربان رخج و مردی را سردار آنها کرده بود. و چنین به ایشان گفت: پیش روید وی وان را و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خواند بزنید.

پس از آن ، آن سپاهی که و هیزدات فرستاده بود به جنگ کردن علیه وی وان رهسپار شد. دژی کاپیش کانی نام در آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه انامک 13 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان در گرف

ت.

بند 11 داریوش شاه گوید: باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وی وان فرا رسیدند. سرزمینی گندوتو نام در آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آ« سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه وی یخن 7 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان درگرفت.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 3:36 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق مفهوم نوآوری تکنولوژیکی word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق مفهوم نوآوری تکنولوژیکی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق مفهوم نوآوری تکنولوژیکی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق مفهوم نوآوری تکنولوژیکی word :

نوآوری ارائه ایده جدید و مفید و انتقال سریع آن به بازار و به کارگیری آن در سازمان برای استفاده موفقیت آمیز از اختراعات می باشد. (Peter,Y,1992)

5 نوع نوآوری از دیدگاه جوزف شومپیتر:
• معرفی محصول جدید یا تغییر کیفیت محصول موجود
• فرایند در یک صنعت مشخص
• ایجاد بازار جدید
• ایجاد منابع جدیدی برای تامین مواد اولیه و دیگر ورودی
• تغییر سازماندهی صنعتی
نوآوری به کار گیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است که می تواند یک محصول جدید، تغییر جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد. (رضائیان)


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 3:36 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله زیرساخت مکانیک نیوتنی word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زیرساخت مکانیک نیوتنی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله زیرساخت مکانیک نیوتنی word

 مقدمه

مقاومت جزم اندیشی در مقابل نوآوری

علم و ایمان

گالیله  عامل جدایی علم و دین

روش استقرایی و دیفرانسیلی

منابع

مقدمه

قبل از آنکه اندیشه ی آدمی شکوفا قبل از آنکه اندیشه ی آدمی شکوفا گردد و به بهره وری رسد، باید شرایط آن فراهم گردد. در جو اختناق آلود قرون وسطی چنین شرایطی فراهم نبود. به همین دلیل تولیدات فکری تقریباً به صفر رسید. برای رشد و پیشرفتهای علمی نخست باید زمینه ی فلسفی آن در جامعه فراهم باشد، به عبارت دیگر فلسفه های مورد قبول و حمایت جامعه بایستی پذیرای نظریه های جدید باشند تا جامعه شاهد شکوفایی اندیشه و تولیدات آن باشد.  فلسفه توضیحی است برای بی نظمی طبیعی مجموعه ای از تجارب یا دانسته ها. بنابراین برای هر مجموعه ای از تجارب و  فلسفه ای وجود دارد  هرچند ممکن است بدون توجه به فلسفه ی یک دانش، آن را آموخت و به کار برد، اما درک عمیق آن دانش بدون توجه به فلسفه اش امکان پذیر نیست. در واقع بر عهده ی فلسفه ی علم است که حوزه ی فعالیتهای یک دانش از جمله فیزیک، اهداف و اعتبار گزاره های آن را تعیین کند و روش به دست آوردن نتایج را توضیح دهد. این فلسفه ی علم است که نشان می دهد هدف علم، پاسخ به هر سئوالى نیست. علم تنها مى تواند آنچه را که متعلق به حوزه واقعیت هاى فیزیکى (آزمون هاى تجربى قابل سنجش) است، پاسخگو باشد. علم نمى تواند در مورد احکام ارزشى که متعلق به حوزه اخلاق و پیامدهاى یک عمل است، نظرى ابراز دارد

در فیزیک هیچ فلسفه ای غایت اندیشه های فلسفی نیست و هرگاه فلسفه ی خاصی به چنین اعتباری برسد، با اندیشمندان و مردم آن خواهد شد که در قرون وسطی شد. سیاه ترین دوران زندگی انسان زمانی بود که فلسفه و فیزیک ارسطویی از حمایت دینی برخوردار و غایت فلسفه ی علوم طبیعی قلمداد شد. در قرون وسطی گزاره های علمی، زمانی معتبر بودند که با گزاره های پذیرفته شده ی قبلی سازگار بودند. پس آزمون گزاره های جدید عملی بیهوده شمرده می شد و تنها سازگاری آنها با گزاره های قبلی کفایت می کرد. علاوه بر آن بانیان گزاره های ناسازگار با مجازات رو به رو می شدند. آتش زدن برونو و محاکمه ی گالیله به همین دلیل بود. بنابراین نتیجه ی آزمایشهای گالیله بیش و پیش از آنکه یک تلاش علمی باشد، یک حرکت انقلابی برای سرنگونی یک نظام فکری و حکومتی بر اندیشه ی انسان بود

 اندیشه ی روش استقرایی بعد از ترجمه ی آثار دانشمندان اسلامی بویژه ایرانیان به لاتین مورد توجه قرار گرفت. آزمایشهای گالیله با تدریس کارهای خواجه نصیرالدین طوسی و خیام توسط استادانی چون جان والیس در دانشگاه های اروپا همزمان بود. و همه اینها بعد از ترجمه ی آثار ابن هیثم به لاتین بود

فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسى براى اولین بار در کتاب خود با نام ارگانون جدید که نام آن برگرفته از کتاب ارسطو با نام ارغنون است، روش هاى تحقیق را مورد بررسى قرار داد و جان استوارت میل نیز به دنبال او در کتاب منطق خود بحث درباره شیوه هاى تجربى را بسط داد. البته برخى بر این باورند که سخن از استقرا و منطق عملى را اولین بار روگر بیکن، (در قرن سیزدهم میلادى) به کار برد. اما این گالیله بود که عملاً با آزمایشهای خود روش استقرایی را بکار برد. گالیله تا جایی پیش رفت که خواست سرعت نور را اندازه گیری کند. و این واقعاً یک انقلاب فکری بود که برتری روش استقرایی را نسبت به روش قیاسی نشان داد اندیشه اصلى استقراگرایى بر این مبناست که علم از مشاهده آغاز مى شود و مشاهدات به تعمیم ها و پیش بینى ها مى رسد. حال اگر یک مورد پیدا شود که با گزاره ی مورد قبول سازگار نباشد، گزاره ی فوق باطل مى شود. تفسیر استقراگرایان از این ابطال این است که استنتاجات علمى، هیچ گاه به یقین منتهى نمى شوند اما آنها بر این باورند که اینگونه استنتاجات مى توانند درجه بالایى از احتمال را به بار آورند

رایشنباخ می گوید

اصل استقرا داور ارزش نظریه ها در علوم است و حذف آن از علم به مثابه ی خلع علوم از مسند قضاوت در باره ی صدق و کذب نظریه های علمی است. بدون این اصل، علم به کدام دلیل میان نظریه های علمی و توصیف های شاعرانه فرق خواهد گذاشت؟ ولی دقیق تر این است که اصل مجوز استقرا، معیار سنجش احتمالات خوانده شود

مقاومت جزم اندیشی در مقابل نوآوری

 هرچند سازمان تفتیش عقیده، کتاب کوپرنیک را که مخالف با کتاب مقدس بود، ممنوع اعلام کرد، اما اندیشه های کوپرنیک اثر شایسته ی خود را در اذهان دگراندیشان بچا گذاشت. یکی از این اندیشمندان جردانو برونو بود.  وی ریاضیدان، متفکر و فیلسوف ایتالیایی قرن شانزدهم بود که هم استاد کالج دوفرانس پاریس بود وهم استاد دانشگاه اکسفورد در انگلستان بود. او می گفت : تمام حقایق دارای ذات واحد هستند و خدا با جهان یکی است. همچنین ، به عقیده او روح و ماده یکی هستند و هر جزئی از حقیقت از دو امر مادی و روحی ترکیب یافته است که تجزیه نمی شوند. بنابراین وظیفه ی فلسفه عبارت است از مشاهده وحدت در کثرت، روح در ماده و ماده در روح و همچنین: مقصود از فلسفه عبارتست از پیدا کردن ترکیبی که در آن تمام تضاد ها و تناقض ها باهم یکی شده اند و همچنان مقصود از فلسفه رسیدن به بالا ترین درجه ی معرفت وحدت کلی است که مساوی است با عشق به خدا

 برونو، نظریه ی کوپرنیک را تایید می کرد. یعنی این که : زمین به دور خورشید می گردد. نه خورشید به دور زمین . در کاینات خورشید ها و منظومه های شمسی دیگری وجود دارند. زمین یکی از اجزای سماوی است مانند میلیونها سیاره و ستاره دیگر. برونو از پژوش های کوپرنیک نتیجه های فلسفی نوین گرفت که با آموزش های کلیسا ناسازگار بود. بنابراین از طرف دیوان یا دادگاه تفتیش عقاید “انگزیسیون ” به عنوان مرتد به محاکمه خوانده شد. او هشت سال شکنجه و رنج زندان را با شکیبایی فراوانی سپری کرد ولی چون از عقاید خود دست نکشید، بالاخره محکمه ی تفتیش عقاید او را محکوم کرد که با راحت ترین و سهل ترین طرقممکن و بدون خونریزی کشته شود،یعنی زنده سوزانده شد .

گفتنی است که ماجرای نفرت انگیز، انگیزیسیون، چند قرن پیاپی ادامه داشت و اروپای مسیحی را به کشتار گاهی تبدیل کرد که خلایق را گروه گروه به شکنجه گاه ها و سیاهچال ها و شعله های آتش و چوبه های دار می سپرد. چراکه پاپ اعظم در مورد مشروعیت اینهمه جنایات هولناک از جانب عیسای مسیح فتوای شرعی صادر کرده بود . جلوه دیگری که شاید عیسای مسیح از آن بی خبر بود ولی به نام او و سبب رضا و خشنودی خدا انجام می گرفت . تنها در دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا طبق آمار کلیسا  31912 تن زنده در آتش سوزانیده شدند اما گالیله (1642 1564م ) ریاضی دان و فیزیکدان ایتالیایی که اختر شناس بنامی نیز بود و مخترع یکی از اولین دوربین های نجومی، ناگزیر شد در هفتاد ساله گی در برابر قضات و داوران انگیزیسیون زانو به زمین بزند، دست بر کتاب مقدس انجیل بگذارد و قسم بخورد که از عقیده کفر آمیز خود صرف نظر و توبه کند. گالیله در 36 سالگی یعنی در سال 1600 شاهد به آتش کشیده شدن برونو بود. شاید همین تجربه موجب شد که توبه کند و از اندیشه های خود دست بردارد. گالیله اظهار داشته بود که زمین ساکن نیست و به دور خورشید می چرخد، نه خورشید به دور زمین گالیله به وسیله ی آن دوربینی که اختراع کرده بود معلوم ساخت که: کره ماه دارای کوههای متعدد است و همچنین کهکشان از ستاره گان کوچک تشکیل شده و نیز به جز ستاره گانی که با چشم می بینیم ،ستاره گان بیشمار در آسمان وجود دارند و نیز چهار ماه (قمر ) از اقمار مشتری و لکه های خورشید را که متحرکند کشف کرد. گالیله تحت تاثیر فرضیه های ذیمقراطیس معتقد شد که هرگونه تغییری در عالم و کاینات مبتنی بر ریاضی می باشند. طولی نکشید که مطالعات گالیله بر مطالعات کپلر اضافه گشت و این عقیده پیدا شد که فرضیه ی قدیم مبتنی بر مرکزیت زمین نسبت به جهان مادی صحیح نیست و خورشید مرکز منظومه ی شمسی است  منطق اساسی کلیسا در رد فرضیه ی گالیله این بود که در کتاب مقدس تصریح شده بود که خدا اول زمین را ساخت و بعد خورشید و ماه را. ماجرای استغفار و توبه ی گالیله نقطه عطف مبارزه مذهب با کسانی بود که می خواستند حقیقتی را در خارج از چهار چوب ” متون مقدس“ جستجو کنند که طبیعتاً از دید کلیسا کفر مطلق به حساب می آمد. معروف است که چون گالیله توبه کرده و از جا برخاست و بیرون رفت، کسانی که در آنجا بودند دیدند که او با انگشت در روی زمین نوشته است  : با این همه زمین حرکت می کند .

اما در مورد نظریه گرانش نیوتن. اسحاق نیوتن در سال مرگ گالیله یعنی 1643 متولد شد. وی فیزیکدان، ریاضیدان و فیلسوف انگلیسی است که در دانشگاه کمبریج تحصیل می کرد و قانون جهانی گرانش را کشف و قوانین اساسی میکانیک را تنظیم کرد. نیوتن به همان اندازه مورد خشم و مخالفت کلیسا قرار گرفت که گالیله و برونو . چراکه در نظریه ی نیوتن توازن کاینات تابع قانون گرانش شناخته شده بود، در حالیکه این توازن در کتاب مقدس به خواست خداوند برپا بود، بدون هیچ قانونی . پس این نظریه نیز از جانب کلیسا تجلی تازه ای از گمراهی های شیطانی تلقی شد و فتوا دادند که نیوتن عامل شیطان است و کافر و مرتد و لعین. اما نتوانستند به وی گزندی برسانند، زیرا نیوتن در انگلستان و مورد حمایت بود

علم و ایمان

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
چهارشنبه 95 شهریور 31 , ساعت 3:36 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله هندسه نااقلیدسى و نسبیت عام اینشتین word دارای 103 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله هندسه نااقلیدسى و نسبیت عام اینشتین word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هندسه نااقلیدسى و نسبیت عام اینشتین word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله هندسه نااقلیدسى و نسبیت عام اینشتین word :

هندسه نااقلیدسى و نسبیت عام اینشتین

در قرن نوزدهم دو ریاضیدان بزرگ به نام «لباچفسکى» و «ریمان» دو نظام هندسى را صورت بندى کردند که هندسه را از سیطره اقلیدس خارج مى کرد. صورت بندى «اقلیدس» از هندسه تا قرن نوزدهم پررونق ترین کالاى فکرى بود و پنداشته مى شد که نظام اقلیدس یگانه نظامى است که امکان پذیر است. این نظام بى چون و چرا توصیفى درست از جهان انگاشته مى شد. هندسه اقلیدسى مدلى براى ساختار نظریه هاى علمى بود و نیوتن و دیگر دانشمندان از آن پیروى مى کردند. هندسه اقلیدسى بر پنج اصل موضوعه استوار است و قضایاى هندسه با توجه به این پنج اصل اثبات مى شوند. اصل موضوعه پنجم اقلیدس مى گوید: «به ازاى هر خط و نقطه اى خارج آن خط، یک خط و تنها یک خط به موازات آن خط مفروض مى تواند از آن نقطه عبور کند.»

 

هندسه «لباچفسکى» و هندسه «ریمانى» این اصل موضوعه پنجم را مورد تردید قرار دادند. در هندسه «ریمانى» ممکن است خط صافى که موازى خط مفروض باشد از نقطه مورد نظر عبور نکند و در هندسه «لباچفسکى» ممکن است بیش از یک خط از آن نقطه عبور کند. با اندکى تسامح مى توان گفت این دو هندسه منحنى وار هستند. بدین معنا که کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه یک منحنى است.

هندسه اقلیدسى فضایى را مفروض مى گیرد که هیچ گونه خمیدگى و انحنا ندارد. اما نظام هندسى لباچفسکى و ریمانى این خمیدگى را مفروض مى گیرند. (مانند سطح یک کره) همچنین در هندسه هاى نااقلیدسى جمع زوایاى مثلث برابر با 180 درجه نیست. (در هندسه اقلیدسى جمع زوایاى مثلث برابر با 180 درجه است.) ظهور این هندسه هاى عجیب و غریب براى ریاضیدانان جالب توجه بود اما اهمیت آنها وقتى روشن شد که نسبیت عام اینشتین توسط بیشتر فیزیکدانان به عنوان جایگزینى براى نظریه نیوتن از مکان، زمان و گرانش پذیرفته شد. چون صورت بندى نسبیت عام اینشتین مبتنى بر هندسه «ریمانى» است. در این نظریه هندسه زمان و مکان به جاى آن که صاف باشد منحنى است.

 

نظریه نسبیت خاص اینشتین تمایز آشکارى میان ریاضیات محض و ریاضیات کاربردى است. هندسه محض مطالعه سیستم هاى ریاضى مختلف است که به وسیله نظام هاى اصول موضوعه متفاوتى توصیف شده اند. برخى از آنها چندبعدى و یا حتى nبعدى هستند. اما هندسه محض انتزاعى است و هیچ ربطى با جهان مادى ندارد یعنى فقط به روابط مفاهیم ریاضى با همدیگر، بدون ارجاع به تجربه مى پردازد. هندسه کاربردى، کاربرد ریاضیات در واقعیت است. هندسه کاربردى به وسیله تجربه فراگرفته مى شود و مفاهیم انتزاعى برحسب عناصرى تفسیر مى شوند که بازتاب جهان تجربه اند. نظریه نسبیت، تفسیرى منسجم از مفهوم حرکت، زمان و مکان به ما مى دهد. اینشتین براى تبیین حرکت نور از هندسه نااقلیدسى استفاده کرد. بدین منظور هندسه «ریمانى» را برگزید.

 

هندسه اقلیدسى براى دستگاهى مشتمل بر خط هاى راست در یک صفحه طرح ریزى شده است اما در عالم واقع یک چنین خط هاى راستى وجود ندارد. اینشتین معتقد بود امور واقع هندسه ریمانى را اقتضا کرده اند. نور بر اثر میدان هاى گرانشى خمیده شده و به صورت منحنى در مى آید یعنى سیر نور مستقیم نیست بلکه به صورت منحنى ها و دایره هاى عظیمى است که سطح کرات آنها را پدید آورده اند. نور به سبب میدان هاى گرانشى که بر اثر اجرام آسمانى پدید مى آید خط سیرى منحنى دارد. براساس نسبیت عام نور در راستاى کوتاه ترین خطوط بین نقاط حرکت مى کند اما گاهى این خطوط منحنى هستند چون حضور ماده موجب انحنا در مکان – زمان مى شود.

در نظریه نسبیت عام گرانش یک نیرو نیست بلکه نامى است که ما به اثر انحناى زمان _ مکان بر حرکت اشیا اطلاق مى کنیم. آزمون هاى عملى ثابت کردند که شالوده عالم نااقلیدسى است و شاید نظریه نسبیت عام بهترین راهنمایى باشد که ما با آن مى توانیم اشیا را مشاهده کنیم. اما مدافعین هندسه اقلیدسى معتقد بودند که به وسیله آزمایش نمى توان تصمیم گرفت که ساختار هندسى جهان اقلیدسى است یا نااقلیدسى. چون مى توان نیروهایى به سیستم مبتنى بر هندسه اقلیدسى اضافه کرد به طورى که شبیه اثرات ساختار نااقلیدسى باشد.

نیروهایى که اندازه گیرى هاى ما از طول و زمان را چنان تغییر دهند که پدیده هایى سازگار با زمان – مکان خمیده به وجود آید. این نظریه به «قراردادگرایى» مشهور است که نخستین بار از طرف ریاضیدان و فیزیکدان فرانسوى «هنرى پوانکاره» ابراز شد. اما نظریه هایى که بدین طریق به دست مى آوریم ممکن است کاملاً جعلى و موقتى باشند. اما دلایل کافى براى رد آنها وجود دارد؟

جان دالتون

0 سال قبل از ثبت و اعلان استقلال آمریکا در سال 1766، جان دالتون در انگلستان متولد شد. خانواده او در یک کلبه کوچک گالی در روستایی زندگی می‎کردند. در کودکی، جان به همراه برادرش در یک مزرعه کار می‎کرد و در مغازه پدر در بافتن لباس او را یاری می‎دادند. با وجود فراهم بودن اندکی از لوازم اولیه زندگی آنها خانواده فقیری بودند، بسیاری از پسران فقیر در آن زمان از داشتن تحصیلات محروم بودند، اما جان توانست با خوش‎شانسی در مدرسه‎ای در همان نزدیک زادگاهش مشغول تحصیل شود.

در سال 1766، تنها از هر 200 نفر، یک نفر قادر به خواندن بود. جان دانش‎‎آموزی خوب بود و به یادگیری علاقه زیادی نشان می‎داد. آموزگاران نیز او را به یادگیری تشویق می‎کردند. در 12 سالگی، او اولین مدرسه خود را در شهری نزدیک محل اقامتش باز کرد اما به خاطر کمبود پول مجبور به بستن آنجا و کارکردن در مزرعه عمه‎اش شد.

3 سال بعد، به همراه برادر بزرگتر و یکی از دوستانش مدرسه‎ای را در 0کندال) Kendall انگلیس باز کرد. به تدرس انگلیسی. لانتین، یونانی، فرانسوی و 21 موضوع علمی و ریاضی پرداخت. جان به یادگیری طبیعت و هوای اطراف خود می‎پرداخت. او پروانه‎ها، حلزون‎، و ; را جمع‎آوری می‎کرد.جان دالتون پی برد که دچار کورنگی ست و به یادگیری آن روی آورد. در 1793، جان به عنوان معلم خصوصی به منچستر رفت و در کالج جدید مشغول به تدریس شد. و در آنجا به مشاهده رفتار گازها پرداخت.

او به عناصر و اجزاء مختلف و چگونگی درست شدن آنها اندیشید. جان نظریه‎ای داشت که بر طبق آن، هر عنصری از اتم‎های مجزا تشکیل شده و تمام عناصر با یکدیگر متفاوت هستند زیرا اتم‎های سازنده هر کدام از آنها، با دیگری متفاوت است.

جرج سیمون اهم

جرج سیمون اهم در سال 1787 در آلمان متولد شد. پدرش قفل ساز و مادرش، فاریا، دختر یک خیاط بود. با اینکه پدر و مادر جرج تحصیلات خود را به پایان نرسانده بودند. اما پدر جرج تحت تعلیمات و مطالعات شخصی خود بود تا جایی که قادر بود پسر خود را به عالیترین نحو با تعلیمات خود آموزش دهد.

در 1805، اهم وارد دانشگاه Er Langen شد و درجه دکتری را دریافت کرد. او کتابهایی در زمینه هندسه نوشته و در همان زمان به تعلیم ریاضیات در چندین مدرسه مشغول بود. بعد از آنکه او به کشف الکترومغناطیس که در سال 1820 اتفاق افتاد علاقه‎مند شد، در لابراتوار فیزیک مدرسه‎ای شروع به کار و آزمایش کرد. در دو مقاله مهم در سال 1826 اهم، تصویری ریاضی از هدایت گرما در مدارهای مدلسازی شده فوریه ارائه داد.

این مقاله‎ها، استنباط اهم از نتایج پدیده‎ها و آزمایشات تجربی را افزایش داد و بخصوص در مقاله دوم، او قادر بود قوانینی که برای شرح و توضیح نتایج کارهای انجام شده دیگران بر روی “پیل” بود را مطرح کند. اجزای ابتدایی یک سلول الکتروشیمیایی: 1) الکترودها (X و Y) که هر دو از مواد برنده الکتریکی ساخته شده بودند: فلز، کربن، ترکیبات ; 2) الکترودهای مرجع (A و B و C) که در برخورد با جسم تحلیل رونده، فاسد می‎شوند. 3) خود سلول یا محفظه‎ای که از مواد بدون حرکت و بی‎اثر تشکیل شده باشد: “شیشه، ; 4) الکترولیته‎ای که حاوی یون می‎باشد.

با استفاده و کمک از آزمایشات فراوانی که جرج سیمون اهم انجام داده بود، توانست روابطی اساسی بین ولتاژ، جریان و مقاومت بدست آورد. چیزی که امروز به عنوان قانون اهم شناخته می‎شود. او کتابی را در مورد نظریه الکتریسته اش در سال 1827 منتشر کرد . معادله I=V/R به عنوان “قانون اهم شناختهمی شود. با این شرح که مقدار ثابتی ازجریان که ازسیمی عبور بکند . دقیقاً متناسب است با ولتاژ دو سر آن سیم ، تقسیم بر مقاومت آن .

اهم (R) ، واحد مقاومت الکتریکی ، مساوی است با جریان (I) یک آمپری که در یک رسانا برقرارشود به ازاء یک ولت اختلاف پتانسیل (V) الکتریکی که بر دو سر سیم اعمال می شود . این روابط بنیادی آغازی است با شروع تحلیل مدارات الکتریکی .

مایکل فاراده

در سال 1791 در یک خانواده فقیر انگلیسی بدنیا آمد . مایکل فاراده پسری بسیار کنجکاو بود و علاقه زیادی به پرسیدن درمورد هر مطلبی داشت ، او نیاز شدیدی به هرچه بیشتر دانستن احساس می کرد . در13 سالگی به عنوان پیغام رسان دریک مغازه صحافی گری کتاب در لندن مشغول به کار شد. او تمام کتابهایی را که دراطرافش بود را مطالعه کرد و آرزو داشت که روزی خود او بتواند کتابی بنویسد.

او به مباحث انرژی خصوصاً نیرو ، علاقه مند شد . مطالعات و آزمایش های فراوانی که درحوزه انرژی و نیرو انجام داده بود . او را قادر می کرد تا دراینده اکتشافات مهمی در زمینه الکتریسته انجام دهد .

او سرانجام یک فیزیک دادن و شیمیدان مشهور شد . 2 وسیله درست کرد برای تولید چیزی که خود او آن را چرخش الکترو مغناطیس می خواند : بوجود آمدن جریانی دریک مدار توسط یک نیرو مغناطیسی دوار به دور یک سیم.

10 سال بعد در سال 1831 ، آزمایشات متعدد خود را که منجر به کشف القاء الکترو مغناطیس شد آغاز کرد . این آزمایشات مبنای فن آوری جدید الکترو- مغناطیس به حساب می آیند . که در واقع شکل دهنده آن ها هستند .

در 1831 ، فاراده یکی از بزرگترین کشفیات القاء الکترو مغناطیس خود را با استفاده از “حلقه القاء” خود انجام داد :

القاء یا تولید الکتریسته در یک سیم به وسیله تاثیر نیروی الکترو مغناطیس یک سیم حاصل جریان بر روی یک سیم دیگر .

تولید یک جریان دائم الکتریکی . برای این منظور فاراده ، دوقطعه سیم را بدور یک دیسک مسی پیچاند- با چرخاندن صفحه حلقوی ، بین قطب های آهنربا ی نعلی شکل او جریانی پیوسته و مداوم بدست آورد. این اولین تولید کننده الکتریسیته (ژنراتور) بود .

از ابزار و وسایلی که او درآزمایشاتش درست کرده بود در موتورهای الکتریکی و تبدیل کننده ها و تولید کننده های الکتریکی بهره بردند.

فاراده آزمایشات الکتریکی خود را ادامه داد . در سال 1832 او اثبات کرد که الکتریسته ای که توسط مغناطیس القاء می شود،اختلاف ولتاژ الکتریکی تولید شده توسط باتری و الکتریسته ساکن همگی یک چیز هستند . او همچنین کار مهمی را درزمینه الکترومغناطیس انجام داد. مایکل فاراده یکی از بزرگترین فیزیکدانانی بود که توجه زیادی به تجربه و آزمایش کردن نظریات و افکارش داشت ، او به عنوان پدر موتور الکتریکی ، تولید کننده های الکتریکی ( ژنراتور) تبدیل کننده های الکتریکی ، شناخته می شود همچنین “قانون القاء” را که اکنون تحت عنوان “قانون القاء فاراده ” شناخته می شود بیان داشت ، دو قسمت از فیزیک به افتخار او به اسمش نامگذاری شده است . فرده ( برای فازان) و فاراده (به عنوان واحد بار ) .

هنری فورد

 

هنری فورد اغلب به اشتباه مخترع اتومبیل نامیده می‌شود. (این نام متعلق به کارل بنز آلمانی است). هنری فورد یک فرد خلاق بود که صنعت اتومبیل را منقلب کرد. فورد در سی‌ام جولای سال 1863 در Deadborn میشیگان متولد شد. در کودکی در مزرعه خانوادگی کار می‌کرد.در اوقات فراغتش در تعمیرگاه ماشین‌های مزرعه تجربه می‌اندوخت.. در سن 17 سالگی، فورد مزرعه خانوادگی را ترک کرد و به Detroit نقل مکان ‌کرد. جایی که در آنجا کارش را در تعمیرگاههای ماشین به ویژه موتورهای بخارادامه داد. در 1882 هنری فورد یک ماشین کار حرفه‌ای بود و توسط شرکت Westinghouse استخدام شده بود تا ماشین‌های بخار را راه‌اندازی و تعمیر کند.

در 1891 فورد یک موتور کوچک گازوئیلی طراحی کرد. توماس ادیسون سپس یک شغل به هنری فورد پیشنهاد کرد و فورد مهندس ارشد شرکت روشنایی بخش ادیسون شد. سه سال بعد، فوردیک ماشین گازوئیلی ساخت که به نام کالسکه بدون اسب شناخته می‌شود. او شغلش با ادیسون را رها کرد تا علائقش در زمینه ماشینها را دنبال کند. بیشتر از 5 سال بعد، هنری فورد به توسعه طراحی ماشینها شامل مدل A و مدل T ادامه داد. او سرعت و کارآیی سوخت ماشینها را افزایش داد. کارآیی برای فرد یک جنبه تجارتی داشت.

او خط تولید و اسمبلی را توسعه داد تا تولید ماشینها را سریعتر و اقتصادی‌تر کند. در طی جنگ‌های جهانی اول و دوم، ماشین فورد در جنگ برای ساختن تجهیزات استفاده می‌شد. در طی آخرین دوره زندگی هنری فورد، او به عنوان رئیس بنگاه فورد، که یک مؤسسه خیریه بود خدمت می‌کرد. هنری فورد در هفتم آوریل 1947 درگذشت.

گوگلیلمو مارکونی

گوگلیلمو مارکونی یک مخترع و مهندس الکترونیک ایتالیایی بود. او به خاطر توسعه فن تلگراف بدون سیم، که رادیو هم نامیده می‌شود معروف است. قبل از کار مارکونی، سیگنالهای تلگراف از طریق سیم فرستاده می‌شدند. مارکونی در 25 آوریل 1874 در Bologna، ایتالیا متولد شد. او در اوایل زندگی‌اش به علوم علاقه‌مند شد. بیشتر مطالعاتش شخصی و محرمانه انجام شد. در سال 1894 مارکونی شروع به کار کردن با تلگراف‌های بدون سیم کرد. او کارش را برپایه کارهای هاینریش هرتز با الکترومغناطیس‌ها قرار داد.

با انتقال سیگنالها در یک اتاق شروع کرد و بالاخره با قراردادن فرستنده و گیرنده موفق به انتقال آنها به مایلها دورتر شد. دولت ایتالیا به این کار علاقه‌ای نشان نداد. بنابراین مارکونی به انگلستان رفت. در این زمانها او، اولین حق امتیازش را به خاطر رادیو گرفت. هدف بعدی مارکونی فرستادن پیغام از این طرف به آن طرف آتلانتیک بود. او در 12 دسامبر 1901 موفق به انجام این کار شد. او حرف S را در کدمورس فرستاد. موفقیت این انتقال زمینه مطالعات علمی در جو و ایده یون کره را گشود. این تکنولوژی با نجات دادن جانهای بسیاری از سرنشینان کشتی‌هایی که دچار مشکل شده بودند مانند Republic و Titanic بسیار معروف‌تر شد. سپس مارکونی شروع به کار روی انتقال موجهای کوتاه و مایکروویوها کرد. کار کردن با سیگنالهای موج کوتاه ارزان‌تر و آسان‌تر بود.

 

در 1909 مارکونی جایزه نوبل فیزیک را برد و در آن با کارل. اف. براون شریک بود. در 1914 پادشاه جورج به مارکونی لقب شوالیه بزرگ پادشاهی ویکتوریا را داد. مارکونی هم‌چنین مدال John fritz را دریافت کرد. او در 20 جولای 1937 درگذشت.

لیزا میتنر

Lise Meitner در Austria، در سال 1878 متولد شد. به عنوان یک دختر جوان، او به ریاضیات و فیزیک علاقه‌مند بود و مادام کوری و فلورانس نایتینگل را قهرمان خود می‌دانست. بعد از مدرسه خصوصی او به دانشگاه Vienna وارد شد و در سال 1906 مدالش در فیزیک را دریافت کرد. او باید عادت می‌کرد که تنها زن در اتاقی پر از صدها دانش‌آموز باشد. او در انستیتوی Kaiser_Wilhem با Otto hahn کار می‌کرد. آنها عنصر پروتاکتینیم را کشف کردند و اثرات بمباران نوترئنی روی اورانیوم را مطالعه کردند.

Meinter رئیس مشترک انستیتو شد و در سال 1917 به ریاست دپارتمان فیزیک منصوب شد. بعد از ترک آلمان نازی در سال 1983، او پستی در انستیتوی نوبل فیزیک در استکهلم پیدا کرد. او تحقیقاتش را در آنجا ادامه داد و بهمراه Otto Frisch برادر (خواهر) زاده‌اش دریافت که آنها موفق به شکافت نوکلئونهای اورانیوم شده‌اند. آنها این فرایند را فیزیون نامگذاری کردند. در زمان جنگ،‌او از کار کردن روی بمب اتمی سر باز زد. در سال 1947، توسط کمیسیون انرژی اتمی سوئد یک لابراتوار برای وی تأسیس شد و او در آنجا روی یک راکتور هسته‌ای آزمایشی کار کرد .

آلبرت انیشتین

لبرت انیشتین در سال 1879، در آلمان متولد شد. او از موسیقی کلاسیک لذت میبرد و ویلین میزد. یکی از داستانهایی که انیشتین دوست داشت از دوران بچگیاش نقل کند درباره حیرت او در سن چهار یا پنج سالگی است وقتی یک قطبنمای مغناطیسی را دید. عقربه هدایت شده با یک نیروی نامرئی که همواره جهت شمال را نشان میدهد به شدت کودک را تحت تأثیر قرار داد. قطبنما او را متقاعد کرد که باید چیزی در ورای اشیاء باشد. چیزی عمیقاً پنهان شده.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ